سه چالش بزرگ در برابر ایران, مهدی نوربخش

By | ۱۳۹۸-۰۵-۱۹

در حال حاضر سه چالش بزرگ سیاسی و امنیتی در مقابل ایران قرار گرفته است. این چالش‌ها اگر با درایت با آن‌ها برخورد نشود، می‌توانند اثرات بزرگ تخریبی و هزینه های بالایی برای منافع و امنیت ملی کشور ما داشته باشند.‌

اول: اولین چالش از زمانی شروع شد که دولت و سپاه به ارزیابی نادرست از حفظ امنیت خلیج فارس نشسته و به عنوان کشوری که بزرگترین مرز ابی را با این بزرگراه ابی بین المللی دنیا دارد، تلاش نکردند که به‌دنیا نشان دهند که حفظ امنیت این منطقه ابی برای ایران حیاتی‌ست و همه تلاش خود را بکار می گیرد تا این ابراه بزرگ و حیاتی امنیت داشته باشد. ابتدا رئیس جمهور کشورمان اقای روحانی از بی امن شدن تنگه هرمز و تهدید ایران برای ایجاد این ناامنی سخن به‌میان اورده بود. اقای روحانی فکر نکرده بود که این تهدید پتانسیل انرا دارد که به تهدیدی برای ایران تبدیل شود و نا امنی این تنگه حیاتی و اقتصادی دوست و دشمن را در مقابل ایران متحد نماید. در بهترین حالت، دولت ایران می‌توانست و هنوز هم می‌تواند که تنگه هرمز را مسدود کند اما این تنگه به فاصله چند روزی باز می شود و برای کشور ما هزینه های بالایی را بدنبلل خواهد داشت. بستن تنگه هرمز ابتدا تمام کشورهایی را که برای تردد کشتی های نفتی و تجاری خود به این تنگه نیاز حیاتی دارند، متحد می‌کند. این اتحاد بدون شک کشورهایی نظیر عمان و قطر را نیز در بر خواهد گرفت. دوم، به ایجاد یک ائتلاف جهانی بر علیه ایران کمک خواهد کرد. جامعه جهانی به این تهدید رئیس جمهور عکس العمل منفی سریعی نشان داد و اقای روحانی مجبور شدد تا از مواضع گذشته خود کمی عقب نشینی کند. رئیس جمهور کشور ما مجددا و بدنبال اشتباه اول اشتباه دومی را مرتکب شده و گفت که اگر نفت ایران از این منطقه صادر نشود، نفت هیچ کشور دیگری هم صادر نخواهد شد. اگر چه امریکایی‌ها  نه به فکر ان بوده و نتوان انرا داشته اند که ایران را از طریق مرزهای ابی در خلیج فارس محاصره کنند(Blockade) ، کاری گه در کوبا به دنبال بحران موشکی (Cuban Missile Crisis)خود با اتحاد جماهیر شوروی گذشته در اکتبر سال ۱۹۶۲ کرده بودند، اما صحبت های اقای روحانی زمینه را برای ایجاد یک ائتلاف برای امنیت تردد کشتی ها در منطقه خلیج فارس توسط امریکا اماده کرد. انها برای ایجاد فشار حداکثری بر روی کشور ما به دنبال زمینه هایی برای فراهم کردن ائتلاف‌های جهانی هستند.

توقیف کشتی نفتی گریس ۱ در حوالی جبل الطارق در ۴ جولای دامی بود که دولت ترامپ و جان بولتون برای دولت انگلیس گذاشته بودند تا این کشور را وارد یک تنش با ایران نموده و ارام ارام راه را برای یک ائتلاف ضد ایرانی با یک کشور اروپائی باز نمایند. اگرچه وزیر امور خارجه اسپانیا نسبت به توقیف گریس ۱ توسط دولت انگلیس  واکنش انتقادی داشت اما بریتانیا در دام این توطئه قرار گرفته و حاضر نبود که از این اشتباه چشم پوشی نماید. صحبت رهبری جمهوری اسلامی در جمع ائمه نماز جمعه در همین ماه که در ان اعلام شده بود که ایران در مقابل این عمل عکس العمل در خوری از خود نشان خواهد داد، زمینه را برای توقیف یک کشتی نفتی انگلیس، استنا امپرو، توسط سپاه در ۱۹ جولای اماده نمود. کشورما می‌توانست با صبر و روش‌های دیپلماتیک مشکل خودرا با انگلیس حل کند اما متاسفانه وارد دامی شد که برای او پهن شده بود و با مقابله به مثل کردن زمینه را برای توفیق امریکا برای ایجاد یک ائتلاف نظامی برای امنیت تردد کشتی رانی در خلیج فارس اماده کرد. اگرچه کشورهایی نظیر المان حاضر نشدند که باین ائتلاف بپیوندند اما انگلیس و امریکا وارد این ائتلاف  شده‌اند و اسرائیل هم اموز اعلام کرد در این ائتلاف مشارکت می‌کند، کویی اسرائیلی‌ها به دنبال عملیات خود در سوریه و عراق، حالا می‌خواهند قدرت خودرا در خلیج فارس به رخ بکشند. حضور نظامی بیشتر امریکا و انگلیس در خاورمیانه درست چیزی بود که ایران می‌بایست از ان دوری می‌جست اما بی کیاستی سیاسی دولت و سپاه اجازه نداد که دیپلمات‌ها کشور مارا از این چالش دورنگه دارند. در حال حاضر تردد کشتی رانی در این منطقه با حمایت امریکا و انگلیس صورت می‌گیرد و دولت چین هم اعلام کرده که اگر نیاز به ایجاد امنیت تردد کشتی‌هایش شد، نیروی نظامی خود را به خلیج فارس گسیل خواهد داد. خاصل اینکه، اکنون امنیت کشتیرانی در بخشی از خلیج فارس توسط دشمنان ایران تامین می‌شود. حضور نظامی این نیروها در این منطقه بر حجم تنش‌ها اضافه کرده، پتانسیل انرا دارد که مشکلات جدیدی ایجاد نموده و بر وقوع اعمال تصادفی اضافه کند که همه می‌توانند زمینه را برای یک درگیری با کشور ما اماده کنند. ایران می‌توانست از طریق دیپلماتیک مشکل توقیف کشتی گریس ۱ را با انگلیس حل کند و به دنیا نشان دهد که برای دیپلماسی در سیاست خارجی خود اهمیت ویژه ای قائل است، اما اینکار را نکرد. مشکل بین انگلیس و ایران برای توقیف این کشتی‌ها همچنان پابرجا مانده است و اگر ایران فکر می‌کرد که با گروگان‌گیری کشتی انگلیسی می‌تواند این مشکل را حل کند، این مشکل شاید بدتر شده و دولت انگلیس به جای کوتاه امدن، با امریکا هم‌پیمان شده است تا از امنیت تردد کشتیها در خلیج فارس حمایت کند.

دوم: در طول هفته های گذشته اسرائیل با کمک امریکا چندین مرکز تسلیحاتی در عراق را که مشترکا به ایران و حشد الشعبی تعلق داشته است بمباران کرده اند. اگرچه  هنوز هیچکدام از این دوکشور به طور علنی مسئولیت اینکار را به عهده نگرفته اند و احتمال ان بسیار زیاد است که هرگز این مسئولیت را قبول نکنند، اما میتوان گفت که ایران را با چالش نظامی دیگری روبرو کرده‌اند. سپاه در درون عراق حد اقل سه مرکز برای ساختن موشک دارد. چند ماه گذشته در مصاحبه ای ایاد علوی اعلام کرد که یکی از این مراکز حول بصره بوده و سپاه در مناطقی در بصره موشک‌هایی را اماده برای شلیک به سمت اسرائیل و عربستان سعودی در موقع ضروری و جنگ احتمالی با امریکا کرده است. نیروهایی در وزارت اطلاعات عراق که نمی‌خواستند نامشان فاش شود بر وجود این تاسیسات صحه گذاشته بودند. دولت عراق بارها اعلام کرده  که هرگز نمی‌خواهد در تنش بین ایران و امریکا در گیر شود. از طرف دیگر در هفته های گذشته دولت عراق از ایران خواسته بود که از نیروهای طرفدار خود در درون حشد الشعبی بخواهد که به تنش های بین ایران و امریکا در درون عراق دامن نزنند. حمله موشکی این گروه‌ها به منطقه سبز عراق و یا به نزدیکی دفاتر بعضی از کمپانی‌های خارجی و خصوصا امریکایی نظیر اکسون موبیل که یک معاهده ۵۰ میلیار دلاری را با دولت عراق فسخ نموده و از کشور خارج شده، یکی از مشکلات دولت عراق با بخشی از نیروهای حشد الشعبی بوده است. حشد الشعبی اگرچه تحت نظر نخست وزیری عراق قرار دارد اما در طول چند ماه گذشته بخاطر خطری که بخشی از گروه‌های درون این نیروی نظامی برای امنیت عراق ایجاد کرده‌اند، تلاش زیادی شده است که این نیرو را به ارتش عراق ملحق نمایند.

اسرائیلی‌ها مدل حملات خودرا به پایگاه‌های نظامی ایران در سوریه به عراق اورده اند و با کسب تجربه در سوریه جبهه دومی را با ایران در عراق گشوده اند. در سوره ایران به دو دلیل نتوانسته در مقابل چالش نظامی اسرائیل عکس العملی از خود نشان دهد. ابتدا، دولت اسد و روسیه از ایران خواسته اند که تنش‌های خودرا با اسرائیل به سوریه منتقل نکند تا دولت بی ثبات اسد را بی ثبات تر نکند. روس‌ها برای زدن این مراکز بدون شک به اسرائیلی‌ها اطلاعات دقیق داده و می‌دهند. ثانیا، عکس العمل ایران در مقابل اسرائیل در سوریه می‌توانسته جنگی را با این کشور به‌مرزهای ایران بکشاند. زمانی رهبری ادعا کرده بود که اگر با دشمن در سوریه نجنگیم می‌بایست با این دشمن در مرزهای خود بجنگیم. خطر ایجاد درگیری با اسرائیل در اثر نشان دادن عکس العمل نظامی به این کشور در درون سوریه شانس درگیری این کشور را در درون مررزهای ما بسیار بالا می‌برد. ایران در درون خاک عراق هم با همین مشکل روبروست و اگر تنش‌های خودرا با اسرائیل و امریکا به درون خاک عراق بکشاند، از حمایت دولت در بغداد برخوردار نخواهد شد و عراقی ها انرا یک ظلم در حق عراق تلقی خواهند نمود. پتانسیل اینکه در چنین حالتی روابط ایران و عراق دگرگون شود، وجود دارد. سیاست داخلی در عراق بدنبال انتخابات سال گذشته دستخوش تغییبرات بزرگی شده است. ایران نفوذ گذشته خودرا در عراق از دست داده است. عراقی‌ها به‌دنبال ایجاد امنیت در کشور خود و بازسازی اقتصادی کشور خود هستند و با هر کشوری همچون عربستان سعودی وارد مذاکره و معامله شده اند. به همین دلیل هم هرگز نخواسته اند که امریکائی‌ها از این کشور خارج شوند. جدیدا فرمانده کل سپاه اعلام کرد «احساس در جنگ بودن به ما انرژش برای حرکت های بزرگ و سر نوشت ساز می‌دهد. اقتدار و امادگی داریم و دشمن هم ناتوان از اراده تهاجم و جنگ نظامیست». دشمن در حال برنامه ریزی برای فلج کردن اقتصاد کشور است و بدون جنگ هم اکنون دارد ضربات نظامی خود را بر کشور ما وارد می‌سازد و سپاهیان در توهم قدرت همراه با شعار مانده اند. متاسفانه این توهم قدرت برای بسیاری در این نظام به باور تبدیل شده است.

سوم: روزی رهبر جمهوری اسلامی ایران گفته بود که او یک انقلابی است و یک دیپلمات نیست. اما گویا امروز ایشان نه‌تنها می‌خواهد هر دونقش را بازی کند که خود را در راس تصمیم گیری‌های کلیدی کشور قرار داده و عملا دولت را به یک کارگزار رسمی خود تبدیل کرده است. رهبری جمهوری اسلامی ایران دو فرصت بزرگ تاریخی را از کشورما در گذشته دریغ نموده تا ما بتوانیم مشکلات خودرا با امریکا و غرب حل کنیم. فرصت بزرگ اول در زمان کلینتون و دولت خاتمی بود. دولت خاتمی توسط رهبری از هرگونه تماس و یا تلاشی برای حل مشکلات کشورما با امریکا بر حذرو ممنوع شده بود. ایشان تا جایی پیش رفته که گفته بود به خاتمی در سفرهای خارجی اعتماد ندارد. دومین فرصت تلاش برای حل مشکلات ایران با امریکا از ابتدای دولت اوباما بود. در حالی که با اجازه او دکتر صالحی در مورد برنامه هسته ای ایران و در خفای دولت احمدی نژاد با امریکا در تماس بوده، اما کوشش نشده بود تا مشکلات کشور با امریکا حل شده و اجازه داده شود تا روابط ما با این کشور عادی شود. رهبری و بسیاری از اصولگرایان چشم به انتخابات ترامپ بسته بودند. او در یک منظره تلویزیونی بین ترامپ و خانم کلینتون، علنا حق را به ترامپ داد. اگر ایران مشکلات خودرا از ابتدای دولت اوباما با امریکا حل کرده بود، شش و یا هفت سالی فرصت بود تا این روابط نهادینه شده و ایران از گزند انتخابات اینده امریکا و ترامپ مصون بماند. مجددا ترس این هست که از فرصت‌ها استفتاده نشود و کشور ما در این تنگنای کمر شکن همچنان بماند.

اقای ظریف در هفته های گذشته در سفر خود به نیویورک از طرف دولت ترامپ دعوت شد تا با پامپئو ملاقات کند. قبل از ان اقای ظریف با سناتور رند پال به عنوان یک سناتور و نه نماینده دولت ترامپ ملاقات نموده و این ملاقات نتیجه قابل قبولی را نیزبرای هردو به‌دنبال داشت. رند پال با اجازه دولت ترامپ خواسته بود با ظریف ملاقات کند. در این ملاقات نتیجه قابل قبول بین دو طرف این شده بود که ایران، فتوای رهبری که ایران نمی‌خواهد اسلحه اتمی بسازد را به تصویب مجلس در ایران برساند. دوم اینکه ایران زودتر از سال ۲۰۲۳ پروتکل الحاقی را باز به تصویب مجلس برساند. رهبری جمهوری اسلامی ملاقات ظریف با پامپئو را ممنوع اعلام رد. سئوال اینجاست که اگر اقای ظریف با یک برنامه ریزی حساب شده و دقیق با پامپئو ملاقات می‌کرد و نتایج گفتگوی خودرا با پال به پامپئو اعلام می‌کرد، چه می‌شد؟ اقای ظریف می‌توانست این ملاقات را انجام دهد و در این ملاقات اعتراض‌های خود را به سیاست‌های امریکا و خصوصا خروج ترامپ را از برجام اعلام کند. او می‌توانست بلافاصله این ملاقات را علنی کرده و در یک کنفرانس خبری که بسیاری از رسانه های بین المللی را می‌توانست جذب کند، عملا سیاسته‌های امریکارا خصوصا در مورد خروج از برجام به محاکمه می‌کشید. ایا این یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک برای ایران نبود؟ چگونه یک کشور و افرادی به دنبال ایجاد چنین فرصت‌هایی در صحنه سیاست جهانی نیستند؟ چگونه کسانی که اندک توشه ای در دیپلماسی ندارند، دنیای خارج از مرزهای کشور را نمی شناسند، فقط دنیا را از چشمان تنگ نفرت خود دیده اند و نمی‌دانند چگونه می‌توان از فضا و رسانه های بین‌المللی به‌نفع کشور استفاده کرد؟ ایا تجربه فرصت سوزی‌ها برای  صلح در جنگ عراق و ایران و یا پایان دادن به تسخیر سفارت امریکا در تهران که یک عمل ضد منافع ملی بود، نمی‌بایست برای ما درسی عبرت اموز به‌جای گذاشته باشد؟

رئیس جمهور کشورمان  این روزها جمله گرانقدری گفته بود که  »تقابل با جهان هنر نمی‌خواهد». متاسفانه بیم آن است که کسانی‌که تعامل با جهان را به‌عنوان یک هنر نه می‌فهمند و نه می‌خواهند بفهمند، فرصت‌سوزی کنند و اجازه ندهند که کشور به صلح و تعامل با دنیا برگشته و کشور بر جاده ای برگردد که تنش‌ها با دنیا کم شود. انهایی که مرتب اعلام می کنند که از جنگ هراسی ندارند باید بدانند که کشورما یک‌بار تن به یک جنگ خانمان‌سوز داده است و مجددا تحت تاثیر صداهایی‌که صلح را بر نمی‌تابند و از ایجاد تنش نان می‌خورند، قرار نخواهد گرفت. زمان ان رسیده است که با صدای بلند به صلح برای ابادی کشور لبیک گفته و انزجار و تنفر خود را از جنگ‌طلبی و ایجاد تنش ابراز کنیم. کسانی که فکر می‌کنند که دشمنان ایران دست از جنگ افروزی با کشور ما برداشته اند، سخت اشتباه می‌کنند. بسیاری از جنگ‌ها بدون برنامه ریزی قبلی شروع و جنگ‌افروزان برای جرقه‌زدن یک جنگ از همه امکانات خود استفاده می‌کنند. نیوکان‌های امریکائی و بولتون هنوز به‌دنبال جنگ با ایران هستند.