جوی فاضلاب در اتاق خواب، آشپزخانه و حمام؛ روایت یک شهروندخبرنگار از زندگی حاشیه‌نشینان آبادان

By | ۱۳۹۸-۰۳-۱۶

گزارش تصویری که امروز شهروندخبرنگار ایران‌وایر در آبادان تهیه و ارسال کرده است روایت یک خانواده ۶ نفره است که در حاشیه قبرستان این شهرستان محروم و چندکیلومتری خاک عراق زندگی می‌کنند.

«مریم» در گفت‌وگو با «ایران‌وایر» می‌گوید: «از دیروز که به این خانه سرزده‌ام و گزارش تهیه کرده‌ام نه می‌توانم غذا بخورم و نه چهره معصوم این دخترها از ذهنم خارج می‌شود. خودم دو فرزند خردسال دارم از دیروز نسبت به زندگی آنها در شرایط بداقتصادی بیشتر از قبل نگران شده‌ام.»
محمد تنگستانی, ایران‌وایر:

«مریم» به همراه چند نفر از دوستانش از ابتدای ماه رمضان برای کمک به خانواده‌های کم‌درآمد به صورت خودجوش دست‌به‌کار شده‌اند، او می‌گوید: «قبل از ماه رمضان بود که به دوستانم پیشنهاد دادم بیاییم خودمان کمک کنیم. هرچند که خودمان هم شرایط مالی خوبی نداریم، اما همگی شروع به خرید و یا جمع‌آوری کمک به این خانواده‌ها کردیم، به سه گروه تقسیم شدیدم. یک گروه وظیفه شناسایی این خانواده‌ها را برعهده گرفت و دو گروه دیگر هم کارهایی مانند جمع‌آوری کمک‌ها و توزیع را برعهده گرفتند.»؛

این فعال مدنی در پاسخ به اینکه چرا از منطقه آزاد اروند و یا سازمان‌های مسئول کمک نگرفته‌اند می‌گوید: «سازمان منطقه آزاد به فکر سرمایه‌دارها و جلب رضایت آنهاست. کاری به مردم فقیر آبادان ندارد. بعید می‌دانم مدیرعامل منطقه آزاد تاکنون به محله‌های فقیر نشین شهر سری زده باشد. کمیته امداد و بهزیستی هم که اگر می‌خواستند تا کنون کمک کرده بودند.»

این شهروند آبادانی روایت این خانواده ۶ نفره را اینگونه بیان می‌کند: «ما اصلا این خانواده را شناسایی نکرده بودیم. داشتیم به محله‌ای دیگر می‌رفتیم. پشت قبرستان آبادان بودیم که دیدیم یک خانه خرابه وسط بیابان است. که چند کودک در مقابل آن خانه‌ها در حال بازی کردن هستند. با ماشین به سمت آنها رفتیم. پیاده شدیم و یکی از دوستانم از آنها پرسید آیا اینجا زندگی می‌کنید که گفتند بله. سراغ مادر یا پدرشان را گرفتیم که در پاسخ گفتند: مادرمان رفته سرکار.

از آنها پرسیدیم کجا کار می‌کند، یکی از آنها گفت در خانه‌های مردم. به بچه‌ها گفتیم برایتان خوراکی و لباس آورده‌ایم و آنها ما را به داخل خانه هدایت کردند. وقتی وارد خانه شدیم همان‌طور که در گزارش می‌بینید فاجعه بود. حتی فکر نمی‌کنم در سوریه هم خانواده‌ای در خانه‌ای به این شکل زندگی کنند. داخل اتاق خواب و حمام و آشپزخانه جوب فاضلاب بود. بوی بدی که در خانه پیچیده بود تا حیاط هم به مشام‌مان می‌رسید. هیچ کدام از ما نتوانستیم بدون پیچیدن شال و روسری وارد خانه بشویم.

بعد از دیدن عمق فاجعه و بوی نامطبوعی که در خانه پیچیده بود و چهره معصوم و گرسنه این بچه‌ها نقش پررنگی پیدا کرد. چون کسی خانه نبود زیاد نمی‌توانستیم بمانیم. رفتیم به چند خانه‌ای که در لیست‌مان بود سرزدیم و چند ساعت بعد دوباره به این خانه بازگشتیم. مادرشان آمده بود.» مادر بچه‌ها به آن‌ها گفته: «شوهرم ۷۰ سال سن دارد و معتاد است. من در خانه‌ها کار می‌کنم و روزانه ۵۰ هزارتومان درآمد دارم. ۳۰ هزار تومانش را شوهرم می‌گیرد و خرج موادمخدرش می‌کند. می‌ماند ۲۰ هزار تومان که هزینه زندگی می‌شود. در همین لجظه پسر بزرگش هم آمد. آن پسربچه ۹ ساله را می‌شناختم. بارها در قبرستان دیده بودمش. در قبرستان، قبرها را می‌شورد و پول می‌گیرد.»

مریم و دوستانش همانوقت با بهزیستی و اوژانس اجتماعی تماس می‌گیرند: «بهزیستی گفت؛ بله این خانواده زیر نظر ما هستند. اما خب زیرنظر بودن کافی نیست باید به داد آنها برسند. دختر بچه‌ها بیمار بودند. از دیروز داریم تلاش می‌کنیم شاید بتوانیم برایشان خانه‌ای بهتر پیدا کنیم. بچه‌ها می‌گفتند هفته گذشته مادرشان سرکار نرفته و حدودا دو روز هیچ غذایی نخورده‌اند.» او تاکید می‌کند افرادی که از سمت بهزیستی و اورژانس اجتماعی به محل زندگی آن‌ها آمدند خیلی راحت با موضوع برخورد کردند: «گفتند که بله ما در جریان زندگی این بچه‌ها هستیم. کسانی هستند که وضعیت بدتری دارند. شما عادت ندارید ما روزانه با این افراد سروکار داریم و عادت کرده‌ایم. در حالی که ما انتظار داشتیم حداقل این سه دختر بچه‌ها را اوژانس اجتماعی با خود می‌برد. شما تصور کنید روزانه این سه دختر درخانه‌ای که وسط بیابان است تنها هستند. از ۸ صبح تا ۸ شب این سه دختر بچه در بیابان‌های اطراف قبرستان تنها زندگی می‌کنند. امکان دارد به آنها تجاوز شود و اتفاقات تلخی پیش بیایداما خب بهزیستی گفت شما عادت ندارید، کسان دیگری هستند که در شرایط بدتری زندگی می‌کنند، اگر می‌توانید برایشان خانه‌ای در شهر اجاره کنید.»