مادر محسن و مجید اسدی: پسران من را زندانی کرده‌اند چون اختلاس نکرده‌اند و در کار سرکوب مردم نیستند

By | ۱۳۹۸-۰۳-۱۱

انتشار خبر بازداشت‌های سیاسی تقریبا روزانه شده است و افکار عمومی متاثر از شدت گرفتن سرکوب‌ها، جز در موارد خاص، دیگر حساسیت چندانی به این اخبار نشان نمی‌دهند و اسامی بازداشت شده‌ها خیلی زود به فراموشی سپرده می‌شوند. «محسن اسدی» هم می‌توانست یکی از همین بازداشت شده‌‌های گم‌نام باشد اگر نامش یادآور یک زندانی سیاسی باسابقه دیگر نبود.

محسن مدرس دانشگاه و پژوهش‌گر حوزه باستان‌شناسی و میراث فرهنگی، برادر «مجید اسدی»، زندانی سیاسی محبوس در زندان «رجایی‌شهر» کرج، ظهر روز یک‌شنبه پنجم خردادماه در شهر یزد بازداشت شد. خانواده او هم‎چون موارد مشابه پیشین، هنوز نمی‌دانند محسن از سوی چه نهادی و به چه اتهامی بازداشت شده است.

«فاطمه وکیلی»، مادر محسن و مجید اسدی در مورد بازداشت و زندانی شدن فرزندانش می‌گوید و در عین‌حال می‌پرسد چرا ماموران امنیتی دست از سر دو پسرش برنمی‌دارند.
او معتقد است جرم بزرگ محسن و مجید این است که دزد نیستند، فرزندان مردم را با باتوم در خیابان کتک نزده‌اند و در کار اختلاس‌های میلیاردی نبوده‌اند.
شاهد علوی, ایران وایر:
از او پرسیدیم چند روز پیش خبر بازداشت محسن منتشر شد؛ او را کجا و به چه شکلی بازداشت کرده‌اند؟

  • صبح روز یک‌شنبه پنجم خرداد، تعدادی مامور امنیتی به محل کار محسن در یزد مراجعه و او را بازداشت می‌کنند. ماموران سپس همراه با محسن به خانه‌اش رفته و آن جا را تفتیش ‌کرده بودند. لپ‌تاپ، دوربین عکاسی، کیس کامپیوتر و گوشی موبایل محسن را هم ضبط کرده و همراه محسن با خودشان ‌برده‌اند.

زمان مراجعه ماموران به منزل و تفتیش پسرتان، همسر و دختر ایشان منزل بوده‌اند؟

  • “آناهیتا” نوه‌ام کلاس ششم است که آن ساعت در مدرسه بوده و همسرش هم سر کار بوده است. اما زمان تفتیش منزل، محسن به محل کار همسرش زنگ می‌زند و از او می‌خواهد به خانه بازگردد. همسرش که می‌رسد، ماموران را در حال به هم ریختن خانه می‌بیند. محسن به او می‏گوید که کاری نکرده است و حتما زود آزاد می‌شود و ماموران از او خواسته‌اند به همسرش زنگ بزند. همسر محسن از ماموران می‌پرسد به چه اتهامی محسن را بازداشت کرده‌اند اما آن‌ها جواب نمی‎دهند. ما نمی‌دانیم محسن را چرا بازداشت کرده‌اند.

آیا مشخص شده است ماموران از چه نهادی محسن را بازداشت کرده‌اند و آیا حکم بازداشتی هم ارایه کرده‌اند یا نه؟

  • نمی‌دانیم مامور کجا بوده‌اند؛ وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه؟ نمی‌دانیم. اما محسن در منزل به همسرش گفته است آن‌ها حکم بازداشت دارند و آن را در زمان بازداشت در محل کار به او نشان داده‌اند.

از روزی که محسن بازداشت شده، با شما تماس گرفته است؟ آیا موفق شده‌اید با او صحبت کنید؟

  • محسن یک روز پس از بازداشت، با همسرش تماس گرفته و گفته است حالش خوب است و نگران نباشند. این را هم گفته است که نمی‌داند کجا نگه‏داری می‌شود.

برای پیگیری حقوقی وضعیت محسن تاکنون توانسته‌اید کاری بکنید؟ برایش وکیل گرفته‌اید؟

  • محسن هنوز وکیل ندارد و در این مرحله هم اصلا اجازه نمی‌دهند وکیل وارد پرونده شود. اما همسر محسن دیروز برای پی‎گیری وضعیت او به دادگاه انقلاب یزد مراجعه کرده و توانسته است بازپرسی را که گفته‌اند مسوول پرونده محسن است، ببیند. در جواب اعتراض او و این‌که پرسیده چرا همسر من را گرفته‌اید، بازپرس گفته است روز شنبه برگردید این جا تا خودش به شما بگوید چه کار کرده است. معلوم نیست می‌خواهند شنبه او را به دادگاه ببرند یا این فقط برای سردواندن ما است. نمی‌دانیم قرار وثیقه برایش صادر می‌کنند یا قرار بازداشت او را تمدید خواهند کرد. هیچی برای ما معلوم نیست.

پسرتان جز کار تدریس و پژوهش، فعالیت خاص دیگری در حوزه سیاسی یا مدنی داشت؟

  •  به هیچ عنوان. محسن اصلا اهل فعالیت سیاسی نیست. در دانشگاه جز درس، سرگرم فعالیت دیگری نبود. بعد از تمام شدن درس هم سراغ کار رفت و دل‎مشغولی ‌او همان کار تدریس است. واقعا معلوم نیست چرا بازداشتش کرده‌اند. الان هم نوه‌ام آناهیتا که هنوز نمی‌داند پدرش بازداشت شده است، خیلی بی‌تابی می‌کند. به او چه بگوییم؟ بگوییم پدرش به چه جرمی بازداشت شده است؟

در خبرها آمده بود که مجید، پسر دیگرتان هم درگیر بیماری‌های زیادی است اما اجازه نمی‌دهند برای درمان به بیرون زندان اعزام شود؟

  • مجید الان بیش از دو سال است در زندان گوهردشت (رجایی‌شهر) زندانی است. پیش از آن هم تیرماه ۱۳۸۷، سه ماه به زندان فرستاده شد. پس از آن هم از ۱۳ مهرماه ۱۳۹۰ تا ۹ تیرماه ۱۳۹۴ برای چهار سال در «اوین» زندانی بود. بعد از آزادی که تنها یک سال و چند ماه طول کشید، ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ دوباره بازداشت و به شش سال زندان و دو سال تبعید محکوم شد. الان هم در زندان رجایی‌شهر است. در این شش سال زندان، گرفتار بیماری‌های زیادی شده است. از همان زمان اعتصاب غذا در بهار ۱۳۹۳ در زندان اوین، دچار بیماری التهاب دستگاه گوارشی شد و بعدتر بیماری التهاب حاد ستون فقرات هم به سراغش آمد. این اواخر هم بیماری شبکیه چشم به مشکلاتش افزوده شده است.

برای درمان این بیماری‌ها به مجید اجازه داده‌اند برای درمان به خارج از زنان اعزام شود؟

  • اوایل زندانی شدن مجددش، هر سه ماه یک بار او را برای ادامه درمان به خارج از زندان منتقل می‌کردند. اما اکنون مدت زیادی است، شاید بیش از یک سال، که هرچند بهداری زندان نوشته است مجید باید برای درمان به خارج از زندان اعزام شود اما به دستور «ضیایی»، رییس زندان، از اعزام پسرم برای درمان به خارج از زندان ممانعت می‌شود. مجید در بیمارستان «امام خمینی» پرونده پزشکی دارد و با هماهنگی بهداری زندان، قرار بود هر ماه یک بار برای پی‎گیری درمان به این بیمارستان اعزام شود. این در حالی است که او به شدت بیمار است و علاوه بر بیماری‌های دستگاه گوارش، از جمله زخم معده، زخم اثنی عشر و کیست کبد و روماتیسم ستون فقرات، شبکیه چشمش هم آسیب دیده است و به درمان فوری نیاز دارد.

در یک سال و چند ماهی که مجید بین دو زندان آزاد بود، سرگرم چه کاری بود و به چه بهانه‌ای دوباره بازداشت شد؟

  • مجید در آن یک سال آزادی، در شرکتی به عنوان مترجم کار می‌کرد و علاوه بر آن سرگرم درمان خودش و درگیر کارهای درمانی پدرش بود. پدرش مشکل کبدی داشت و بعد از مراجعات و گرفتاری زیاد، همان زمان آزادی مجید عمل پیوند کبد انجام داد. شبی که ۱۰ مامور به خانه ما ریختند تا مجید را دوباره بازداشت کنند، مجید تازه از بیمارستان بازگشته بود و برگه نتایج آزمایش پدرش در کیفش بود.

در این شرایط، امکان ملاقات با مجید را دارید؟

  • بله، مجید را هر هفته ملاقات می‌کنیم. چهارشنبه هم او را دیدیم. وقتی خبر بازداشت محسن را به او دادیم، خیلی عصبانی شد که به ناحق برادرش را گرفته‌اند و او نمی‌تواند کاری برایش بکند. می‌داند برادرش کاری نکرده است و به ناحق بازداشت شده است. پسران من نه دزدی کرده‌اند، نه با باتوم به سر و تن جوانان مردم کوبیده‌اند و نه اختلاس میلیاردی کرده‌اند. من به پسرانم افتخار می‌کنم و سرم را بالا می‌گیرم. بچه‌های من شرافتمندانه در ایران زندگی می‌کنند چون من راه راست و درستی را به بچه‌هایم یاد داده‌ام. برای همین است که دست از سر بچه‌های من برنمی‌دارند. من نمی‏دانم با بچه‌های من چه کار دارند؟ چرا اطلاعات دست از سر بچه‌های من بر‌نمی‎دارد. فقط به خاطر این‌که راه راست می‌روند، دست از سر بچه‌هایم بر نمی‌دارند؟ روی سخنم با مردم ایران است تا بدانند در این مملکت چه می‌گذرد.