روز سعدی: درباره سعدی چه می‌‏توان گفت؟

By | ۱۴۰۰-۰۲-۰۲

درباره سعدی چه می‌‏توان گفت؟ شاعری بزرگ در عرصه اجمال و راز یا نویسنده‌‏ای نوآور و خلاق! مردی فرهیخته و فرهنگمند که سودای معرفتش از کویی به کویی و از شهری به شهری می‌‏کشاند و درد دوری و اشتیاق دیدار غزلخوانش می‌‏کند! و یا سیاحی که آرزومند دیدار آثار بدیع جهان است و طبعی خوش و روحی سرکش دارد!… باری… سعدی نیز زندگی را در سایه نام دوست محو کرده است…

میراث معنوی سعدی برای فرهنگ ایران و جهان آمیزه‌ای است از همهٔ دستاوردهای نیکو و خردمندانه‌ای که عقل جمعی بشر در آن روزگار بدان دست یافته بود. هند و ایران و جهان عرب و شمال آفریقا، قلمروی بود که اندیشهٔ سعدی آنها را در نوردید و از هر بوستانی گلی چید تا گلستانی پررنگ و بوی فراهم آورد که امروز هم رایحهٔ جان پرورش، مشتاقان بسیار دارد.

اما سیاحت سعدی در دنیای روزگار خود، صرفاً مشاهده تجربیات بشری نیست، با چشم بصیرت و تأمل به جهان نگریستن و از آن درس آموختن، ویژگی ممتاز مکتب این پیر جهان‌دیده است.

به عبارتی می‌‌توان اندیشه و آراء سعدی را نمونه‌ای ارجمند از دستاوردهای فکری به حساب آورد که از میراث تمدنی بشری به اندازه کافی سود جسته است و در قید و بند محدوده‌ای خاص باقی نمانده است و با گفتگو و تحقیق از تمدن‌های مختلف بهره برده، در غوغای غارت و کشتار که اغلب دم فرو بسته بودند تا با پرهیز از «خلاف رأی سلطان رأی جستن» جان خویش را به خطر نیندازند، سعدی به زبان ادب، با حکمرانان به گونه‌ای سخن گفت که کمتر کسی در قلمرو فرهنگ ایران بدین پایه و مایه سخن گفته است.

او «تلون طبع» حاکمان را در کلامی تلخ نکوهش می‌‌کرده است و در پی کشف معنی و حقیقت زیبایی و خیر در عرصه‌های مختلف حیات انسانی، صمیمانه و معرفت شناسانه حضور یافته است و در عین حال که صورت را رها نکرده است، اما معنا را به نیکوتر وجهی جلوه داده است.

سعدی آیینه‌داری است که نه فقط صورت عصر خود را در آثارش باز می‌‌تاباند، بلکه با شناختی ژرف و دقیق چنان سیمایی از آدمی عرضه می‌‌دارد که همگان از توانگر و درویش و عارف و عامی می‌‌توانند تصویر خویش را در آیینه کلام او ببینند و با بهره گرفتن از زیورِ آموزه‌ها و اندرزهای او، خوی و خصلت و گفتار و رفتار خود را به زیبایی و کمال بیارایند.

ابتدای زندگی سعدی:

سعدی تخلص و شهرت «ابو عبدالله مشرف به مصلح» یا «مشرف الدین بن مصلح الدین»، مشهور به «شیخ سعدی» یا «شیخ شیراز» و یا «شیخ» و همچنین معروف به «افصح المتکلمین» است.

شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یکی از بزرگترین شعرای ایران است که بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یکی از بزرگترین شعرای ایران بلکه یکی از بزرگترین سخنوران جهان می‌‌باشد. ولادت سعدی در سال‌های اول سده هفتم هجری حدودا در سال ۶۰۶ ه.ق می‌‌باشد.

خانواده‌اش از عالمان دین بودند و پدرش از کارکنان دربار اتابک بوده که سعدی نیز از همان دوران کودکی تحت تعلیم و تربیت پدرش قرار گرفت ولی در همان دوران کودکی پدرش را از دست داد و تحت تکفل جد مادری خود قرار گرفت. او مقدمات علوم شرعی و ادبی را در شیراز آموخت و سپس در دوران جوانی به بغداد رفت که این سفرآغاز سفرهای طولانی سعدی بود.

دوران جوانی و سفر به بغداد:

سعدی در بغداد در مدرسه نظامیه مشغول به تحصیل شد که در همین شهر بود که به محضر درس جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن محتسب رسید و از او به عنوان مربی و شیخ یاد می‌‌کند. پس از چند سال که او در بغداد به تحصیل مشغول بود شروع به سفرهای طولانی خود کرد که از حجاز گرفته تا روم و بارها با پای پیاده به حج رفت.

شیخ شیراز دوستی محکمی با دو برادر معروف به صاحب دیوان یعنی شمس‌الدین محمد و علاءالدین عطاملک جوینی وزرای دانشمند مغول داشته و آن طور که از سخنان شیخ معلوم است او به تصوف و عرفان اعتقاد داشته و شاید در سلسله متصوفه داخل شده و هم چنین گفته‌اند که محلی که امروز مقبره او می‌‌باشد خانقاهش بوده است.

شیخ شیراز در دوران شاعری خود افراد معدودی را مدح کرده که بیشتر اتابکان سلغری و وزراء فارس و چند تن از رجال معروف زمانش می‌‌باشد و بزرگترین ممدوح سعدی از میان سلغریان اتابک مظفر الدین ابوبکر بن سعد بن زنگی است که سعدی در روزگار این پادشاه به شیراز بازگشته بود و ممدوح دیگر سعد بن ابوبکر می‌‌باشد که سعدی گلستان را در سال ۶۵۶ ه. ق به او تقدیم می‌‌کند و دو مرثیه نیز در مرگ این شخص نیز سروده است و از میان ممدوحان، سعدی شمس‌الدین محمد و برادرش علاءالدین عطا ملک جوینی را بیش از همه مورد ستایش قرار داده که مدایح او هیچ شباهت به ستایش‌های دیگر شاعران ندارد چون نه تملق می‌‌گوید و نه مبالغه می‌‌کند.

بلکه تمام گفتارش موعظه و اندرز است و متملقان را سرزنش می‌‌کند و ممدوحان خود را به دادرسی و مهربانی و دلجویی از فقرا و ضعفا و ترس از خدا و تهیه توشه آخرت و بدست آوردن نام نیک تشویق و ترغیب می‌‌کند.

از محضر ابوالفرج بن الجوزی و همچنین شهاب الدین عمر سهروردی استفاده‌‏ها سپس به حجاز و شام رفت و زیارت حج به جا آورد. در شهر شام به وعظ و سیاحت و عبادت پرداخت. در روزگار سلطنت اتابک ابوبکر بن سعد به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام «اتابک» و پسرش سعد بن ابوبکر کرد.

پس از زوال حکومت سلغریان، سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت. در بازگشت به شیراز، با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور عزلت گزید و در زاویه‏ای به خلوت و ریاضت مشغول شد.

سعدی سفرهای خود را تقریبا در سال ۶۲۱ – ۶۲۰ آغاز و حدود سال ۶۵۵ با بازگشت به شیراز به اتمام رساند که البته درخصوص کشورهایی که شیخ به آنجا سفر کرده علاوه بر عراق، شام، حجاز که کاملا درست بوده، هندوستان، غزنین، ترکستان و آذربایجان و بیت‌المقدس و یمن و آفریقای شمالی که ذکر کرده‌اند و اکثر این مطالب را از گفته‌های خود شیخ استنباط نموده‌اند ولیکن بنا بر نظر بسیاری از محققین به درستی آن نمی‌‌توان اطمینان کرد بخصوص اینکه بعضی از آن گفته‌ها با شواهد تاریخی و دلایل عقلی سازگار نیست.

این شاعر بزرگ در زمانی دار فانی را وداع گفت که از خود شهرتی پایدار به جا نهاد. سال وفات او را بعضی ۶۹۱ ه.ق ذکر کرده‌اند و گروهی معتقدند که او در سال ۶۹۰ ه. ق وفات یافته که مقبره او در باغی که محل آن نزدیک به سرچشمه نهر رکن‌آباد شیراز است قرار دارد.

آثار سعدی:

۱- آثار او به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می‌‌شود که در آثار منثور او مشهورترین آنها که شاهکار سعدی نیز می‌‌باشد گلستان است. در آثار منظوم که باز معروفترین و مشهورترین آنها بوستان می‌‌باشد که این منظومه شعری در اخلاق و تربیت و وعظ و تحقیق سروده است و شامل ۱۰ باب است که عبارتند از:
۱- عدل
۲- احسان
۳- عشق
۴- تواضع
۵- وفا
۶- ذکر
۷- تربیت
۸- شکر
۹ـ توبه
۱۰ – مناجات و ختم کتاب، که شاعر تاریخ تمام شدن کتاب را در سال ۶۵۵ ه. ق بیان کرده است که این کتاب را شاعر قبل از بازگشت به شیراز سروده و آن را به عنوان یک ارمغانی به شهر خود آورده است و هم چنین این کتاب را به ابوبکر بن سعد بن زنگی تقدیم کرده است.

۲- مجموعه دوم از آثار منظوم سعدی قصاید عربی است که کمتر از ۷۰۰ بیت است که شامل: مدح، نصیحت و یک قصیده مفصل در مرثیه المستعصم بالله است.
۳ـ مجموعه سوم شامل قصاید فارسی در موعظه و نصیحت و توحید و مدح پادشاهان و رجال معروف زمان خود می‌‌باشد.
۴- چهارمین آثار او مرثیه‌هایی است که شامل چند قصیده در مرگ مستعصم بالله و ابوبکر بن سعد بن زنگی و سعدبن ابوبکر و امیر فخرالدین ابوبکر است و یک ترجیع بند بسیار معروف در مرثیه اتابک سعد بن ابوبکر.
۵- معلمعات و مثلثات
۶- ترجیعات
۷- طیبات
۸- بدایع
۹- خواتیم
۱۰- غزل قدیم
۱۱- صاحبیه که مجموعه‌ای است از بعضی قطعه‌های فارسی وعربی که غالبا در مدح شمس الدین صاحب دیوان جوینی است که معروف به صاحیبیه است
۱۲- مجموعه‌ای از اشعار هزل و دو مثنوی انتقادی شیرین و چند غزل و رباعی است.
۱۳- رباعیات
۱۴- مفردات، و کلیات شیخ عنوانی است که به مجموعه آثار منظوم و منثور داده شده است که تمام این آثار را ابتدا خود شیخ جمع آوری و مرتب نمود ولی بعد از وفات شیخ شخصی به نام علی بن احمد بن ابی بکر بیستون این آثار را مرتب و تنظیم کرد.

کتاب گلستان زیباترین کتاب نثر فارسی است و شاید بتوان گفت که در سراسر ادبیات جهانی بی‌نظیر است و دارای ویژگی‌هایی است که در هیچ کتاب دیگری نیست. نثری است آمیخته به شعر یعنی برای هر شعر و جمله و مطلبی که به نثر ادا شده یک یا چند شعر فارسی و گاهی عربی به عنوان شاهد آورده است.

کتاب گلستان دارای ۸ باب است که عبارتند از:

۱ـ در سیریت پادشاهان
۲ـ در اخلاق درویشان
۳ـ در فضیلت قناعت
۴ـ در فوائد خاموشی
۵ـ در عشق و جوانی
۶ـ در ضعف و پیری
۷ـ در تاثیر تربیت
۸ـ در آداب صحبت.

آثار منثور دیگر او عبارت است از:

۱ـ مجالس پنجگانه، که شامل ذکر و مواعظ شیخ است.
۲ـ رساله‌ای در پاسخ صاحب دیوان شمس الدین محمد جوینی و جوابهای شیخ است.
۳ـ رساله‌ای در عقل و عشق که سعدی به آن پاسخ گفته است.
۴ـ نصیحهٔ الملوک که نصایح الملوک هم گفته شده که رساله‌ای است در باب سیاست.

سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالک سرزمین‌های دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و کالا و زوار اماکن مقدس همراه می‌‏کرد. از پادشاهان حکایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می‌‏گذراند.

سفاکی و سخاوتمندان را نیک می‌‏شناخت و گاه عطایشان را به لقایشان می‌‏بخشید. با عاشقان و پهلوانان و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین می‌‏شد و خامی روزگار جوانی را به تجربه سفره‏های مکرر به پختگی دوران پیری پیوند می‌‏زد.

سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود؛ بلکه هر سفر تجربه‏ای معنوی نیز به شمار می‌‏آمد.

سنت تصوف اسلامی همواره مبتنی بر سیر و سلوک عارف در جهان آفاق و انفس بود و سالک، مسافری است که باید در هر دو وادی، سیری درخور استعداد داشته باشد؛ یعنی سفری در درون و سفری در بیرون.

وارد شدن سعدی به حلقه شیخ شهاب الدین عمر سهروردی خود گواه این مدعاست.

ره‏‌آورد این سفرها برای شاعر، علاوه بر تجارت معنوی و دنیوی، انبوهی از روایات، قصه‏ها و مشاهدات بود که ریشه در واقعیت زندگی داشت؛ چنان که هر حکایت گلستان، پنجره‏ای رو به زندگی می‌‏گشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و آزمایش به شیوه‏ای یقینی بیان می‌‏شود. گویی، هر حکایت پیش از آن که وابسته به دنیای تخیل و نظر باشد، حاصل دنیای تجارب عملی است.

شاید یکی از مهمترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص، وجه عینی بودن آنهاست. اگر چه لحن کلام و نحوه بیان هنرمندانه آنها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد.

از سویی، بنا بر روایت خود سعدی، خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه، بیانگر این نکته است که این شاعر بزرگ از چه مایه دانایی، توانایی، تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است.

اشعار سعدی درباره بهار و عید نوروز

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال‌ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر می‌‌گویند
آخر‌ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
کی تواند که دهد میوه الوان از چوب؟
یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار
وقت آنست که داماد گل از حجله‌ی غیب
به در آید که درختان همه کردند نثار
آدمی زاده اگر در طرب آید نه عجب
سرو در باغ به رقص آمده و بید و چنار
باش تا غنچه سیراب دهن باز کند
بامدادان چو سر نافه آهوی تتار
مژدگانی که گل از غنچه برون می‌‌آید
صد هزار اقچه بریزند درختان بهار
باد گیسوی درختان چمن شانه کند
بوی نسرین و قرنفل بدمد در اقطار
ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
راست چون عارض گلبوی عرق کرده یار
باد بوی سمن آورد و گل و نرگس و بید
در دکان به چه رونق بگشاید عطار؟
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
نقش‌هایی که درو خیره بماند ابصار
ارغوان ریخته بر دکه خضراء چمن
همچنانست که بر تخته دیبا دینار
این هنوز اول آزار جهان افروزست
باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار

گزیده‌ای از آثار سعدی (گلستان):

حکایت: پارسایی را دیدم برکنار دریا که زخم پلنگ داشت و به هیچ دارویی به نمی‌‌شد. مدتها درآن رنجور بود و شکر خدای عزوجل علی الدوام گفتی پرسیدندش که شکر چه می‌‌گویی ؟ گفت شکر آنکه به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی.

گر مرا زار بکشتن دهد آن یار عزیز / تا نگویی که در آن دم غم جانم باشد
گویم از بنده مسکین چه گنه صادر شد / کو دل آزرده شد از من غم آنم باشد.

ویژگی‌های شعر سعدی:

معدودی از ویژگی‌های سبکی شعر سعدی چنینند:

۱- ساختار نحوی جملات در ابیات به صحیح‏ترین شکل ممکن است. عنصر وزن و موسیقی، منجر به نقص یا پیش و پس شدن حاد دستوری در جملات نمی‌‏شود و سعدی به ظریفترین و طبیعی‏ترین حالت ممکن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده این مهم برآید.

دیوان غزلیات سعدی را به تفال باز می‌‏کنیم:

ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست / گر امید وصل باشد، همچنان دشوار نیست
نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد / قصه دل می‌‏نویسد حاجت گفتار نیست
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم / بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت، که سر ز خاک برآرم / به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم
حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم / جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم

۲- ایجاز و یا پیراستن شعر از کلمات زاید و اضافی و دوری از عبارت پردازیهای بیهوده‏ای که نه تنها نقش خاصی در ساختار کلی شعر ندارند، بلکه باعث پریشانی در روابط کلمات با یکدیگر و نهایتاً جملات می‌‏شوند و به نحو چشمگیری از زیبایی کلام می‌‏کاهند، در شعر و کلام سعدی نقش ویژه‏ای دارد.

ساختار شعر سعدی کم کردن یا افزودن کلمه‏ای را خارج از قاعده و بی‏توجه به بافت کلی کلام برنمی‏تابد. از سویی این ایجاز که در نهایت زیبایی و اعتدال است، منجر به اغراقهای ظریف تخیلی و تغزلی می‌‏شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار می‌‏کند:

گفتم آهن دلی کنم چندی / ندهم دل به هیچ دلبندی
به دلت کز دلت به در نکنم / سخت‏تر زین مخواه سوگندی
ریش فرهاد بهترک می‌‏بود / گر نه شیرین نمک پراکندی
کاشکی خاک بودمی در راه / تا مگر سایه بر من افکندی.

ایجاز سعدی، ایجاز میان تهی و سبک نیست، بلکه پرمایه و گرانبار از اندیشه و درد است. بی‏‏‌فایده نیست اگر حکایتی را از «گلستان» نیز نقل کنیم و به عیان ببینیم که خداوند سخن چه مایه از معنی را در چه مقدار از سخن می‌‏گنجاند:

حکایت: پادشاهی پارسایی را دید، گفت: «هیچت از ما یاد آید؟» گفت: «بلی، وقتی که خدا را فراموش می‌‏کنم.»

حکایت: هندویی نفط اندازی همی آموخت. حکیمی گفت: «تو را که خانه نئین است، بازی نه این است.»

۳. سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبک و زبان اشعارش سود می‌‏جوید. وی اغلب از اوزان عروضی جویباری مدد می‌‏گیرد؛ اوزانی که لطافت موسیقیایی در آنها بر ضربی بودن آن می‌‏چربد.

علاوه بر اوزان عروضی، شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره می‌‏برد که هر کدام به نوعی موسیقی کلام او را افزایش می‌‏دهند، عواملی همچون انواع جناس، هم‌حروفی‌های آشکار و پنهان، واج آرایی، تکرار کلمات، تکیه‌‏های مناسب، موازنه‌‏های هماهنگ لفظی در ابیات و لف و نشرهای مرتب و …

همان طور که پیشتر یادآور شدیم، استفاده از این عناصر به گونه‏ای هنرمندانه و زیرکانه صورت می‌‏گیرد که شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن که متوجه صنایع به کار رفته در شعر او شود، مسحور زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها می‌‏شود.

در غزلی که آورده‌‏ایم، سعدی نهایت استفاده را از عوامل موسیقی‏‌زای زبان برده است، بی‏آن که سخنش رنگ تکلف و تصنع به خود بگیرد. تکرارهای هنرمندانه کلمات، همحروفیها و وزن مناسب شعر و همچنین لحن عاطفی و تغزلی همچون شکری هستند که در این شعر و اشعار دیگر او به صورت شربتی گوارا درمی‏آیند تا ما جز شیرینی کلام، چیز دیگر ننوشیم:

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم / دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر / هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی حکم از آن تست / بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار / دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم

۴. طنز و ظرافت جایگاه ویژه‏ای در ساختار سبکی آثار سعدی دارد. البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفکر این شاعر بزرگ برمی‏گردد. طنز سعدی، سرشار از روح حیات و سرزندگی است.

سعدی به یاری لحن طنز، عبوسی و خشکی را از کلام خویش پس می‌‏زند و شور و حرکت را بدان بازمی‏گرداند. با همین طنز، تیغ کلامش را تیز و برنده و اثرگذار می‌‏کند. طنز، نیش همراه با نوش است؛ زخمی در کنار مرهم. سالها بعد، لسان‏الغیب، حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به طنز شاعرانه بخشید و از آن در زبان شعر خود استفاده‌ها برد:

با محتسب شهر بگویید که زنهار / در مجلس ما سنگ مینداز که جام است
کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی/  به نقد اگر نکشد عشقم، این سخن بکشد
یارا! بهشت، صحبت یاران همدم است / دیدار یار نامتناسب جهنم است
آن است آدمی که درو حسن سیرتی / یا لطف صورتی است، دگر حشو عالم است

این حکایات را نیز از گلستان سعدی برمی‌‏چینیم، به امید بوییدن رایحه طنز و ظرافت از آنها:

حکایت: یکی از صاحبدلان، زورآزمایی را دید برآمده و کف بر دماغ انداخته. گفت: «این چه حالت است؟» گفتند: «فلان،  دشنام دادش». گفت: «این فرومایه هزار من سنگ برمی‌‏دارد و طاقت سخنی نمی‌‏آرد؟»

حکایت: یکی از ملوک بی‏‌انصاف، پارسایی را پرسید: «از عبادتها کدام فاضل‌تر است؟» گفت: «تو را خواب نیمروز، تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.»

شهرت سعدی

آنچه که قابل توجه و ذکر است این است که معروفیت سعدی فقط مختص به ایران نبوده حتی در زمان خودش به مرزهای خارج از ایران مانند هندوستان،آسیای صغیر نیز رسیده بود و خودش در چند جا به این شهرت اشاره داشته که این شهرت سعدی معلول چند خاصیت است اول اینکه او زبان شیوای خود را وقف مدح و احساسات عاشقانه نکرده، دوم اینکه او شاعری جهانگرد بود و گرم و سرد روزگار را چشیده و تجارب خود را برای دیگران با زیبایی و شیرینی بیان کرده و هم چنین وی در سخنان خود چه از نظر نثر و چه نظم از امثال و حکایات دلپذیر استفاده نموده است و دیگر اینکه سعدی به شاعری شوخ طبع و بذله گو معروف است که خواننده را مجذوب می‌‌کند و همه اینها دست به دست هم داده و سبب شهرت او گردیده است.

نتیجه

آنچه سعدی را در گذر قرنها مورد توجه خاص و عام قرار داده است،علاوه بر ارزش‌های هنری و بلاغی کلام او، آن است که سخن با ژرفا و پر معنای او چنان روان و گویا است که هر خواننده‌ای به فراخور فهم و آگاهی خود می‌‌تواند از آن بهره بگیرد و گفتار زیبای او، کام دل هر انسانی را شیرین کند و به راستی که:حد همین است سخندانی و زیبایی را.

بلند آوازگی سعدی علاوه بر لطافت و عمق معانی کلام، ناشی از زبان فاخر و سخن استوار او است که دلها را ربوده و خواهد ربود. هنر بزرگ وی در آن است که نه جنبه‌های هنری کلام را رها کرده است و نه با قربانی کردن معنا به تکلّف و تصّنع گراییده است. این ویژگی را به روشنی،هم در شعر و هم در نثر وی می‌‌توان یافت. در تاریخ درخشان ادبیات ما، شاعران و نویسندگان بزرگ بسیارند، اما در میان بزرگان و فرزانگان، سعدی از این که هم در عرصهٔ نظم شاهکار آفریده است و هم در عرصه نثر، بی‌همتا است و چنین بود که صوت سخنش بسیط زمین و زمان را در نوردید و شور را در جهان افکند

گردآوری توسط: تحقیقستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *