زندگی در خیابان: جنبش اصلاح‌طلبِ سبز به مثابه‌ «بسیج منابع»

By | ۱۴۰۰-۰۳-۰۶

در این روزنوشت‌ها، مفاهیم و مقدمات علمی جنبش‌های اجتماعی معرفی می‌شوند و جنبش‌های معاصر و نزدیک از جمله جنبش تنباکو، جنبش ۵۷، جنبش دوم خرداد، جنبش اصلاحات، جنبش سبز و… در مقام مثال و نمونه به صورت موردی مطالعه خواهند شد. رویکرد این نوشته‌ها به جنبش‌های اجتماعی جامعه‌شناسانه است، زبان و مفاهیم پایه در بخش اول , دوم و سوم آمده‌اند. عنوان اصلی این مجموعه «زندگی‌ در خیابان» است اما عنوان فرعی هر بخش متفاوت خواهد بود.

زنجیره انسانی، هواداران میرحسین موسوی، ۱۸ خرداد ۸۸

***

زندگی در خیابان | قسمت چهارم

جنبش اجتماعی به مثابه‌ «بسیج منابع»

دوستان به زندان به کار آیند
که بر سفره همه‌ی دشمنان دوست نمایند
( سعدی )

رویکردی به جنبش‌های اجتماعی آن‌ها را بستری برای بسیج منابع می‌بیند. «بسیج منابع» به معنای  فراهم‌کردن و گردآوری  منابع لازم، برای عمل جمعی (عمل مستقیم جمعی) است و این رویکرد بر این باور است که جنبش اجتماعی، عملی عقلانی، هدفمند و نسبتاً سازمان‌یافته است که بازیگران آن، در یک تعامل استراتژیک، منابع مادی و غیر مادی جنبش را تامین می‌کنند و از قابلیت‌های جنبش برای سازمان‌دهی‌، کاهش هزینه‌های عمل، ایجاد شبکه‌های همبستگی و تقسیم انگیزه‌ها  بهره می‌گیرند‌. یعنی وجود تنش‌ها و منازعات ساختاری برای ظهور جنبش اگر چه لازم است اما کافی نیست بلکه باید شرایط برای بسیج نارضایتی‌ها هم فراهم شود.
بر اساس رویکرد «بسیج منابع»، جنبش‌های اجتماعی بسط اَشکال متعارف عمل سیاسی هستند، و جنبش، انتخاب عقلانی بازیگرانی است که در این عمل وارد می‌شوند و منافعشان را در آن دنبال می‌کنند. با این رویکرد‌، جنبش‌هایی موفق می‌شوند که بازیگران آن به یک اجماع درونی برسند و توانایی بسیج منابع مادی و غیر مادیِ جنبش را داشته باشند و مهم‌تر از همه خواسته‌ی آنها «معقول» و «ممکن» باشد.

نمونه: هواداران و ستادهای حامی میرحسین موسوی، نامزد ریاست‌جمهوری، در انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ از قابلیت جنبش‌های اجتماعی برای حمایت از او بهره بردند. این جنبش ذیل عنوان «جنبشِ  اصلاح‌طلبِ سبز» با رویکرد «بسیج منابع» قابل مطالعه است:

چهار سال ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد و تسلط اصول‌گرایان تندرو بر قوای سه‌گانه، کافی بود تا بسیاری از اَشکالِ متعارف عمل سیاسی و فرهنگی در جامعه محدود‌ یا ناممکن و دامنه‌ی فعالیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به چند نام و نهاد محدود شود. نخبگانی که در این چهار سال از قدرت رانده شدند، اصلاح‌طلبانی که به میثاق اصلاحات و هویت اصلاح‌طلبی پای‌بند بودند، اصول‌گرایانی که اصول خود را در معرض تندرویی می‌دیدند، هنرمندانی که امکان هنرنمایی نداشتند، روزنامه‌نگارانی که بی‌کار شده بودند و سیاست‌مدارانی که بقای سیاسی خود را در خطر می‌دیدند، دست -در-دست هم، منابع مادی و غیرمادی خود را بسیج کردند تا بر بستر نارضایتی‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی در طبقه متوسط جامعه، یک جنبش اصلاح‌طلب را در منازعه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری به‌کار گیرند.

بسیاری از گروه‌ها و دسته‌های اجتماعی، چه به‌سا فارغ از اهداف و نیات سیاسی،  به قصد یک عمل عقلانی  و کم‌هزینه، در ستادهای انتخاباتی شرکت و با ایجاد شبکه‌های همبستگی* انگیزه‌های خود را تقسیم کردند و منابع مادی و غیرمادی «جنبشِ اصلاحطلب سبز» را تأمین کردند. تجربه‌ی پیروزی خرداد ۷۶ و شکست تیر۸۴ ، به اجماع درونی بازیگران کمک کرد و رفتار جذبی محمد خاتمی و دافعه‌های اخلاقی محمود احمدی‌نژاد سبب شد تا احزاب و  نهادهای اصلاح‌طلب با تمام قوا به این جنبش بپیوندند و از حمایت‌های معنوی و مادی خانواده‌ و یاران هاشمی رفسنجانی نیز برخوردار شوند. این جنبش با بهره‌گیری از شبکه‌های هم‌بستگی، ستادهای متنوع، رفتارهای جمعی، زنجیره‌های انسانی و شبکه‌های مجازی، توانست میدان عمل سیاسی را (فراتر از فضای حاکم) گسترش داده و منابع  لازم را برای یک عمل جمعی  فراهم کند.

سرانجام روز ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، پس از روز‌ها ممارست، جنبش اصلاح‌طلب سبز، اصلی‌ترین و بزرگترین رفتار جمعی خود را بروز داد و با حضور در پای صندوق‌های رأی تلاش کرد تا بر نتیجه‌ی انتخابات تاثیر بگذارد. شواهد غیر رسمی متعددی بر موفقیت این جنبش در موضوع اصلی منازعه، گواهی می‌دهند، اما آمار رسمی و منتشر شده توسط ستاد برگزاری انتخابات، نتیجه‌ی متفاوتی را حکایت می‌کند. این تفاوت در نتیجه، اختلاف بزرگتری به میان آورد و آتش منازعه‌ی جدید و بزرگتری را در جامعه‌ی ایران روشن کرد؛ منازعه‌ای که  منجر به ظهور یکی از بزرگترین جنبش‌های مدرن  در آغاز قرن بیست‌و‌یکم شد. این جنبش با نام «جنبش سبز ایران» در بخش‌های بعدی مطالعه خواهد شد.

* ساختار‌ شبکه‌ای یا «شبکه» را بایستی در میان مفاهیم پایه معرفی می‌کردم. اما بنا به دلایلی که در ادامه بر خواننده معلوم خواهد شد معرفی این ساختار مهم را به قسمت‌های بعدی انداختم. متاسفانه استفاده از این اصطلاح در این بخش گریزناپذیر بوده است.

پایان قسمت چهارم
زیتون-طاها پارسا:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *