جمهوری اسلامی در تلاش است برنامه هستهای را فدای برنامه موشکی کند، زیرا توان موشکی میتواند خلا ناشی از تخریب بخش بزرگی از تاسیسات هستهای را جبران و نفوذ تهران در منطقه را حفظ کند
پس از فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای بینالمللی گسترده، آیا جمهوری اسلامی به این واقعیت پی برده که برنامه هستهایاش در آستانه نابودی کامل است و آیا حاضر است برای نجات پروژه موشکی خود از برنامه هستهای چشم بپوشد؟
از آغاز هزاره سوم، جمهوری اسلامی مسیر فریبکاری در برابر جامعه جهانی را در پیش گرفت. این کشور غنیسازی اورانیوم را بهطور پنهانی تا سطح بالای ۸۰ درصد افزایش داد و تعداد سانتریفیوژها را به بیش از ۳۱ هزار دستگاه رساند. همزمان، مراکز مخفی جدیدی تاسیس کرد و مقدار زیادی اورانیوم با غنای بالا (فراتر از سقف تعیینشده) را بهطور پنهانی نگهداری کرد. جمهوری اسلامی هیچگاه از کارشکنی در فعالیتهای تیمهای بازرسی بینالمللی دست نکشید و همواره دادههای دوربینها را از آژانس پنهان میکرد. به این شکل که در ظاهر بازرسان را میپذیرفت، اما در عمل ماموریت آنها را مختل میکرد.
این ترفندها و اقدامهای جمهوری اسلامی سرانجام ترامپ را به خروج از برجام واداشت. جمهوری اسلامی سعی کرد از طریق راهاندازی کارزارهای رسانهای، واشینگتن را مسئول پایبند نبودن به توافق هستهای جلوه دهد و در این راه به موفقیتهای قابلذکری هم دست یافت. تا حدی که برخی کشورهای اروپایی ادعاهای تهران را باور کردند.
پس از خروج آمریکا از برجام، جمهوری اسلامی وضعیت پیشآمده را به فرصتی برای گسترش برنامههای هستهای و موشکی و مداخله در امور کشورهای همسایه بدل کرد. این روند تا زمان جنگ ۱۲روزه که به شکست رژیم ایران منجر شد، ادامه یافت. سپس، تهران به این نتیجه رسید که خطر شعلهور شدن یک جنگ تمامعیار دیگر وجود دارد؛ جنگی که میتواند بساط برنامه هستهای را برای همیشه برچیند. همین امر، رژیم جمهوری اسلامی را به عقبنشینی و انعطافپذیری و اتخاذ مواضع جدید واداشت: اعلام آمادگی برای بازگشت به میز مذاکره، پیشنهاد گفتگوی مستقیم با تروییکای اروپایی و امضای توافق با گروسی در قاهره، در حالی که تا چندی پیش او را جاسوس مینامید.
علاوه بر آن، تهران از شعار مذاکره نکردن با واشینگتن هم عقبنشینی کرد و عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، ادعا کرد که «مذاکره با آمریکا متوقف نشده و از طریق میانجیها ادامه دارد». این در حالی است که تا چندی قبل، هرگونه گفتگوی مستقیم با آمریکا را رد میکرد.
مهمترین پیشنهادی که تهران به واشینگتن و سه کشور اروپایی ارائه داد، آمادگی برای توقف غنیسازی با درصد بالا و بازگشت به سطح ۲۰ درصد بود. با رد این پیشنهاد، تهران آمادگی خود را برای کاهش درصد غنیسازی از ۲۰ درصد به حدود ۳.۶۷ درصد اعلام کرد، اما این پیشنهاد هم پذیرفته نشد و غرب تاکید کرد که غنیسازی اورانیوم در خاک ایران باید بهطور کامل متوقف شود.
پس از جنگ ۱۲ روزه، جمهوری اسلامی به این واقعیت پی برد که آمریکا و اسرائیل برای جلوگیری از هستهای شدن جمهوری اسلامی هر کاری میکنند و در برخورد با این تهدید روزافزون، با جدیت خاصی عمل میکنند. حمله به تاسیسات هستهای که آسیب بسیاری به برنامه هستهای تهران وارد کرد، هم رهبر جمهوری اسلامی را به پذیرش این واقعیت واداشت که از سرگیری فعالیتهای هستهای در کوتاهمدت امکانپذیر نیست و بازگشت به شرایط قبل از جنگ، به زمان و هزینه هنگفتی نیاز دارد.
به همین دلیل، رژیم جمهوری اسلامی این بحث را مطرح کرد که حاضر است برنامه هستهای خود را کنار بگذارد، مشروط بر اینکه برنامه موشکیاش همچنان حفظ شود.
جمهوری اسلامی موشکهای بالیستیک گوناگونی در اختیار دارد که از جمله میتوان به موشکهای«سجیل»، «قدر» و «خرمشهر» که برد آنها به دو هزار کیلومتر میرسد و میتوانند شرق و مرکز اروپا را هدف قرار دهند، اشاره کرد. علاوه بر آن، رژیم ایران موشکهایی با برد حداکثر ۳۰۰ کیلومتر در اختیار دارد تا بتواند مرزهایش را از هر سو بهطور کامل محافظت کند.
از این رو، جمهوری اسلامی در تلاش است تا برنامه هستهای خود را فدای برنامه موشکی کند، زیرا توان موشکی میتواند خلا ناشی از تخریب بخش بزرگی از تاسیسات هستهای را جبران و نفوذ تهران در منطقه را حفظ کند. با این حال به نظر میرسد زمان ترفندبازیهای جمهوری اسلامی به پایان رسیده است، بهویژه اینکه کشورهای اروپایی با ارجاع پرونده هستهای به شورای امنیت سازمان ملل و فعال کردن مکانیسم ماشه، تهران را در وضعیتی دشوار قرار دادهاند.
در پی جنگ ۱۲ روزه، جمهوری اسلامی متوجه این واقعیت شد که تلآویو و واشینگتن دیگر خط قرمزهای متعارف را رعایت نمیکنند. افزون بر آن، دریافت که راهبرد بازدارندگی جدید اسرائیل بر دو اصل استوار است: اول، نادیده گرفتن مرزهای جغرافیایی کشورها. همانطور که تام باراک، سفیر آمریکا در ترکیه و فرستاده ویژه در امور سوریه گفت: «اسرائیل دیگر خود را به رعایت مرزهای سایکســپیکو پایبند نمیداند». دوم، حملات پیشگیرانه برای خنثی کردن هرگونه تهدیدی علیه امنیت اسرائیل؛ درست همانگونه که در ایران، یمن، سوریه و لبنان رخ داد.
هرچند جمهوری اسلامی به واکنش و پاسخ تهدید میکند، توان اجرای هیچ اقدام واقعی و فراتر از ظاهر، از جمله خروج از آژانس بینالمللی انرژی اتمی یا پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، را ندارد. با این حال، کاملا آماده است تا برای حفظ برنامه موشکیاش بهعنوان آخرین برگ در بازی قدرت، گروههای شبهنظامی وفادار به خود در منطقه را قربانی کند.
ایندیپندنت فارسی

روسیه در جنگ اوکراین خیلی خوب از نقطه ضعف امریکا یعنی دروغ بودن سلاح هسته ای استفاده می کندو الا امریکا می تواند با تجهیز اوکراین به جت های جنگی خود شرایط را به نفع اوکراین برگرداند.
روسیه هیچ نیروی هوایی موثری ندارد.!!!!!!!!!!!!!!!!!
امریکا الان تعدادی موشکهای فلامینگو و تام هاوک در اختیار اوکراین قرار داده است و به زودی عمق خاک روسیه با این موشکها مورد حمله قرار خواهد گرفت. حتی مسکو پایتخت روسیه.
و یواش یواش شاهد شروع شک و تردیدها نسبت به وجود سلاحی به عنوان سلاح هسته ای خواهیم بود.
جنگ اوکراین منجر به حذف پوتین و تیمش خواهد شد و به نظر بنده پوتین و مدودف خودکشی خواهند کرد.
روسیه در این جنگ تجزیه خواهد شد.
در واقع اینکه پوتین و سایر مقامات روسیه مدام تهدید می کنند که دستشان روی دکمه سلاحهای هسته ایست فقط یک معنا دارد و ان تهدید پنهان پوتین نسبت به امریکاست که اگر ارسال عمده اسلحه به اوکراین برای شکست روسیه صورت بگیرد ، روسیه چاره ای جز افشای دروغ بودن سلاح هسته ای ندارد و این منجر به ایجاد بحران در کشورهای امریکا و اروپا و حتی ایجاد بحران در تمامی پایگاه های نظامی امریکا در مناطق مختلف جهان خواهد شد.
دلیل اینکه امریکا و اروپایی ها نمی توانند سلاح زیادی به اوکراین ارسال کنند و قطره چکانی عمل می کنند همین تهدید پنهانی پوتین نسبت به امریکا در افشای دروغ بودن سلاح هسته ایست.
پوتین عملا به امریکا می گوید که اگر قرار باشد شکست بخورد امریکا را هم به درون گرداب اوکراین خواهد کشاند.
در این میان پای چین هم به قضیه جنگ اوکراین کشیده شده زیرا افشای این دروغ به موقعیت چین هم در دنیا و هم در درون کشور خودش لطمه زیادی می زند.
برای همین چین راه میانه را در پیش گرفته و برای توقف این جنگ پیشنهاد صلح بین روسیه و اوکراین را می دهد تا بتواند روسیه را به شکل به اصطلاح ابرومندانه ای از باتلاق جنگ اوکراین خارج کندتا مثلا وجهه ظاهری روسیه به عنوان یک ابرقدرت حفظ شود و چین هم به عنوان یک قدرت هسته ای در جهان مطرح باشد و بتواند با همین دروغ به هر کشوری که بخواهد از جمله ایران زور بگوید.