آقای خامنه‌ای! با مردم مشورت کنید, عبدالعلی بازرگان

By | ۱۳۹۸-۰۳-۰۲

رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران

جناب آقای سیدعلی خامنه‌ای
با سلام و دعای توفیق طاعت و خدمت؛

این روزها اولین چیزی که بیشتر مردم با نگرانی و اضطراب از هم می‌پرسند، احتمال وقوع جنگ خانمان‌سوز و حمله آمریکا به خاک ایران است. همه سرگردانند که بالاخره کار به کجا خواهد کشید و چه باید کرد؟ مردم بلاتکلیف و متحیرند چون در نظام ولایت مطلقه فقیه، رییس جمهور و وزیر خارجه و نمایندگان مجلس و بقیه مسئولان نظام همگی تابع نظریات رهبری هستند و همه راه‌ها به او ختم می‌شود.

به این ترتیب خاک و خون ملتی با تمدن چند هزار ساله اینک به خِرَد و تشخیص فردی شما گره خورده و در موضعی قرار دارید که می‌تواند رحمت ابدی، یا خدای ناکرده، لعنت ابدی خدا و خلق را در پی داشته باشد. بی‌شک شما به ابعاد عظیم نقش عاقبت‌ساز یا عاقبت‌سوز خود در این ابتلای عظیم آگاه هستید و می‌دانید ناخدایی ملتی ۸۰ میلیونی که کشتی سرنوشتش را با سیاست‌های منطقه‌ای به سوی سهمگین‌ترین طوفان‌های تجزیه‌کننده سوق داده‌اید، چه عواقبی دارد.

آن‌که پیامبر خدا بود در امور جنگ و صلح با مردمانش مشورت می‌کرد و تن به اکثریت آراء می‌داد، حتی اگر با آن مخالف بود. مسلما شما نیز مشورت می‌کنید؛ اما مشورت با سران سپاه و کارگزاران خودگماشته با کانال‌های ارتباطی محدود، مشورت با اکثریت ملت نیست، آیا به نظرخواهی از کارشناسان ملت و خردمندان با علم و تجربه از جریانات سیاسی یا استادان دانشگاه، که چه بسا با سیاست‌های شما موافق نباشند نیازی نمی‌بینید؟ ملتی که جان و مالشان در صورت شعله ورشدن آتش جنگ نابود می‌شود، آیا حقی و سهمی در این تصمیم‌گیری ندارند و نباید مسئولیت این‌کار را با صاحبنظران جریانات مختلف تقسیم کرد و از بار ملامت عظیم احتمالی کاست؟

وقتی ملتی در معرض تهدید و تجاوز خارجی قرار می‌گیرد، عاقلانه ترین راه دفاع، رویکرد به «داخل» و کنار گذاشتن اختلافات و تشکیل بدنه‌ مقاومتی یکپارچه از ملت است. تنها در این‌صورت است که مطامع بیگانگان نقش بر آب می‌شود و موافق و مخالف دوش به دوش هم دفاع می‌کنند. آیا وقت آن نرسیده است که یخ‌های موجود و مناسبات منجمد شده را بشکنید و با آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و اقلیتی، به‌ویژه رهبران جنبش سبز آشتی ملی باشکوهی برپا کنید؟

بی شک بخشی از ملت، صرف‌نظر از درصد آنها، مقلد و موافق دربست سیاست‌های چهار دهه شما هستند و به آرمان‌های توسعه‌طلبانه منطقه‌ای‌تان کاملا وفادارند، اما خود بهتر می‌دانید که اکثریت قاطع ملت یا مخالف این سیاست‌ها هستند، یا اصولا به دلیل هزینه‌های سنگینی که درسرکوب‌ها داده‌اند، ساکت و بی‌تفاوت شده‌اند. این که با اطمینان خاطر می‌گویید جنگی نخواهد شد، البته برای کسانی آرام‌بخش است، اما چگونه می‌توان رفتار غیر معقول و حساب نشده تیم عهدشکن و جنگ طلبی را که با همین وعده وعید‌ها به قدرت رسیده‌ و هم اکنون نیز در آمریکای جنوبی به تجاوز مشغول است، و اسلافشان هم بر این سنت بوده‌اند، پیش‌بینی کرد؟

خون مردم ما رنگین‌تر از مردم عراق و لیبی و افغانستان و سایر نقاط دنیا و سنت‌های خدا در جوامع بشری هم تغییر پذیر نیست. قذافی و صدام نیز تا روزهای آخر این تهدیدات را توخالی می شمردند! شما چه تضمینی برای وعده خوشبینانه خود می‌دهید؟ بشر درمعرض خطاست و شما نیز فرشته نیستید. و خاطره  «اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم» و توجیهات پذیرش ناگهانی و بلاشرط قطعنامه ۵۹۸ و به سراب رسیدن آرمان راه قدس از کربلا می‌گذرد، هنوز از ذهن ملت ما نرفته است.

این چه سِری است که از آغاز جنگ ایران و عراق، مذاکره مستقیم با دشمن در نظام ما تبدیل به تابو شده و اگر هم از طریق سران و سلاطین واسطه‌گر و کانال های آشکار و پنهان پیغام و پسغام‌هایی در جریان است، علنی کردن آن «ذنب لایغفر» محسوب می‌شود؟ چرا باید از ترس نقض سنت امام با صدام و برآشفتن افراطیون خشونت طلب، غیر مستقیم و زیر میزی مذاکره کرد؟ بالاخره پیامبر اسلام هم با کینه توزترین دشمنان بت‌پرست زمان در جریان «صلح حُدیبیه»، رو در رو مذاکره کرد و توافق‌نامه‌ای را که به ظاهر به ضرر مسلمانان می‌آمد امضاء کرد؛ توافقی که برخی از مسلمانان افراطی را به خشم و خروش آورد و آنرا موجب وهن اسلام شمردند، حال آن‌که این صلح که  «مفتاح» تنگناهای «قفل» شده توسعه سیاسی و اقتصادی و آرمانی مسلمانان اولیه گشت، در قرآن «فتح المبین» نامیده شده است! زمان نیز ثابت کرد با خرید زمان برای تقویت و گسترش، دو سال بعد مکه بدون خونریزی فتح شد. شما بهتر می‌دانید که سیاست پیامبر اسلام در دوران ۱۳ ساله مکه، به فرمان: «کفوا ایدیکم»(نساء۷۷)، دست نگه داشتن از مقابله به مثل بود تا با تزکیه نفس و تقویت بنیه اقتصادی بتوانند آمادگی لازم برای توسعه را کسب کنند.

در قرآن آمده است: «اگر دشمن گرایشی به صلح نشان داد، تو نیز نشان ده و به خدا توکل کن. به فرض هم که قصد فریب داشته باشند، همان خدایی که تاکنون تو را به یاری خود و مومنین حمایت کرده، باز هم خواهد کرد» (انفال۶۱ و ۶۲). از دیدگاه ولایتی نیز امام علی(ع) به فرمانده خود، مالک اشتر، فرمود: از پیشنهاد صلح دشمن هرگز روی متاب که خشنودی خدا در آنست؛ در صلح، سپاهت آسودگی، غم وغصه‌هایت آرامش و شهرهایت امنیت می‌یابد ( عهدنامه مالک اشتر بند ۳۲).

این حقیقت را البته نمی‌توان انکار کرد که در برابر نوکر صفتی مرتجعان بی‌شخصیت و زبون منطقه و سرسپردگی ذلت‌بارشان به اربابان‌ جنگ‌طلب، البته عزت نفس و استقلالِ، هرچند تکیه کرده برعصای آزموده عصیانگری دیگر، جای امیدواری دارد و دلالت بر غیرت و قدرتی می‌کند. ولی «عزت» به «حکمت» هم نیازمند است و بدون آن به استبداد و استکبار می کشد. صفت عزت در مورد خداوند بیش از همه با صفت حکیم (عزیزالحکیم) آمده و پس از آن با رحمت، علم، آمرزش، کرامت، قدرت… و هرگز نام «عزیز» در مورد خدا به تنهایی نیامده است.

مسلمانان نخستین بدون تکیه بر ابر قدرت‌های زمانه به عزت و استقلال رسیدند، هرگز با تکیه بر بازیگران و معامله گران بین‌المللی، که بارها امتحانشان را سر بزنگاه‌ها داده‌اند، نمی‌توان به هزینه نابودی یک ملت با شاخ گاو درافتاد! ترجیح مدل قهرآمیز کره شمالی و کوبا بر مدل واقع‌گرایانه و منطقی آلمان و ژاپن، که به رغم شکست در جنگ دوم جهانی، بدون ارتش مستقل از قدرت‌های برتر جهان شدند، عاقلانه نیست و مدل مالزی مسلمان بشار احمد یا چین قدرت‌گرفته را نیز نمی‌توان نادیده گرفت.

می‌دانم که توصیه می‌کنید همه فریادها را سرآمریکا بکشید که نقض یک‌طرفه توافق بین‌المللی برجام، قلدرمنشی و زورگویی‌اش اظهرمن الشمس است. این امر بدیهی البته آسان‌ترین کار است و افراطیون داخلی را هم راضی خواهد کرد، ولی چه سود که اهل خانه را سخن با پدر خانه است تا بهانه به دست زورگوی نظم نوین جهانی در جلب افکارعمومی مردم دنیا برای زمینه سازی حمله ندهد و قدرت‌های غربی را، که خود به گونه‌ای اسیرند، با اولتیماتوم و انتظارات بیش از توانشان به‌سوی حریف سوق ندهد و موجب خراب شدن خانه بر سرساکنانش نگردد.

بی شک شما نمی‌خواهید نسل‌های آینده درباره شما همان‌گونه داوری کنند که امروز شما در باره فتحعلی‌شاه و اطرافیان نالایقش که درعهدنامه‌های ترکمان‌چای و گلستان بخش‌های بزرگی از خاک ایران را واگذار کردند، داوری می‌کنید. فتحعلی‌شاه پیش از آن واگذاری در نامه به فرزندش عباس میرزا سوگند خورده بود که: به خدای لایزال که جان ما در قبضه قدرت اوست، کار روسیه تا یکسال دیگر تمام است! اما با وساطت بازیگرانه‌ای انگلیس آن تجزیه ننگین به نفع روسیه انجام شد. فاعتبروا یا اولی‌الالباب!

آزادی و استقلال ازاستبداد چند هزار ساله نعمت کوچکی نبود که مبدل به سلطه‌ای دیگر شود؟ تا فرصت باقی است باید از این طاس لغزنده ملت را رهانید که رضایت خدا و خلق در آن است. این هشدار عبرت آموز قرآنی، تصمیم گیران امروز نظام ما را نیز شامل می‌شود:

آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا به ناسپاسی بدل کردند و قوم خود را به سرای نابودی کشاندند (سوره ابراهیم ۲۸)؟
عبدالعلی بازرگان
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸- ۲۱ می ۲۰۱۹