حجاب ابزار سلطه و سرکوب یا نشان عفاف و نجابت؟ فیروز نجومی

By | ۱۴۰۳-۰۹-۱۷

از زمانیکه حکومت اسلامی پا بعرصه وجود گذارده است، همه غم و هم خود را بکار گرفته است که جامعه ای بسازد بازتابنده اراده الله، خداوند یکتا و یگانه، خدائی که بجز او خدای دیگری نیست. جامعه ای سراسر اخلاقی برگرفته ازاصل و اصول دین اسلام، نه به معنای جامعه ای عاری از کنشگریهایی، مثل، فریبکاری، دروغگویی، سرقت و دزدی، رشوه گیری و رانت خواری، بلکه افزوده بر این کنشهای فساد برانگیز، در منظر آخوند و فقیه، کنشهایی هم هستند الوده به غرایز جنسی که جامعه را سراسر در قعر فساد و بی اخلاقی، فرو میبرد، غرایزی که تحریک کننده آن نمیتواند چیز دیگری باشد مگر چهره و برجستگیهای طبیعی پیکر زن، البته، نه بعنوان انسانی برابر با مرد بلکه شیئ زیبا و فریبنده و وسوسه برانگیز که چون نپوشاند چهره و پیکر خو را مرد را به انحراف میکشاند و غرق در فساد و تباهی میکند تمامی جامعه را.

علت این بی اخلاقی و انتشار آن در سطح جامعه را، آخوند و فقیه، بیش از هر کنش فساد بر انگیز دیگری به عدم حجاب و یا حجاب نا مناسب زنان نسبت میدهند، به پدیده ای، تعریف ناپذیر و بطور کلی غیر قابل اندازه گیری. از دیدگاه آخوند و فقیه، پدیده بی حجابی و یا بد حجابی جامعه را چنان آلوده در فساد اخلاقی غرق میسازد که پاکزدائی ان، 45 سال تجربه حکومت آخوندی نشان میدهد، چندان هم ساده نبوده است. حکومت آخوندی هم هرگز این حقیقت را هم نپذیرد که فحشا، دردوران حکومت سلطه و گسترش گشت های ارشادی و بگیر و ببند ها نه تنها کاهش نیافته بلکه بطور روز افزونی گسترش نموده است، هماهنگ با گسترش و تعمیق تنگدستی و فقر و گرسنگی در سراسر جامعه. چه، بکارگیری انواع و اقسام سیاستتها و برنامه ریزیها و سازماندهی گشت های گوناگون ارشادی، استفاده از انواع ابزار تنبیه و مجازات، دستگیری و زندانی و اخاذی جریمه های نقدی، در مبارزه با پدیده خانمان برانداز بدحجابی، هرگز، کار ساز نبوده اند.

البته که علت شکست نظام، همچنانکه ادامه می یابد، در بر قراری حجاب اجباری را باید به مبارزات زنان، تحت شرایطی بسیار دشوار نسبت داد. چه  زنان، از آغاز با تغییراتی که پیوسته در شکل و شمایل حجاب اجباری بوجود میاوردند، نه تنها میتوانست بیانگر سرپیچی و مقاومت در برابر امری تحمیل ساختار قدرت دینی تحت سلطه آخوند و فقیه مورد فهم قرار بگیرد، بلکه مبارزه با پدیده بدحجابیرا هرچه سخت و پیچیده تر برای ماموران و گشت های ارشادی میکرد. بعنوان مثال، نظام روسری زنان را اجباری میسازد. اما، تعین کننده شکل و رنگ و اندازه ان از دست ساختار قدرت خاریج است. بدینترتیب، گشت های ارشادی بطور ناگهانی خود را با روسری های قیطانی، روی در روی میدیدند. هنوز راهی برای توقف و مقابله با آن نیافته بودند که ساپورت پوشی ببازار میآمد و در پی آن مانتو های تنگ و کوتاه، جنبشهایی که پس از مرگ مهسا امینی، بجنبش کشف حجاب و سرانجام جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی آنجامید.

قانونمند سازی حجاب پس 45 سال مبارزه برای تثبیت سلطه آن بر تمامی جامعه را باید واکنشی دانست دیر هنگام به ظهور جنبش زن زندگی آزادی. لایحه حجاب وعفاف، بخوبی نشان میدهد که نظام در چه گندابی از ندانم کاریها به تله افتاده است. حتی آقای رئیس جمهور ناله سر میدهد که میخواهند راننده تاکسی را هم جریمه کنند اگر ورود زنی بدحجاب، بی حجاب و یا کم حجاب را به تاکسی خود راه دهد.

 البته که لایحه حجاب و عفاف برای آخوند و فقیهی که بر فراز منبر موعظه، صعود کرده و رویای بنای یک جامعه اسلامی را در سر میپروراند، نمیتواند مسئله بر آنگیز باشد. اگرچه کلام الهی دارای تفاسیر و تعابیرمتفاوت بوده و هست. اما، حجاب به مسئله بزرگ و پر درد سری مبدل مشود، زمانی که بزبان قدرت بیان میگردد و بدست قدرت اجرا میگردد. همچنانکه تاریخ بقدرت رسیدن آخوندها نشان میدهد که چگونه حجاب، از یک امر اختیاری به تکلیفی اجباری تبدیل گردید. در واقع تاریخ تاسیس حکومت اسلامی را باید با اجباری ساختن حجاب زنان یکی دانست. تردیدی نیست که سرنوشت حکومت اسلامی بسته به برچیدن بساط حجاب اجباری. در سالها پیش از این این نگارنده اعلام کرد که هر آن زن حجاب از سر بر گیرد حکومت اسلامی نیز فرو خواهد ریخت. ثابت نمودن این فرضیه چندان دشوار نیست. همین بس که زنان حجاب از سر بر گیرند، در معابر عمومی چه نشان دیگری از اسلام بجشم میخورد.

بعبارت دیگر، حجاب زنان در دست آخوند و فقیه، پس از فروپاشی نظام شاهی به ابزار سلطه و بر قراری حکومت اسلامی تبدیل گردید. در نتیجه، از همان آغاز حکومت آخوندی سرنوشت خود را به سر نوشت زنان و حجاب اجباری گره زد.

حکومت اخوندی سراسر آکنده است از تضادها و تناقضات، دشمنی ها و خصومت ها، اما، دشمنی حکومت آخوندی با زنان از نوع دشمنی هایی ست که بسادگی پایان نمی پذیرد.

سلطه آخوند و حجاب بر جامعه، زمانی به پایان میرسد، که دروازه های حوزه های علمیه را گل گرفته و مساجد را از معابد غم و اندوه به زادگاه طرب و شادی تبدیل نمائیم.

فیروز نجومی

firoz nodjomi

https://firoznodjomi.blogspot.com/

fmonjmem@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *