منابع موثق یا دلالانِ رهبر؟ مجتبی واحدی

By | ۱۳۹۷-۰۹-۰۷

 در آغاز سومین‌سال رهبری خامنه ای، یک‌داستان جذاب به سرعت در محافل سیاسی و در کوچه و خیابان ، منتشر شد . داستان از جنوب شرقی ترین تا شمال غربی ترین نقاط کشور و از شمال خراسان تا حاشیه های خوزستان به یک‌نحو و با جزئیات نقل می شد‌ در همان روزها برای مراسم خواستگاری یکی از بستگان ، به اسلام شهر رفته بودم.

داماد از بستگان من بود و عروس، همکار او در یک‌کارخانه در همان حوالی. صحبت ها خیلی زود به نتیجه رسید. عموی عروس که سرپرست او هم بود گفت: ” اجازه بدهید همینجا در مورد مراسم عروسی هم صحبت کنیم. تعداد میهمان های ما نسبتا زیاد است اما توقعمان زیاد نیست. بالاخره هرکس باید مطابق امکاناتش، از مردم پذیرایی کند .
دیدگاه نو :

در عروسی پسر کروبی به‌هر میهمان یک‌سکه دادند و برای هر نفر، یک‌گوسفند کامل سر سفره گذاشته بودند. ما به یک‌زرشک‌پلو با مرغ برای هر مهمان قانع هستیم”. داستان برایم تکراری بود اما اینکه یک‌پیرمرد روستایی اینهمه از جزئیات می گفت موضوع را جذاب تر می کرد. به او گفتم :” پدرجان! مهمان های عروسی پسر کروبی ، چند نفر بودند؟

” فوری پاسخ داد :” بیش از دو هزار نفر”. خندیدم و گفتم هر گوسفند کامل ، حدود یک متر جا می گیرد. این سفره دو کیلومتری را در کجا انداخته بودند؟

” گفت :” من چه می دانم. والله من هم از چند نفر حزب الهی شنیده ام “. چند روز بعد به دیدار کروبی رفتم که در آن زمان رئیس مجلس سوم بود. از آخرین ملاقاتش با رهبر گفت و صحبت هایی که رد و بدل شده بود. از جمله اینکه علی خامنه ای به کروبی گفته ” آقا ! چه بوده ماجرای عروسی پر سر و صدای پسر شما و داستان توزیع سکه و پذیرایی شاهانه؟

” کروبی گفت :” قدری توضیح دادم و بعد گفتم راستی همسر شما هم حضور داشتند.” . رهبر با خنده گفته بود :” اتفاقا من هم به کسی که این داستان را برایم نقل کرد گفتم که خانواده ما هم آنجا بوده و گفته است که پذیرایی بسیار معمولی بود”. خطاب به کروبی گفتم ایکاش به آقای خامنه ای می گفتید که هر کسی دستش به شما نمی رسد .

کسی که اولا دستش به شما می رسد و ثانیا فرصت دارد قصه مطول عروسی پسر من را بگوید قطعا تا به حال دهها دروغ دیگر به شما گفته اما شما متوجه دروغگویی او نشده اید چون خانواده شما در جریان ماجرا نبوده اند که شهادت ایشان، حقیقت را برایتان آشکار کند”. شیخ خندید و گفت :” راستش عقلم‌نرسید ای کاش گفته بودم”.

آن روز ، بالاترین بدبینی من این بود که عده ای فریب کار در اطراف رهبر هستند و دروغ هایی به او می گویند. اما کنار هم قرار دادن مجموعه ای از حوادث و خبر رسانی ها، نظرم را عوض کرد. از جمله، یک روز در اوایل پاییز شصت و نه، حوالی ظهر یکی از اعضای دفتر کروبی به من خبر داد که همان روز صبح‌ پای شیخ شکسته و او را به بیمارستان برده اند. یکی دوساعت بعد، رئیس بنیاد شهید یکی از استانهای جنوبی تلفن زد و در مورد شکستن پای شیخ پرسید. من هم داستان را برایش تعریف کردم.

با ناراحتی گفت :” امروز در جلسه شورای اداری استان، فرمانده سپاه استان گفته که یکی از اسرایی که تازه آزاد شده ، در ملاقات با آقای کروبی با عصا به او حمله کرده و پایش را شکسته و دلیل این‌حمله نیز ، یک‌مسئله ناموسی بوده است “. این‌ دروغگویی عقده گشایانه نیز داستانی بود که در غیاب رسانه های فراگیر کنونی، با کمک سپاه و سایر نهادهای وابسته به رهبر به سرعت به نقل محافل تبدیل شد. از آن سال تا سال هشتاد و چهار که رفسنجانی تلویحا از برنامه ریزی سپاه برای تخریب سازمان یافته وی خبر داد اتفاقات دیگری در کشور افتاد که روند دروغ پردازی ها و نتایج آنها مطابق میل رهبر، پیش رفت.

مشخصه همه آنها نیز وجود شبکه پرنفوذ و ثروتمند برای انتشار اخبار مربوطه در اقصی نقاط‌کشور بود . رفسنجانی در جریان انتخابات سال هشتاد و چهار از برنامه ریزی گسترده برای تخریب خود خبر داد و شکایت از تخریب کنندگان را به پیشگاه خدا برد تا نشان دهد هیچیک از ارکان حکومت ، اجازه رسیدگی به عملکرد تخریب کنندگان را ندارد. شایعه پراکنی و اتهام افکنی علیه رفسنجانی- که دهها برابر بزرگتر از فساد واقعی او و خانواده اش بود – تا سال هشتاد و هشت ادامه داشت. شاید اغلب خوانندگان این مقاله ندانند که چند سال قبل از تخریب های سازمان یافته ، خامنه ای در یکی از ملاقات ها ، پرونده قطوری در اختیار رفسنجانی گذاشت که به ادعای رهبر ، دیگران به او گزارش داده بودند و رهبر نسبت به آنها نظر خاصی نداشت.

اما به صورت کاملا اتفاقی!!! همان‌چیزهایی بود که در فاصله سالهای هشتاد و چهار تا هشتاد و هشت در محافل حکومتی و به ویژه سپاه و صدا وسیما علیه رفسنجانی مطرح شد اما هیچگاه به او اجازه پاسخگویی ندادند. البته پس‌از آنکه اهداف تعیین شده از تخریب های رفسنجانی محقق شد، رهبر در خطبه نماز جمعه بیست و نهم خرداد هشتاد و هشت، به دفاع ظاهری از رفسنجانی پرداخت تا نقش اصلی خود در جعل و نشر خبرها را مخفی نماید. در حالیکه حد اقل دو نهاد پر نفوذ که در انتشار اخبار علیه هاشمی رفسنجانی نقش کلیدی داشتند – سپاه و صدا وسیما- مستقیما زیر نظر رهبر اداره می شوند.

آنچه خاطرات سال های‌گذشته را برای من زنده کرد اظهارات تلویزیونی وزیر مخابرات بود که ” رهبر در مورد تلگرام آنگونه فکر می کرده اما واقعیت اینگونه بوده است”.

این رهبر، همان کسی است که حواریون دانشمند او با هدر دادن صدها و شاید هزاران‌میلیارد تومان، برنامه ای نوشته اند تا سی و هفت سال دیگر ، ایران را به یک ابرقدرت علمی و اقتصادی تبدیل کنند. از طرفی بنا بر شنیده ها، وزیر جوان‌مخابرات نیز از افراد مورد اعتماد اوست. پس چگونه است که رهبر ، سخن کارشناسی بالاترین مقام مسئول در مخابرات کشور – علیرغم اعتماد به او – را نمی پذیرد و به سخنان کسانی گوش می سپارد که از روز نخست، ابلهانه بودن توصیه های آنان، آشکار بوده است . پاسخ به این سوال بسیار ساده است .

این‌پاسخ ،اغلب اطلاعات نادرست که رهبر به آنها استناد می کند یا برای تحقیر دیگران به کار می برد را شامل می شود. داستان از این قرار است که رهبر، تصمیم می گیرد ، تصمیم او توسط حقوق بگیران اجرا می شود ، افراد و نهادهایی بر اساس همان تصمیمات و اطلاعات، تخریب می شوند یا به نان و نوایی می رسند و نهایتا هم ، رهبر به عنوان قربانی گزارش های غلط، معرفی می شود؛ بدون‌آنکه کسی بداند منابع اطلاع رسانی های غلط ، چه افراد و نهادهایی بوده اند، سود واقعی حاصل از تصمیمات مبتنی بر اطلاعات نادرست به جیب چه کسانی رفته است و برای تنظیم‌کنندگان‌ گزارش های غلط ، چه مجازاتی در نظر گرفته شده است. فرقی هم نمی کند اطلاعات غلط، منجر به تخریب سیاسی یک فرد و انتفاع افراد دیگر شود مانند نمونه هایی که در خصوص رفسنجانی و کروبی ، ذکر شد یا مانند داستان تقویت پیام رسان‌های داخلی تلگرام و مسدود کردن کانال های اصلی و معتبر ، صدها میلیارد تومان به جیب برخی نورچشمی ها سرازیر کند و در طرف دیگر هزاران نفر را از نان خوردن ، بیندازد.‌( البته آنچه در مورد رفتار رهبر با رفسنجانی و کروبی نوشتم به معنای عاری بودن آن دو از هر عیب و ایرادی نیست بلکه اشاره به مواردی است که به خواست رهبر، جعل یا بزرگ نمایی شده است).

با پذیرش مسئولیت اخلاقی می گویم منابع مورد وثوق که خبر رسانی های آنان موجب اتخاذ تصمیمات هزینه ساز می شود در واقع دلالانی هستند که وظیفه آنان‌به سامان رساندن تجارت مورد نظر رهبر – سیاسی یا اقتصادی – است ؛ همان‌تجارت هایی که علی خامنه ای و نهادهای وابسته به او ، ذینفع آن هستند اما رهبر هیچگاه مسئولیت آنها را نمی پذیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *