کتاب‌های درسی: عرصه رویارویی اسلام با جهان مدرن

By | ۱۴۰۰-۰۶-۳۱

متون درسی در نظام جمهوری اسلامی تا چه اندازه با واقعیت‌در انطباق است؟ آیا می‌توان از علم و دانش چیزی در این متون یافت؟ این نوشته نگاهی دارد به تحریف‌های موجود در کتاب‌های درسی.

نظام‌های توتالیتر و ایدئولوژیک در انطباق فکر خویش با دنیای معاصر، پیوسته‌ ایام می‌کوشند تاریخ به نفع خویش تحریف کنند. در بازآفرینی‌هاست که گاه سخن دیروز، امروز تاب نمی‌آورند و آن‌چه را که دیروز واقعیت می‌پنداشتند، امروز ضدِ آن می‌دانند. بازسازی‌ها و تحریف‌ها گاه نقش بر ذهنِ جوانان می‌شوند و در شناخت آنان از جهان مشکل می‌آفرینند، کسانی نیز در رویارویی با جهان معاصر توان مقاومت از دست می‌دهند. علوم انسانی بزرگ‌ترین میدان این عرصه است.

علوم انسانی زاده عصر تجدد است، خرد به کار می‌گیرد تا درک و تعریفی دیگر از واقعیت ارایه دهد، واقعیتی که در تقابل با واقعیت‌های آسمانی و فراتاریخی هستند. علوم انسانی هیچ خط قرمزی نمی‌شناسد، بر شک استوار است، با عقل نقاد به پدیده‌ها می‌نگرد، در حقیقت‌های موجود شک ایجاد می‌کند، هیچ امری را “مسلم” و “مقدس” نمی‌داند. انتقاد و شک در آن اصل است. هر آن‌کس که به علوم انسانی روی آورد و از انتقاد و شک دوری گزیند، به روزمرگی گرفتار می‌آید و سرانجام، نان به نرخ روز خواهد خورد. آن‌کس که به این دام‌چاله گرفتار آید، از جایگاه و نظرگاه علمی نیز سقوط خواهد کرد.

در تغییر حافظه‌ی فرهنگی جامعه، علوم انسانی بزرگ‌ترین نقش را دارد. می‌کوشد تا با پاشاندن بذر شک و نقد، روش شناخت و نگاهِ متفاوتی در افکار بپروراند. خرد را از دام ایمان و وحی رها گرداند تا به تفسیری دیگر از جهان دست یابد. آن‌جا که ساختار جامعه بر سنت استوار است، نمی‌توان از سیستم آموزشی دموکراتیک سخن گفت. این دو باهم در تضادند، چیزی که در ایران امروز می‌بینیم.

با اسطوره‌زدایی از تاریخ و فرهنگ است که علوم انسانی راه خویش به عقل می‌گشاید و جهان را عقلانی تفسیر می‌کند. در غیر این‌صورت علوم انسانی فلج است. به آن چیزی بدل می‌شود که هم‌اکنون در نظام جمهوری اسلامی شاهدیم.

کتاب‌های تاریخ و علوم اجتماعی در مدارس ایران آوردگاه تعلیمات دین است. تمامی متون به شکلی با مذهب شیعه و حکومت جمهوری اسلامی ربط پیدا می‌کنند. زندگی پیامبران و شخصیت‌های دینی و رویدادهای مذهبی بهانه‌ای می‌شود تا ارزش‌گذاری‌های تاریخی مخدوش گردند. زمان در این نوشته‌ها بر محور اسلام به حرکت درمی‌آید و “حقیقت” چیزی می‌شود متعلق به مسلمانان. هم‌آنان بشارت‌دهندگان “حق” هستند و دیگران همه “کافر” و “باطل”.

در بازخوانی تاریخ، در رویارویی “حق” علیه “باطل”، جهانِ اسلام در برابر جهانِ غیراسلام قرار می‌گیرد، مسلمانان در برابر نیروهای باطل قد علم می‌کنند تا جهان به داد پیروز گردانند. انقلاب سال ۵۷ حاصل همین مبارزه است که راهی نوین در تاریخ جهان گشوده است.

تاریخ‌نویسان جمهوری اسلامی، تاریخ جانبدارانه بازمی‌سازند و آن را به نفع خویش تحریف می‌کنند و این عرصه از علم را چنان تقلیل می‌دهند که انگار قصه و افسانه بازگویند. روحانیت همه‌جا دستِ بلند مردم است، حامی زحمتکشان تا امت را به سوی سعادت رهبری کند.

در این شکی نیست که جمهوری اسلامی از تمامی دستاوردهای علم و دانشِ جهان تا آن اندازه که برای حفظ نظام لازم باشد، بهره می‌برد. اما استفاده از آن عمومی نیست و کاربرد عام ندارد.

کتاب‌های درسی در ایران با تکیه بر علم نگاشته شده‌اند، اما باید توجه داشت که علم مورد نظر هیچ نسبتی با علم به مثابه دستاورد جهانی بشر ندارد. مسلمانان علم را به قرآن محدود می‌کنند. خارج از قرآن علمی وجود ندارد. بر همین اساس به روحانی، عالم دین می‌گویند. عالمان دین در واقع کسانی هستند که داده‌های قرآن را تفسیر می‌کنند. آنان هیچ علمی را خارج از قرآن نمی‌پذیرند. باورهای دینی با چنین شناختی از جهان به کتاب‌های درسی راه می‌یابد، تئوری تکامل از زیست‌شناسی حذف می‌شود و آفرینش انسان آن‌گونه که در قرآن آمده، به کتاب‌های درسی راه می‌یابد. رشته‌هایی چون زمین‌شناسی، پزشکی، زیست‌شناسی و بیولوژی به همین شکل مخدوش می‌شوند. علوم دینی به علوم غیردینی می‌آمیزد و ملغمه‌ای شکل می‌گیرد که دانش‌آموز دچار گمراهی می‌شود.

قرآن در کتاب‌های درسی اثری‌ست که نمی‌توان هیچ کتابی در جهان چون آن یافت. در این اثر “بر تعقل، تفکر و علم‌دوستی تأکید شده.”( دین و زندگی، سال سوم دبیرستان، ص ۴۶) و اسلام “دین الهی در عالی‌ترین سطح و کامل‌ترین محتوا و با رعایت نیاز انسان‌ها در آینده در غالب قرآن کریم بر پیامبر نازل شد و در اختیار بشریت قرار گرفت.”( دین و زندگی، سال سوم دبیرستان، ص۳۱)

گذشته از آفرینش انسان، در کتاب‌های درسی کوشیده شده است برای هر پدیده‌ علمی یک منبع از قرآن و یا زندگی مسلمانان ارایه دارند. برای نمونه: اگر برادران “رایت” در قرن پیش بال‌هایی ساخته و پرواز را آزمایش کرده‌اند، “در ۱۱۰۰ سال پیش عباس‌بن فرنان، یکی از مسلمانان دانشمند، بال‌هایی برای پرواز در آسمان ساخت. او ‌با این بال‌ها به پرواز درآمد و پس از مدتی به زمین نشست.”( کتاب فارسی سوم ابتدایی، درسِ “در آرزوی پرواز”) و یا در همین زمینه: اگر نبود اکسیژن در سفر به فضا مشکل‌آفرین است، این آن چیزی است که “قرآن کریم ۱۴۰۰ سال پیش خبر داده است.”(قرآن، سال دوم راهنمایی، ص ۳۷)

در کتاب‌های درسی بر اساس آموزه‌های قرآن، مرد برتر از زن است. اگرچه سعی می‌شود این برتری را با توجه به مسائل جهان معاصر توجیه کنند، ولی در لابه‌لای تمامی دروس این تبعیض را می‌توان بازیافت. در این عرصه رژیم حتا به خلق “حدیث” متوسل می‌شود. برای نمونه: پیامبر کارهای خانه را به زهرا می‌سپارد و کارهای خارج از خانه را به علی. زهرا می‌گوید: “از این‌ که کار خارج از منزل بر عهده من نیفتاده، یک دنیا خوشحالم.”( تعلیمات دینی، سال سوم راهنمایی، ص ۸۳)

در فضای حاکم بر کتاب‌های درسی نیز، هم‌چون جامعه، خانواده تنها اجتماعی است که زن می‌تواند در آن مورد توجه قرار گیرد. در این “اجتماع”، زن وظیفه پشتیبانی و اطاعت از پدر، شوهر و فرزندانش را بر عهده دارد، برایشان دل می‌سوزاند، موقعیت لازم را جهت آسایش تن و آسودگی خیال آنان فراهم می‌آورد و تنبیهاتشان را فروتنانه پذیرا می‌شود.

در سراسر کتاب‌های درسی، بر اساس تنها الگویی که تبلیغ می‌شود، زن مادر است و خانه‌دار، مرد نان‌آور است و رئیس خانواده، دختر کمک مادر است در کارِ خانه و پسر مقلد کار پدر و در تدارک مردِ فردا شدن. زنِ در این دروس، بدون نقش مادر و همسری، موجودی‌ست فاقد هویت.

در تمامی متون درسی، مردان و زنان نقش‌های سنتی خود را دارند. در کتاب‌های درسی، زنِ روشنفکر، مهندس، دانشمند، هنرمند، نویسنده و یا نقاش، ورزشکار و … وجود ندارد. زن اگر بسیار شجاع باشد، در پشتِ جبهه جنگ به مداوای مردان مجروح اشتغال دارد و یا برای “سربازان اسلام” آذوقه و لباس تدارک می‌بیند.

در عرصه روابط جنسی در کتاب‌های درسی حتا پرندگان نیز گاه “محجبه” هستند.( تصویر درسی از کتاب فارسی سوم دبستان که چند پرنده با روسری در کنار هم نشسته‌اند، ص ۶۷)

حقانیت جهانی اسلام و رسالت روحانیون

سراسر تاریخ جهان در این دروس در کینه به انگلستان، آمریکا، اسرائیل، غرب و قدرت‌های جهانی شکل می‌گیرد. در عرصه داخلی شاهان قاجار و پس از آنان رضاشاه و محمدرضاشاه در تیررس حمله قرار دارند.

در کتاب‌های درسی، غربی‌ها علم و دانش از مسلمانان آموخته‌اند. برای نمونه: «سرانجام جنگ‌های صلیبی با شکست اروپائیان پایان گرفت و [آنان] با مشاهده تمدن عالی و فرهنگ پیشرفته مسلمانان متوجه عقب‌ماندگی خود شدند و در صدد برآمدند که از دستاوردهای علمی و فکری مسلمانان استفاده کنند.» ( تاریخ سال دوم راهنمایی، ص ۶۲)

تحریف تاریخ و دروغ‌بافی‌های تاریخی را می‌توان در تمامی متون درسی بازیافت. برای ملموس شدن موضوع، آن را تنها در یک کتاب، از “تاریخ معاصر ایران، سال سوم متوسطه”، پی می‌گیریم:

  • “ملکم‌خان ایرانیان را فاقد شعور می‌دانست و با عبارت‌هایی زننده و توهین‌آمیز از مردم ایران سخن می‌گفت.”(تاریخ معاصر ایران، سال سوم متوسطه، ص ۱۴) در این رابطه همین بس که یادآوری گردد، ملکم‌خان نخستین کسی بود که در ایران واژه “حزب‌الله” را به کار گرفت و کوشید متون قرآن را با زمان در تطابق قرار دهد.
  • فعالیت‌های روحانیون و “آموزه‌های دین اسلام” در برابر حکومت قاجار سرانجام به “ظهور قدرت در رهبری روحانیون شیعه در صحنه سیاسی کشور منجر شد.” (ص ۲۳)
  • در جنبش مشروطیت، “کشور عزیز و استبدادزده ما با بهره‌گیری از اندیشه‌های سیاسی عالمان بزرگ دین، کوشش فرهیختگان جامعه و مجاهدت مردم به حکومتی دست یافت که می‌بایست بر اساس قانون اداره می‌شد.” (ص ۳۳) در این نوشته عالمان دین عبارتند از آیت‌الله بهبهانی، آیت‌الله طباطبایی و شیخ فضل‌الله نوری. از فرهیختگان جامعه اما نامی آورده نمی‌شود.
  • “پس از به توپ بستن مجلس، آزادی‌خواهان غرب‌گرا که داعیه مشروطه‌خواهی و وطن‌دوستی داشتند به غرب گریختند. روحانیون ماندند و مقاومت کردند.” (ص ۴۱)
  • یکی از علت‌های وقوع کودتای ۱۲۹۹ “از بین بردن روحانیون و ضعیف کردن آن‌ها که عامل شکست‌های انگلستان بودند، برهم زدن بساط عزاداری امام حسین که خود بزرگ‌ترین وسیله برای خنثی کردن سیاست دولت انگلستان بود…” می‌باشد. (ص ۵۷)
  • “استعمار نوین برای از میان برداشتن مظاهر دین و روحانیت که مانع سلطه آن‌ها در ایران بود” به رضاشاه متوسل شد. (ص ۷۶)
  • در جنبش توده‌ای پس از شهریور بیست هیچ نشانی از فعالیت‌های احزاب، سازمان‌ها و تشکل‌های صنفی، زنان و… نیست. سردمدار نهضت ملی، کاشانی است و او کسی است که اگر نبود، مصدق هم نبود. (صص ۱۰۰-۹۹)
  • در سرکوب جنبش آذربایجان و کردستان در سال ۱۳۲۵ شاه و ارتش نقشی ندارند. “سرانجام غائله آذربایجان و کردستان…با رشادت و مقاومت مردم وطن‌خواه و مسلمان آذربایجان و کردستان با همان سرعتی که آغاز شده بود، به پایان رسید.” (ص ۹۱)
  • یکی از علت‌های پیروزی کودتای ۲۸ مرداد وجود حزب توده است که “رفتار خصمانه خود را با دکتر مصدق هیچگاه تغییر نداد.” (ص ۱۰۶)
  • آیت‌الله کاشانی کسی است که طی نامه‌ای دکتر مصدق را از کودتا باخبر کرد. (ص ۱۱۳)
  • پس از پیروزی کودتا هیچ خبری از بازداشت و اعدام مخالفان نیست. فقط دکتر مصدق به سه سال زندان محکوم می شود و عده‌ای از بازاریان تبعید می‌شوند. (ص ۱۱۷)
  • “قیام ۱۵ خرداد نقطه عطف مهمی در جنبش‌های تاریخ معاصر ایران و جهان به شمار می‌رود.” (ص ۱۳۸) قابل ذکر است که تاریخ ایران در متون درسی به تاریخ پیش و بعد از “قیام ۱۵ خرداد” تقسیم می‌شود.
  • در تظاهرات اعتراض به بازداشت آیت‌الله خمینی در پی حادثه ۱۵ خرداد، عوامل سرکوب شاه بر روی مردم مسلسل گشودند و “آنان را هم‌چون برگ پاییزی به زمین ریختند. تنها در یک کوچه ۳۲ نفر مجروح و شهید شدند.” و “صدها نفر در قم قتل‌عام شدند.” (ص ۱۳۴)
  • “۲۷ مرداد سینما رکس آبادان در یک جنایت مهیب به آتش کشیده شد و ۴۷۷ نفر در آتش سوختند. مردم ساواک را عامل آتش‌سوزی می‌دانستند.” (ص ۱۵۶) در این نوشته هیچ اشاره‌ای به این‌که عاملین حادثه طرفداران خمینی بوده‌اند، نشده است. آن‌ها پس از انقلاب بازداشت نیز شدند و چند جلسه دادگاه نیز برایشان برگزار شد، اما بعد موضوع مسکوت ماند.

این سیاهه را می توان هم‌چنان دنبال کرد، به انقلاب رسید و نقش احزاب و گروه‌ها را در آن و بعد از آن دنبال کرد. تحریف و دروغ در تمامی صفحات کتاب دیده می شود.

دویچه‌وله:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *