گوش کن ای فقیه. مصلحت اینست. امروز به فردا مینداز. با احترام و صلح و صفا از اریکه قدرت فرود آی که ابن مسند را جایگاه شیطان است. کمتر کسی را میتوان یافت که به این اریکه تکیه زند و به اعمال شنیع، ضد انسان ، برخلاف وجدان و اخلاق دست نزند. بی رحم و مروت نشود. دروغگوئی، ریاکاری و دو روئی نکند. ظلم و ستم روا ندارد. مرتکب جرم و جنایت نشود. حرص نزند و طماعی نکند. از دریافت واقعیت رویگردان نباشد و رویاهای خود را جایگزین آن نکند. حرف حقیقت گوش هایش را آزار ندهد و از فکر رو در روئی با آن دچار کابوس نشود.
ای فقیه تو نیز نه تنها از این قانون مستثنی نیستی، بلکه بیش از هر حاکم دیگری، قدرت پاک مست و مدهوشت ساخته است. بهوش نیستی که چه کنی و بسوی چه ناکجا آبادی روانی.
حال خوب گوش فرا ده ای فقیه. محمد رضا شاه را بخاطر داری؟
شاهان پیش از او هم بدون تردید میتوانید به یاد آورید. هیچیک از آن حاکمان بنام دین و مذهب حکم نراندند. حکومت در اصل سیاسی بود. باین دلیل تنها گور خود میکندند. اما تو ای فقیه هم گور خود کنی هم گور دین و مذهب. آن حاکمان با اعمال خود زمینه ساز یک انقلاب سیاسی شدند ولی شما زمینه ساز یک انقلاب اجتماعی- فرهنگی میشوید و خود از این موضوع بی اطلاعید. تنها اریکه قدرت نیست که در معرض خطر سرنگونی است بلکه منبر خطابه و موعظه است و دستگاه فقاهت و حق و حقوق ولایت. در انقلابی که شما فراهم خواهید آورد هر آنچه نهان ست لخت و عریان گردد. حرام و حلال، حجاب و مقنعه، امر به معروف و نهی از منکر همه بر چوبه دار آویخته شوند و کلام الهی بر سر نیزه ها رود. بساط فقاهتی از هم فرو پاشد و پایه های دین و مذهب اگر متلاشی و ویران نگردند، اعتبار و منزلت خود از دست بدهند. اگر جامعه به بی دینی نگراید، با چشمانی مظنون و مشکوک به دین و دین داری خواهد نگریست.
مگر نه اینکه شما نماینده دین و امام و الله اید و بنام آنها حکم میرانید، بنابراین تنها نام خود نیست که با زشتی و پلیدی یکی سازید بلکه نام دین و خدا و پیغمبر است که به رسوایی میکشانید. این دشمنان اسلام نبستند که اسلام را تهی از معنا و مفهوم انسانی کنند. چه نیازیست. چنین هرگز کسی بهتر از شما، فقیه حاکم، نکند. اسلام را چنان ذلیل و خوار ساخته اید که نیش انسانی ناچیز در پیکر عظیم و پهناور ش لرزه افکند. این چه بنائیست فولادین و ابدی که بسخن ناخوشی احساس فرو ریزی در بنیانش نشیند. بسیارند آنان که اسلام را سبب فقر و عقب ماندگی و همسان تحجر, سکون , انجماد فکر, استبداد، قهر و قدرت، و خشم و خشونت پندارند. دشمن رشد و تکامل و پیشرفت دانند. ادعائی که به سادگی نتوان بر آن مهر باطل زد و به دسیسه های شیطانی نسبت داد. چرا که شاهد زنده حکومت فقاهت است. آیا میتوان بدست آورد های انقلاب اسلامی برهبری خداوند خمینی و خامنه ای نگریست و چیزی جز پسروی دید؟
ای فقیه عمامه خویش بالا بزن و منصفانه قضاوت کنید. آیا بجز قهر و قدرت، ستم و سرکوب، جنگ و خونریزی و تخریب و ویرانی نهال دیگری هم نشانده اید؟ آیا بجز قساوت و درنده خوئی و خشم و خشونت, بذر دیگری هم کاشته اید؟ با توسل به تیغ و تازیانه مردم را خاموش و تسلیم ساخته و خاطر آسوده داشته اید که چرخ گردون پیوسته بر وفق مراد گردد. ذهی خیال باطل؟
گوش کن ای فقیه، برغم زیرکی و ذکاوت ذاتی ات، این مردم را هنوز بجا نیاورده اید. مردم ایران از آن گونه اند که در لحظه تسلیم جان به جان آفرین، ناگهان بپا خیزند. برگرده بار سنگین بسیار حمل کنند و نفسی به اعتراض نکشند. به اسارت تن دهند و تسلیم و فرمانبردار شوند. به کم راضی و به امید نجات بانتظار نشینند. دست بسوی تقدیر برند. سوزند و سازند، و روزگار به آه و ناله سپری کنند، گوئی نفس آخر را امروز و فردا ست که برآرند. در این لحظه است که کار ساز شوند. بپا خیزند و بساط ظلم و ستم از بیخ و بن برکنند. تاکنون نه تنها چندین بار شکوهمندانه بپا خاسته و تاریخ ساز شده اند. تردید مدار که بار دیگر را نیز بپا خیزند و بر کنند از ریشه نظام فقاهتی، نظامی که غرق گردیده است در غزعبلات گذشته، موهومانی بر ساخته ذهن و فرهنگ بیگانه..
هم اکنون، آن زمان بار دیگر فرا رسیده است، لحظه خیزش، لحظه شوریدن بر منبر و خطبه، لحظه ویرانسازی عبا وعمامه. در وقووع چنین لحظه ای هرگز تردیدی بخود راه نده. تنها دیر زود دارد. چون نظامی برنهادی بنیانگذارشده است با زمان سر آشتی ندارد. دست یابی به معرفت هسته ای، نشای بر آشتی با زمان نیست. یعنی که این نظام اگر بدست مردم فرونریزد زمان آن را بدست نابودی میسپارد.
گوش کن ای فقیه، این یک ضرورت تاریخی ست. که نظام فقاهتی و بارگاه فقیه رفتنی ست. اما، بترس، قبل از فرا رسیدن آن لحظه موعود، لحظه فروپاشی نظام بخودی خو، . مردم ایران زمین بار دیگر به بپا خیزند اما، اینبار تو مار دین و قدرت را در هم بکوبند.
گوش کن ای فقیه، مصلحت این ست. از جایگاه شیطان پیش از آنکه دیر شود، فرود آی. مردم ایران بزرگوارند و بخشنده، اگر عذر گناه به فریب شیطان بخواهید. خود را از صحنه سیاست بیرون بکشید. به مسند و منزلت روحانیت باز گردید. مردم را به محبت و مهربانی با یکدیگر فرا خوانده و راستی و درستکاری را توصیه نمایید . از امر و نهی دست بشویید. آنها را آزاد گذارده و به عقل و خرد آنها اعتماد داشته باشید. به مردم نه مثل مقلد و نادان بلکه انسان و دانا بنگرید. بدعوت بپردازید و از سر راه پیشرفت و ترقی کنار روید. دست از دشمنی با زمان و آزادی بردارید. روحانی و نورانی شوید، حیله و ریاکاری بس کنید. بیش از این بجرم و جنایت دست خود آلوده و مهمتر از همه اسلام را بیش از این که هست بد نام نکنید.
گوش کن ای فقیه، قدرت فریبنده است و زیبا ، بهمین دلیل شیطانی ست.
گوش کن ای فقیه، فریب شیطان را نخور. زیرا که جبرئیل قرنهاست که باز نشسته شده است. انتظار نداشته باشید که آیه های شیطانی را از سر زبانتان برگیرد.
گوش کن ای فقیه، به رضا از اریکه قدرت فرود آی قبل از آنکه بارگاه فقاهت با خشم و خشونت در هم فرو ریزد همانگونه که بارگاه شاهی فرو ریخت. بخود غره نشو و شیطان را از خود بدور بدار.
*یاداشت. فکر کردم، تقدیم این پند و انذرز به خدمت ولایت فقیه که در ده دوازده سال پیش از این بنگارش در امده است، بقوت خود باقی ست و از اعتبار خارج نشده است و انتظار دریافت هیچگونه پاداشی، چه اینجا، چه در سرای آخرت، اصلا در کار نیست.