از دل واگیر کرونا چه نوع جامعه‌ای بیرون خواهد آمد؟ مجید محمدی

By | ۱۳۹۹-۰۱-۰۲

همهء شواهد موجود حکایت دارند که جامعه ایران آشفته‌تر و درهم شکسته‌تر، با احساس خیانت ‌شدگی، تنفر بیشتر از قشر حاکم و روحانیت و نگاهی سیاه‌تر به جهان پیرامون ماجرای کرونا را پشت سر خواهد گذاشت. در این بحران، جوامع دیگر و همسایگان چاره‌ای جز قطع روابط و ممنوعیت سفر شهروندان خود به ایران نداشتند و همین امر، احساس دست ‌بستگی، انزوا و تنهایی را بیشتر دامن خواهد زد. همچنین، علی‌رغم پیشنهاد کمک دولت امریکا، مقامات ایران این کمک‌ها را رد کردند تا جامعه بیش از پیش خود را تنها احساس کند و تنها به سرکوبگران خود اتکا نماید.

احساسِ خیانت‌شدگی

جامعه ایران، هم در دوران اوج اپیدمی و هم پس از پایان آن، خود را مظلوم و قربانی و آلت دست تصور کرده و خواهد کرد، نه قدرتمند و پیروز و همبسته. جامعه‌ای که به آن دروغ گفته می‌شود (آمار رسمی 23۷ و آمار غیر رسمی 2000 – تا 19 اسفند) و مسائل از آن پنهان نگاه داشته می‌شود، نمی‌تواند جامعه‌ای سربلند، پراستقامت و پیروز باشد. آنچه جامعه ازاین ماجرا به یاد خواهد سپرد، عبارت است از دفن جنازه‌ها در گورهای دسته جمعی، انبوه جنازه‌ها در کیسه‌های سیاه در سردخانه‌ها (مثل قم)، کارناوال شادی و اتومبیل‌سواری بسیجی‌ها و «فاطمیون» در میانه بحران کُرونا در مشهد، بستن و باز کردن جاده‌‌ها بدون قرنطینه مراکز و نواحی مشکوک به داشتن ویروس‌، مرگ پزشکان و پرستاران، و مرگ سیاستمداران طراز اول مکتب جمهوری‌اسلامی ایران و روحانیون حکومتی؛ که کمتر کسی دلش برای آنها تنگ خواهد شد. سه ماه زمستان 98، یادآور زمانی خواهد بود که حرم‌ها که منشا شیوع بیماری بودند، «پناه» و «شفابخش» معرفی شدند و اماکن مقدس شیعی، فروش متری زمین این اماکن را آغاز کردند.

دو سوال مهم که پاسخ خود را نگرفته است و در افکار عمومی مدام طنین خواهند افکند، این خواهد بود که چرا شیوع کرونا در قم، تحت‌الشعاع انتخابات مجلس، پنهان شد، و چرا برای پیشگیری از شیوع کرونا در کشور، شهر قم قرنطینه نشد؟ پاسخ این دو سوال برای کسانی که ایدئولوژی اسلامگرایی و روحانیت شیعه را می‌شناسند، روشن است: بیعت برای حکومت بر سلامت عمومی تقدم دارد و قم قرار است شهر مقدس باقی بماند (به هر قیمت) و نه مرکز رسمی صادر کردن بیماری به سراسر کشور.

«حکومت قوی»، جامعه ضعیف

در دوران محنت‌ها و بلایا، جوامع آزاد می‌توانند همبستگی و همدلی و ایثار بیشتر تجربه کنند و سرمایه وفاق و غرور ملی را افزایش دهند. اما در ایران، هیچ یک از نشانه‌های این امور در دوران اوج این واگیر مشاهده نمی‌شود. جامعه ایران فرصتی نیافته است تا از درون و پایین بسیج شود و قوی‌تر از دل این بحران بیرون آید. شعار مقامات در بیعت ۹۸، «مجلس قوی» بود و نه «جامعه قوی». در برخی شهرها چند جوان کوشیدند داوطلبانه به ضدعفونی کردن برخی خودپردازهای بانکی یا دیگر تسهیلات شهری اقدام کنند، در یک روستا زنان شروع کردند به دوختن ماسک، یا در یک مورد دستکش یک‌بار مصرف مجانی در خیابان اهدا می‌شد، اما این تلاش‌ها آن قدر محدود و بی‌حمایت و کم اثرند که مثل قطره‌ای در دریا گم شده‌اند. بوق‌های دولتی هم به جای گزارش این اقدامات، به نمایش طلاب و بسیجیانی پرداختند که در اقدامات نمایشی ضدعفونی سازی مشارکت داشتند.

مهم ترین کارکردهای دولت

تامین امنیت و ایمنی شهروندان، از مهم‌ترین کارکردهای دولت‌های ملی و محلی است. حکومت جمهوری‌اسلامی ایران در چهار بحران سیل، اعتراضات بعد از گرانی بنزین، حمله به هواپیمای اوکراینی، و اپیدمی کرونا در سال 98، نشان داده است که اولویت اول آن، حفظ خود و نمایش قدرت آن و حفظ منافع قشر حاکم بوده است و نه امنیت و ایمنی شهروندان. چهار بحران فوق، همه مواردی بوده است که قلدری حکومت و تبلیغات سیاسی (همه آنچه جمهوری اسلامی ایران دارد) در کاهش و مقابله با آنها تاثیری نداشت و از این جهت، جمهوری‌اسلامی ایران در برابر آنها شکست خورده است.

طیفی از ناکارآمدی‌ها

مردم ایران در دوران اوج گیری تلفات کرونا، شاهد انواع ناکارامدی‌ها بوده‌اند:

1- نبود همکاری‌های بخشی و بین بخشی میان اجزای دولت و حکومت

2- فقدان تلاش حکومت برای جلب مشارکت مردم در کنترل اپیدمی ویروس

3-  مداخله عوامل بی‌ربط، مثل روحانیون و نظامیان، در کنترل این ویروس

4- فقدان اطلاع‌رسانی بهداشتی و پزشکی توسط متخصصان قابل اعتماد (نه تبلیغاتچی‌های حکومتی) از رسانه‌های مستقل (که وجود خارجی ندارند)

5- کمبود وسایل پیشگیری

6- ناکارآمدی کادر پزشکی در محافظت از خود

7- تاخیر نهادهای عمومی در واکنش به گسترش ویروس (مثل بستن امامزاده‌ها بعد از یک ماه از شیوع ویروس) تا حدی که می‌توان گفت حتی پس از روشن شدن واگیری ویروس واکنش‌ها دیر و ناکافی بود.

همه این عوامل نشان می‌دهند که چرا مردم در پی بحران کرونا، خود را دست بسته می‌دیده‌اند.

علیه داوطلبی

مداخله دولت در فعالیت‌های داوطلبانه در ایران و بالارفتن هزینه آن (مثل بازداشت فعالان محیط زیست و احکام زندان‌های دراز مدت برای آنها) موجب شده است که مردم عادی اصولا وارد این محدوده نشوند. در این شرایط، فرصت طلبانی که می‌خواهند برای ایدئولوژی حکومت تبلیغ کنند و مجرایی برای کسب رانت بگشایند، فعال می‌شوند. مدافعان دولت بزرگ و همه‌کاره و متمرکز، نتایج کار خود را در بحران‌های بزرگ مشاهده می‌کنند. این گونه دولت‌ها، فرصت را از بخش مدنی و محلی می‌گیرند و خود نیز به یک هیولای فربه و زمین‌گیر تبدیل می‌شوند.

فرافکنی بحران

مطمنا این بار نمی‌توان به جامعه القا کرد که «تروریسم پزشکی امریکا» (مهمل‌گویی محمد جواد ظریف) یا «بیوتروریسم امریکا علیه ایران و چین» (سخنان بی‌اساس فرمانده سپاه و رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور و روزنامه حکومتی کیهان) منشا این مرگ و میر و ترس عمومی بوده است. برخی بوق‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران در خارج کشور نیز از «القای کروناهراسی توسط رسانه‌های فارسی زبان خارج کشور» به علت اطلاع‌رسانی آن رسانه‌ها سخن گفتند؛ در حالی که ستاد ملی مقابله با کرونا اعلام کرده است که در صورت عدم قرنطینه، ایران تا پایان اردیبهشت 700 هزار مبتلا خواهد داشت. این هشدار و این رقم، به بیان منتقدان اطلاع‌رسانی، عین «کروناهراسی» دولت روحانی است. مقامات و لابی و هواداران آنها، آنقدر نقش «چوپان دروغگو» را بازی کرده‌اند که دیگر کسی نمی‌تواند چیزی را از آنها باور کند.

راهبرد زمین سوخته

مقامات جمهوری اسلامی ایران در برابر همه بحران‌ها به گونه‌ای عمل کرده‌اند که تنها مسیری که از رفتار آنها برای جامعه متصور است، آن است که دارند زمین سوخته جامعه را پشت سر خود رها می‌کنند و اگر روزی دست از سر ایران بردارند، پیش از آن جامعه را نابود کرده‌اند. مقامات همیشه گفته‌اند که بدون جمهوری اسلامی، ایرانی هم باقی نمی‌ماند و دارند همین سرنوشت را برای جامعه رقم می‌زنند. وجه مهم این راهبرد زمین سوخته، آن است که اکثر مردم ایران (بیش از ۹۰ درصد بر اساس برخی نظرسنجی‌های دولتی) به بهبود اوضاع کشور ناامید هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *