سرنوشت نهایی روسای جمهوری در ایران

By | ۱۴۰۰-۰۳-۰۴

ریاست‌جمهوری در ایران، یک نمایش عروسکی به کارگردانی علی خامنه‌ای است

در چند مقاله اخیر مربوط به انتخابات آینده ریاست‌جمهوری در ایران، چگونگی تعیین رئیس جمهوری، نحوه گزینش آن توسط آیت‌الله خامنه‌ای، مشخصات و شرایطی که علی خامنه‌ای برای رئیس جمهور شدن وضع کرده است را مورد بحث و بررسی قرار دادیم.

در این مقاله سعی می‌کنیم در مورد سرنوشت روسای جمهوری ایران و شرایطی که پس از پایان کار با آن روبه‌رو می‌شوند، روشنی بیندازیم، به ویژه اینکه همه روسای جمهوری گذشته ایران در معرض دشواری و تهدید قرار گرفته‌اند؛ یکی در حالی که در قدرت بود، ترور شد، برخی در حصر خانگی ماندند یا به خارج از کشور تبعید شدند و کسی‌ که می‌خواست تصمیمی برخلاف خواسته خامنه‌ای (تنها فرد تصمیم‌گیرنده) اتخاذ کند، به عروسک خیمه‌شب‌بازی تبدیل شد.

ناظران نه‌تنها در این مورد اتفاق نظر دارند که انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران، یک نمایش عروسکی به کارگردانی علی خامنه‌ای است، بلکه آن را یک طرح گسترده «فریب و نیرنگ» برای گول زدن مردم ایران و سایر مردم جهان توصیف می‌کنند که توسط آیت‌الله خامنه‌ای و دارو‌دسته‌اش به اجر در آورده می‌شود، زیرا رژیم تهران با ایجاد تغییراتی در قانون اساسی کشور، جایگاه رئیس جمهوری را از مفهوم و محتوای واقعی آن خالی کرده است.

در سال ۱۹۸۱، ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس جمهوری منتخب ایران، به دلیل تلاش برای حفظ اختیارات و صلاحیت‌های رئیس جمهوری و جلوگیری از دخالت آیت‌الله‌ها در امور ریاست جمهوری، با حکم مختصر ۹ کلمه‌ای که خمینی آن را صادر کرد، برکنار شد. در آن زمان، خمینی به گروه تعیین‌شده برای تعقیب وی دستور داد که به‌جای دستگیری، او را به قتل برسانند، اما بنی‌صدر توانست برای مدت کوتاهی مخفی شود، سپس به فرانسه فرار کند، رژیم ایران در آنجا نیز تلاش‌هایی را برای ترور وی انجام داد.

پس از مدتی و در شرایطی مبهم و پر رمزوراز، محمدعلی رجایی چند هفته پس از انتخاب شدن به عنوان دومین رئیس جمهوری ایران در حالی‌ که با محمدجواد باهنر، نخست‌وزیر، در نشست کابینه حضور داشت، در انفجار ناشی از کیفی پر از مواد منفجره که در دفتر نخست‌وزیری کار گذاشته شده بود، کشته شد. (البته کشته شدن رجایی و باهنر، ما را به یاد ترور برخی از روسای سرویس‌های امنیتی سوریه، از جمله آصف شوکت، داماد بشار اسد، می‌اندازد.)

با این حال، رئیس جمهوری سوم ایران (خامنه‌ای) که در زمان ریاست‌ جمهوری لقب «حجت‌الاسلام» را داشت و پس از رسیدن به مقام رهبری، دست به اقدام‌های مشابه آنچه در دوره ریاست‌ جمهوری با وی انجام شده بود، می‌زند، سرنوشت متفاوت و معمایی داشت. خامنه‌ای در زمان خمینی از نظر پنهان بود و هشت سالی که در حاشیه رانده شده بود را در سفر به کره شمالی و کشورهای آفریقایی سپری کرد.

علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، چهارمین رئیس‌ جمهوری  ایران که از یک تاجر مشهور به «حجت‌الاسلام» تبدیل شده بود، عمق بازی را درک کرد و به همین دلیل سعی کرد بیشتر به دنبال فعالیت‌های تجاری باشد و برای ولایت فقیه مزاحمتی ایجاد نکند. اما وی به‌رغم دوراندیشی که داشت، به شدت تحقیر شد و عضویت مجلس را از دست داد. رفسنجانی و هوادارانش تحت تبلیغات منفی گسترده‌ قرار گرفتند و رسانه‌های تبلیغاتی دولت تابه‌حال دست از سر فائزه هاشمی، دختر رفسنجانی، برنداشته‌اند و پس از اینکه میان فائزه هاشمی و برادرش اختلاف و تنش ایجاد کردند در نهایت، علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی در استخر باغش «غرق» شد.

در سال ۱۹۹۷، محمد خاتمی به ریاست جمهوری انتخاب شد، اما به‌محض پایان یافتن دوره ریاست‌جمهوری، وی از کشور ممنوع‌الخروج شد، در حصر خانگی قرار گرفت و آوردن نامش در رسانه‌های دولتی ممنوع شد.

هنگامی‌ که محمود احمدی‌نژاد، ششمین رئیس جمهوری ایران که یک استاد دانشگاه بود، شعارهای پوپولیستی مانند «آوردن پول نفت سر سفره مردم» را بلند کرد و در صدد اتخاذ اقدام‌هایی فراتر از موقعیتش شد، بی‌درنگ برای محدود کردن نقش وی تصمیم گرفته شده تا او را به همان موقعیت محدودش بازگردانند. از آن پس احمدی‌نژاد در محدودیت سیاسی و رسانه‌ای قرار گرفت و نامزدی وی برای انتخابات پذیرفته نشد.

به تازگی، حسن فریدون سرخه، فارغ‌التحصیل یک دانشکده گمنام مهندسی در بریتانیا، به سوی سیاست گام برداشت و با تغییر نام به حسن روحانی، بلند کردن ریش و زدن رنگ خاکستری نقره‌ای به آن، هفتمین رئیس جمهوری ایران شد. اما هنگامی‌که حسن روحانی تصمیم گرفت از متخصصانی که در آمریکا تحصیل کرده بودند (اغلب آنها از طرفداران حزب دموکرات در ایالات متحده بودند) و به «باند نیویورکی‌ها» معروف هستند، کمک بگیرد، روابط او به دلیل تلاش برای برگرداندن قدرت به ریاست‌جمهوری، با آیت‌الله خامنه‌ای به وخامت گرایید. در نتیجه، با پایان یافتن دوره ریاست‌جمهوری حسن روحانی در ماه اوت آینده، نهاد ریاست‌جمهوری ایران با آخرین بقایای مفهوم و معنایش وداع خواهد کرد.

بدین ترتیب، انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران به یک برنامه نمایشی تبدیل شده است که باعث می‌شود افراد واجد شرایط از شرکت در انتخابات خودداری کنند و رای‌دهنده ناراضی مجبور به رای دادن شود. تداوم این وضعیت ناهنجار، ایران را بیشتر از پیش در عمق بحران فرو برده و آن را با بن‌بست روبه‌رو کرده است. البته تمام چالش‌ها و مشکلاتی که مردم ایران با آنها مواجه هستند، ناشی از حاکمیت فردی، در دست گرفتن تمام اختیارات کشور توسط رهبر و نمایشی بودن انتخابات در ایران است. در نتیجه می‌توان گفت که شرایط نامزدی در انتخابات ریاست ‌جمهوری در ایران این است که شخص به مقام رهبری رسیده باشد.

البته تنها چیزی که با روی‌کار آمدن رئیس جمهوری هشتم تغییر خواهد کرد، چهره ظاهری است، دیگر همه چیز پابرجا می‌ماند در حالی‌ که ملت ایران همچنان در بینوایی و دشواری باقی خواهند ماند.

ایندیپندنت فارسی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *