تکرارِ «تَکرار می‌کنم‌»ها و «تا ۱۴۰۰ با روحانی» یا «صدای آبان‌ ۹۸»؟! مردم کدام را باور کنند؟!

By | ۱۳۹۸-۰۹-۱۲

– اگرچه اکنون زمان تفرقه نیست، زمان همیاری و همفکری و اتکا به یکدیگر است، ولی در قدم اول سکوت طولانی و اکنون موضع‌گیری محافظه‌کارانه‌ و فرصت‌طلبی این هنرمندان واقعا جای بررسی‌ دارد که چرا قشر ظاهرا تولید‌کننده‌ی فکر و ایده، چنان به محاق فرو رفته و چنان زندانی چارچوب‌های تحمیلی نظام شده، که خود همراه با این نظام در حال فروپاشی است.
– کارن همایونفر به هنرمندان صادرکننده بیانیه «صدای آبان»: چرا ایران را سیاه می‌کنیم؟ سیاه خود ماییم. سیاه‌کار خود ماییم. دولت‌ها می‌روند و می‌آیند چیزی که عوض نمی‌شود حال مردم است. ایران اگر سیاه است تو سپیدش کن. شما که عاشق کلید بودی احتمالا اکنون فهمیده‌ای سوراخ کلید کجا بود. دقیقا کجا بود.ایران اگر سراسر سیاه و ویران شود، باز مردم اینجا هستند شما که پاسپورتت آماده‌ است برو!
– حال باید منتظر ماند و دید که آیا سینماگران در آستانه جشنواره حکومتی فیلم «فجر» دست به تحریم این برنامه‌ی نحیف و تهی می‌زنند یا اینکه آثارشان را برای جشن سالگرد پیروزی انقلابی می‌فرستند که در خیابان‌ها شعار سقوط‌اش شنیده می‌شود؟

در حالی‌ که اعتراضات سراسری آبان‌ماه ۹۸ با کشتار و بازداشت گسترده مردم توسط حکومت به شدت سرکوب شد، پس از ۱۰ روز سکوت جامعه فرهنگی و هنری، تعداد انگشت‌شماری در بیانیه‌ای به این سیاه‌کاری حکومت واکنش نشان داده‌اند. اما این واکنش چنان ضعیف، بی‌رمق، سست و منفعل است که آن را بیشتر می‌توان ابراز وجودی برای خالی نبودن عریضه و همچنین ابراز همدردی‌های روزانه‌ی سلبریتی‌ها در اینستاگرام و فضای مجازی دانست.

خبرگزاری مهر تعدادی از تصاویر میدانی مربوط به ۲۶ آبان را منتشر کرده

در حالی‌ که اعتراضات سراسری آبان‌ماه ۹۸ با کشتار و بازداشت گسترده مردم توسط حکومت مواجه شده است، پس از ۱۰ روز سکوت جامعه فرهنگی و هنری، تعداد انگشت‌شماری در بیانیه‌ای به این سیاه‌کاری حکومت واکنش نشان داده‌اند. اما این واکنش چنان ضعیف، بی‌رمق، سست و منفعل است که آن را به یک اعلام حضور صرف و همدردی‌های مُد روز سلبریتی‌ها در اینستاگرام و فضای مجازی شبیه می‌کند.

انتشار بیانیه‌ی دیرهنگام و با تأخیر حداقل ۱۰ روزه‌ی اهالی فرهنگ و هنر در محکوم کردن سرکوب و کشتار گسترده مردم در اعتراضات سراسری، با واکنش‌های منفی و مثبت بسیاری حتی از میان خود هنرمندان مواجه شده است.

جالب است که این بیانیه‌ی بی‌رمق اندکی پس از نامه میرحسین موسوی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری سال ۸۸ در حصر، منتشر شده و این شائبه را پدید می‌آورد که امضاکنندگانش، یا منتظر انتشار واکنش موسوی بودند یا گویا در حمایت از موسوی این بیانیه را صادر کرده‌اند. همچنین امضاکنندگان که عمدتا از حامیان انتخاباتی حسن روحانی در دو دوره‌ی پیاپی ریاست‌جمهوری اسلامی هستند، در بیانیه‌ی خود اشاره‌ای و انتقادی به دولت نکرده‌اند و اساسا این نامه فاقد ارجاع به گروه یا دسته‌ای نوشته شده است.

مجموع این دو نکته، بعلاوه‌ی دستور رئیس سازمان برنامه و بودجه به تداوم لغو مالیاتی هنرمندان، شائبه‌ی تداوم حمایت امضاکنندگان از جریان سبز و بنفش را که دیگر تشت رسوایی‌شان مدت‌هاست از بام افتاده، ایجاد می‌کند. حال آنکه، فقط در یک محاسبه‌ی ساده، اگر هنرمندان از معافیت مالیاتی برخوردار نمی‌ودند، باید سالیانه ۵ هزار میلیارد تومان مالیات پرداخت می‌کردند که این عدد معادل یارانه بنزین ۱۲.۵ میلیون ایرانی است.

منتقدان به این بیانیه انتشار تصویر سیاه نقشه ایران را توسط امضاکنندگان آن مورد انتقاد قرار می‌دهند و می‌گویند چرا بجای سیاهی روی کسانی که همواره سوپاپ اطمینان دولت و حکومت بوده‌اند و انگشت به تایید تداوم حکومت رنگی و بنفش کرده‌اند، حالا نقش ایران و ایرانی را به رنگ سیاه تحویل مردم می‌دهند.

نکته دیگر اینکه، بیانیه‌ی این افراد، هنرمندان و قشرهای فرهنگی را جدا از مردم در نظر گرفته و نگارش این نامه از زاویه‌ای است که انگار عده‌ای ناظر و  بی‌تقصیر و بی‌مسئولیت آن را تهیه کرده‌اند که خود هیچ نقشی برای خود در این رویدادها قائل نیستند.

اگر در اعتراضات سراسری دی‌ماه، حساب اصلاح‌طلبان با اصولگرایان برای مردم مشخص شد و بی‌اعتباری‌شان در یک سطح قرار گرفت، چنانکه ماجرای آنان را تمام شده اعلام کردند، حالا آیا با این تاخیر و صدور یک بیانیه‌ی نیم‌بند، آنهم پس از نامه‌ی میرحسین موسوی، نباید پرسید مردم این هنرمندان را می‌بایست در کجای رویدادهای خونین کشور قرار بدهند؟

در حالی که فرض بر این است که هنرمندان و جامعه اندیشمند، همواره پیشرو در تغییر و تصحیح بنیان‌های جامعه هستند ولی اکنون این مردم ایران هستند که روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان را پشت سر گذاشته و برای دستیابی به تغییرات بنیادین در شرایط زندگانی خود، پیشگام شده‌اند. آیا این اقلیت که خود را نه مردم‌گرا که بالاتر از مردم می‌دانند، حاضرند از برج عاج خود پایین بیایند و باور کنند اکثریتی که قرار بود با محصولات تولیدشده توسط آنان، به درک و فهم بالاتری از جهان برسد، دیگر استانداردهای زرد و حکومتی آنان را به رسمیت نمی‌شناسند؟!

اگرچه اکنون زمان تفرقه نیست، زمان همیاری و همفکری و اتکا به یکدیگر است، ولی در قدم اول سکوت طولانی و اکنون موضع‌گیری محافظه‌کارانه‌ و فرصت‌طلبی این هنرمندان واقعا جای بررسی‌ دارد که چرا قشر ظاهرا تولید‌کننده‌ی فکر و ایده، چنان به محاق فرو رفته و چنان زندانی چارچوب‌های تحمیلی نظام شده، که خود همراه با این نظام در حال فروپاشی است.

در عین حال باید منتظر ماند و دید که آیا سینماگران در آستانه جشنواره حکومتی فیلم «فجر» دست به تحریم این برنامه‌ی نحیف و تهی می‌زنند یا اینکه آثارشان را برای جشن سالگرد پیروزی انقلابی می‌فرستند که در خیابان‌ها شعار سقوط‌اش شنیده می‌شود؟

تاریخ سینمای جهان همواره به یاد دارد که چطور هنرمندان شاخص از برنامه‌های هنری، جشنواره‌ها و مراسم‌ مختلف برای ابراز عقیده و اعتراض خود استفاده کرده‌اند و با تعطیلی و تحریم آنها، با مردم همراهی نمودند. اتفاقی که در سینمای فرانسه در همراهی با اعتراضات دانشجویی- کارگری در مه سال ۱۹۶۸ رخ داد و سینماگران شناخته‌ شده‌ای چون فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار، لویی مال و کلود بری، همفکری و همراهی خود را با معترضان بطور عملی اعلام کردند.

کارن همایون‌فر: اعتراض مدنی، در توتالیتاریزم یعنی بده‌بستان که در غیر این صورت اصلا اجازه نخواهند داد نفس بکشی!

صدور بیانیه‌ی این هنرمندان همچنین با انتقاداتی مواجه شد که تبلیغ برای رأی به حسن روحانی توسط آنها را مورد اشاره قرار داده‌اند.

یکی از منتقدان این بیانیه کارن همایون‌فر آهنگساز سینماست که در پست اینستاگرام‌اش با انتشار تصویری از تولد ۶۶ سالگی رضا کیانیان، یکی از بهره‌مندان حکومت حسن روحانی در کنار سخنگوی وقت دولت در سال ۹۶، نوشت: «بیانیه آبان را امضا نکردم. برای اعتراض نیازی برای لابلای جمع قاطی شدن ندارم. از این بیانیه‌ها هزار‌تا دیده‌ام مخصوصا دم انتخابات!»

او به تداوم معافیت مالیاتی هنرمندان نیز طعنه زده و نوشته است: «الحمدلله مسائل مالیاتی حل شد و بده بستان و زور‌آزمایی فرهنگ و قدرت به سرانجام رسید. خدا را شکر. ما که درآمدی نداشتیم، حاضر بودیم مالیات هم بدهیم. در سال مگر چقدر درآمد داریم؟ کل در‌آمد یکسال من اندازه‌ی یک شب دورهمی‌تان نمی‌شود. خوش به حال دوستانی که برای هر کار دستمزدشان چند میلیارد است. خدا بیشتر کند.انشالله.»

این آهنگساز از سیاه‌کردن تصویر ایران توسط امضاکنندگان بیانیه‌ی صدای آبان‌ماه نیز انتقاد کرده و ادامه داده است: «البته که روزگار سیاه است و همه غمگین، فقط سئوال این است تمام این مدت که پست‌ها و استوری‌ها به تبلیغات و جشن تولد و آلودگی هوا گذشت، حالا که خود تلویزیون و همه شروع به اعتراض کردند، ناگهان آبان سیاه ایران مد شد؟ چرا ایران را سیاه می‌کنیم؟ سیاه خود ماییم. سیاه‌کار خود ماییم. دولت‌ها می‌روند و می‌آیند چیزی که عوض نمی‌شود حال مردم است. خدا را شکر شخصا تا به حال به کسی رای ندادم. آنها که دادند و خود را هم جر دادند الان بیانیه می‌نویسند؟! عجبا. عزیز سیاه‌کار خود ماییم.»

کارن همایون‌فر در بخش دیگری از پست اینستاگرامش نوشت: «هموطن عزیزم سیاه خود ماییم. سیاه‌کار خود ماییم که در زندگی روزمره در رفتار اجتماعی، در حفظ حق شهروندی دیگران یک لحظه هم با خودمان روراست نیستیم. این اعتراضات و بیانیه‌های ظاهری و عوام‌فریب لیاقت خودمان است. اعتراض مدنی، مختص جوامع مدنی‌ است. اعتراض مدنی، در توتالیتاریزم یعنی بده‌بستان که در غیر اینصورت اصلا اجازه نخواهند داد نفس بکشی.»

او با انتقاد از رأی دادن به حسن روحانی نوشت: «ایران اگر سیاه است تو سپیدش کن. شما که عاشق کلید بودی احتمالا اکنون فهمیده‌ای سوراخ کلید کجا بود. دقیقا کجا بود.ایران اگر سراسر سیاه و ویران شود، باز مردم اینجا هستند شما که پاسپورتت آماده‌ است برو. اینجا هوا هم نباشد من خفگی را با جان می‌پذیرم. جداگانه می‌نویسم بی هیچ همراهی که اگر گناهی، جرمی مرتکب شده‌ام خدای نکرده شخص دیگری با من مجازات نشود.»

یغما گلرویی ترانه‌سرا نیز از منتقدان این بیانیه است که آن را رفتاری از روی «منفعت‌طلبی» خوانده و نوشته: «از تکرارِ «تَکرار می‌کنم»های آن زبان به کامِ عافیت کشیده‌ی امروز، تا «تا ۱۴۰۰ با روحانی» و از نیمه راه برنگشتگان راه غلط که بسیاری هوادارانشان را پای صندوق رای بردند و حالا زیر فشار مخاطب می‌کوشند با انتشار همآهنگ یک متن شعاری فاقد مخاطب که پیدا نیست به چه کسی و با توقع چه پاسخی نوشته شده گندِ آن را بپوشانند و بعید نیست مدتی بعد مثل پستهای انتخابات دلیتش کنند و یک اسکرین شات از اقدام متهورانه اجتماعیشان برای خود نگه دارند غافل از این که روزگار اسکرینشاتهای خودش را می‌گیرد و عام اگر فراموشکار و دنباله‌رو باشد، باز عده‌ای از خاطر نمی‌برند.»

وی با انتقاد از رأی این قشر از جامعه به حسن روحانی و عدم پاسخگویی به مردم در قبال آن، نوشت: «چند سال پیش که بازار سیاسی‌کاری و روحانی‌پرستی داغ بود وقتی به آن واکنش نشان دادم از طرف بسیاری از مخاطبین و اهل هنر بنفش‌پوش مورد هجمه و ناسزا قرار گرفتم و بایکوت شدم. همانها که تا دیروز رفیق می‌نمودند به دشمن بدل شدند. حالا که رییس جمهور منتخب‌شان فرمایش کرده تا صبح گران شدن بنزین از آن خبر نداشته واکنشی نشان نمی‌دهند چون نمی‌توانند پست‌های انتخاباتی خود را توجیه کنند. اگر بگویند کاندیدای اصلح‌مان را نمی‌شناختیم مخاطب می‌پرسد پس چرا ما را به رای تشویق می‌کردید، اگر بگویند رییس‌ جمهور کاره‌ای نیست باز مخاطبِ به هوایشان رای داده یقه‌شان را می‌گیرد. پس همان بِه که یک متن جانگدازِ در باب این که «فریادهای در گلو مانده در تاریخ ماندگار می‌شوند» منتشر کنند و بروند پی همان عکس سلفی با همبرگر و دورهمی با ناناز و جی جی…»

یغما گلرویی اضافه کرده: «نه دوستان عزیز! تاریخ و تاریخ‌نویسانش کثیف‌تر از آن است که این چیزها را ماندگار کند و اصلا این ماندگاری چه دردی از کسی دوا می‌کند. راقم این سطور موافق آتش زدن بانک‌ها و تخریب اموال عمومی نیست و باور دارد نوجوانان بی‌گناهانی در این اتفاقات جان خود را از دست داده‌اند که نه قصد و نه توان اعمال خشونت‌آمیز را داشته‌اند. گوش کسی هم بدهکار این «به کدامین گناه‌ها» نیست. فهمیدن و فهماندن همین کمترین کاریست که می‌توانیم انجام داد البته اگر پیکسپارتی‌ها و اکران فلان تیاتر و فیلم مجالی بدهد. اینها را نوشتم تا جواب دوستانی که مرا به امضای آن نامه دعوت می‌کنند را داده باشم و بگویم اینجا کسی‌ست که می‌ترسد، می‌لرزد و می‌داند ما همه با هم نیستیم.»
کیهان چاپ لندن:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *