در اینجا فرصت نیست به بیپایه بودن این ادعای خاتمی که همه چیز نظام مورد دفاع وی از جمله «شورا»هایش انحصاری و استصوابی است پرداخت. اما اینکه در میان اینهمه مشکلات او به یاد «فدرالیسم» افتاده و آن را «مطلوبترین شیوه حکومت مردمی» نامیده، از سوی مدافعان تمامیت ارضی ایران با انتقاد و از سوی تجزیهطلبان با استقبال روبرو شده است.
برخی این حرفها را در چارچوب یک پروژهی جدید تفرقهافکنی بین مردم ارزیابی کردهاند؛ برخی دیگر اساسا حضور وی را که ظاهرا در ممنوعیت و محدودیت بسر میبرد، اما هر وقت لازم باشد در دفاع از نظام سر و کلهاش پیدا میشود، پروژهای انحرافی جهت انتخابات مجلس شورای اسلامی میدانند که قرار است اسفند ۹۸ برگزار شود. عدهای هم این حرف را صرفا خودنمایی میشمارند. اما دلیل حرف خاتمی درباره فدرالیسم هر چه باشد، دارای اشکالات سیاسی، نظری و تجربی است.
-سیاسی: کدام سیاستمدار جدی را دیدهاید که بگوید گفتن حرفی شاید «از نظر سیاسی مناسب نباشد» ولی با اینهمه آن را میگوید!
-نظری: فدرالیسم نه «شیوه حکومت» است و نه الزاما «مردمی»! فدرالیسم برگرفته از کلمه لاتین «فدوس» یعنی توافق و قرارداد و در معنای سیاسی، یعنی اتحادی که از این توافق و قرارداد به وجود میآید. معلوم نیست خاتمی که میداند از نظر قانون اساسی نیز نمیتوان «فدراتیو» بود چرا «آن زمان» (منظورش حتما دوران ریاست جمهوری خودش است) «ده منطقه» را هم مشخص کرده بود و چرا حالا یاد این موضوع افتاده؟! میخواهد قمپز در کند که در یک استبداد دینی، از دموکراسی هم فراتر رفته و در پی اجرای «فدرالیسم» بوده ولی ناگهان متوجه شده که قانون اساسی اجازه نمیدهد؟!
-تجربی: هیچ کشوری را پیدا نمیکنید که همواره یکپارچه بوده باشد و بعد به صورت فدرال اداره شود! تمام کشورهایی که به صورت فدرال اداره میشوند، توانستهاند با «توافق» و «قرارداد» خود را جمع و جور کرده و تحت یک حکومت مرکزی در چارچوب یک کشور بمانند و نه برعکس، کشوری یکپارچه را پراکنده کرد و بعد با فدرالیسم (توافق و قرارداد) تحت یک حکومت مرکزی دوباره آن را یکپارچه کرد! مگر آنکه هدف چیز دیگری باشد!
احتمالا خاتمی درست مثل دموکراسی، معنای فدرالیسم را نیز نمیداند! کسی که «دموکراسی دینی» را اختراع کرده باشد، «فدرالیسم»اش هم نمیتواند چیزی غیر از همین شرایط امروز ایران باشد!