مقاومت در برابر آمریکا یا تسلیم مقابل رقیب؛ روحانی به کدام سو می‌رود؟

By | ۱۳۹۷-۰۵-۰۱

زبان حسن روحانی اخیرا شباهتی به شعار “اعتدال” او ندارد. او در مقابل آمریکا از لحنی شبیه به احمدی‌نژاد یا سرداران سپاه استفاده می‌کند. چهار تحلیلگر و فعال سیاسی علت و پیامدهای احتمالی اتخاذ این لحن جدید را بررسی کرده‌اند.
دویچه وله:
مدتی است که حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، برخلاف گذشته در مناقشه‌های کلامی خود با کشورهای غربی به‌خصوص آمریکا، از زبان تهدید استفاده می‌کند؛ زبانی که بیش از آنکه یادآور شعارهای او یعنی “تدبیر” و “اعتدال” باشد، یادآور زبان و روش محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری سابق ایران است.

مقاومت در برابر آمریکا یا تسلیم مقابل رقیب؛ روحانی به کدام سو می‌رود؟

دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، در پاسخ به همین لحن تهدیدآمیز روحانی بود که بامداد دوشنبه (۲۳ ژوئیه/ اول مرداد) به وقت ایران در توییتر نوشت: «خطاب به رئیس جمهور ایران: دیگر هرگز، هرگز آمریکا را تهدید نکن، زیرا در غیر این صورت با پیامدهایی روبه‌رو خواهی شد که کمتر کسی در تاریخ دیده است. ما دیگر آن کشوری نیستیم که حرف‌های جنون‌آمیز شما درباره خشونت و مرگ را تحمل کند. مواظب باشید!».

روحانی روز گذشته در جمع رؤسای نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور “کار آمریکا” را “توطئه علیه ایران و ملت بزرگ ایران” دانست و از جمله گفت: «آمریکایی‌ها باید خوب بفهمند که صلح با ایران مادر صلح‌ها و جنگ با ایران مادر جنگ‌هاست». رئیس جمهوری ایران همچنین با اشاره به قصد آمریکا برای رساندن صادرات نفت ایران “به صفر” بر تهدید خود بر “بستن تنگه هرمز” تأکیدی مجدد کرد و گفت: «کسی که اندکی سیاست بفهمد، نمی‌گوید جلوی صادرات نفت ایران را می‌گیریم. تنگه‌های زیادی داریم؛ تنگه هرمز فقط یکی از آنهاست». او ادامه داد: «آقای ترامپ! ما مرد شرف و ضامن امنیت آب‌راه منطقه در طول تاریخ هستیم؛ با دم شیر بازی نکن، پشیمان‌کننده است».

حسن روحانی یازدهم تیرماه نیز در سوئیس، در پاسخ به قصد آمریکا برای تحریم نفت ایران، تهدید کرده بود: «آنها معنی این حرف را نمی‌فهمند، چرا که این اصلا معنی ندارد که نفت ایران صادر نشود و آن وقت نفت منطقه صادر شود. اگر شما توانستید، این کار را بکنید تا نتیجه‌اش را ببینید».

رویکرد جدید روحانی مورد استقبال رهبر جمهوری اسلامی و حامیان تندروی او قرار گرفت. قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران ایران، بلافاصله از تهدید روحانی به بستن تنگه هرمز قدردانی کرد و گفت: «این همان دکتر روحانی است که ما شناخت داشتیم و داریم و می‌بایست باشد».

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی نیز شنبه گذشته یعنی یک روز پیش از تهدید مجدد آمریکا توسط روحانی، از سخنان او درباره بستن تنگه هرمز تمجید کرده و گفته بود: «سخنان رئیس جمهور در سفر اخیر به اروپا مبنی بر اینکه “اگر نفت ایران صادر نشود، نفت هیچ کشوری در منطقه صادر نخواهد شد” سخنانی مهم و حاکی از سیاست و رویکرد نظام است». او افزوده بود: «وظیفه وزارت امور خارجه پیگیری جدی اینگونه مواضع رئیس جمهور است».

علت “چرخش” لحن روحانی و پیامدهای احتمالی سخنان تهدیدآمیز او چیست؟ چند تن از تحلیلگران و فعالان سیاسی به این پرسش دویچه‌وله فارسی پاسخ داده‌اند.

قصد روحانی برای “مدیریت امکانات سخت نظام”

• محمد صادق جوادی حصار، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی اصلاح‌طلب، اتخاذ لحن تهدیدآمیز چه از سوی روحانی چه ترامپ را نوعی “بسترسازی برای گفت‌وگو” می‌داند و می‌گوید: علت این نوع بیان از طرف آقای روحانی احتمالا این است که او، به‌خصوص در رابطه با آمریکایی‌ها، از روش‌های گذشته خود ناامید شده است. او احساس می‌کند که سیاست آمریکایی‌ها و به‌ویژه آقای ترامپ سیاست گفت‌وگو و رفع مخاصمه با ایران نیست. آنها می‌خواهند با نشان دادن نوعی باج‌خواهی و قلدری هیمنه ایران در منطقه را بشکنند. بنابراین زبان دیپلماتیک و گفت‌وگو و محاورات سیاسی را نمی‌پذیرند و از منظر دیگری وارد مواجهه با ایران می‌شوند. لذا آقای روحانی برای مقاومت در برابر تهاجمات آمریکا گاهی ناچار به استفاده از امکانات دیگر مواجهه، از جمله توسل به “امکانات سخت” و روی آوردن به این نوع از سخن گفتن می‌شود.

اما به نظر من این شکل گفت‌وگو از طرف آقای روحانی در حقیقت مدیریت این بخش از توانایی‌های نظام به دست خودش است. یعنی آقای روحانی تلاش می‌کند مدیریت بخش دیگر نظام را که بخش سخت و مشتمل بر امکانات نظامی آن است را به عنوان رئیس جمهور در دست بگیرد و اجازه ندهد که نیروهای تندرو و افراطی و کسانی که به دنبال فرصت‌هایی برای جنگ‌افروزی هستند، مدیریت این بخش را عهده‌دار شوند.

طرح اینگونه حرف‌ها از طرف آقای روحانی، برای ایجاد موازنه و هماهنگی در درون کشور و مدیریت بخش‌هایی است که معمولا در اختیار دولت نیست. مدیریت این بخش‌ها معمولا در دست کسانی است که راه خود را می‌روند و حرف خود را می‌زنند.

تحلیل من این است که آقای روحانی به این نتیجه رسیده که اگر قرار است در این حوزه سخنی گفته شود، ولو نامتعارف نسبت به سخنان قبلی، بهتر است که از طرف خود او گفته شود؛ اگر چه ممکن است عواقب سخت‌تری برای ایران داشته باشد. پاسخ ترامپ به سخنان اخیر روحانی هم دقیقا از جنس سخنان آقای روحانی بود. نه آمریکا “این کار” را خواهد کرد و نه ایران “آن کار” را، بلکه اینها هم ابزارهای دیپلماتیک و اعمال فشار و اعمال قدرت و بسترسازی برای گفت‌وگو هستند.

ده سال است که آمریکایی‌ها می‌گویند “همه گزینه‌ها از جمله گزینه جنگ روی میز است”. این سخنان ابزار فشاری است برای استفاده از دیگر ابزارها. الآن جنگ نه به نفع ایران است، نه به نفع آمریکا. هر دو طرف با استفاده از اعلام “گزینه جنگ” که ایجاد وحشت می‌کند، می‌خواهند طرف مقابل را برای نشستن پای میز مذاکره متقاعد کنند. لحن تهدیدآمیز دو طرف واقعا برای ایجاد جنگ نیست، بلکه برای کنترل فضاست.

صد نفر از ما بیش از یک ماه قبل بیانیه‌ای امضا کردیم و گفتیم بهترین روش مذاکره بدون قید و شرط با آمریکایی‌هاست. آمریکا باید تمام قید و شرط‌ها را کنار بگذارد و بیاید در ادامه برجام حرف بزند و ایران هم اگر بخواهد کشوری قدرتمند و عزتمند و محبوب کشورها و دولت‌های منطقه و محبوب ملت ایران باشد، باید حتما از هزینه کردن‌های بلاوجه برای مردم ایران خودداری کند.

چرخش به سوی منابع قدرت

• صادق زیباکلام، تحلیلگر سیاسی، چرخش لحن روحانی را نشانه‌ای از تداوم نزدیکی او به اصولگرایان، این‌بار در عرصه سیاست خارجی، دانسته و تأکید می‌کند: چرخش آقای روحانی به سمت رادیکالیسم و تندروی اتفاق افتاده است؛ همان چرخشی که به تدریج پس از انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ شاهدش بودیم. در آن زمان به نظر می‌رسید که آقای روحانی دارد از مواضعی که به هنگام انتخابات یا در چهار سال اول ریاست جمهوری‌اش داشت فاصله می‌گیرد. مشابه همین را اینک در سیاست خارجی می‌بینیم.

همان‌طور که روحانی بخش عمده‌ای از ۲۴ میلیون نفر حامی خود را ظرف یک سال گذشته از خود ناامید و سرخورده کرد و به سمت مواضعی رفت که بیشتر اسباب خوشحالی تندروها می‌شد، الآن دارد همان رویه را در خصوص سیاست خارجی به کار می‌گیرد. الآن تندروها چه در قوه قضائیه، چه در مجلس و چه در سپاه به روحانی تبریک و تهنیت می‌گویند، ولی جریان‌های میانه‌رو و اصلاح‌طلبان واقعا از زبان تند، زبان رادیکال و “زبان احمدی‌نژادی” رئیس جمهور که ایشان شروع به به‌کارگیری آن به‌خصوص در رابطه با آمریکا کرده، در شگفت‌اند. متأسفانه همان رویه‌ای که روحانی در نزدیکی به اصولگرایان و تندروها در سیاست داخلی در پیش گرفت، اینک ما شاهد به‌کارگیری آن در عرصه سیاست خارجی هستیم.

علت چرخش لحن روحانی نیز این است که قدرت، ثروت، قوای نظامی، اطلاعاتی، امنیتی، اوین و همه چیز در دست جریانات تندرو است. آقای روحانی در جدا شدن از اصلاح‌طلبان و نزدیکی به تندروها نه تنها چیزی برای از دست دادن ندارد، بلکه برعکس کلی قدرت هم پیدا می‌کند؛ نیازی هم که دیگر به مردم و صندوق رأی ندارد؛ پس وقتی محاسبه می‌کند می‌بیند که منافع کوتاه‌مدت او در جلب حمایت تندروهاست.

اما تبعات کاربرد این لحن از سوی آقای روحانی برای منافع ملی ایران بسیار زیان‌بار خواهد بود. یکی از تبعات آن ممکن است درگیری نظامی با آمریکا در خلیج فارس باشد؛ به هر حال تبعات آن قطعا به نفع جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود، زیرا چنانچه کار به درگیری نظامی کشیده شود، آمریکا قطعا دست بالا را دارد.

در عین حال این نوع مواضع تند و رادیکال حتی اگر به رویارویی نظامی هم کشیده نشود، باعث می‌شود که ایران اروپایی‌ها را به سرعت از دست بدهد. حتی اگر آلمان، فرانسه، بریتانیا و اتحادیه اروپا سوار قطار ترامپ هم نشوند، لااقل حالت کنونی نوعی طرفداری از ایران و قرار گرفتن میان ترامپ و جمهوری اسلامی ایران را از دست می‌دهند. کمترین نتیجه لحن تهدیدآمیز روحانی در مقابل آمریکا، از دست دادن حمایت و پشتیبانی اروپایی‌ها از ایران است.

تغییر لحن از ترس جایگزینی

• حسن شریعتمداری، فعال سیاسی، با اشاره به اینکه روحانی اجرای وظیفه رقیب احتمالی‌اش را خود شخصا برعهده گرفته است، می‌گوید: به نظر می‌رسد که آقای روحانی از ترس اینکه برایش جایگزینی نظامی در نظر گرفته شود و یا رقیبی برای او بتراشند، خود همان حرف‌هایی را می‌زند که جایگزین احتمالی‌اش باید می‌زد.

همان‌طور که روحانی بخش عمده‌ای از ۲۴ میلیون نفر حامی خود را ظرف یک سال گذشته از خود ناامید و سرخورده کرد و به سمت مواضعی رفت که بیشتر اسباب خوشحالی تندروها می‌شد، الآن دارد همان رویه را در خصوص سیاست خارجی به کار می‌گیرد. الآن تندروها چه در قوه قضائیه، چه در مجلس و چه در سپاه به روحانی تبریک و تهنیت می‌گویند، ولی جریان‌های میانه‌رو و اصلاح‌طلبان واقعا از زبان تند، زبان رادیکال و “زبان احمدی‌نژادی” رئیس جمهور که ایشان شروع به به‌کارگیری آن به‌خصوص در رابطه با آمریکا کرده، در شگفت‌اند. متأسفانه همان رویه‌ای که روحانی در نزدیکی به اصولگرایان و تندروها در سیاست داخلی در پیش گرفت، اینک ما شاهد به‌کارگیری آن در عرصه سیاست خارجی هستیم.

علت چرخش لحن روحانی نیز این است که قدرت، ثروت، قوای نظامی، اطلاعاتی، امنیتی، اوین و همه چیز در دست جریانات تندرو است. آقای روحانی در جدا شدن از اصلاح‌طلبان و نزدیکی به تندروها نه تنها چیزی برای از دست دادن ندارد، بلکه برعکس کلی قدرت هم پیدا می‌کند؛ نیازی هم که دیگر به مردم و صندوق رأی ندارد؛ پس وقتی محاسبه می‌کند می‌بیند که منافع کوتاه‌مدت او در جلب حمایت تندروهاست.

اما تبعات کاربرد این لحن از سوی آقای روحانی برای منافع ملی ایران بسیار زیان‌بار خواهد بود. یکی از تبعات آن ممکن است درگیری نظامی با آمریکا در خلیج فارس باشد؛ به هر حال تبعات آن قطعا به نفع جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود، زیرا چنانچه کار به درگیری نظامی کشیده شود، آمریکا قطعا دست بالا را دارد.

در عین حال این نوع مواضع تند و رادیکال حتی اگر به رویارویی نظامی هم کشیده نشود، باعث می‌شود که ایران اروپایی‌ها را به سرعت از دست بدهد. حتی اگر آلمان، فرانسه، بریتانیا و اتحادیه اروپا سوار قطار ترامپ هم نشوند، لااقل حالت کنونی نوعی طرفداری از ایران و قرار گرفتن میان ترامپ و جمهوری اسلامی ایران را از دست می‌دهند. کمترین نتیجه لحن تهدیدآمیز روحانی در مقابل آمریکا، از دست دادن حمایت و پشتیبانی اروپایی‌ها از ایران است.

تغییر لحن از ترس جایگزینی

• حسن شریعتمداری، فعال سیاسی، با اشاره به اینکه روحانی اجرای وظیفه رقیب احتمالی‌اش را خود شخصا برعهده گرفته است، می‌گوید: به نظر می‌رسد که آقای روحانی از ترس اینکه برایش جایگزینی نظامی در نظر گرفته شود و یا رقیبی برای او بتراشند، خود همان حرف‌هایی را می‌زند که جایگزین احتمالی‌اش باید می‌زد.

حسن شریعتمداری، فعال سیاسی

روحانی همان مسیری را می‌رود که امثال سرداران سپاه می‌رفتند. به همین دلیل هم از رضایت آقای خامنه‌ای و بسیاری از تندروها برخوردار است و با استقبال آنها مواجه شده است.

ایشان با گفتن اینکه “جنگ با ایران مادر جنگ‌هاست”، همان اصطلاح صدام حسین را به کار برده، اما فراموش کرده است که سرنوشت صدام که او را از چاه آب بیرون کشیدند، چه بود. سران حکومت جمهوری اسلامی در مورد خود مختارند، اما امیدوارم که ایران را به ورطه نابودی نکشانند.

اوضاع بسیار وخیم است. لحن‌ها به سمت درگیری می‌رود. آقای ظریف از تشکیل اتاق جنگ در آمریکا خبر می‌دهد. هر چند آمریکایی می‌گویند که به دنبال تغییر رفتار نظام هستیم، اما سران جمهوری اسلامی می‌خواهند چنین وانمود کنند که آمریکا در صدد براندازی آنهاست. یعنی پیشاپیش به استقبال خطر محتملی می‌روند که هنوز از طرف آمریکا تأیید نشده است.

“ناچاری” در همسویی با رهبر

• مرتضی کاظمیان، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی، روحانی را “ناچار” از همراهی با رهبر و نهادهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی دانسته و در پاسخ به پرسش دویچه‌وله فارسی می‌نویسد:این واقعیتی است که به‌دشواری قابل انکار است؛ پس از خروج ایالات متحده از برجام، و با افزایش روزافزون فشارهای اقتصادی و تحریم‌ها و تهدیدها علیه ایران، روحانی در حوزه سیاست خارجی، همسو با رویکردها و نگاه رهبر جمهوری اسلامی اقدام و اظهارنظر کرده است.

مرتضی کاظمیان، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی

در شرایطی که تحریم‌ها و تهدیدهای آمریکا فزاینده شده، رئیس‌جمهوری ایران یکی از سخنگویان مهم مواضع هسته سخت قدرت شده است. بر این ادعا و ارزیابی، حتی آیت‌الله خامنه‌ای نیز در سخنان اخیرش ـ در دیدار با مسئولان دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ـ مهر تأیید زد. شخص اول نظام با اشاره به سخنان روحانی در سفر اخیرش به اروپا مبنی بر اینکه “اگر نفت ایران صادر نشود، نفت هیچ کشوری در منطقه صادر نخواهد شد”، این نظر را “مهم و حاکی از سیاست و رویکرد نظام” توصیف کرد.

به‌بیان دیگر، نفر نخست رژیم سیاسی تأکید کرد که روحانی سخنگو و مجری نگاه و رویکرد کانون مرکزی قدرت است.

اگرچه رئیس‌جمهور در ایران از حدی از اختیارات و مانور در سیاست خارجی برخوردار است، و این را در تحقق برجام شاهد بودیم؛ اما خطوط کلی سیاست خارجی توسط رهبری نهایی می‌شود. صرف‌نظر از این، پس از خروج آمریکا از برجام، و دور جدید تهدید و تحریم ایران، موضع و رویکرد روحانی در موقعیت نقد و ضعف قرار گرفته و به تعبیری، او چاره‌ای جز همراهی با رهبر جمهوری اسلامی و نیروهای نظامی ـ امنیتی همسو و گرداگرد وی ندارد.

از دو نکته بسیار مهم نیز نمی‌توان صرف‌نظر کرد:

نخست این‌که روحانی یکی از گزینه‌های رهبری نظام پس از فقدان آیت‌الله خامنه‌ای است. به بیان دیگر، روحانی برای خود پروژه‌ای شخصی نیز تعریف کرده؛ پروژه‌ای که لوازمی دارد، و یکی از آنها، پرهیز از رنجاندن امنیتی‌های حاکم بر سپاه و جلب‌نظر مثبت آنها و رهبری ـ دست‌کم در چنین بزنگاه‌هایی ـ است.

دیگر آن‌که نباید از یاد برد که روحانی، رئیس‌جمهور برآمده از “انتخابات آزاد، سالم و عادلانه” نیست. او یکی از نامزدهای تأییدشده توسط شورای نگهبان و نجات‌یافته از “نظارت استصوابی” است. از این منظر، او نماینده واقعی و تام و تمام اکثریت شهروندان ایران محسوب نمی‌شود، و فاقد انگیزه یا جسارت لازم برای مقابله با اقتدارگرایان مسلط در ساختار قدرت است. روحانی در میانه‌ی کانون مرکزی قدرت و مطالبات اجتماعی ایستاده، و دور از انتظار نیست که با توجه به استیلای رهبر جمهوری اسلامی و نیز همراهی درازمدت روحانی با حاکمیت، وی در چنین برش‌هایی به نظر هسته اصلی قدرت تمکین کند و با آن همراهی نشان دهد.

این همه، مستقل از آن است که به‌گونه‌ای قابل انتظار، در هنگام تهدید خارجی، جناح‌های سیاسی در اکثر کشورها، وحدت‌نظر و همسویی بیشتری از خود بروز می‌دهند.

در چنین مقاطعی، به ندرت نیروهایی شجاع و ملی وجود دارند که (همچون مهندس مهدی بازرگان و همراهانش در نهضت آزادی ایران در دهه ۱۳۶۰ و پس از بازپس‌گیری خرمشهر) دغدغه منافع ملی داشته باشند و از ضرورت تصمیم ملی برآمده از آزادی و دموکراسی و انتخابات سالم و عادلانه بگویند، و به سیاست خارجی ماجراجویانه و متوهمانه یا مواضع تند و رویکرد پرهزینه رهبری نظام، انتقاد و با آن مخالفت کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *