رییس استاندارد شد چون استاندار بوده!

By | ۱۳۹۹-۱۱-۲۷

مگر نه اینکه بر اساس کارنامه افراد به آنها مسئولیت داده می‌شود پس چرا در ایران هرکه مدیر ناموفق‌تری بوده باشد، پست بهتری می‌گیرد؟

استاندار منفور خوزستان برکنار و رئیس سازمان استاندارد شد

عصرایران؛ مصطفی داننده- غلامرضا شریعتی استاندار  حالا سابق خوزستان  به عنوان «رئیس سازمان ملی استاندارد ایران» منصوب شد. خیلی از مردم خوزستان از شنیدن این خبر خوشحال شدند، چون آنچه از عملکرد شریعتی دیده بودند، چنگی به دل نمی‌زد و دعا می‌کردند که او دیگر نباشد.

از سوی دیگر بخشی از جامعه شاخ درآوردند که چگونه امکان دارد یک مدیر ناموفق بر اساس آماری که خود وزارت کشور منتشر کرده است، به پست مهمی مثل ریاست سازمان استاندارد برسد.

در سال 98 فهرستی از سوی وزارت کشور منتشر شد که در آن استانداری‌ها بر اساس عملکرد رتبه بندی شدند و استانداری خوزستان در پله آخر ایستاد.

استانداری خوزستان در 8 محور؛ ارتقاء امنیت پایدار داخلی، توسعه مشارکت و نشاط سیاسی، هماهنگی امور اجتماعی و فرهنگی، محور توسعه شهری و روستایی، مدیریت بحران، هماهنگی امور اقتصادی و زنان و خانواده مورد ارزیابی و نسبت به سایر استان‌ها در متزلزل‌ترین جایگاه ممکن قرار گرفت.

در بحران‌هایی مثل سیل هم دیدیم که مدیریت جناب شریعتی چندان موفقیت آمیز نبود و مردم از استاندار و تیم او گلایه داشتند، گلایه‌هایی که در بسیاری از موارد به حق بود.

با توجه به این شرایط، حالا باید دولت به این سوال جواب بدهد، چرا به چنین مدیری با این سابقه، پست مدیریتی جدید داده است؟ مگر نه اینکه بر اساس کارنامه افراد به آنها مسئولیت داده می‌شود پس چرا در ایران هرکه مدیر ناموفق‌تری بوده باشد، پست بهتری می‌گیرد؟

کاش دوستان خبرنگاری که به نشست خبری سخنگوی دولت می‌روند، این سوال را از جناب ربیعی بپرسند و دلیل این انتصاب را جویا شوند.

شاید جواب این سوال‌ها این یک جمله باشد که دولت فکر کرده که شریعتی چون استاندار بوده، می‌تواند رییس استاندارد هم باشد.

چرا باید مدیران کشور از این سازمان به آن سازمان بروند؟ از این استانداری به آن استانداری بروند؟ بدون اینکه تخصصی داشته باشند یا با مناطق مختلف ایران آشنایی داشته باشند. به طور مثال چرا فردی از جنوب کشور باید استاندار استانی در شمال کشور باشد؟ مگر نه اینکه یک مدیر استانی باید به حوزه کاری خود تسلط کافی داشته باشد؟

در کشورهای عادی، اگر مدیری ناموفق بود دیگر به او کار نمی‌دهند در ایران اما برعکس است. مثلا در فوتبال یک مربی چندین تیم را به دسته پایین‌تر برده است اما باز وقتی فصل شروع می‌شود به او تیم می‌دهند. این رفتار یعنی هزار رابطه پشت یک انتصاب هست.

ای کاش کسی پیدا می‌شد و راز این انتصاب‌ها را با مردم در میان می‌گذاشت. گاهی برخی تصمیم‌ها جدا از اینکه مشکلات بزرگی برای کشور به بار می‌آورند، خیانت به کلمات هم هستند. قطعا سال‌هاست شایسته سالاری د ایران، معنای اصلی خود را از دست داده است و مردم به این باور رسیده‌اند که پارتی و آشنا داشتن، تنها راه رسیدن به موفقیت در سیستم اداری کشور است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *