مشاور اردوغان درباره تهدیدهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی: آمریکا مرغ تخم‌طلای خود را نمی‌کُشد

By | ۱۳۹۸-۰۳-۰۲

– ما نمی‌گوییم ایالات متحده، ایران و اسرائیل به گونه‌ای شبیه به توافق مخفی کنفرانس یالتا، که در سال‌های اولیه جنگ سرد بین ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد، نقش بازی می‌کنند اما آنچه می‌خواهیم بگوییم این است که طی 4 دهه جنگ سرد میان واشنگتن و تهران تنها این دو از ز نزاع بهره‌مند شده‌اند اما بقیه کشورهای منطقه به ویژه جهان اسلام چیزی جز زیان و ضررهای جبران‌ناپذیر از این نزاع ندیده‌ است!
– ایالات متحده در سیاست خود منبع تهدیدها را هرگز از بین نمی‌برد بلکه با مدیریت بحران از منابع تهدیدها به نفع خود بهره‌برداری می‌کند و این معادله هم درباره تهدیدهای داعش و هم در باره تهدیدهای جمهوری اسلامی ایران صادق بوده است. اما تهدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران این بار جدی و خطرناک است.
– ولی چگونه ترامپ می‌خواهد در فاصله‎ای کوتاه بر سیاست چندساله آمریکا که با تهدیدهای ایران سود زیادی برده است، پایان دهد و از سیاست رؤسای جمهوری پیشین آمریکا که از ایران مانند مرغ تخم طلا سود برده‌اند، دوری کند؟ آیا عدم اتخاذ چنین گامی علیه حکومت ایران از سوی همه رؤسای جمهوری پیشین آمریکا، همانطوری که ترامپ معتقد است، تنها به دلیل «احمق بودن» آنها بود؟

یاسین آقطای (وبسایت سوشال) – ما قبل از این گفته بودیم که دیگ‌ها در «خلیج عربی» [یاسین آقطای مشاور رجب طیب اردوغان خلیج فارس را «خلیج عربی» نوشته است!] برای ایران می‌جوشند اما هنوز مشخص نیست که سر چه کسی واقعا در این دیگ‌ها باید پخته شود. دیگ‌هایی که چندین بار در گذشته هم برای ایران به جوش آمدند اما در نهایت دیدیم که مردم افغانستان، عراق، سوریه یا مردم یمن در آن سوختند و رژیم ایران از این تهدیدهای ظاهری و طولانی فقط سود برده است.

ما از اینکه ایران دستاوردهایی داشته باشد به این کشور حسادت نمی‌کنیم و امیدوارم دستاوردهای بیشتر و بیشتری داشته باشد اما نکته غم‌انگیز اینجاست که برای اینکه ایران بیشتر سود ببرد کشورهای اسلامی باید ویران شوند و بهای گزافی را بپردازند بعلاوه، این دستاوردها هرگز به نفع ملت ایران نیز نبوده است.

رژیم تهران هر چقدر از بابت اشتباهات سیاسی آمریکا در خاورمیانه نفوذ خودش را در عراق، سوریه، لبنان و یمن، گسترش دهد، به همان اندازه رنج، فقر و مشقت مردم ایران نیز بیشتر مضاعف‌ می‌شود. توسعه نفوذ رژیم تهران به ضعف سیاسی بیشتر رژیم ایران و از بین رفتن تدریجی قدرت سنتی- اسلامی این کشور منجر شده و پروسه انقلاب اسلامی از نقطه‌ای آغاز و سپس به ابزاری برای حاکمیت یک قشر خاص تبدیل شد؛ قشری که هرگز نگران ملت ایران نیست، این نخبگان حاکم با عملکرد خود همه آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب را دفن کرده‌اند.

همانطور که همکارم پروفسور ابراهیم قره‌گل، چند روز گذشته در مقاله خود به مسئله اقتصاد جهانی اشاره کرد و نوشت، ایران با ایالات متحده آمریکا یا اسرائیل بطور مستقیم وارد جنگ نخواهد شد و بعید به نظر می‎آید که جنگی میان ایران و آمریکا رخ دهد.

هیچ جای شک نیست که ما هم خواهان وقوع جنگی میان آمریکا و ایران نیستیم، ای کاش این دو با هم نزاعی نمی‌داشتند و ای کاش جنگی میان هیچ کشوری رخ ندهد و همه به صلح خاورمیانه فکر کنند و برای آن ارزش قائل شوند و برای رسیدن به صلح،  صادقانه تلاش کنند اما آنچه اتفاق می‌افتد آنان [ایران و آمریکا] در ظاهر در نزاع سختی بسر می‌برند اما در عمل هر کدام به نوعی از این خصومت‌ها به نفع خود سود می‌برد.

ما نمی‌گوییم که توافقی رسمی یا مخفی بین آنها [آمریکا و ایران] برای ایفای چنین نقشی وجود دارد کما اینکه نمی‌گوییم که ایالات متحده، ایران و اسرائیل به گونه‌ای شبیه به توافق مخفی کنفرانس یالتا، که در سال‌های اولیه جنگ سرد بین ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد، نقش بازی می‌کنند اما آنچه می‌خواهیم بگوییم این است که طی ۴ دهه جنگ سرد میان واشنگتن و تهران تنها این دو از ز نزاع بهره‌مند شده‌اند اما بقیه کشورهای منطقه به ویژه جهان اسلام چیزی جز زیان و ضررهای جبران‌ناپذیر از این نزاع ندیده‌ است!

سعودی، عراق، سوریه، یمن و افغانستان مهمترین نمونه‌هایی که به دلیل این جنگ‌ها که ایران و آمریکا نقشی در آن ایفا کردند، زیان‌های فراوانی دیده‌اند. در اینجا باید یادآوری کنیم بیشترین ضرر از تهدیدهای ایران را کسانی می‌بینند که از سوی رژیم ایران تهدید می‌شوند و سپس ناچار به واشنگتن روی می‌آورند؛ ایالات متحده نیز همواره در سیاست خود منبع تهدیدها را هرگز از بین نمی‌برد بلکه با مدیریت بحران از منابع تهدیدها به نفع خود بهره‌برداری می‌کند و این معادله هم درباره تهدیدهای داعش و هم در باره تهدیدهای جمهوری اسلامی ایران صادق بوده است.

چندوقت پیش تعدادی از اعضای حزب جمهوریخواه در کنگره از کاخ سفید به شدت انتقاد کردند. آنها می‌گویند سیاست‌های واشنگتن نسبت به ایران را نمی‌فهمند و اطلاعاتی در این زمینه دریافت نمی کنند. این انتقادها باعث شد که دبیرخانه کنگره اخیرا در یک دادرسی در مجلس سنای آمریکا اعلام کرد، مایک پمپئو وزیر امور خارجه، ژوزف دانفورد رئیس ستاد ارتش آمریکا و پاتریک شاناهان وزیر دفاع قرار است توضیحات و اطلاعاتی در این زمینه به مجلس سنا ارائه دهند.

در همین حال هر دو عضو با نفوذ کنگره یعنی برنی ساندرز  و کریس وان هولن هشدار داده بودند که سیاست ترامپ با ایران ممکن است منجر به بازگشت ایران به مرحله قبل از توافق هسته‌ای و افزایش تنش شود. برخی‌ها نیز از افزایش فشارهای داخلی علیه ترامپ در داخل ایالات متحده نیز خبر می‌دهند. چنین وضعیتی جنگ برای واشنگتن را سخت خواهد کرد اما در هر حال به این معنی است که تهدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران این بار جدی و خطرناک است. اطلاعاتی وجود دارد که ایالات متحده در حال آماده‌سازی برای اعزام ۱۲۰ هزار سرباز به منطقه است [دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا این خبر را «فیک‌نیوز» نامید و آن را رد کرد]. اگر این نیروی نظامی برای جنگ با ایران باشد، می‌توانیم بگوییم که ما با تغییراتی اساسی در سیاست ایالات متحده آمریکا مواجه هستیم. آیا این به این معنی است که آمریکا از خصومت با ایران که سال‎‌ها از آن بهره برده است صرف‌ نظر کرده؟

سئوالی که مطرح می‌شود این است که چگونه ترامپ می‌خواهد به عنوان یک قهرمان در فاصله‎ای کوتاه بر سیاست چندساله آمریکا که با تهدیدهای ایران سود زیادی برده است، پایان دهد و از سیاست رؤسای جمهوری پیشین آمریکا که از ایران مانند مرغ تخم طلا سود برده‌اند، دوری کند؟ آیا عدم اتخاذ چنین گامی علیه حکومت ایران از سوی همه رؤسای جمهوری پیشین آمریکا، همانطوری که ترامپ معتقد است، تنها به دلیل «احمق بودن» آنها بود؟

داستان ترامپ و رؤسای جمهوری پیشین آمریکا و برخورد آنها با پرونده ایران ما را به یاد داستان پدری حقوقدان که سال‌ها کار وکالت را تجربه کرده بود و از آن نان می خورد می‌اندازد. این پدر قبل از بازنشستگی پرونده‌ای را به فرزندش که او هم به تازگی وکیل شده بوده تحویل داد تا آن را دنبال کند؛ پسر جوان که تازه از دانشکده حقوق فارغ‌التحصیل شده بود، با شور و شوق فراوان کسب و کار پدر را دنبال کرد و به سرعت به پرونده‌های قانونی پدرش رسیدگی کرد. روزی پسر با خوشحالی و شوق نزد پدر آمد و گفت پدرجان پرونده‌ای که تو در عرض ۱۵ سال نتوانستی به پیروزی مختومه کنی من از عهده‌ آن برآمدم و در دادگاه پیروز شدم و اکنون آن پرونده مختومه اعلام شد. پدر به فرزندش گفت: « پسرم شما فکر می‌کنی که خیلی هوشمند و زرنگ هستی؟! فکر می‌کنی من این کار را نمی‌توانستم به نفع خودم مختومه کنم؟! من قدرت پایان دادن آن را داشتم اما ۱۵ سال به وسیله این پرونده امرار معاش کرده و نان خوردیم اما تو تازه از راه رسیده در یک چشم بهم زدن منبع درآمد ۱۵ ساله ما را از بین بردی!»

حال امروز ما در خاورمیانه با یک رییس جمهوری در آمریکا مواجه هستیم که معتقد است همه رؤسای جمهور قبل از او آدم‌های احمقی بودند. ترامپ برنامه پایان دادن به تهدیدهای ایران را سرلوحه کار خود قرار داده است؛ او می‌خواهد به منبع تهدیدی پایان دهد که رؤسای جمهوری پیشین آمریکا طی ۴۰ سال از این منبع نان خورده و بهره‌مند شده‌اند.

به هر حال، من از اصطلاح «دیگ‌های جوشان» که یک مثال قدیمی است استفاده کردم. روایتی است می‌گویند شاه اسماعیل صفوی اسیران و مخالفان خود را در دیگ‌های بزرگ در حال جوش می‌انداخت و به این روش آنها را مجازات و اعدام می‌کرد به همین دلیل مردم شهر هر روز از اول صبح کنجکاو بودند که بدانند که بالاخره چه کسی قرار است در این دیگ‌های داغ جوشانده شود!

امروز دیگ‌ها در خاورمیانه و منطقه خلیج [فارس] در حال غلیان هستند و هیچکس هم نمی‌داند که این‌بار چه کسی باید در این دیگ‌های جوشان انداخته شود.

*منبع: وبسایت سوشال
*نویسنده: یاسین آقطای مشاور رجب طیب اردوغان
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن