بجز موضوع سرکوب که جامعه را تا مدتی مرعوب میکند، و بجز هزینههای میلیاردی برای تولید و پرورش شبهنظامیان مزدور و تبلیغات هدفمند در خارج از مرزهای ایران، و همچنین تأمین صادراتیها با یا بدون جیره و مواجب که در رسانهها به دفاع از یک رژیم قرون وسطایی میپردازند، در داخل ایران آنها که از جمهوری اسلامی پشتیبانی میکنند عمدتا بر سه دستهاند.
یکی، آنها که مدافع هر رژیمی هستند که آنها را تأمین میکند؛ به همین دلیل از نظر سیاسی قابل اتکاء نیستند زیرا سر بزنگاه به نیرویی که در حال قدرت گرفتن است میپیوندند. بسیاری از سایبریها و کسانی که از بیکاری و نداشتن چاره به سپاه پاسداران و بسیج و نهادهای موازی و سرکوبگر رژیم میپیوندند از این دست هستند.
دیگری، لشکر فرصتطلبان یا به قول معروف عضو «حزب باد» هستند که بدون نقشی در ساختار قدرت، از نظر اقتصادی با مشکلاتی مانند طبقات متوسط و تنگدست روبرو نیستند و هرگاه تشخیص دهند که سودشان در تغییر جبهه است، بیدرنگ این کار را میکنند.
دیگر اما آن گروهی هستند که هنوز بر این باورند که جمهوری اسلامی مدافع «دین» و «دولتِ» آنهاست! منظور از «دولت» در اینجا حکومت و قلمرو را نیز در بر میگیرد. همانها که «ایران اسلامی» را جدی گرفتهاند! جمهوری اسلامی از این گروه بیشترین سوء استفاده را میکند. این وفاداران اگرچه در برابر مخالفان و مزدبگیران و فرصتطلبان، در اقلیت هستند اما مهمترین پایگاه اجتماعی و قابل اتکای جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند و از آنجا که تمامیت قدرت از همه نظر در انحصار جمهوری اسلامی است، بیشترین خوراک تبلیغاتی را برای آنها تهیه میکند!
اما اگر اینان واقعا به فکر «دین و دولتِ» خود هستند، میبایست در باور خود بازنگری کنند که هیچ ترکیبی مهلکتر از دین و دولت نیست و هیچ حکومتی مانند جمهوری اسلامی به آبروی دین آنها و آبادی سرزمین آنها ضربه نزده است!
در شرایطی که رژیم ایران هر سال حلقهی حامیان خود را تنگ و تنگتر کرده، اکنون نوبت این پایگاه اجتماعی است که به خاطر دین و دولت هم که شده از دولت دینی روی برگردانده و باور خود را معطوف آیندهی کشور کند.
کیهان لندن :