خداناباوران در ایران اسلامی؛ ما وجود داریم

By | ۱۴۰۰-۰۸-۲۴

تورج، شهروند خبرنگار*

اولین دوره مسابقه «ما ایرانیم» با معرفی نفرات برتر به پایان رسید. در این مسابقه که با همراهی سایت‌های «ایران‌وایر» و «ادیان ایران» برگزار شد،‌ شرکت‌کنندگان هم‌زیستی جامعه اقلیت‌های ایرانی را در قالب گزارش، عکس و ویدیو روایت کردند. این مطلب یکی از مطالب برگزیده این مسابقه است. نویسنده در این مطلب زندگی خداناباوران در ایران را روایت کرده است.

جمهوری اسلامی وجود آن‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد. هیچ آمار رسمی درباره آن‌ها وجود ندارد و آمارهای غیر رسمی اغلب دقیق نیستند؛ درنتیجه کسی نمی‌داند دقیقا چند درصد جامعه ایران را تشکیل می‌دهند. غم‌انگیزتر اینکه آن‌ها از نظر جامعه بین‌الملل نیز وجود ندارند. اگر نوکیشان مسیحی یا بهاییان مورد ظلم واقع شوند؛ نظر مجامع حمایت از حقوق بشر جلب می‌شود. اما «خداناباوران و بی‌دینان» ایرانی اقلیت مذهبی محسوب نمی‌شوند تا جلب توجه کنند و تعدی به آن‌ها، راحت‌تر است. علی‌رغم تمام این‌ها، آتئیست‌های ایرانی وجودشان را با گفت‌وگوهای داغ در محافل خصوصی، اظهارنظرهای تند در شبکه‌های اجتماعی، انتشار مقاله و هزاران شیوه دیگر فریاد می‌زنند.

«محمد» یکی از خداناباورانی است که در ایران زندگی می‌کند. او وقتی وادار می‌شود در نماز جماعت محل کارش شرکت کند؛ نمی‌داند کدامیک از اشخاصی که نزدیکش ایستاده‌اند، مسلمان نیستند. در مهمانی‌های دوستانه، نمی‌تواند تشخیص دهد کسی که تا سرحدّ مرگ مشروب خورده و پایکوبی می‌کند؛ خود را مسلمان می‌داند یا خیر؟ اما می‌داند اگر با او هم‌صحبت شود و گفتارشان به مذهب برسد، باید احتیاط کند. هرچند برخورد بیشتر ایرانیان در زمینهٔ مذهب با او محترمانه بوده؛ اما «خشم مقدّس یک مسلمان مست» می‌تواند دردسرآفرین باشد.

البته گاهی بی‌احتیاطی می‌کند و تقاصش را هم پس می‌دهد. مثلا چند سال پیش، به دوست دختر نمازخوان خود گفت به خدا اعتقاد ندارد. شب را مثل همیشه در آغوش او خوابید اما صبح، وقتی از حمام بیرون آمد، دوست دخترش با چهره عبوس گفت مادامی‌که کاملا خشک نشده و بدنش «تر» است، حق ورود به اتاق را ندارد؛ چراکه نمی‌خواهد منزلش «نجس» شود.

محمد در کشوری زندگی می‌کند که تضاد در آن بخشی از زندگی روزمره است. چه در نام خودش، چه در روابط عاطفی، یا ایدئولوژی و مذهب. مثلا حکومت ایران با حزب کمونیست چین که مسلمانان اویغور را برای ترک اسلام، به کمپ‌های مخصوص می‌فرستد؛ روابط صمیمانه دارد. اما از نظر همین حکومت، عدم اعتقاد ایرانیان به دین، جرمی نابخشودنی است. بر اساس گزارش اتحادیه بین‌المللی انسان‌گرایی و اخلاق‌مداری (IHEU)، ایران در میان نزدیک به صد و نود کشور دنیا، یکی از هفت کشوری است که در آن افرادی مانند محمد با خطر اعدام مواجه‌اند. صلیب سرخ جهانی نیز در ژوئن ۲۰۱۷ در گزارشی مشابه، گسترش بی‌دینی و سرکوب گسترده بی‌دینان توسط رژیم را مورد تایید قرار داد.

برخی افراد و رسانه‌ها از روند گرایش به بی‌دینی در ایران با عنوان پرطمطراق «سونامی» بی‌دینی یاد می‌کنند. آن‌ها اعتقاد دارند رفتارهای رژیم موجب شده مردم از دین اسلام گریزان شوند؛ هرچند این فرضیه نمی‌تواند صحیح باشد، چراکه اولا آتئیسم حتی پیش از انقلاب نیز در ایران رایج بود و بزرگترین تشکل حزبی غیرحکومتی پیش از انقلاب، یعنی حزب توده که پیروان پرشماری نیز داشت، لاییک بود. ثانیا گرایش به بی‌دینی منحصر به ایران نیست و چنین روندی در سراسر جهان دیده می‌شود. افزایش سطح تحصیلات، آگاهی و رشد اینترنت با افزایش خداناباوری در میان پیروان تمام ادیان جهان ارتباط دارد. مثلا مناظره «ریچارد داوکینز»، «سم هریس»، «دنیل سی. دنت» و «کریستوفر هیچنز» در سال ۲۰۰۷ آغازگر یک انقلاب آتئیستی در سراسر دنیا محسوب می‌شود. از سوی دیگر، گرایش به بی‌دینی به طور کلی در کشورهای خاورمیانه روند صعودی داشته است. بر اساس گزارش «عرب بارومتر»، ساکنان بی‌دین کشورهای عرب از ۸ درصد در سال ۲۰۱۳به ۱۳ درصد در سال ۲۰۱۹افزایش یافته‌اند. بر اساس همین گزارش، اعتقادات مذهبی در کشور لبنان طی یک دهه ۴۳ درصد کاهش یافته و تنها یک‌چهارم جمعیت آن کشور در سال ۲۰۱۹ خود را دیندار می‌دانسته‌اند. به این ترتیب هرچند مذهب‌گرایی افراطی حکومت اسلامی احتمالا در انزجار مردم از مذهب موثر بوده؛ لیکن نمی‌توان آن را تنها دلیل یا حتی دلیل اصلی گسترش آتئیسم در ایران دانست. دلایل گسترش بی‌دینی در ایران هرچه باشد، وجود آن قابل انکار نیست. در این میان پرسش اصلی، گستردگی آن است؛ چرا که فراوانی بی‌دینان در ایران تعیین می‌کند حمایت از آن‌ها چقدر باید در کانون تمرکز قرار گیرد.

یکی از معدود گزارش‌های آماری در مورد دین در ایران، نظرسنجی خرداد ۱۳۹۹ موسسه «گمان» است که۵۰ هزار پاسخ دهنده باسواد بالای ۱۹ سال که ۹۰ درصد آن‌ها ساکن ایران بوده‌اند از طریق شبکه‌های تحت وب در آن شرکت کرده‌اند. البته در مورد صحت و اعتبار این نظرسنجی تردیدهایی وجود دارد. از یک سو بسیاری افراد تمایل ندارند، به بی‌دینی خود، حتی به صورت ناشناس، اعتراف کنند. از سوی دیگر افراد باسوادی که از شبکه‌های تحت وب استفاده می‌کنند نماینده همه جامعه ایران نیستند و به نظر می‌رسد تمایل به مذهب در میان روستاییان و اقشار کم‌سواد زیاد باشد. در هر صورت با توجه به خلاء آماری موجود، این نظرسنجی مبنای بررسی ما قرار گرفته است.

بر اساس این گزارش ۷۸ درصد ایرانیان به خدا باور دارند و ۲۰ درصد به هیچ‌یک از موارد ماوراءالطبیعه (زندگی پس از مرگ و …) اعتقاد ندارند. بر اساس این نظرسنجی حدود ۲۰ درصد مردم ایران بی‌دین هستند. این رقم از هر اقلیت مذهبی دیگری، حتی اهل سنت که حداکثر ۱۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، بیشتر است. بدرفتاری جمهوری اسلامی با این گروه قابل درک است؛ چرا بی‌دینان ایدئولوژی‌های حکومت اسلامی را نمی‌پذیرند. اما اینکه چرا در جهان به آن‌ها بی‌مهری می‌شود، یا چرا به اقلیت‌های مذهبی بیش از آن‌ها بها داده می‌شود، معمایی حل‌ناشده است. آیا حقوق اولیه، درجه بشر بودن، یا رنگ خون آن‌ها با مومنان فرق دارد؟

شاید یکی از دلایل عدم حمایت از بی‌دینان ایرانی نداشتن وابستگی گروهی است. بازداشت هریک از اعضای یک فرقه نسبتا کوچک، مثلا عرفان حلقه توسط سایر اعضا بازتاب گسترده پیدا می‌کند؛ درحالی که اگر یک مسلمان مرتد شود، نه‌تنها مورد حمایت قرار نمی‌گیرد؛ بلکه در برخی موارد توسط خانواده و دوستان طرد شده یا تحت فشار قرار می‌گیرد تا لااقل به صورت صوری توبه کند و جان سالم به در ببرد. «سینا دهقان» یکی از این افراد است؛ مرد جوانی که به جرم توهین به پیامبر اسلام توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازداشت و سرانجام به اعدام محکوم شد. دوستان او نیز سرنوشت مشابهی داشتند. «محمد نوری» به اعدام و «سحر الیاسی» به هفت سال زندان محکوم شدند. ماجرای آن‌ها زمانی توسط رسانه‌های حمایت از اقلیت‌های مذهبی بازتاب یافت که به اشتباه ادعا شد نوکیش مسیحی هستند.

عدم برخورداری از هویت مشخص می‌تواند دلیل دیگر عدم توجه به آتئیست‌ها باشد. پیروان ادیان لباس‌ها، آیین‌ها و جشن‌های خاص خود را دارند و در معابد، کلیساها و مساجد حضور می‌یابند؛ درحالی‌که افراد بی‌دین از این وجوه تمایز بی‌بهره‌اند. آن‌ها در سطح جامعه پخش شده و نامریی باقی مانده‌اند. اقلیت‌های مذهبی شبیه قطرات رنگ هستند، اگر یک قطره در لیوانی بچکد حتی در مقادیر کم به چشم می‌آید. بی‌دینان مانند آب بی‌رنگ هستند و پی‌بردن به وجود آن چندان ساده نیست. با تمام این احوال، نداشتن وجه تمایز از درجه انسان بودن آن‌ها نمی‌کاهد. یک آتئیست نیز ترس، درد و ناامیدی را حس می‌کند. زندگی او نیز ارزشمند است. او نیز باید از حقوق ابتدایی یک انسان برخوردار باشد. از جمله این حقوق اولیه، «دیده شدن» است.

نیاز به دیده‌شدن باعث شد محمد درخواست کند برخلاف روال مقاله‌های مشابه که در آن‌ها از نام مستعار استفاده می‌شود، نام واقعی او را (بدون ذکر نام خانوادگی) بنویسیم. افراد شبیه به او در ایران چنان زیادند که او هرگز شناسایی نخواهد شد. حضور بی‌رنگ بی‌دینان در جامعه چنان پررنگ است که محمد می‌تواند با نام واقعی خود در این مقاله ظاهر شود.

امروزه دیگر مهم نیست حکومت ایران، بی‌دینان را به رسمیت می‌شناسد یا خیر. مهم این است که حضور آن‌ها به تدریج در حال جا افتادن و عادی شدن است. سخن گفتن از بی‌دینی دیگر به اندازه قبل دلهره‌آور و تابو نیست و اقشار مذهبی آموخته‌اند آن‌ها را تحمل کنند.

از محمد پرسیدم بعد از اینکه دوست دخترت تلویحا به تو گفت نجس هستی، با او قطع رابطه نکردی؟ پاسخ داد: «نه، در عوض هر بار از حمام بیرون می‌آیم با پاهای خیس در خانه راه می‌روم. دارد عادت می‌کند». محمد وجود دارد و وجود داشتنش را به هر طریقی که شده،حتی با ردپای خیسی که روی پارکت خانه دوست دخترش برجای می‌گذارد، ثابت می‌کند.

  • برای حفظ امنیت نویسنده از نام مستعار استفاده شده است
    ایران وایر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *