ما کی از عربستان عقب افتادیم؟ بازخوانی زخمی که تازه است… 

By | ۱۴۰۴-۰۲-۲۶

سخنان ترامپ در عربستان، و طعنی که از مقایسه‌ی  وضعیت محیط زیست، رفاه و اقتصاد امروز  ایران با عربستان و دیگر کشورهای جنوب خلیج‌فارس نصیب ما شده، عمدتا دو واکنش متفاوت را برانگیخته است: 

 عده‌ای جز تاسف و تائید سخنی ندارند. این سخنان بازگویی همه‌ی وضعیت نابسامانی است که سال‌هاست مردم ما در حال تجربه‌ی آن هستند و در همان حال با حسرت به پیشرفت‌های همسایگان نگاه می‌کنند.
اما از سوی دیگر عده‌ای هم یادآوری می‌کنند که با همه‌ی این پیشرفت‌های رفاهی و اقتصادی، مردم کشورهایی چون عربستان و امارات نه تنها گرفتار حکومت‌های خودکامه‌ای هستند، که هیچ تلاش یا حرکتی برای رهایی از این وضعیت در میان مردم دیده نمی‌شود. در واقع حتی فکر و آرمان دموکراسی هم در میان آن مردم وجود ندارد و این خود دردی است بزرگ‌تر از رنجی که مردم ایران در روزگار ما به آن دچارند. این دو دیدگاه هر کدام بر بخشی از واقعیت‌های تلخی تکیه دارد که قابل انکار نیست اما نکاتی در این بین وجود دارد که دقت در آن‌‌ها می‌تواند نشان دهد که واقعیت برآیندی است از  این دو دیدگاه:

ترامپ اگرچه امروز رئیس‌جمهور آمریکاست اما مبنای ذهنیات و گفتارش، منطق و نگرش کاسب‌کاری است. اگر بنا بود چنین مقایسه‌ای از سوی کسی چون باراک اوباما صورت بگیرد حتما شکل دیگری داشت، همچنان که دقیقا ده سال قبل سخنان اوباما در نشیت کمپ دیوید ( ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴) باعث شد سران عرب احساس اهانت کنند و با ناخرسندی آن اجلاس را ترک کنند.

بخشی از سخنان اوباما چنین بود: «ما از بابت ایران نگرانیم. ما با بسیاری از رفتارهای ایران در منطقه مشکل داریم اما این همه چیز نیست. اگر چه کارهای ایران می تواند امنیت کشورهای عربی را تهدید کند اما آن چه بیش از همه برای کشورهای عربی تهدید است، عدم مشروعیت و مشکلات داخلی حکومت های عربی است که سبب شده افراط‌گرایی در جهان عرب سنی افزایش یابد و مردم آنها به سمت افراط متمایل شوند.»
بدیهی است که برای کشورهای عربی دیدگاه ترامپ بسیار مقبول‌تر است اما جالب اینجاست که باطنا برای افراطیون ایرانی هم چنین است؛ در لایه‌های زیرین مخالفت با ترامپ، نگاهی همسو با ترامپ وجود دارد، نگاهی که برای رای و نظر مردم ارزشی قائل نیست و دنبال توسعه‌ و پیشرفتی اقتصادی شبیه حکومت‌هایی چون چین است.
اتفاقا همین نگاه در ایران، در سرزمینی که مردمش قدر آزادی را می‌دانند و از هر امکانی برای ابراز مخالفت با سلطه استفاده می‌کنند باعث بروز ناکامی‌های اقتصادی شده است. داستان از اصلاح‌طلبی و حماسه‌ی دوم خرداد آغاز شد که «نه‌ی بزرگ مردم» برای قدرت‌طلبان قابل هضم نبود و ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند تا بی‌کفایتی متوهم را به جای سیدمحمد خاتمی بیاورند؛ و نه تنها رشد ۸ درصدی را که داشت باعث شکوفایی می‌شد، بر باد دهد، که بی‌عرضگی، سوء‌مدیریت و حماقت را چنان نهادینه کند که به دولت‌های بعد هم ارث برسد. کافی است به یاد بیاوریم که اوج گرفتن اقتصاد عربستان در دوره‌ی ملک‌عبدالله در سال‌هایی که نفت به قیمت قابل‌توجه ۱۵۰ دلار رسید، صورت گرفت. عربستان در همان سال‌ها مهم‌ترین و بی‌سابقه‌ترین سرمایه‌گذاری را در شرکت‌های بین‌المللی صورت داد و از فرصت و پول باد‌آورده‌ی آن سال‌ها بهترین استفاده را کرد.
اما در ایران، در همان سال‌ها دولت «معجزه‌ی هزاره‌ی سوم» درآمد ۷۰۰ میلیارد دلاری کشور را چنان هدر داد که هنوز هم کسی نمی‌تواند بفهمد چطور می‌توان با این همه ثروت، نه تنها پیش نرفت که در باتلاقی از تورم و بدبختی فرو رفت. در همان سال‌ها یکی از اقتصاددان‌های قبلا طرفدار دولت اعلام کرده بود که با ۱۰۰ میلیارد دلار می‌توان کل اقتصاد کشور را کوبید و دوباره ساخت!
معجزه‌ی هزاره‌ی سوم علی‌رغم رای و نظر مردم در ۸۸ نگه داشته شد تا بدبختی را کامل کند و پس از او هم دیگر نه امکان اصلاح بود و نه کفایتی برای این کار… نتیجه این‌که در سالی که بر اساس سند چشم‌انداز ۲۰ ساله کشور باید قدرت همه‌جانبه منطقه باشیم، طعن ترامپ را باید بشنویم و همه چیز را گردن تحریم‌ها بیندازیم که زمانی ادعا می‌شد نعمت است…
محمدحسین روانبخش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *