حکومت دست‌نشانده؛ منافع ملی ایران قربانی روسیه، چین و جمهوری اسلامی

By | ۱۴۰۰-۱۲-۱۷

دیگر جای تردیدی باقی نمانده است که با افسانه دو جناح میانه‌رو و تندرو در جمهوری اسلامی، نمی‌توان رفتار نظام اسلامی را درک کرد و فهمید

برملا شدن توطئه سپاه پاسداران در اقدام برای ترور جان بولتون، آخرین حلقه از رشته رخدادهای چند روز اخیر است که نشان می‌دهد جمهوری اسلامی به مثابه یک حکومت اقماری دنباله‌رو روسیه، چگونه منافع ملی ایران و ایرانیان را در پای منافع گروهی خود و حامی خارجی‌اش قربانی می‌کند.

چنین اقداماتی از سوی جمهوری اسلامی بی‌سابقه نیست، هرچند در توانایی و یا اراده جمهوری اسلامی برای عملی کردن طرح ترور کسی مانند جان بولتون، باید به‌طور جدی تردید کرد، اما در این نکته نیز نمی‌توان شک کرد که صرف طراحی چنین عملیاتی و لو رفتن آن هم، آن قدر توان و ظرفیت دارد که در کنار دیگر سخنان و اقدامات رهبران نظام، شرایط رسیدن به توافق را، درست آن‌گونه که روسیه امروز می‌خواهد و ترجیح می‌دهد، دشوارتر و پیچیده‌تر کند.

سپاه پاسداران، با پرتاب یک ماهواره، و رونمایی از آنچه دو شهر زیرزمینی جدید برای نگهداری موشک‌ها و پهپادهای سپاه خوانده، در اوج تجاوز نظامی روسیه به اوکراین و شرط و شروط مسکو برای نهایی شدن توافق اتمی با جمهوری اسلامی، بار دیگر به غرب چنگ و دندان نشان داد تا یا امتیازات بیشتری بگیرد، یا اساسا با ناممکن کردن توافق، غرب را به ترک میز مذاکرات متهم کند و هم‌زمان، هم‌سو با خواست و یا دستور پوتین، غرب را که اکنون سخت در جبهه اوکراین درگیر شده، همچنان در جبهه جمهوری اسلامی نیز درگیر نگه دارد.

تبیین و توضیح این رفتار جمهوری اسلامی که عمدتا در تصمیمات و اقدامات علی خامنه‌ای و سپاه پاسداران تجلی پیدا می‌کند،  برای کسانی که به تئوری و فرضیه ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی مبنی بر وجود دو جناح میانه‌رو و تندرو، یا اصلاح‌طلب و اصولگرا، یا معتدل و غربگرا و ارزشی و انقلابی و روس‌گرا در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی، بسیار دشوار و ناممکن است.

درواقع، این سوال که چرا اکنون که دیگر دولت، تیم مذاکره‌کننده و مجلس و تمامی قدرت در اختیار نیروهای اصولگرا و ارزشی قرار دارد، سپاه یا برخی گروه‌های داخل قدرت دست به کارشکنی در مسیر دستیابی به توافق با غرب می‌زنند، نادرست‌ترین و انحرافی‌ترین پرسش ممکن است و لاجرم پاسخ‌ها و راه‌حل‌هایی نادرست را به همراه دارد.

واقعیت این است که علی‌رغم وجود نشانه‌های فراوان و ویژگی‌های ساختار قدرت در نظام ولایت مطلقه فقیه، غرب در تمام این سال‌ها ترجیح داده است که این داستان نوشته شده در جمهوری اسلامی را باور کند که در نظام جمهوری اسلامی دو گروه متفاوت و متمایز با اهداف و منافعی حتی گاه متضاد وجود دارند و راه حل برخورد این «حکومت غیرعادی و ماجراجو» آن است که جانب گروه معتدل و اصلاح‌طلب متمایل به غرب را گرفت.

آنچه اکنون روی می‌دهد به روشنی نشان می‌دهد که در گذشته هم، اقدامات سپاه و مثلا آزمایش موشکی که بر آن شعار نابودی اسرائیل نوشته شده، درست پس از امضای برجام، همگی بخشی از یک سناریو واحد و از پیش طراحی شده است که در آن، نقش‌ها به تناسب نیازها و شرایط زمانی بین نیروهای خوب (اصلاح‌طلب/ معتدل) و نیروهای بد (اصولگرا/تندرو) تقسیم شده است.

در حالی که اعضای تیم خوب مشغول مذاکره و خرید وقت می‌شوند، تیم بد هم‌زمان برنامه‌ها و اهداف ثابت را دنبال می‌کند و هر زمان که ضرورت ایجاب کند، با اقدامی و حرکتی و یا رشته‌ای از اقدامات عملا شرایط مذاکره را چنان نامساعد می‌کنند که طرف مقابل، حتی به‌رغم همه عطش و نیازی که برای احیای برجام دارد، چاره‌ای جز ترک مذاکره در این مقطع را نداشته باشد.

تصور اینکه چنین اقداماتی، بدون اشاره و از آن فراتر حتی بدون طراحی و نظر برادران بزرگ‌تر در پکن و مسکو انجام گیرد، به دلایل فراوان تقریبا غیرممکن به نظر می‌رسد.

حکومتی که با وجود تاریخ مناسبات ایران و روسیه، و عملکرد تاریخی و سنتی ایران در درگیری میان ابرقدرت‌های زمان در دو قرن اخیر، چنین بی‌مهابا و همه جانبه، در دنباله‌روی از روسیه و گره زدن سرنوشت ایران به سرنوشت ولادیمیر پوتین بی هیچ پرده‌پوشی گام می‌زند، نمی‌تواند به طور تصادفی و یا برای تامین منافع ملی ایران و ایرانیان، ماهواره شلیک کند، موشک‌ها و پهپادهایش را به نمایش بگذارد و طرح ترور مشاور سابق امنیت ملی رئیس‌جمهوری آمریکا را بریزد و سرپرست تیم مذاکره‌کننده و سپس دو عضو بلندپایه این تیم را از وین به تهران فرابخواند.

ایندیپندنت فارسی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *