اگر «فصل‌الخطاب» خامنه‎ای است، ترس ولایتمداران از مذاکره با آمریکا برای چیست؟!

By | ۱۳۹۸-۰۶-۱۴

– یکی از نتایج کارزار فشار حداکثری آمریکا برچیده شدن همین بساط خیمه‎شب‎بازی «دوقطبی» جمهوری اسلامی بود که در پیامد آن صحنه‌ی نمایش «مذاکره- مقاومت» بهم ریخت.
– رهبر نظام با همه هارت و پورت‌‏ها در نهایت مجبور است جام زهر مذاکره را بنوشد و این‌بار «کُرنش قهرمانانه» کند. این‌بار اما مذاکره با آمریکا فقط کسب قدرت و پول نیست و در انتخاب جانشین خامنه‎ای موثر خواهد بود.
– ابراهیم رئیسی که به شدت مورد اعتماد خامنه‎ای است در قوه قضائیه چنان بال و پر گرفته که روی مهره‎های ریز و درشت هر جناحی و جریانی که بخواهد به اسم مبارزه با فساد دست می‎گذارد.
-جریان قدرتمند رئیسی اکنون سراغ نظامی‎ها و امنیتی‏‌ها نیز رفته، پرونده بانک سرمایه دالان هزارحفره‌ای است که در انتهای هر کدام از آنها یکی از مهره‎های نظام خزیده‌ است!
– سیدابراهیم رئیسی و سیدمجتبی خامنه‎ای در مقابل جریان حسن خمینی در یک جبهه قرار دارند اما این جنگ که به ظاهر میان جناحین نظام است، به صورت محفلی نیز بالا گرفته است.
-با فرض اینکه گزینه‌ی جنگ کنار زده شود و نظام همچنان تلوتلوخوران به حیاتش ادامه دهد، اما جنگ بر سر مذاکره با آمریکا در درون خود نظام به آن لطمات جدی وارد می‎کند!
-آیا حلقه‌ی قدرتمند سیدابراهیم رئیسی- سیدمجتبی خامنه‎ای می‌تواند در دو سالی که از ریاست جمهوری روحانی باقی مانده هم مانع مذاکره با آمریکا شود و هم نظام را که سخت محتاج این مذاکره است حفظ کند؟!

حامد محمدی, کیهان چاپ لندن:

رهبر جمهوری اسلامی می‎گوید «مذاکره با آمریکا سمّ است» و مذاکره با دولت فعلی آمریکا سمّ مضاعف». علی خامنه‎ای بارها تاکید کرده «هرگونه مذاکره با آمریکا مطلقاً ممنوع است». ولی آیا واقعا چنین است؟!


رفت و آمدهای محمدجواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی و عباس عراقچی معاون او به اروپا و گفتگوهای تلفنی چند ساعته و ادامه‎دار بین حسن روحانی و امانوئل ماکرون که اکنون جدی‎ترین چهره برای میانجیگری بین تهران واشنگتن به شمار می‌رود، غیرقابل کتمان است. اینهمه در حالیست که دولت و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی بدون اجازه «رهبر نظام» هرگز نمی‌توانند خودسرانه تصمیم به مذاکره با فرانسه یا آمریکا یا هر کشور دیگری بگیرند.

اما پرسش این است که اگر آنچه علی خامنه‎ای می‎گوید «فصل الخطاب» است، پس نگرانی حزب‎اللهی‎ها و دلواپسان و باندهای سیاسی نزدیک به قدرت در نظام از چه نگران‎اند؟

نقشه سازش برای شکست مقاومت

حمیدرضا حاجی بابایی رئیس فراکسیون «نمایندگان ولایی» مجلس شورای اسلامی، سه‎شنبه ۱۲ شهریور، با انتقاد از مواضع حسن روحانی در مورد طرح مذاکره با آمریکا می‎گوید، «برای شکست مقاومت، غرب‌گرایان از داخل نقشه مذاکره می‌کشند و گفتمان سازش و مذاکره مجدداً مطرح می‌شود». رسانه‎های اصولگرا نیز مدام تاکید می‎کنند فرانسه سیاست‌های آمریکا را اجرا می‎کند و در عمل اروپا با آمریکا از برجام خارج شد اما با رندی نمی‌خواهد هزینه بپردازد. در حال حاضر حرف این گروه این است که دولت «گام سوم» کاهش تعهدات برجامی را محکم بردارد بعد با اروپا چانه بزند. چنانکه روزنامه کیهان تهران به دولت و وزارت خارجه توصیه کرده «باید با قاطعیت گام سوم برجامی را اجرا کرده و از بیان اظهاراتی که از ضریب اولتیماتوم ایران می‌کاهد، پرهیز کنند.»

در تمام چهل سال گذشته جمهوری اسلامی با ایالات متحده سرشاخ بوده و سیاست آمریکاستیزی در هر دوره‎ای تا جایی که به موجودیت نظام لطمه وارد نکرده فارغ از اینکه کدام حزب در آمریکا قدرت را دست دارد ادامه پیدا کرده و آنجا که با مانع روبرو شده و بقای رژیم به خطر افتاده، سردمداران نظام تصمیم به مذاکره گرفتند و سرانجام به یک مصالحه یا توافق رسیدند که هرچند موقت اما در عمل بقای رژیم را به دنبال داشت!

به آتش کشیدن پرچم آمریکا توسط بسیجی‎ها در یک راهپیمایی حکومتی در ایران

سیاست خارجی رژیم ایران در قبال آمریکا در تمام این سال‎ها دوقطبی «مقاومت- مذاکره» بوده است که گرچه چیزی جز بدبختی و بحران عاید ملت و مملکت نکرد اما برای عوامل نظام در همه‌ی جناحین و باندها منشاء آب و نان و سطح بالایی از ارتزاق و رفاه همراه با صدور فرزندان و خانواده‌های خود به اروپا و آمریکا و کانادا بود.

این دوقطبی کاذب به نیروی محرکه‌ی سیاست خارجی جمهوری اسلامی در تمام این سال‎ها تبدیل شده و در پس آن علی خامنه‏‌ای دارد که همواره با حرّافی و ادعاهای توخالی ادای ایستادگی و مقاومت در مقابل آمریکا را در می‎آورد اما در تاریکخانه‎های معاملات پنهان بطور مستقیم و غیرمستقیم درپی روزنه‎هایی است که از طریق آنها اخاذی کند و باج بدهد و با همین بده و بستان‎ها بقای نظام را برای مدتی تأمین کند.

در دوران باراک اوباما این دوقطبی‎ بسیار تقویت شد. در آن فضا محمدجواد ظریف سمبل مذاکره و دیپلماسی و بِرند «دولت تدبیر و امید» شد که ظاهرا خواهان ارتباط مستمر و عالی با تمام دنیاست و قاسم سلیمانی هم شد نماد مقاومت و ایستادگی و آزادگی و برند اصلی علی خامنه‌‏ای و جریان‎های نزدیک به او.

خروج آمریکا از برجام و تحریم‎های بین‎المللی از جمله قراردادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محمدجواد ظریف در فهرست تحریم‎ها نشان داد دونالد ترامپ و اطرافیان او برخلاف اوباما و جان کری متوجه‌اند هرگونه مماشات و ارفاق با هر باندی از رژیم ایران چیزی جز آب ریختن به آسیاب علی خامنه‎ای نیست. یکی از نتایج کارزار فشار حداکثری آمریکا برچیده شدن همین بساط خیمه‎شب‎بازی «دوقطبی» جمهوری اسلامی بود که در پیامد آن صحنه‌ی نمایش «مذاکره- مقاومت» بهم ریخت.

ظریف و سلیمانی دو تدارکاتچی شاخص

یکشنبه دهم شهریور، روزنامه دولتی «ایران» مصاحبه‎ای با محمدجواد ظریف منتشر کرد که ظاهرا در هواپیما هنگام بازگشت او از فرانسه انجام شده است. او درباره مناسباتش با حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به صراحت می‎گوید که «بیش از ۲۰ سال است که از نزدیک با یکدیگر کار می‎کنیم، بیشترین هماهنگی را با سردار سلیمانی داشتم… من و سردار سلیمانی بعد از آن نیز در دوران وزارتم تصمیم گرفتیم که هر زمان که هردوی‌مان در تهران حضور داشتیم حتما حداقل هفته‎ای یک‌بار یکدیگر را ملاقات کنیم.»

اصلاح‎طلبان که با تاختن به سیاست‎های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رای جمع کردند، حالا معتقدند محمدجواد ظریف و قاسم سلیمانی دو بال جمهوری اسلامی در سیاست خارجی‌اند

وزیر خارجه جمهوری اسلای همچنین در این مصاحبه صحبت‎هایی نیز در مورد چگونگی هماهنگی میان دستگاه دیپلماسی و نهادهای نظامی در سیاست خارجی کرده و کاملاً واضح آدرس داده «خطوط کلی و تصمیمات راهبردی شورای ‎عالی امنیت ملی را که از سوی مقامات عالی نظام ترسیم می‎شود اجرا می‎کند.»

ظریف در این مصاحبه خواسته یا ناخواسته اعتراف می‎کند که او و قاسم سلیمانی و دیگران «تدارکاتچی» و مجری تصمیماتی هستند که رده‎های عالی نظام می‎گیرند و یقیناً درست می‎گوید چون بجز این ممکن نیست. بنابراین باید منشاء تحولات را در رأس نظام جستجو کرد. علی خامنه‎ای عملاً نشان داده در مورد مذاکره با آمریکا «با دست پس می‎زند و با پا پیش می‎کشد». از یکسو می‎گوید مذاکره مطلقاً ممنوع است و مدتی بعد با چراغ سبز او، ظریف به فرانسه می‎رود تا مذاکره کند!

پس این پرسش دوباره مطرح می‌شود که وقتی همه مسائل تحت سیطره‌ی خامنه‎ای قرار دارد و اوست که این روش دوگانه را پیش گرفته پس ولایتمداران از چه نگران‌اند؟!

فرض اول: آیا اصولگرایان و ولایتمداران آنقدر ساده‎لوح‌اند که گمان می‎کنند ظریف و روحانی بدون اجازه خامنه‎ای خودسرانه برای مذاکره با ترامپ تلاش می‎کنند؟! و یا واقعیت را می‎دانند اما برای بازارگرمی و از روی رقابت با دولت و دستگاه دیپلماسی دست به انتقاد می‎زنند و علیه سازش با آمریکا زیر پرچم همان دوقطبی کهنه‌ی «مقاومت- مذاکره» دست به «مخالفت» می‌زنند؟!

فرض دوم: تجربه ثابت کرده که رهبر نظام با همه هارت و پورت‌‏ها در نهایت مجبور است جام زهر مذاکره را بنوشد و این‌بار «کُرنش قهرمانانه» کند. مذاکره با آمریکا یعنی حفظ قدرت و کسب پول و منابع مالی! چنانکه بعد از برجام نیز اصلاح‌‏طلبان فوق‎العاده منتفع شدند و پای سفره انقلاب سهم چرب و نرمی از قدرت بردند. ولایتمداران و اصولگرایان این واقعیت را می‎دانند. حالا دو سال به پایان عمر دولت حسن روحانی مانده، بنابراین نگران‌اند مذاکره‎ی تازه‌ای شکل بگیرد و از آنجا که وضعیت نظام بحرانی و وخیم است و «کُرنش قهرمانانه» حتمی است، پس حاضر نیستند در بهره‎‏برداری از مذاکره با آمریکا از اصلاح‎طلبان عقب بمانند و یا این‌بار نیز «دیپلماسی» [بخوانید عقب‌نشینی] به نام دولت روحانی و محمدجواد ظریف تمام شود.

از دیدارهای مکرر ظریف و کری در حاشیه مذاکرات اتمی

به ویژه آنکه مسئله دیگر فقط انتخابات مجلس شورای اسلامی بی‌خاصیت و ریاست جمهوری تدارکاتچی نیست. احتمالا پیروز انتخابات آمریکا در سال ۲۰۲۰ نیز دونالد ترامپ باشد و ادامه‌ی شرایط کنونی برای نظام تا شش سال دیگر غیرممکن است. اگر مذاکره‌ و کُرنش صورت نگید، فروپاشی اقتصادی و سیاسی رژیم حتمی است. ضمن اینکه رهبر نظام ۸۰ ساله است و در سال‎های پیش رو مرگ او محتمل است. جناحی که دولت برخاسته از آن است از نظر قانونی و اجرایی برای انتخاب جانشین رهبر جمهوری اسلامی دست بازتری دارد. از این رو مذاکره با آمریکا این‌بار در چارچوب دوقطبی «مقاومت- مذاکره» نمی‌گنجد و بسی فراتر از آن می‌رود.

در شرایطی که مشروعیت نظام بین آحاد مردم رو به افول است، از یکسو سخت محتاج سازش با آمریکاست و از سوی دیگر جریانی قدرتمند داخل نظام که پشت آنها به گزینه‎های اصلی جانشینی خامنه‌‏ای یعنی مجتبی خامنه‎ای و ابراهیم رئیسی گرم است و حمایت مهره‎های اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز دارند و به اندازه کافی از زر و زور برخوردارند نمی‎خواهند پرچمدار مذاکره با آمریکا اصلاح‎طلبان و باندهای رقیب باشند.

با وجود نارضایتی‎هایی گسترده، مردم در ایران در حال حاضر خاموش‌اند و از اعتصابات و اعتراضات سراسری به عنوان بزرگترین تهدید برای نظام خبری نیست. با فرض اینکه گزینه‌ی جنگ کنار زده شود و نظام همچنان تلوتلوخوران به حیاتش ادامه دهد، اما جنگ بر سر مذاکره با آمریکا در درون خود نظام به آن لطمات جدی وارد می‎کند.

ابراهیم ریسی و مجتبی خامنه‎ای در مقابل جریان حسن خمینی که بخش عمده اصلاح‎‏طلبان او را شایسته رهبری می‎دانند در یک جبهه قرار دارند اما این جدال که جنگ به ظاهر میان جناحین نظام است، به صورت محفلی نیز بالا گرفته است. ابراهیم رئیسی که به شدت مورد اعتماد علی خامنه‎ای است در قوه قضائیه چنان بال و پر گرفته که روی مهره‎های ریز و درشت هر جناحی و جریانی که بخواهد، می‌تواند به اسم مبارزه با فساد دست بگذارد.

مجتبی خامنه‌ای

اقدامات رئیسی چنان برای دولت روحانی و باندهای اصلاح‎طلبان گران تمام شده که روحانی می‎گوید «فساد و رانت با بگیر و ببند و دادگاه از بین نمی‌رود و دستگاه قضایی آخرین مرحله است!» عده‎ای می‎گویند رئیسی مامور پاکسازی درون نظام است. البته رئیسی پاسخ روحانی را داده و گفته است «وقتی پرونده کسانی که متصل به قدرت و ثروت‌اند روی میز قاضی می‌آید فریاد‌ها بلند می‌شود که این جناحی است یا این سیاسی است. به هیچیک از این سخنان توجه نخواهیم کرد!»

موازی با این اقدامات، سیدابراهیم رئیسی چیدن شاخه‌های مزاحم اطراف در جبهه خودی‎ها را نیز آغاز کرده است. بازداشت اکبر طبری معاون صادق لاریجانی رئیس پیشین قوه قضائیه یکی از این اقدامات است.

جریان قدرتمند رئیسی اکنون سراغ نظامی‎ها و امنیتی‏‌ها نیز رفته است. پرونده بانک سرمایه دالان هزارحفره‌ای است که در انتهای هر کدام از آنها یکی از مهره‎های نظام خزیده‌اند! به همین دلیل بود که روز دوشنبه ۱۱ شهریور نماینده دادستانی اعلام کرد: «متأسفانه پرونده بانک سرمایه وضعیت مناسبی ندارد و شاهد حضور اشخاص امنیتی و نظامی که عمدتاً نیز بازنشسته شده‌اند و همچنان نفوذ گسترده در دستگاه‌ها دارند، هستیم.»

او همچنین گفت، «این افراد با تبانی در پست‌های مختلف قرار گرفته و خود را منتسب به نهادی امنیتی و نظامی معرفی می‌کردند، در حالی که هیچ ابلاغ سازمانی نداشتند و فقط یک تفنگ به کمرشان بسته و آن را روی میز قرار می‌دادند.»


همزمان رسیدگی به پرونده فساد تاجران و میلیاردرهایی به جریان افتاده که در نهادهای سرکوبگر رژیم برو و بیا داشتند. حسن میرکاظمی معروف به «حسن رعیت» یکی از آنهاست.

به همین ترتیب نهادهای امنیتی به سراغ مداحانی رفته‌اند که از یکسو به ثروت دسترسی داشته و از سوی دیگر به «بیت رهبری» در رفت و آمد بوده‌اند.

در مقابل اما جریان‎های رقیب نیز بیکار ننشسته‌اند و گفته می‎شود صادق لاریجانی فیلم دو ساعته از مفاسد کلان خانواده علی خامنه‌ای به «بیت رهبری» ارسال کرده است. منابع راوی این خبر همانهایی هستند که پیشتر از درگیری‎ میان یزدی و لاریجانی و بازداشت‌ها خبر داده بودند که پس از مدتی واقعیت یافت و برملا شد.

امروز دیگر نمی‎توان ادعا کرد قدرت تصمیم و اجرا بطور مطلق در اختیار خامنه‎‌ای است. جریانی قدرتمند در «بیت رهبری» که در این سال‌ها در سایه قرار داشته بیرون آمده و در پی کوتاه کردن دست رقباست. اینها هستند که بیش از گذشته تصمیمات خامنه‎ای را تحت تاثیر قرار می‎دهند.

حال مسئله این است که اکنون تا دوسال باقی مانده به پایان ریاست جمهوری روحانی، آیا حلقه‌ی قدرتمند سیدابراهیم رئیسی- سیدمجتبی خامنه‎ای می‌تواند هم مانع مذاکره با آمریکا شود و هم نظام را که سخت محتاج این مذاکره است حفظ کند؟!