حال جامعه ایران با جمهوری اسلامی اصلا خوب نیست؛ افزایش قتل‌ها و جنایات هولناک در کشور

By | ۱۴۰۳-۰۸-۲۳

– یک وکیل دادگستری همسر روزنامه‌نگارش را با ضربات چاقو و دَمبل به قتل رساند و تصمیم داشت فرزند نوجوانش را نیز به قتل برساند.
– مرد دیگری که او هم وکیل دادگستری بوده در محله ولنجک همسر و پسر ۱۲ ساله‌اش را با شلیک اسلحه کشت و سپس با شلیک گلوله به خودش، به زندگی‌‍اش پایان داد.
– در شهر یاسوج مردی با اعتقاد به قصور پزشکی از سوی یک متخصص قلب و عروق در مورد برادرش که علت سکته شدید قلبی درگذشته بود، پزشک را به قتل رساند.
– چند روز پیشتر نیز مردی در مشهد به علت اینکه همسرش ده روز بود با او قهر بوده و رابطه نداشته، با کلنگ سر او را شکافت!

بخش حوادث رسانه‌های ایران در روزهای اخیر روایتگر جنایات هولناک و تکاندهنده‌ای است که با سلاح سرد و گرم انجام شده‌اند. دو وکیل به فاصله یک هفته اعضای خانواده خود را در تهران به قتل رساندند و یک پزشک متخصص قلب توسط برادر یک بیمار درگذشته با اسلحه و چاقو به قتل رسیده است.

به فاصله چهار روز دو مرد وکیل دادگستری در تهران اقدام به قتل خانوادگی کردند. یکی همسر روزنامه‌نگارش را با ضربات چاقو و دَمبل به قتل رساند و تصمیم داشت فرزند نوجوانش را نیز به قتل برساند. در جنایتی دیگر یک وکیل دادگستری در محله ولنجک همسر و پسر ۱۲ ساله‌اش را با شلیک اسلحه کشت و سپس با شلیک به خودش، به زندگی‌‍اش پایان داد. در این میان در شهر یاسوج نیز مردی با اعتقاد به قصور پزشکی از سوی یک متخصص قلب و عروق در مورد برادرش که به علت سکته شدید قلبی درگذشته بود، پزشک را به قتل رساند. چند روز پیشتر نیز مردی در مشهد به علت اینکه همسرش ده روز بود با او قهر بود، با کلنگ سر او را شکافت!

اینها تنها نمونه‌هایی از جنایات هولناکی است که در روزهای گذشته در ایران صورت گرفته و بیانگر جامعه‌ای تحت کنترل جمهوری اسلامی است که شهروندان ایران را رها کرده و با پُز «عوضش امنیت داریم» منابع کشور را برای آتش‌افروزی و تنش‌ و جنگ در منطقه و جهان هزینه می‌کند!

تیم جنایی پلیس تهران غروب شنبه ۱۹ آبان‌ماه با ورود به خانه‌ای در شمال شهر تهران با پیکر بی‌جان زن جوانی مواجه شدند که بر اثر ضربات دمبل و چاقو به قتل رسیده بود. مقتول منصوره قدیری جاوید، خبرنگار بخش پژوهش‌های خبرگزاری دولتی ایرنا، بود. او توسط همسرش که وکیل پایه یک دادگستری بوده با ضربات چاقو و دَمبل به قتل رسیده است.

وکیل قاتل در اعترافات خود گفته «از سال‌های گذشته با همسرم اختلاف داشتم اما این اواخر بسیار با هم مشاجره داشتیم که ساعتی قبل عصبانی شدم و در یک لحظه او را هدف ضربات چاقو قرار دادم و با دمبل به سرش ضربه وارد کردم، در ادامه نیز قصد داشتم فرزند مشترک‌مان را هم به قتل برسانم و خودکشی کنم اما پشیمان شدم و جنایت را به پلیس اطلاع دادم.»

محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران گفته منصوره قدیری جاوید با ۴ ضربه چاقو و دو ضربه دمبل ورزشی به قتل رسیده است.

به گفته سرپرست دادسرای امور جنایی تهران در بررسی‌ها و تحقیقات انجام شده، همسایگان این خانواده اعلام کردند که صدای درگیری این زوج را حدود ۸ تا ۹ صبح روز گذشته شنیده‌اند که بعد از گذشت مدتی صدای درگیری آنها تمام می‌شود. بعد از گذشت مدتی همسایگان متوجه می‌شوند که پدر خانواده در کیسه‌های زباله‌ چیزی را از خانه خارج می‌کند که به وی مشکوک می‌شوند. در نهایت در حوالی عصر اعضای خانواده مقتول به منزل آنها مراجعه می‌کنند که متوجه قتل می‌شوند و موضوع را به پلیس گزارش می‌کنند. در تحقیقات قاتل اعلام کرده که قصد داشته اواخر شب جسد را از منزل خارج کند که موفق به این کار نشده است.

محمد شهریاری گفته «این خانواده دارای یک فرزند ۱۵ ساله است که در زمان قتل در خانه حضور داشت و پدر خانواده با دادن حدود ۱۰ قرص خواب‌آور قصد داشت فرزند خود را نیز به قتل برساند که موفق به این کار نشد. همچنین در بازرسی منزل تعدادی زیادی قرص خواب‌آور کشف شده است. قاتل دارای پروانه وکالت است، اما اقدامی به تمدید آن نکرده است.»

جلال بابازاده شوهرخواهر منصوره قدیری در گفتگو با خبرگزاری «رکنا» گفته «خانواده منصوره در خانه، او را فلور صدا می‌زدند. او بسیار صبور و آرام و مهربان بود. همین صبر و متانت‌اش هم باعث شد که به‌ خاطر تنها پسرش در زندگی مشترک‌اش بماند و فکر جدایی نباشد.»

او درباره چگونگی اطلاع خانواده از قتل این روزنامه‌نگار گفته «ساعت ۱۵ بعد از ظهر ۱۹ آبان، از محل کار فلور با همسرم تماس گرفتند که به محل کار نیامده است. ساعت ۱۶ بعد از ظهر همسرم همراه برادرش مقابل خانه فلور رفتند و شوهرش به آنها گفته بود که فلور به سینما رفته است. آنها باور نکرده بودند و مدام با تلفن خواهرش تماس گرفتند. ساعت ۱۹ بود که دوباره به مقابل خانه مقتول رفتیم، اما کسی در را باز نکرد. به کلانتری ۱۰۱ تجریش رفتیم و آنها نهایت همکاری را با ما انجام دادند. در نهایت به کمک آتش‌نشانی وارد خانه شدیم. خانه بهم ریخته بود اما معلوم بود که صحنه تمیز شده است. مأموران به ما گفتند که خانه را بگردید و ما در اتاق خواب با جسد فلور در حالی که داخل پتو پیچیده شده و در کنار تختخواب بود، مواجه شدیم. بچه گیج‌ و‌ مات بود و به‌ خاطر قرص‌های خواب‌آوری که به او داده شده بود، حال خوبی نداشت. حتی پدرش زمانی که ما زنگ می‌زدیم، به او گفته بود که حق ندارد در را باز کند.»

چهار روز پس از این قتل هولناک، جنایت خانوادگی دیگری در خیابان ساسان محله ولنجک تهران گزارش شد. یک وکیل دادگستری ۴۲ ساله روز سه‌شنبه ۲۲ آبان‌‌ماه با یک قبضه اسلحه کمری اقدام به قتل همسر ۴۰ ساله و پسرش ۱۲ ساله‌اش کرده و سپس با شلیک به خودش خودکشی کرد. او به بیمارستان منتقل شد اما اقدامات کادر درمان فایده‌ای نداشت و قاتل نیز جان خود را از دست داد.

دختر ۱۴ ساله این خانواده هنگام ارتکاب این جنایت از سوی پدرش، توانست از خانه فرار کند و در خانه همسایه‌ها پناه بگیرد.

وبسایت «همشهری» سن دختر خانواده را ۱۸ سال اعلام کرده و به نقل از او نوشته «پدرم وکیل بود و وضع مالی خیلی خوبی داشت. ما زندگی آرامی داشتیم اما از مدت‌ها قبل همه چیز خراب شد. پدرم بدهی میلیاردی بالا آورد و ورشکست شد و این موضوع به شدت در روح و روان او تاثیر بدی گذاشت.»

او گفته «مشکلات مالی فراوان موجب شد تا پدرم دارایی‌هایش را بفروشد. در این خانه (اشاره به محل حادثه که آپارتمانی در ولنجک بود) هم مستاجر بودیم. چند روز قبل پدرم گفت که با مادرم صحبت کرده و هر دو تصمیم گرفتند، دستجمعی به زندگی‌مان پایان بدهیم. پدرم می‌گفت، مادرم قبول کرده و ‌برادرم هم که کوچک بود و درک درستی از زندگی نداشت. من اما قبول نکردم اما پدرم تصمیم‌اش را گرفته بود. او حتی قبل از حادثه به پلیس ۱۱۰ زنگ زد و ماموران را در جریان تصمیم‌اش قرار داد. من شنیدم که به اپراتور گفت که من و خانواده‌ام با رضایت کامل می‌خواهیم خودکشی کنیم. سپس در غذای برادرم قرص خواب ریخت که او بیهوش شد. پدرم به من گفت در اتاقت بمان. تا قبل از اینکه ماموران برسند، صدای دو یا ۳ تیر شنیدم و وحشت کردم. پدرم به سمت مادر و برادرم شلیک کرده بود. من فورا از خانه فرار کردم و بعد از آن بود که پدرم به زندگی خودش هم پایان داد.»

خبرگزاری «تسنیم» گزارش داده پدر خانواده به‌ خاطر اختلافات مالی دست به این جنایت هولناک زده و سپس خودکشی کرده است.

پلیس اعلام کرده تحقیقات در خصوص انگیزه جنایت و دیگر زوایای این جنایت در دستور کارآگاهان ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارد.

در شهر یاسوج مسعود داوودی پزشک متخصص قلب و عروق ساعت ۲۳ شامگاه دوشنبه ۲۱ آبان‌ماه، در منطقه «رجای شهر» یاسوج، مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد، مقابل منزلش به قتل رسید. قاتل ابتدا به سر این پزشک شلیک کرد و سپس با چاقو گردن او را برید.

ساعتی پس از این قتل هولناک اعلام شد قاتل، برادر مرد جوانی است که دو سال پیش در بیمارستان محل کار دکتر مسعود داوودی به دلیل سکته و عارضه قلبی درگذشته است و به دلیل اینکه قصور این پزشک را عامل مرگ برادرش می‌دانسته اقدام به انتقام کرده است. قاتل با گذاشتن استوری از تصویر چاقوی آغشته به خون و اسلحه‌ای که با آن مرتکب قتل شده بود مدعی شده  عدالت را اجرا کرده است. او همچنین دیگر کادر درمان بیمارستان را تهدید به قتل کرده و نوشته بود همه آنها را به رگبار می‌بندند.

بر اساس گزارش‌ها، خانواده بیمار درگذشته پیشتر از دکتر مسعود داوودی به علت قصور پزشکی شکایت کرده بودند اما دادگاه پزشک را مقصر نشناخته بود.

محمود شهامت معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج درباره قتل مسعود داوودی توضیح داده «برادر قاتل در سال ۱۴۰۱ به دلیل ابتلا به سکته قلبی در یکی از بیمارستان‌های شهر یاسوج بستری شد که متاسفانه فوت کرد. همراهان این بیمار معتقد بودند که قصور پزشکی منجر به فوت این بیمار ۳۵ ساله شد به همین دلیل به مراجع ذیربط شکایت کردند.»

بر اساس توضیحات معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی یاسوج «پس از انتقال بیمار به بیمارستان، پس از ده دقیقه دستور اولیه برای بیمار صادر و پس از انجام نوار قلب و دیگر آزمایش‌ها مشخص شد بیمار دچار سکته شدید است. همه دارو‌های قلبی در مراحل اولیه تزریق شد و  پزشکان طب اورژانس بیمارستان برای ادامه روند درمان این بیمار با پزشک متخصص که مسعود داوودی بوده و آن زمان شیفت آنکال بوده در بیمارستان حضور نداشته مشورت کردند. دکتر داوودی دستوری برای تزریق یک نوع آمپول صادر کرد که متأسفانه پرستاران وقت به دلیل تعویض شیفت ادامه درمان را به شیفت بعدی واگذار کردند.»

پس از شکایت همراهان بیمار در رأی اول دادگاه ۱۸ درصد اتهام برای پزشک طب اورژانس صادر شد. حتی این رأی نیز در ۱۸ آبان‌ماه امسال بعد از اعتراض در شیراز و تهران رد و متهم تبرئه شد.

با اینهمه همراهان بیمار در این مدت گلایه‌مند بودند که چرا دکتر مسعود داوودی خود بر بالین مریض حاضر نشد  این در حالیست که او شیفت آنکال بوده و در بیمارستان حضور نداشته و پس از تماس کادر درمان نیز دستورات لازم را به پرستاران داده و سه چهار ساعت بعد نیز خودش بر بالین بیمار حاضر شده اما به دلیل شدت عارضه قلبی، بیمار درگذشت.

یکی از همکاران و دوستان قدیمی دکتر مسعود داوودی در شبکه‌های اجتماعی نوشته که برادران این پزشک همگی در ایالات متحده آمریکا هستند اما او به دلیل علاقه‌اش به ایران و با وجود همه مشکلاتی که برای پزشکان و کادر درمان وجود دارد، نه تنها در ایران مانده بلکه به استان کهگیلویه و بویر احمد که یکی از محروم‌ترین استان‌های ایران است رفته و ماندگار شده بود تا به مردم خدمت کند!

در پی قتل دکتر مسعود داوودی پزشکان و دیگر اعضای کادر درمان دیروز و امروز در شهر یاسوج تجمع اعتراضی برگزار کردند.

سال‌هاست گزارش‌ها حاکی از خشونت کلامی، فیزیکی و حتی ضرب‌ و جرح و حالا قتل کادر درمان از سوی همراهان بیماران است.

اینهمه در حالیست که خشم گسترده در میان شهروندان و اقدامات خشونت‌آمیز به اشکال و انواع مختلف افزایش قابل توجهی در ایران دارد. یک هفته پیش نیروهای اورژانس از انتقال زنی ۵۳ ساله به بیمارستان «رضوی» مشهد خبر دادند که سر وی با ضربه کلنگ شکافته بود. این زن با هوشیاری زیر پنج درصد و در حالت کما در بیمارستان پذیرش شد.

ضارب همسر او بوده و علت این اقدام را اینطور توضیح داده «حدود ۱۰ روز بود که به خاطر اختلاف خانوادگی با همسرم روابط عاطفی نداشتیم و من از این موضوع به شدت ناراحت بودم که چرا همسرم با من اینگونه رفتار می‌کند. به همین دلیل شب‌هنگام که همسرم در خواب بود، کلنگ را از کنار اجاق گاز برداشتم و به بالای سرش رفتم. با خودم درگیر بودم که رهایش کنم، ولی ناگهان کلنگ را محکم بر سرش کوبیدم.»

این جنایت نیز با وجود حضور فرزند در خانه صورت گرفته است: «پسرم که در تاریکی شب بیدار شده بود، به من گفت بابا، مادر خُرخُر می‌کند! من هم گفتم او عادت به خُرخُر دارد. لحظاتی بعد دوباره پسرم گفت صدای او روی مخم است، نمی‌توانم بخوابم. در این حال من هم اجازه دادم کلید برق را بزند. وقتی لامپ روشن شد و او این صحنه خون‌آلود را دید، به سوی من حمله‌ور شد که من به بیرون از منزل فرار کردم. او فریاد می‌زد که مرا بی‌مادر کردی؟ به او گفتم تو دیدی که با من چه کار می‌کرد! در همین حال هم نیروهای اورژانس آمدند و همسرم را به بیمارستان بردند.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *