بازی جدید خامنه‌ای؛ به میدان فرستادن سربازان مجتبی

By | ۱۴۰۳-۰۸-۲۵

مهم‌ترین سلاح خامنه‌ای برای مهارکردن حوزه آلوده کردن اهالی آن به انواع فساد وجوهات و شهریه‌های درشت و کلان بوده است

رهبر جمهوری اسلامی با بغض از خبرگانش می‌خواهد که اگر او نبود به سرعت جانشینش را اعلام کنند. اگر یادتان باشد هفته قبل از آن، علیه شاه فقید سخن گفت و از جشن هنر انتقاد کرد، بعد پالیزدار را جلو انداخت تا از «مجتبی» بگوید که اهل آزادی و مبارزه با فساد است و می‌آید و لابد شاه عباس دوم می‌شود.

حجت‌الاسلام محمدعلی موسوی متقی، از شاگردان آیت‌الله سید صادق شیرازی، را این هفته در کربلا ربودند و به ایران بردند. چون بر منبر منتقد «مجتبی» بود؛ اما حوزه در نجف و قم ساکت ماند. مراجع عظام و مدرسان کبار در برابر اعدام سروهای وطن، شکنجه و آزار زنان هم ساکتند.

خمینی شئون مراجع حوزه‌ها را تا حدی رعایت می‌کرد. گو اینکه در عهد او و جانشینش، سیدعلی خامنه‌ای، هزاران بلا بر سر مرحوم شریعتمداری و حسن طباطبایی قمی و سید صادق روحانی و علامه رضا صدر و حاج آقا احمد خوانساری و… وارد کردند و مصیبت‌های بسیار و آزار فراوان بر سرشان نازل کردند.

خامنه‌ای فردای به تخت نشستن، حوزه را از آدم خالی کرد. خریدنی‌ها را گاه به ثمن بخس، گاه با پرونده فساد اخلاقی و زمانی با ماموریت‌های خارج در جامعه‌المصطفی و رایزنی‌های فرهنگی خرید. شماری به نجف رفتند که یا آن‌ها را دزدیدند یا مامور بالای سرشان گذاشتند. تردیدی نیست با خاموشی آیت‌الله سیستانی، مرجعیت هم دود می‌شود و به هوا می‌رود. تصور عبارت «حضرت آیت‌الله العظمی سیدمجتبی حسینی الخامنه‌ای، ولی امر مسلمانان جهان» مرغ پخته را هم به قهقهه وامی‌دارد.

امروز از جمله مسائل و مشکلات اساسی که حوزه دارد، کم‌مایگی مدرسان و استادان رده میانی و در نتیجه بی‌سواد بار آمدن طلبه‌هایی است که مقدمات را تمام می‌کنند و به دروس سطح می‌رسند. در گذشته، استادان، حتی اگر از نظر فضل و تقوا به جایگاه مرجعیت می‌رسیدند، آن‌قدر برای تدریس مکاسب اعتبار و اهمیت قائل بودند که به جاده مرجعیت قدم نمی‌گذاشتند و تا پایان عمر تدریس را ادامه می‌دادند. در نتیجه ما در قم، یک دسته استادان و مدرسان سطح داشتیم که به‌حق در کار خود بی‌بدیل بودند.

طبیعی است طلبه‌‌ای که از زیر دست چنین استادانی بیرون می‌آمد، خود بعد از طی دوره سطح عالی که آن هم استادانی عالیقدر داشت، واقعا یک مجتهد به‌تمام‌معنا و یک مدرس آگاه بود. فراتر از این‌ها، عامل دیگری هم بین اغلب‌ــ هرگز نمی‌گویم همه‌ــ اهل حوزه در رفتار و منش و گفتار وجود داشت که همانا ایمان و اعتقادات قلبی و مستحکم بود. طلبه جوان برای تظاهر نماز شب نمی‌خواند، بلکه از صمیم دل رو به قبله پروردگار رحمان و رحیم می‌کرد.

نکته بعدی درباره مسائل بعد از اجتهاد است. آن روزها طرف که مجتهد می‌شد، بعضی شئون را خیلی رعایت می‌کرد. مثلا برای خرید مایحتاج خانه، خود به دکان خواربارفروشی و قصابی مراجعه نمی‌کرد. کاسب‌کار نبود و شرکت و مافیا نداشت و شکرفروشی و لاستیک‌فروشی و کارخانه کاندوم‌سازی دایر نمی‌کرد. طلبه‌ها نیز شئونی داشتند که با اوضاع امروز از زمین تا آسمان فرق کرده است.

اوضاع امروز

امروز در حوزه‌ها، دینداران واقعی در اقلیت‌اند. مراجع عظام امروز همان‌هایی‌اند که پیش از انقلاب دروس سطح و سطح عالی را در حوزه تدریس می‌کردند. متاسفانه آن‌ها برای استمرار بخشیدن به عمل و سیره خود جانشینانی شایسته تربیت نکردند. در نتیجه دروس میانی به جای آنکه میدان بحث و فحص و نقد بین طلبه‌ها و مدرسان و غور و تامل در متون شیعه باشد، به محل مباحثی بی‌رنگ‌وروغن تبدیل شده است که جذابیت ندارد و حوصله را سر می‌برد.

نکته مهم دیگری که در گفت‌وگو بین استاد و شاگرد همیشه مطرح بود، ذکر علما و نویسندگان گذشته با احترام و طلب رحمت بود. مثلا اگر طلبه‌ای مسئله‌ای را مطرح می‌کرد که استاد پاسخ آن را از مرحوم آیت‌الله حائری نقل می‌‌کرد، فاتحه‌ای برای او می‌خواند. طلبه نیز چنین روشی داشت. حالا اما شاگردان آملی که بزرگشان است و وحید و شبیر زنجانی و البته افرادی از نوع علم‌االهدی و… علمای صدر مشروطیت را که خواستار تجدد و آزادی بودند، لعنت می‌کنند و برای شیخ فضل‌الله صلوات می‌فرستند.

حوزه به وضع غریبی از هویت و اصالتش دور افتاده است. بعضی اسامی ممنوعه‌اند و اگر مثلا شاگردی در جلسه درس از مرحوم منتظری یاد کند یا از مرحوم شریعتمداری سخنی به میان آورد، زیر نظر می‌رود، نمره قبولی نمی‌گیرد و درها به رویش بسته می‌شود.

اینکه گفتم مدرسان میانی کمیاب شده‌اند، به این دلیل است که جمعی‌شان به رحمت خدا رفته‌اند، بعضی بر کرسی مرجعیت نشسته‌اند و بعضی دیگر به چاه وابستگی رژیم سقوط کرده‌اند. بنابراین روز‌به‌روز این تعداد کمتر می‌شوند.

من به عنوان فردی که هم در زمینه حوزه آشنایی دارم و هم با بسیاری از اهل حوزه آشنا بودم و هستم، یادآور می‌شوم که بی‌اعتباری حوزه‌ها و مرجعیت به مصلحت ملت ما است. این‌ها به‌ظاهر با مشروطیت راه آمدند، اما هر بار دستشان رسید، ضربه سختی به مشروطیت و اصلاحات پهلوی‌ها زدند. آخرینش فتنه خمینی بود و مصائب آن که نه فقط ایران بلکه کل منطقه را گرفتار کرد.

چه عیبی دارد که استاد و مدرس نداشته باشیم و واسطه فرد با پروردگارش دل باشد. گیرم اصلا در تمام حوزه یک دکان دین‌فروشی هم باز نماند. آیا این امر به نفع مردم ایران نخواهد بود؟ در قرن بیست‌ویکم هزاران انسان را روی زمین نشاندن و «ضرب زید عمرا» را یادشان دادن، چه باری از دوش مردم زجرکشیده ایران برخواهد داشت؟

فساد دولتی و ابعادش در حوزه‌ها به حدی است که به قول خودشان، امام جمعه‌های موقت پایتخت را به دزدی و زمین‌خواری کشانده و صدها آخوند دولتی را در مافیای سپاه و حوزه و بیت رهبر آلوده کرده است.

تا امروز مهم‌ترین سلاح خامنه‌ای برای مهارکردن حوزه آلوده کردن اهالی آن به انواع فساد وجوهات و شهریه‌های درشت و کلان بوده است. بخش عمده‌ای از این پول‌ها نصیب عوامل رهبر جمهوری اسلامی در خارج هم می‌شود. حال اگر ما غفلت کنیم، خامنه‌ای و وابستگانش در مجلس خبرگان «مجتبی» را به تخت می‌نشانند.

با فداکاری و همدلی ملت سرفرازمان و زنان و مردان آزاده کشورمان می‌توانیم فردایی بدون سید مجتبی داشته باشیم. این آرزویی محال نیست، فقط همت عالی می‌طلبد و خالی کردن دل و جان از عقده و نفاق. فردا می‌تواند درخشان‌ترین دوره تاریخ ما باشد؛ تردید نکنید.

ایندیپندنت فارسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *