دکتر سعید ضیایی پزشک عمومی خطاب به خامنه ای: از پزشکی درمانگر و پیشگیری کننده تبدیل شده‌ام به پزشکی که فقط گواهی فوت صادر می‌کند،

By | ۱۴۰۰-۰۵-۲۰

جناب آقای سیدعلی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی

سلام

آن روز که واکسن‌های معتبر جهانی را ممنوع کردید امروز را می‌دیدیم، ولی سکوت کردیم چون ترسیدیم، از شما، از اطلاعاتتان، از عوامل آشکار و پنهانتان.
ما امروز را می‌دیدیم که مانند فرزندان یتیم، بایستی منتظر باشیم تا یک رهگذر دلش برای ما بسوزد و قوت لایموتی را در کاسه‌مان بگذارد، ولی باز هم ترسیدیم و حرفی نزدیم، ترسیدیم که مبادا عوامل شما ما را از هستی ساقط کنند.

آقای خامنه‌ای، نمی‌دانم شما چه احساسی داشتید، وقتی که ژاپن سه میلیون واکسن رایگان را به کشوری که شما رهبرش هستید هدیه کرد و اعلام کرد کرایه‌اش را هم خود پرداخت کرده است؟ ولی باور بفرمایید ما از خجالت ذوب شدیم، چرا که مسندی که شما بر آن تکیه زده‌اید را، مسندی‌ می‌شناختیم، که کوروش بزرگ از همان جایگاه، نخستین منشور حقوق بشرش را برای جهانیان نگاشت، باور کنید ما شایسته این میزان از خفت و خاری نبودیم.

آقای خامنه‌ای، اکنون که من آزادم و هنوز توانایی دارم که آنچه را درست می‌پندارم فارغ از عواقب آن، آزادانه بیان کنم، اقرار می‌کنم، خطا کردم، این نامه را همان روزی بایستی می‌نوشتم که شما منع ورود واکسن‌های معتبر را کردید. مگر من نمی‌توانستم امروز را پیش‌بینی کنم؟ چرا فریاد نزدم؟ من خطا کردم.
ولی نمی‌خواهم خطای آن روز را امروز هم تکرار کنم.

آقای خامنه‌ای، هنگامی که تصویر سرمی آویزان بر نخلی در سیستان و بلوچستان را دیدم، که بیماری مفلوک، بدون هیچ ولعی و با ناامیدی، آخرین امیدهایش را در قطره‌های آن می‌نگریست، آن روز نیز خطا کردم که فریاد نزدم.

آقای خامنه‌ای، آیا شما هرم مازلو را می‌شناسید؟ هموطن خوزستانی من، برای پایین‌ترین سطح نیازهایش در این هرم، یعنی اکسیژن و آب، از خانه بیرون آمد و با گلوله‌ به پیشوازش رفتند.

و امروز، من، پزشکی مفلوک، که حتا سرمی هم نیست که بتوانم برای بیمارم به نخلی بیاویزم، تختی در راهرو و حیاط بیمارستان‌ها باقی نمانده که بیمارانم را به آنجا بفرستم، کارم فقط شده نگریستن بر مانیتور پالس اکسیمتری که عدد اکسیژنش هر ساعت و دقیقه سقوط می‌کند، درست مثل انسانیت من در این ۴۲ سال.

تلویزیون جمهوری اسلامی به پیشواز محرم رفته است، و برای مظلومیت حسین و تشنگی حسین و یارانش مرثیه‌سرایی می‌کند، ولی از فریاد حسین در دعوت به آزادگی حتا اگر دین نداریم چیزی نمی‌گوید، از پر بودن بیمارستان‌ها و نبودن سرم هیچ نمی‌گوید ولی از برپایی عزاداری تا دلتان بخواهد.

آقای خامنه‌ای، خواهش می‌کنم این آخرین فریادهای خاضعانه را بشنوید، من از پزشکی درمانگر و پیشگیری کننده تبدیل شده‌ام به پزشکی که فقط گواهی فوت صادر می‌کند، با چشمانی گریان و دستی لرزان…!!

پزشک عمومی
نوزدهم مردادماه هزاروچهارصد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *