علی‌اکبر سعیدی سیرجانی پس از ۳۰ سال؛ از نامه به خامنه‌ای تا نوشیدن «جام شوکران»

By | ۱۴۰۳-۰۹-۰۷
۳۰ سال پیش، در ششم آذرماه ۱۳۷۳ خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی ایران از قول «یک منبع موثق» خبر داد که علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده و ادیب سرشناس ایران به دلیل «سکته قلبی» در گذشت.

خبرگزاری ایرنا در خبری پر از ابهام و سوال‌برانگیز که ظاهرا از قبل آماده انتشار شده بود، زمان فوت آقای سیرجانی را «ساعت یک بامداد روز یکشنبه ششم آذرماه» اعلام کرد. ایرنا نوشت آقای سیرجانی «روز شنبه دچار یک عارصه قلبی حاد شد و از ساعت یک بامداد این روز حال سیرجانی به وخامت گرایید و پزشکان تلاش گسترده‌ای را برای مراقبت و معالجه وی آغاز کردند، لیکن تلاش‌ها نتیجه نداد و وی در گذشت».

علی اکبر سعیدی سیرجانی در زمان اعلام خبر ۶۲ سال سن داشت و خبرگزاری ایرنا او را «نویسنده کهنسال ایرانی» خواند و هیچ اشاره‌ای به زندانی بودن آقای سیرجانی نکرد. این درحالی بود که از اسفندماه سال ۱۳۷۲ این نویسنده در بازداشتگاه وزارت اطلاعات به سر می‌برد و هیچ‌یک از اعضای خانواده‌اش از محل نگهداری او اطلاع نداشتند.

تاریخ دقیق جان باختن آقای سیرجانی روشن نیست. خانواده‌اش زمان فوت او را ۴ آذرماه ۱۳۷۳ حدس می‌زنند.

خبر «سکته قلبی» آقای سیرجانی، جامعه هنری و ادبی ایران را در شوک فرو برد. به گفته خانواده‌اش او «در نهایت صحت و سلامت» بود.

روزنامه‌نگاران و کسانی که درباره پرونده قتل‌های سیاسی دهه هفتاد شمسی تحقیق کرده‌اند نام او را در کنار قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای قرار می‌دهند. روشنفکران و فعالان سیاسی و فرهنگی از جمله محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، داریوش فروهر، پروانه اسکندری، ابراهیم زال‌زاده، احمد تفضلی، غفار حسینی، احمد میرعلایی، پیروز دوانی، حمید و کارون حاجی زاده و مجید شریف از جمله شخصیت‌هایی هستند که نامشان به این پرونده گره خورده است.

محسن کدیور استاد مطالعات دینی در دانشگاه دوک در کارولینای شمالی که کنکاشی در پرونده آقای سیرجانی داشته، در یادداشتی به مناسبت بیست و دومین سالگرد قتل سعیدی سیرجانی او را «یکی از قربانیان قتل‌های زنجیره ای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی» معرفی می‌کند.

آقای کدیور معتقد است «در پرونده سعیدی سیرجانی دو نکته مشهود اسـت: یکی اینکه مدرک جرم مشخص وی کتاب‌هایش بوده است و دیگر ماموران وزارت اطلاعات حکم ارتداد صادر شده از سوی مقام رهبری (در سال ۱۳۷۲) را چند ماه بعد از صدور آن در خانه‌های امن وزارت اطلاعات اجرا کردند و نویسنده مرتدی را شرعا مجازات کردند».

آقای کدیور می‌نویسد «کلیه قربانیان قتل‌های زنجیره ای با فتوای ارتداد، محاربه و مفسد فی الارض کشته شدند. نام مفتیان در مورد برخی مقتولان مشخص نیست. اما در مورد سعیدی سیرجانی حکم ارتداد و تکفیر صادر شده از سوی مقام رهبری توسط کیومرث صابری (معروف به گل‌آقا) به سعیدی سیرجانی ابلاغ می شود».

با افشای پرونده قتل‌های زنجیره‌ای در دی ماه ۱۳۷۷، عمادالدین باقی و اکبر گنجی دو روزنامه‌نگاری بودند که تحقیقاتی درباره چگونگی جان باختن ناگهانی آقای سعیدی سیرجانی انجام دادند. نوشته‌های آنها درباره نحوه کشته شدن آقای سعیدی سیرجانی بازتاب گسترده‌ای داشت. به نوشته عمادالدین باقی در کتاب «تراژدی دموکراسی» یکی از همکاران سعید امامی به یکی از روحانیان مشهور که نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی بود، «فاش کرده که سعیدی سیرجانی در زندان توسط سعید امامی با استعمال شیاف حاوی پتاسیم که منجر به سکته می شود به قتل رسیده است».

در نوشته آقای باقی مشخص نشده که «یکی از همکاران سعید امامی» چه کسی بوده است. سعید امامی، معاون امنیتی پیشین وزارت اطلاعات و از متمهان اصلی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای در سال ۱۳۷۷ بود که به گفته مقام‌های رسمی «در خردادماه سال ۱۳۷۸ با خوردن داروی نظافت خودکشی کرد».

«کمیته دفاع از سعیدی سیرجانی» که پیگیر پرونده بازداشت این نویسنده بود، پس از انتشار خبر جان باختن آقای سیرجانی اعلام کرد که «به فرض آن که مرگ او واقعا براثر حمله قلبی بوده باشد، این چیزی از بار گناه زندانبان سعیدی نخواهد کاست زیر به اسارت گرفتن مردی در سنین بالا و اعمال شکنجه‌های مخصوص روانی می‌تواند عامل قتل انسانی باشد».

علی اکبر سعیدی سیرجانی و کتاب شیخ صنعان
 در بین آثار و نوشته‌های علی‌اکبر سعیدی سیرجانی کتاب شیخ صنعان یکی از شاخص‌ترین کتاب‌های این نویسنده محسوب می‌شود که همواره با انتقاد رسانه‌های نزدیک به حکومت ایران همراه بود

سعیدی سیرجانی که بود؟

علی اکبر سعیدی سیرجانی نویسنده، شاعر و پژوهشگر معاصر ایران در بیستم آذرماه سال ۱۳۱۰ در سیرجان متولد شد. او دوران دبستان را در زادگاهش سپری کرد. پس از اتمام تحصیلات اولیه، در سال ۱۳۲۷ برای ادامه‌ تحصیل به دانشسرای مقدماتی کرمان رفت و سه سال بعد در سال ۱۳۳۰راهی تهران شد تا در رشته‌ فلسفه در دانشگاه تهران تحصیل کند.

علی اکبر سعیدی سیرجانی فعالیت‌های ادبی خود را با سرودن شعر آغاز کرد. او سرودن شعر را در نوجوانی و در سال‌های ۱۳۲۳ شروع کرد اما در جوانی شعر را «بوسید و کنار گذاشت». او درباره اینکه چرا شعر و شاعری را کنار گذاشت، در کتاب «افسانه‌ها» گفته بود «شعر متوسط، صدمن‌اش صنار هم نمی‌ارزد و شعر خوب هم نمی‌توانستم بگویم… سه چهار جزوه‌ای هم که در این مقوله منتشر کردم همه‌اش محصول دوران زیر بیست و پنج سالگی بود».

علاوه بر«افسانه‌ها»، کتاب‌های «سوز و ساز»، «آخرین شراره‌ها» و «خاکستر» از مجموعه اشعار به‌جای‌مانده از آقای سعیدی سیرجانی است.

علی اکبر سعیدی سیرجانی دست توانایی در تصحیح متون ادبی و پژوهش در ادبیات کهن نیز داشت. تصحیح «تاریخ بیداری ایرانیان»، نوشته‌ ناظم‌الاسلام کرمانی، «بدایع الوقایع» نوشته‌ واصفی هروی و «تفسیر سورآبادی» از جمله کارهای او در این عرصه است.

آقای سعیدی سیرجانی در تدوین «فرهنگ دهخدا» در کنار محمد معین، محقق بزرگ ادبیات فارسی نیز حضور داشت و در تدوین حرف میم از واژگان لغت‌نامه دهخدا نقش داشت.

از نوشته‌های این نویسنده پرکار در پس از انقلاب ۱۳۵۷ می‌توان به کتاب‌های شاخصی مانند «شیخ صنعان»، «در آستین مرقع»، «ای کوته آستینان»، «سیمای دو زن»، «ضحاک ماردوش»، «ته بساط»، «بیچاره اسفندیار» و «قافله سالار سخن خانلری» اشاره کرد که در سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۰ منتشر شدند.

همچنین سعیدی سیرجانی تالیف و تدوین کتاب‌هایی از جمله «تفسیر شش جلدی قرآن» و کتاب «شهسوار عرصه آزادگی» را انجام داده بود اما مقام‌های امنیتی و فرهنگی اجازه انتشار به آنها ندادند و یا «خمیر شدند». حتی کتاب‌های منتشر شده از او نیز امکان تجدید چاپ در داخل ایران پیدا نکردند.

مصاحبه روزنامه جمهوری اسلامی با سعیدی سیرجانی
توضیح تصویر، در زمان بازداشت سعیدی سیرجانی چندین مصاحبه و مطلب از او در روزنامه‌ها منتشر شد. مشخص نیست او در شرایطی این مصاحبه‌ها را انجام داده است

از نامه به رفسنجانی و خاتمی تا اتهامات کیهان

شرح آنچه بر علی اکبر سعیدی سیرجانی در جمهوری اسلای ایران رفته یک «مثنوی هفتاد من» است و سرگذشت او در بین نویسندگان مستقل و معروف به دگراندیش که مورد عتاب و غضب مسئولان قرار گرفتند، کم سابقه است.

آقای سعیدی سیرجانی قلمی توانا و برنده داشت. او با به‌‌کارگیری زبانی غنی از تمثیل‌ها و کنایات و لحنی طنزگونه، به نقد شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه می‌پرداخت و این قلم و نگاه به مذاق حکومت و بخصوص رهبر جمهوری اسلامی ایران خوش نبود.

برای آگاهی و شرحی از مشکلات و مصائبی که بر این نویسنده در جمهوری اسلامی ایران رفته است باید به نامه‌هایش مراجعه کرد. نامه‌های متعدد او به مسئولان و مردم، سیر مسایل و اتفاقاتی که بر او گذشته تا زمان جان باختنش را بازگو می‌کند و نشان می‌دهد که هدفمند و قدم به قدم مشکلات و تنگناهای سیاسی و امنیتی او افزایش پیدا می‌کند. او در نهایت وقتی از همه جا رانده و درمانده می‌شود خطاب به نمایندگان مجلس می‌نویسد: «وصیت کرده‌ام نام مخاطبان این عریضه را در کفنم بگذارند تا اگر در این دنیا مجال دادخواهی نبود در عرصه محشر گریبانتان را بگیرم».

آقای سعیدی سیرجانی در پی ممنوعیت انتشار کتاب‌هایش، ابتدا شروع به نوشتن نامه‌هایی به مقام‌های دولتی و قضایی و نمایندگان مجلس کرد. او در نامه‌ای به تاریخ پنجم مردادماه ۱۳۷۰ خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور و محمد خاتمی، وزیر فرهنگ و ارشاد از بی پاسخ ماندن نامه قبلی در اسفندماه سال قبل (۱۳۶۹) انتقاد می‌کند و تاکید می‌کند که در یک سال و نیم گذشته، به نامه‌های او پاسخ داده نشده است. او با نام بردن از شش کتابی که در چاپخانه «در حال پوسیدن» است، می‌پرسد «اگر نشر این کتاب‌ها ممنوع بود چرا وزارت ارشاد صریحا و رسما اجازه داد… و اگر در نوشته‌ها عیبی است، من گناهکارم، برای هر مجازاتی آماده‌ام».

آقای سیرجانی در این نامه با اشاره به فشار مالی به خودش و ناشر کتاب‌هایش می‌پرسد «نکند قصدشان در مضیقه مالی نهادن آزاده‌ای است که نمی‌خواهد به مدیحه‌سرایی روی آرد؟ با حربه زجر و گرسنگی به چنگ فرزند سختی کشیده فقر و عاشق دلداده اجل آمدن، شرط عقل است؟»

علی‌اکبر سعیدی سیرجانی یک ماه بعد در شهریورماه ۱۳۷۰ نامه‌ای به نمایندگان مجلس می‌نویسد و تاکید می‌کند که «کارهای من صرفا ادبی و تحقیقی و دور از مسایل سیاسی است، به فرض محال اگر هم سیاسی بود باید طبق قانون اساسی محاکمه و مجازاتم می‌کردند».

او به طعنه می‌نویسد «در مملکتی که بحمدالله از پرتو هدایت داهیانه‌سران و بزرگانش همه کارها براساس قانون می‌گردد و مردم غرق آسایش و رفاهند… به فرض محال اگر نویسنده‌ای… که کسی خریدار و خواننده آثارش نیست و مرتکب انتقادکی شد آسمان به زمین می‌آید و اساس حکومت متزلزل می‌شود؟»

آقای سیرجانی در سال‌های منتهی به جان باختنش با آماج سهمگین اتهامات امنیتی و سیاسی متعددی از سوی روزنامه کیهان و «کیهان هوایی» (از نشریات چاپ مؤسسه کیهان که ویژه ایرانیان خارج از کشور بود) روبرو شد. این روزنامه و نشریات اقماریش در واقع نقش سخنگو یا وکیل مدافع حکومت را در مقابل آقای سیرجانی بازی می‌کرد و اتهامات متعددی به او می‌بست. در واقع قبل از آن‌که علی خامنه‌ای او را «مرتد» بخواند، این روزنامه او را ملحد خوانده بود.

آقای سیرجانی در فروردین‌ماه ۱۳۷۲ وقتی «صدایش را مسئولان نشنیدند»، در نامه‌ای خطاب به «هموطنان» به «اسناد کفر و زندقه و الحاد» روزنامه کیهان و کیهان هوایی علیه خودش جواب داد و نوشته‌های روزنامه کیهان «به نمایندگی از حکومت را مبهم و نامربوط» توصیف کرد.

او در این نامه می‌پرسد چرا در چهار سال گذشته ۱۷ کتابش توقیف شده است و با اشاره به اتهاماتی نظیر «ساواکی، عامل سیا، موساد، اینتلیجنت سروس، کا گ ب و…» می‌گوید هرکس از همکاری‌ام با این سازمان‌ها، مدرک و اطلاعاتی بدهد حاضر است تمام «روبل‌ها» و «دلارها» و … را برگرداند و «هرکس در بیش از ده هزار صفحه تالیفات و نوشته‌های من یک جمله در تخفیف و توهین به اسلام بجوید و بیابد، دوره شش جلدی تفسیر قرآن کریم را -که محصول هفده سال تلاشم برای تصحیح و چاپش بوده- به نام او می‌کنم و دعایی در حقش (می‌کنم) که گرفتار شریعتمدارانی نشود که انگشت در جهان کرده و ملحد می‌جویند و برای ارعاب منتقدان، چماق تکفیر می‌گردانند».

نکته قابل تامل در این است که پس از بازداشت آقای سعیدی سیرجانی، در مصاحبه‌هایی که از جانب او منتشر شد، به نوعی تمام اتهامات روزنامه کیهان پذیرفته و تائید شد و به نظر می‌آمد که سیر بازجویی از او در مسیر و تائید این اتهامات بود. مشخص نیست این مصاحبه‌ها در زمان بازداشت تحت چه شرایطی انجام شده‌اند.

سابقه «اعترافات» مخالفان در جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد که بسیاری از آنها زیر شکنجه و فشار وادار به طرح سخنانی علیه خود شده‌اند. اعترافاتی اجباری که گاه در قالب مصاحبه منتشر شدند.

عکس دست علی خامنه ای
توضیح تصویر، علی خامنه‌ای در پاسخ به نامه دوم سعیدی سیرجانی او را «مرتد و نامعتقد به اسلام» خواند

پاسخ علی خامنه‌ای و حکم ارتداد

آقای سعیدی سیرجانی در نامه به «هموطنان» و در پاسخ به روزنامه کیهان اشاره دارد که چهار سال است که کتاب‌هایش توقیف شده است. زمان نامه‌نگاری‌های او نشان می‌دهد که مشکلات و توقیف کتاب‌های او همزمان با رهبر شدن آیت‌الله علی خامنه‌ای است.

او زمانی که از نامه‌نگاری به مسئولان ناامید شد و دستش به جایی نرسید در سال‌های ۱۳۷۱ و ۱۳۷۲ سه نامه به رهبر جمهوری اسلامی ایران نوشت و به استبداد سیاسی و فضای امنیتی و خفقان حاکم بر حوزه فرهنگ و جامعه اعتراض کرد.

آقای سیرجانی در نامه دوم که سراسر انتقادی و بدون ملاحظه است با اشاره‌ای به رفتار وزارت ارشاد در برخورد با کتاب‌هایش و سیاست‌های حاکم در جمهوری اسلامی ایران علیه آزادی‌های سیاسی و اجتماعی می‌نویسد «رفتار ماموران حکومت اسلامی در هشت سال اخیر با شخص بنده لبریز از عناد و ظلم و تبعیض بوده است و فرزندان و بستگانم نیز به آتش این بی‌عدالتی‌ها سوخته‌اند».

او خطاب به علی خامنه‌ای با اشاره به اتهامات سنگین روزنامه کیهان، باردیگر تکرار می‌کند که «اگر در نوشته‌های من خلاف شرع و قانونی است چرا به محاکمه‌ام نمی‌کشید و راحتم نمی‌کنید».

اگر چه هیچ مقامی به نامه‌های او پاسخ نمی‌دهد اما آیت‌الله خامنه‌ای به نامه دوم آقای سیرجانی جواب می‌دهد. متن نامه آقای خامنه‌ای را کیومرث صابری فومنی (مدیرمسئول هفته‌نامه طنز «گل آقا» و دوست و همکار قدیمی آقای سیرجانی در مجله توفیق) برای او می‌خواند و اصل نامه‌ را تحویل گیرنده نمی‌دهد.

لحن و متن این جوابیه آن‌چنان عتاب‌آلود بوده که بنا به گفته آقای سعیدی سیرجانی، «قاصد را نیز شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوایی بعید می‌نمود».

محتوای سومین و آخرین نامه‌ آقای سعیدی سیرجانی به آقای خامنه‌ای نشان می‌دهد که او باید در انتظار اتفاقات ناگواری باشد و می‌نویسد: «پیام عتاب ‏آمیز جناب عالی را آقای صابری برایم خواند و متاسف شدم، نه به علت این که مورد قهر ‏آن مقام معظم قرار گرفته‌‏ام و به زودی امت همیشه در صحنه حزب‏ الله حسابم را خواهند رسید، که مرگ در راه دفاع از ‏حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواسته ‏ایم …»

آقای سیرجانی ادامه می‌دهد: «حیرتم از این است که جناب عالی به استناد کدامین سند و قرینه و امارت مرا مرتد قلمداد ‏کردید و نامعتقد به اسلام. اگر مستند به نوشته‏‌های من است ای کاش موردش را مشخص می فرمودید، و اگر مبتنی بر ‏واردات غیبی است و اشراف بر ضمایر که انالله و اناالیه راجعون».

آقای سعیدی سیرجانی با اشاره به شرایط حاکم بر ایران در پایان می‌نویسد: «آزاده‌ام و دلیلش همین نامه که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران. بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند».

روزنامه جمهوری اسلامی مصاحبه با سعیدی سیرجانی
توضیح تصویر، روزنامه جمهوری اسلامی در کنار روزنامه کیهان و اطلاعات، مطالب متعددی را علیه آقای سعیدی سیرجانی در زمان بازداشت منتشر کرد. روزنامه جمهوری اسلامی در روز چهارم و پنج آبان‌ماه ۱۳۷۳ دو «مصاحبه» بلند با او چاپ کرد

از «بازجوی عزیز» تا «همکاران گرامی کیهان»

علی اکبر سعیدی سیرجانی در نامه دومش از علی خامنه‌ای خواسته بود «یا بفرمایید مرا بگیرند و به پاداش جرائمی که برایم تراشیده‌اند بکشند یا به دادخواهیم رسیدگی کنند». خواسته آقای سیرجانی در روز ۲۴ اسفند ۱۳۷۲اجابت شد و نیروهای امنیتی او را پس از خروج از خانه‌اش و به روایتی در هنگام خروج از چاپخانه بازداشت کردند.

روزنامه جمهوری اسلامی در ۲۵ اسفندماه ۱۳۷۲ در صفحه دو، از قول «منابع آگاه» با تیتر «کشف مواد مخدر و مشروبات الکی از منزل سعیدی سیرجانی» خبر بازداشت این نویسنده را اعلام کرد. در متن خبر کوتاه نوشته شده بود که در بازرسی خانه آقای سیرجانی «مقادیری تریاک، مشروبات الکلی و نوارهای مبتذل ویدئویی کشف شد».

دو ماه بعد اتهامات متعددی به پرونده آقای سعیدی سیرجانی اضافه شد. آقای موسوی‌نژاد، مدیرکل امنیت داخلی وزارت اطلاعات، اتهامات آقای سعیدی سیرجانی را «حمل و نقل و توزیع و استعمال مواد مخدر»، « ساخت و نگهداری وتوزیع مشروبات الکلی»، «فعالیت‌های شنیع اخلاقی و لواط»، «ارتباط با شبکه‌ای از افسران ساواکی مرتبط با کودتای نوژه و فعالیت‌های بمب‌گذاری»، «ارتباط با سرویس اطلاعاتی سازمان سیا آمریکا» و «دریافت مبالغ قابل توجهی ارز از شبکه‌های ضدانقلاب مستقر در آمریکا و اروپا» اعلام کرد. این مقام امنیتی تاکید کرد که آقای سیرجانی به همه این اتهامات اعتراف کرده است.

آقای سعیدی سیرجانی ۹ ماه را در بازداشتگاه و خانه‌ امن وزارت اطلاعات «در شمال شهر تهران» سپری کرد. به گفته دخترش در این مدت هیچ تماس تلفنی و ملاقاتی با هیچ یک از اعضای خانواده‌اش نداشت. او از حق داشتن و دسترسی به وکیل‌‌ نیز محروم بود.

در مدت بازداشت آقای سعیدی سیرجانی از سوی نویسندگان داخل و خارج از کشور مطالب و انتقادات گسترده‌ای علیه بازداشت او منتشر شد و وزارت اطلاعات برای مقابله و خنثی کردن این واکنش‌ها چند نامه و مصاحبه منتسب به او را در روزنامه‌ها منتشر کرد تا نشان دهد که او نه تنها اتهامات را پذیرفته و «پشیمان» از نوشته‌ها و گذشته‌اش است بلکه می‌خواهد «جبران» کند.

در یکی از نمونه‌ها، در اردیبهشت ۱۳۷۳ مطلبی با عنوان «بازجوی عزیز» از او منتشر شد. در آغاز این مطلب از بازجویانش تشکر می‌کند که «وقت و زندگی‌شان» را صرف او کرده‌اند و از گذ شته‌اش اظهار «بیزاری» می‌کند و می‌نویسد «از اینکه لجاجت‌هایی با حقانیت آرمان شما و صداقت همکارانتان کردم شرمندگی برمن مستولی می‌گردد».

در مطلب «بازجوی عزیز»، روزنامه‌ها دست‌خطی منسوب به سعیدی را منتشر کردند که او از «وراجی‌های کوک شده نابخردانه»، «القای یاس از ادامه حرکت انقلاب»، و «جبهه گیری ضدانقلابی بوسیله داستان شیخ صنعان» ابراز پشیمانی و استغفار می کند.

در نمونه دیگر منتسب به آقای سیرجانی، او در نامه‌ای به «دوستان گرامی کیهان» می‌گوید «قصد دارم گذشته‌ها را جبران کنم» و «تا چند هفته پیش میان سعیدی و نویسندگان شما تلخی و کینه بود… ولی امروز آن سعیدی دیروز- که به حق دشمنش می‌دانستید- سعیدی دیگری است» و می‌خواهد «جبران مافات» کند.

یک ماه پیش از جان باختن سعیدی سیرجانی مطلب مفصل دیگری از او در روزنامه اطلاعات بین‌الملل منتشر می‌شود که حکایت از این دارد که او از مناطق جنگی هویزه بازدید کرده است. از قول او گفته شده است که «چهار روز در اهواز بودنمان خوش گذشت» و از خرمشهر و آبادان دیدار داشته و «بغض در گلوی من شکست وقتی هویزه را دیدم».

در یک نمونه نادر در مطبوعات ایران، در ۹ آذرماه سال ۱۳۷۳، سه روز پس از اعلام خبر جان باختن آقای سعید سیرجانی، روزنامه اطلاعات بین‌الملل مطلبی با عنوان «در سوگ سعیدی باید گریست» با امضای «یک دوست گمنام مرحوم سعیدی سیرجانی» منتشر کرد.

نویسنده در ابتدای یادداشت، خودش را «دستیار بازجو» با اسم مستعار «سید» معرفی کرد و نوشت «من یکی از پرسنل وزارت اطلاعات هستم که از زمان تحویل آقای سعیدی به وزارت اطلاعات تا لحظه‌ای که دارفانی را وداع کرد در کنارش بودم».

این عضو وزارت اطلاعات مدعی شد که در روز سوم بازداشت آقای سیرجانی، او حاضر شده بود که در مقابل دوربین، اعترافات تلویزیونی بکند و نوشت آقای سعیدی سیرجانی «عاقبت به خیر» شد و «در راهی افتاده بود که اگر اجل مهلت می‌داد همچون ستازه تابناکی بر تارک ادبیات جمهوری اسلامی می‌تابید و ارزش‌های حزب‌الله را با زبانی نو بیان می‌کرد».

بازجوی وزارت اطلاعات در ادامه نوشته بود که چنان آقای سعیدی سیرجانی متحول شده بود که پیشنهاد داد به «مرقد امام» برویم و بازجو و آقای سیرجانی چندبار به دیدن مقبره آقای خمینی می‌روند و آقای سیرجانی در یکی از دیدارها که ۱۴ خردادماه سالگرد مرگ بنیانگذار جمهوری اسلامی بوده است، با دیدن مردم «منقلب» می‌شود و «فی‌البداهه» شعری می‌گوید. بر همین اساس او بعدها نیز شعری «در وصف علی خامنه‌ای می‌سراید» که این اشعار نیز در همان یادداشت روزنامه چاپ شده بود.

به گفته سعید امامی معاون امنیتی وقت وزارت اطلاعات، «۵۰ ساعت اعتراف تلویزیونی و بیش از ۱۷۰۰ صفحه مقاله از او در دوران بازجویی گرفته شده بود» که بخش‌هایی از آن در برنامه «هویت» از صدا و سیما پخش شد و «او در اعترافاتش اتهامات فساد اخلاقی، جاسوسی، استعمال تریاک و … را پذیرفت».

علی‌اکبر سعیدی سیرجانی در قطعه ۷۱ بهشت زهرای تهران دفن شد اما سرگذشت این نویسنده و ادیب ایرانی و نحوه جان باختن او همچنان ناگفته‌های بسیاری دارد.
مسعود آذر
بی‌بی‌سی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *