‘نابودی اسناد محرمانه طبس’؛ بازخوانی اتهامی چهل ساله علیه ارتش

By | ۱۳۹۹-۰۲-۰۶

چهل سال پیش، در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹، عملیات کماندوهای آمریکایی برای خارج کردن ۵۲ گروگان این کشور از ایران، به شکستی تاریخی انجامید. یکی از مهمترین نتایج واقعه طبس که در روایت های رسمی ناگفته مانده، تاثیر مخرب این واقعه بر ارتش ایران، بر مبنای اتهاماتی بود که منجر به تغییر فرماندهان نیروی هوایی و ستاد کل ارتش شدند.

مهمترین استدلال تهاجم به ارتش بر سر آن ماجرا، ادعایی بود که در چهار دهه گذشته، صدها بار از طریق تریبون های رسمی منتشر شده، بدون اینکه در مراجع رسمی اثبات شده باشد یا فرصتی برای طرح روایت های متقابل از همین رسانه ها فراهم شود.

موضوع ادعا، عبارت بود از اینکه فرماندهانی در ارتش ایران، در همدستی با رئیس جمهور وقت، برای نابود کردن “اسناد محرمانه” آمریکایی ها در مورد عملیات طبس، به “بمباران” هلیکوپترهای به جا مانده در محل عملیات پرداخته اند.

اتهام توطئه فرماندهانی در ارتش ایران برای نابودی “اسناد محرمانه” آمریکایی ها در طبس، در چهار دهه گذشته صدها بار از طریق تریبون های رسمی منتشر شده، بدون اینکه فرصتی برای طرح روایت های متقابل فراهم شود

شکل گیری یک نظریه توطئه

عملیات آزادسازی گروگان ها، با ورود ۶ هواپیما و ۸ هلیکوپتر آمریکایی به حریم هوایی ایران کلید می خورد اما در طول عملیات، ۳ هلیکوپتر در دو حادثه مجزا دچار نقص فنی می شوند. تعداد هلیکوپترهای باقی مانده برای انجام عملیات کافی نیست و در نتیجه، جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا فرمان توقف عملیات و بازگشت کماندوها را صادر می کند. مطابق روایت رسمی واشنگتن، در حین بازگشت طوفان شن باعث تصادم و آتش سوزی یک هواپیمای ترابری و یک هلیکوپتر و کشته شدن ۸ کماندوی آمریکایی می شود و نهایتا، بقیه نیروها با بر جا گذاشتن هلیکوپترهای خود، با ۵ هواپیما فضای ایران را ترک می کنند.

به دنبال این ماجرا دو فانتوم اف-۴ نیروی هوایی ایران، هلیکوپترهای آمریکاییِ رها شده بر روی زمین را هدف حمله قرار می دهند که به تخریب بیشتر آنها می انجامد. همین موضوع، نظریه توطئه مشهوری را در ایران کلید می زند که حکایت دارد عناصر نفوذی آمریکا در ارتش، به دستور ابوالحسن بنی صدر هلیکوپترهای آمریکایی را نابود کرده اند تا مدارک موجود در آنها به دست نیروهای انقلابی نیفتند.

چنین نظریه توطئه ای، در آغاز در حد تبلیغاتی سیاسی در میانه درگیری روحانیون انقلابی با رئیس جمهور وقت به نظر می آید که آن زمان، فرماندهی کل قوا را هم بر عهده داشت. اما ادامه اتهامات، تدریجا به افزایش فشار بر ارتش و نهایتا برکناری مقام هایی در حد سرلشکر بهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی و محمدهادی شادمهر فرمانده ستاد کل ارتش منجر می شود.

ردپای این نظریه، در حجم عظیمی از روایت های رسمی مقام های حکومتی ایران، و به ویژه آنهایی که در زمان ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدر با او درگیر بودند، دیده می شود. مثلا اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ خود می نویسد: “پرونده کامل حمله آمریکا به طبس را که آورده بودند، مطالعه کردم… به نظر می‌رسد در رده‌های بالا در ستاد ارتش و نیروی هوایی کسانی با آمریکا همراه بوده‌اند. من‌جمله سرتیپ باقری، فرمانده آن روز نیروی هوایی و تیمسار شادمهر رئیس ستاد آن زمان، اعمال مشکوکی انجام داده‌اند.” او اعمال مشکوک منتسب به این دو فرمانده را “دستور تخریب هلیکوپترهای آمریکایی مانده در طبس” و همچنین “جمع کردن‌ ضد هوایی‌های فرودگاه تهران” می داند.

در آن مقطع، اتهام “جمع کردن‌ ضد هوایی‌های فرودگاه تهران”، از سوی دانشجویان پیرو خط امام که گروگان های آمریکایی را در اختیار دارند هم به طور جداگانه مطرح می شود و حتی در کتابی که این تشکل تحت عنوان “طبس، مصداقى بر سوره فیل” منتشر می کند (۱۳۷۰) ابعاد جدیدی می یابد: “چند روز پیش از تجاوز طبس، از سوی فرماندهان نظامی که بنی صدر آنها را به کار گماشته بود، یعنی تیمسار شادمهر رئیس وقت ستاد مشترک و تیمسار باقری فرمانده وقت نیروی هوایی، به پایگاه یکم شکاری دستور داده شد توپ های ضدهوایی ۲۳ میلی متری که حریم حفاظتی فرودگاه مهرآباد و خود پایگاه را تأمین می کرد، جمع آوری شود. همین کار در پایگاه های دیگر مانند شیراز و ایستگاه رادار مشهد نیز انجام شده بود.”

اما علی رغم تکرار ادعای خرابکاری در دفاع ضدهوایی در سال های بعد، روند پیگیری ماجرای طبس در نهادهای حکومتی ایران حکایت دارد که این ادعا، در سطح آن نهادها جدی گرفته نشده است. به این علت مشخص که از کار انداختن دفاع ضدهوایی برای تسهیل عملیات نظامی آمریکا، اتهامی نبوده که قوه قضاییه -که قطعا همسو با رئیس جمهور وقت هم نبود- به سادگی از آن عبور کند: این دعا در صورت جدی بودن، باید منجر به محاکمه به اتهام خیانت در دادگاه نظامی می شد که زیر نظر روحانی سختگیری همچون محمد محمدی ری‌شهری قرار داشت، در حالی که چنین اتفاقی نمی افتد.

در نهایت، اتهام عمده ای که بعد از واقعه طبس، علیه فرماندهان ارتش ایران باقی می ماند، همان ادعای تخریب عمدی هلیکوپترهای آمریکایی باقی مانده در طبس است.

این نظریه توطئه، به ویژه از آن جهت گسترش می یابد که در جریان شلیک به هلیکوپترهای آمریکایی در طبس، محمد منتظرقائم فرمانده وقت سپاه یزد، که در محل حضور داشت، کشته می شود و این واقعه، میزان حساسیت سپاه بر روی موضوع را افزایش می دهد. هرچند مصاحبه برادر محمد منتظرقائم با خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه در ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸، نشان می دهد که حتی خانواده او نیز به نظریه توطئه ذکر شده اعتقاد چندانی ندارند.

مهدی منتظر قائم، که روحانی و مدرّس حوزه است، در این مصاحبه تاکید دارد که در مورد مرگ برادرش “زوایای مبهمی” وجود دارد چون “تاکنون کسی نخواسته است که این زوایا مشخص شود”. او سپس در پاسخ به سوال تسنیم مبنی بر آنکه “گفته می‌شود این اقدام [نابودی هلیکوپترها] برای نابودی اسناد به جا مانده آمریکایی‌ها انجام گرفت” می گوید: “این‌ تحلیل است و خبر دقیقی نیست و باید بررسی شود، اما متاسفانه تاکنون کمیته‌ حقیقت‌یابی در خصوص بمباران صحرای طبس و شهادت برادرم محمد تشکیل نشده است.”

ماجرای طبس به افزایش فشار بر ارتش و نهایتا برکناری مقام هایی در حد سرلشکر بهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی و محمدهادی شادمهر فرمانده ستاد کل ارتش منجر شد

گزارش مشابه دو خلبان اف-۱۴

به دنبال اطلاع مقام های ایرانی از بر جا ماندن تعدادی هلیکوپتر آمریکایی بر روی زمین در حوالی طبس، نیروی هوایی ایران در دو نوبت مجزا، یک بار دو اف-۱۴ و سپس دو اف-۴ را به منطه اعزام می کند. خلبانان کابین جلوی هر دو اف-۱۴، در روایت هایی مغایر با روایت های رسمی، بر مخالفت ابوالحسن بنی صدر با شلیک به سمت هلیکوپترهای آمریکایی تاکید دارند.

یکی از این دو خلبان، شهرام رستمی بود که بعدها، از چهره های معروف نیروی هوایی در جنگ ایران و عراق شد و یک دهه بعداز پایان جنگ، برای مدتی به ریاست ستاد ارتش هم رسید. سرتیپ رستمی در مصاحبه ای با حسین دهباشی و برنامه اینترنتی “خشت خام” در ۲۴ مهر ۹۶ می گوید قبل از شلیک جنگنده های اف-۴ به هلیکوپترها، او با اف-۱۴ خود به منطقه اعزام می شود و از برج رادار تهران دستور می دهند که هلیکوپترها را با تیربار بزند. شهرام رستمی می گوید به برج مراقبت پاسخ می دهد اف-۱۴ (که برای حمله به هدف های زمینی طراحش نشده) امکان این کار را ندارد، ولی برج بر مبنای دستوری که از ستاد ارتش آمده بوده دستور خود را تکرار می کند.

به گفته آقای رستمی، اما به فاصله کمی از صدور دستور برج رادار، ابوالحسن بنی صدر که با یک هواپیمای فالکون در آسمان طبس بوده فرمان می دهد که “منطقه را نزنید”. او می افزاید: “من این را شهادت می دهم در هر جا. آقای بنی صدر گفتند نزنید”. سرتیپ رستمی ادامه می دهد: “من از برج پرسیدم که رئیس جمهور می گوید نزنید، شما می گوید بزنید، بالاخره این را برای ما روشن کنید که باید چه کار کنیم. برج هم رفت دنبال سلسله مراتب که جواب را پیدا کند و بدهد… گفتیم ولش کنیم و حالا که اقای بنی صدر هم گفته نزنیم، ما هم… برگشتیم.”

وی در ادامه، ماجرای اعزام دو اف-۴ به منطقه برای زدن هلیکوپترها را چنین روایت می کند: “آن قدر به آقای باقری [فرمانده وقت نیروی هوایی] فشار آوردند که اینها را بزنید… که اینها اف -۴ از مهرآباد بلند کردند… نمی دانم کجا و چرا این تصمیم را گرفتند. آخرش هم به ضرر آقای باقری تمام شد.”

روایت شهرام رستمی از وقایع آن روز و مخالفت اولیه بنی صدر با زدن هلیکوپترها، با روایت ۶ اردیبهشت ۹۶ فریدون علی‌مازندرانی خلبان دومین اف -۱۴ اعزامی در روز حادثه به طبس مطابقت دارد. سرتیپ علی‌مازندارنی، در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه می گوید هنگامی که در آسمان طبس بوده از رادار تهران به او ابلاغ می شود که هلیکوپترها را منهدم کند و او توضیح می دهد اف-۱۴ “فاقد هرگونه بمب، راکت و یا موشک هوا به زمین” است و نمی تواند با مسلسل چنین کاری انجام دهد.

فریدون علی‌مازندرانی روایت می کند: “در همین زمان صدای خلبان جت فالکن که حامل بنی‌صدر رئیس جمهور وقت کشور بود بلند شد که می‌گفت خلبان اف ۱۴ به هیچ وجه اجازه زدن و بمباران ندارد و دستورات صادره فقط از سوی من -پست فرماندهی هوایی- باید اجرا شود”.

او می افزاید که در نهایت، با عمل به دستور رئیس جمهور وقت، از شلیک به هلیکوپترها خودداری می کند و بعد از بازگشت متوجه می شود اصرار پست رادار تهران برای زدن هلیکوپترها، “از خارج از نیروی هوایی و از دیگر ارگان‌ها، سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها صادر و ابلاغ می‌شده است” (بدون توضیح بیشتر).
روایت دومین حمله به هلیکوپترها

با وجود مخالفت اولیه ابوالحسن بنی صدر با شلیک به هلیکوپترهای آمریکایی از سوی اف-۱۴ ها، روایت خود آقای بنی صدر از وقایع طبس حکایت دارد که او پس از مدتی طبق نظر محمدهادی شادمهر رئیس ستاد ارتش، با شلیک به هلیکوپترها از سوی دو فروند فانتوم اف-۴ موافقت کرده است.

رئیس جمهور وقت در کتاب خاطرات خود با عنوان “درس تجربه” می نویسد: “سرلشگر شادمهررئیس ستاد ارتش به من تلفن زد و گفت: اگر آمریکایی‌ها شبانه بیایند و این هلیکوپتر‌ها و هواپیما‌ها را [که در طبس جا گذاشته اند] ببرند، دیگر هیچ آبرویی برای ارتش باقی نمی‌ماند. اینجا [به داخل ایران] که آمدند، ندیدیم. حالا، اگر بیایند و ببرند خواهند گفت پس توی کشور هیچ کس به هیچ کس نیست …من که نظامی نبودم، قاعدتاً می‌باید سخن مسئول نظامی را می‌پذیرفتم و آن پیشنهاد را پذیرفتم و گفتم همین کار را بکنید.” او ادامه می دهد که سرلشکر شادمهر مجوز خواسته بوده تا هواپیماهای نیروی هوایی با تیربار “ملخ هلیکوپترها” را از کار بیندازند تا نتوانند پرواز کنند.

با توجه به اینکه در تیربار هواپیماهای جنگنده چنین دقتی را ندارد، در صورت بیان چنین سخنی از سوی سرلشکر شادمهر -که البته افسر نیروی زمینی بود- و قبول آن از سوی آقای بنی صدر، مکالمه طرفین مبتنی بر تصورات غیرواقعی بوده است.

بهمن باقری دو روز پس از واقعه طبس، و در حالی که هنوز فرمانده نیروی هوایی است، روایت خود را از دلیل منهدم شدن هلیکوپترها -در حالی که قرار بر “آسیب رساندن” به آنها برای جلوگیری از پرواز احتمالی‌شان بوده- چنین توضیح می دهد: “از طرف ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران دستور داده شده بود که هلی‌کوپترهای امریکایی آسیب رسانده شود تا جایی که قادر به پرواز نباشند، اما متاسفانه در تیراندازی پرسنل نیروی هوایی و در اثر اصابت گلوله به قسمت‌های حساس هلی‌کوپتر‌ها نظیر باک بنزین و موتور دو فروند از هلی‌‌کوپتر‌ها دچار آتش‌سوزی می‌شوند و در نتیجه از بین می‌روند و در این جریان دو فروند از هلی‌کوپترهای دیگر چند سوراخ برمی‌دارند و یک فروند دیگر از هلیکوپتر‌ها سالم است و قابلیت پرواز دارد.”

فرمانده وقت نیروی هوایی، در گفتگوی خود با شماره ۷ اردیبهشت ۱۳۵۹ کیهان می افزاید: “من جزو افرادی بودم که تیراندازی به هلی‌کوپتر‌ها را تایید نمی‌کردم”.

البته بهمن باقری، دیگر به مطبوعات دسترسی پیدا نمی کند تا روایت خود از ماجرای طبس را، در مقابل روایت های متقابل بیان کند. ولی بیش از سه دهه بعد، عبدالله (شاپور) آذربرزین، که پس از انقلاب به طور موقت فرمانده نیروی هوایی ایران شد، شرحی را از گفتگوی مستقیم خود با سرلشکر باقری در مورد ماجرای هلیکوپترها بازگو می کند که حاوی اطلاعات جدیدی است. این شرح، درکتاب خاطرات او موسوم به “فرماندهی و نافرمانی” (از مجموعه تاریخ شفاهی و تصویری ایران معاصر) منتشر شده که در ۱۳۹۳، یک سال پیش از درگذشت او به چاپ رسیده است.

سپهبد خلبان آذربرزین، از سرلشکر باقری نقل می کند که او به دنبال اطلاع از وجود چند هلیکوپتر آمریکایی بر روی زمین، به خلبانان دستو می دهد به طبس بروند تا اگر هلیکوپترها قصد پرواز داشتند جلوی این کار را بگیرند. او می افزاید پیش از رسیدن خلبان ها، نیروهای سپاه منطقه که بدون اطلاع نیروی هوایی در محل حضور داشتند، به تجهیزات داخل هلیکوپترها دست می زنند که باعث “آزاد شدن قفل ملخ ها” و حرکت ملخ هلیکوپترها می شود.

به روایت سرلشکر باقری، وقتی خلبان ها می رسند و حرکت پره ها را می بینند، تصور می کنند هلیکوپترها قصد پرواز دارند و همین تصور را به مرکز مخابره می کنند و درنتیجه، رئیس جمهور وقت دستور شلیک به هلیکوپترها را می دهد (یک خلبان سابق ایرانی که با افراد مرتبط با ماجرای طبس نزدیک بوده، در گفتگو با نگارنده، حرکت ملخ هلیکوپترهای آمریکایی را تایید می کند ولی دلیل آن را نه “آزاد شدن قفل” آنها از سوی نیروهای سپاه -که در روایت شاپور آذربرزین آمده- که شدت باد در منطقه می داند).

البته در ادامه روایت آقای آذربرزین، از قول بهمن باقری آمده که ابوالحسن بنی صدر دستور زدن هلیکوپترها را بدون در نظر گرفتن “روش جاری” در ارتش صادر کرده و خود سرلشکر باقری به خاطر شلیک به هلیکوپترها از نیروهایش بازخواست کرده است: “پس از رسیدن به تهران از افسر نگهبان مرکز فرماندهی سؤال کردم با چه مجوزی هلی‌کوپترها را به آتش کشیدید، پاسخ داد به امر رئیس‌جمهور”.

به هر ترتیب، فارغ از آنکه چه کسانی مقصر اصلی تیراندازی ها بوده اند، آقای بنی صدر اساسا این فرضیه را که زدن هلیکوپترها باعث از بین رفتن اسناد محرمانه حساسی شده باشد بی مبنا می داند.

او در مطلبی که در ۱۵ اسفند ۱۳۹۱ در نشریه خود یعنی “انقلاب اسلامی در هجرت” منتشر کرده، تاکید می کند که “هیچ حکومتی به کماندوهای مأمور عملیات، اسناد نمی سپرد که با خود به محل مأموریت ببرند”.

سرانجام باقری و شادمهر

بعد از ماجرای طبس، افزایش سوء ظن به فرماندهان نیروهای هوایی و ستاد ارتش، به تدریج به حذف هر دو از سمت های خود می انجامد.

در نخستین قدم، در ۱۳ خرداد ۱۳۵۹، سرلشکر باقری فرمانده وقت نیروی هوایی ناچار به استعفا می شود، هرچند ابوالحسن بنی صدر او را پس از کناره گیری به سرپرستی سازمان هواپیمایی کشوری منصوب می کند.

حدود دو هفته بعد، نوبت به سرلشکر شادمهر رئیس وقت ستاد ارتش می رسد که در ۲۹ خرداد، با حکم رئیس جمهور برکنار می شود. پس از بهمن باقری و محمدهادی شادمهر، به ترتیب سرهنگ جواد فکوری و سرتیپ ولی الله فلاحی به ریاست نیروی هوایی و ستاد ارتش می رسند (هر دوی آنها تنها یک سال بعد، در سانحهٔ سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ ارتش در ۷ مهر ۱۳۶۰ کشته می شوند).

با وجود این، سوء ظن های انقلابیون به سرلشکر باقری، هرگز گریبان او را رها نمی کند. او به فاصله کوتاهی پس از استعفا از فرماندهی نیروی هوایی، این بار بر سر کودتای ناکام ۱۸ خرداد ۱۳۵۹ (موسوم به کودتای نوژه) به دردسر می افتد.

به دنبال خنثی شدن کودتای نوژه، که به برکناری صدها و اعدام ده ها نفر از افسران ودرجه داران نیروهای هوایی و زمینی در آستانه جنگ ایران و عراق می انجامد، آقای باقری هم در معرض اتهام دست داشتن در کودتا قرار می گیرد. هرچند نه تنها رئیس جمهور وقت، که حتی محمد محمدی ری‌شهری رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش و مصطفی چمران وزیر وقت دفاع هم این اتهام را رد می کنند.

آقای ری شهری در همین ارتباط، با تاکید بر اینکه رابطه بهمن باقری با کودتا را “به شدت تکذیب می کند” می گوید: “در بازجویی از تیمسار محققی [سرتیپ آیت محققی رهبر عوامل کودتا در نیروی هوایی] ثابت شد که گروه توطئه‌گر به شدت با تیمسار باقری مخالف بوده‌اند.”

مصطفی چمران نیز در گزارش ۲۳ تیرماه ۱۳۵۹ خود به مجلس در مورد کودتای نوژه، به اتهامات مطرح شده علیه آقای باقری چنین پاسخ می دهد: “تیمسار باقری کسی بود که قبل از هر کس -جناب آقای خلخالی هم اطلاع دارند- دو ماه قبل این توطئه را به رئیس‌جمهور خبر داد، او اگر می‌خواست بگریزد می‌توانست بگریزد، او اگر می‌خواست با آ‌نها همکاری کند خیلی امکانات داشت، ولی کسی بود که به طور مرتب اخبار توطئه‌گران را به رئیس‌جمهور می‌داد و دولت و رئیس جمهور از کانال‌های مختلف، افکار مختلفی دریافت می‌کردند که یکی از طرف او بود.”

علی رغم تمام اینها، سرلشکر باقری همچنان زیر ذره بین قرار دارد و نهایتا سپاه پاسداران او را در ۲۱ شهریور ۱۳۵۹، در حالی به عنوان رئیس سازمان هواپیمایی کشوری عازم شرکت در یک کنفرانس بین المللی ایران است، دستگیر می کند. پس از آن، دیگر جز اتهامات مرتبط با ماجراهای طبس و نوژه، مطلب جدیدی در مورد او در رسانه های ایران منتشر نمی شود.

سپهبد آذربرزین نخستین فرمانده نیروی هوایی پس از انقلاب، درکتاب خاطراتش، به نقل دیدار خود با بهمن باقری می پردازد که بعد از آزادی از زندان طولانی مدت و پیش از مرگ در غربت، برای معالجه از ایران خارج شده بود.

به روایت او: “باقری بعد از انهدام هلی‌کوپترها به جرم جاسوسی برای آمریکا به زندان افتاد بعد از مدتی طولانی از زندان آزاد شد. بینایی چشم خود را از دست داده بود و خیال داشت برای معالجه چشم و سایر عوارض ناشی از زندان طولانی سفری به خارج بکند. روزی به من تلفن کرد جویای حالش شدم گفت سخت مریض است گفتم کجایی گفت در آمریکا… منزل دخترم هستم.”

آقای آذربرزین می گوید در این دیدار بهمن باقری، “آنان که قصد فروپاشی ارتش ایران و به خصوص نیروی هوایی را داشتند” را به پرونده سازی برای خود متهم کرده است.

سرلشکر شادمهر نیز، که دو هفته پس از بهمن باقری از کار برکنار شد، اگرچه مانند سرلشکر باقری زندانی نمی شود، ولی تا آخر عمر در حاشیه می ماند.

هرچند پس از مرگ وی در آذر ۱۳۸۷، جنازه اش به طور رسمی و با حضور جمعی از مقام های وقت ارتش ایران و پیشکسوتان این نیرو تشییع می شود.

حسین باستانی, بی بی سی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *