زندگی اجتماعی زنان پس از طلاق چگونه است؟

By | ۱۴۰۰-۱۲-۱۷

علی‌رغم تمامی تلاش‌هایی که فعالان حقوق زنان طی سال‌های گذشته برای به رسمیت شناختن عاملیت زنان در ادامه دادن یا ادامه ندادن زندگی مشترک انجام داده‌اند؛ اما جامعه طلاق را نمی‌پسندد. این موضوع وقتی عیان می‌شود که زنان از چالش‌های زندگی اجتماعی و شخصی خود بعد از انجام پروسه طلاق که خود در ایران مثنوی هفتاد من کاغذ است، صحبت می‌کنند. اغلب افرادی که تجربه متارکه، طلاق عاطفی و طلاق رسمی دارند، ترجیح می‌دهند جز به ضرورت این مساله را به صورت علنی مطرح نکنند؛ چون همواره در میان اطرافیان، دوستان، نزدیکان و همکاران افرادی وجود دارند که آن‌ها را ملامت کنند.

در روزهای گذشته «حسین شیرزادی» یکی از کاربران توییتر هشتگی با عنوان #از_طلاق_بگو راه انداخت. او درباره چرایی راه‌اندازی این هشتگ به ایران‌وایر می‌گوید: «فارغ از جنسیت مخاطب دلم می‌خواست مکانی برای گفت‌وگوی امن در مورد طلاق ایجاد کنم؛ چون پس از طلاق یکی از مهم‌ترین نیازهای آدم‌ها صحبت کردن است. اتفاقی که در فضای واقعی رخ نمی‌دهد و انسان‌ها از حرف زدن در مورد طلاق و قضاوت شدن می‌ترسند.»

به مناسبت هشتم مارس برابر با روز جهانی زن درباره تبعات طلاق زنان با چند شهروند و یک جامعه‌شناس گفت‌وگو کرده‌ایم .

«من با مردی ازدواج کرده بودم که همکار، هم‌رشته و هم‌فکرم بود؛ اما زخم‌هایی که در روزهایی که برای جدایی اقدام کرده بودم و سال‌های بعدش به من زده، آن‌قدر عمیق است که فکر کردن به آن‌ها می‌تواند برای روزها من را از پا بیندازد. این در حالی است که من زنی بودم با حمایت تمام‌قد همه خانواده.  چون بعد از ده سال تحمل و سکوت، وقتی گفتم می‌خواهم طلاق بگیرم، یقین داشتند که حتما دلایل محکم و قوی دارم و ادامه دادن برایم ناممکن شده است.»

این‌ها را «سمیرا» می‌گوید. صدایش می‌لرزد و یادآوری خاطره‌ها آزارش می‌دهد. می‌گویم، ببخش که روی زخم‌هایت باز می‌شوند. به تلخی می‌خندد: «روی زخم‌های من هیچ‌وقت بسته نشد. یعنی همسر سابق اجازه نداد بسته شود.»

سمیرا درباره مهم‌ترین چالش زندگی اجتماعی خود بعد از طلاق به ایران‌وایر می‌گوید: «یکی از بدترین اتفاق‌ها برای من این بود که همسر سابقم چهره شناخته شده‌ای بود و در عین حال می‌دانست من خلاف شان خودم می‌دانم از مشکلات زندگی شخصی‌مان پرده بردارم. خیالش راحت بود که من و خانواده من می‌خواهیم در سکوت این قضیه تمام شود. همین برای او حاشیه امنی به وجود آورده بود و به خودش اجازه می‌داد، راست و دروغ را به هم بیامیزد و به دوستان و همکاران مشترکمان بگوید. بعد از طلاق من به هر جمع و محفلی وارد می‌شدم، یک‌سری شایعات و حرف‌ها درباره من گفته شده بود. آن‌قدر این موضوع زندگی من را تحت تاثیر قرار داد که مجبور شدم عطای کار و شهری که دوست داشتم را به لقایش ببخشم و تا مدت‌ها دور باشم تا بلکه این ماجراها را فراموش کنم.»

به گفته او «حتی تا امروز» که خودش زندگی دیگری دارد و همسر و پدر است، دست از آزار او برنداشته است؛ او می‌گوید: «من فکر می‌کنم علتش این بود که بعد از طلاق به طرز عجیبی شاد بودم. دیگری هم همان حاشیه امنی بود که همسر سابقم دل‌خوش به آن بود. من سال‌ها روی خودم کار کردم تا بالاخره توانستم یک‌جایی به یکی از شایعاتی که علیه من گفته بود و موجب شده بود از همه فضاهای کاری بایکوت بشوم، واکنش نشان بدهم. یقین دارم که به گوشش رسید؛ چون بعد از آن، واکنش همکاران سابق همدلانه شد. اما در طول ده سالی که گذشت، من مدام مورد بی‌مهری قرار گرفتم و کنار گذاشته شدم. آن‌هم از سوی کسانی که من و توانمندی‌هایم را می‌شناختند. سخت بود. خیلی سخت.»

سمیرا حالا زندگی تازه‌ای دارد. زندگی که خودش می‌گوید: «فراز و نشیب دارد؛ اما من راضی‌ام.»

چرا برخی مردان پس از طلاق هم دست از آزار طرف مقابل برنمی‌دارند؟

«مهرداد درویش‌پور»، جامعه‌شناس ساکن سوئد که سال‌ها در زمینه اثرات طلاق بر زندگی زنان تحقیق و پژوهش کرده و رساله دکترای خود را نیز در این زمینه به نگارش درآورده است، در توضیح این رفتارها می‌گوید: «نخست آن که اغلب، زنان پیش‌قدم برای انجام طلاق‌ هستند. چه به صورت توافقی و چه به شکل رایج آن. یعنی زنان عموما بعد از تشکیل زندگی وقتی به این نتیجه می‌رسند که زندگی مشترکشان با تصویری که از آن داشتند، مطابق نیست یا با گذر سن و افزایش آگاهی، یا بعد از دستیابی به منابع مالی بیشتر، تحصیلی بالاتر، شغلی بهتر و حتی یافتن آلترناتیو جایگزین، برای طلاق پیش‌قدم می‌شوند. در موارد نادری که مردان پیش‌قدم جدایی می‌شوند دلیل چندانی ندارند که پاپیچ زندگی قبلی خود شوند. اما چرا بسیاری از زنان که عموما پیش‌قدم جدایی هستند. بعد از جدایی در بسیاری از موارد از آزارهای همسران سابق در امان نیستند؟ یکی از دلایل آن همان ارزش های مرد/پدرسالارانه است که بنابران با دست دادن همسر به اقتدار مردانه آن‌ها بر می‌خورد. به گونه‌ای که گاهی علی‌رغم داشتن زندگی تازه همچنان برای منزوی ساختن همسر سابق خود می‌کوشند و یا مایل نیستند، آن‌ها زندگی مشترک تازه‌ای را آغاز کنند.»

به باور این جامعه‌شناس اما مهم‌ترین علت تلاش مردان برای منزوی کردن زنان و به حاشیه راندن آن‌ها در این است که خود را «بازنده» می‌‌دانند: «این مردان عموما تلاش می‌کنند یا آن زن را برگردانند یا اگر موفق نشوند، تلاش می‌کنند با بدترین تهمت‌ها، افتراها اغلب با افتراهای جنسی او را منزوی می‌کنند یا تلاش می‌کنند از دست رفتن اقتدار مردانه خود را از طریق خشونت کلامی، روانی، جسمی و حتی جنسی تحکیم بکنند. بنابراین از هیچ اقدامی فروگذار نمی‌کنند.»

زنانی که پس از طلاق به خانه پدری باز می‌گردند، چه مشکلاتی دارند؟

«لیلی» ۴۲ ساله است. مادر دختری نوجوان. زنی که چهار سال قبل زندگی سرشار از خشونتش را رها کرد و علی‌رغم این‌که می‌دانست کسی حمایتش نخواهد کرد، طلاق گرفت: «وقتی خانه همسر سابقم را ترک می‌کردم، دخترم کلاس ششم دبستان بود. چون پدرش به شدت درگیر اعتیاد بود. خیلی برای توضیح مساله طلاق با او به مشکل برنخوردم؛ اما من از نظر مالی مستقل نبودم و باید به خانه پدری برمی‌گشتم. حضور من و دخترم در خانه پدری بزرگترین چالش زندگی من بعد از طلاق بود. این حس را به من منتقل می‌کردند که جای بقیه را تنگ کرده‌ام. رفت‌وآمدهای من و فرزندم به شدت کنترل می‌شد. کجا می‌روی؟ با کی می‌روی؟ چرا می‌روی؟ چرا این‌طوری لباس می‌پوشی؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ این چراها واقعا جان به لبم می‌کرد. این در حالی بود که همه می‌دانستند همسر سابق من به شدت درگیر اعتیاد است و من سال‌ها برای ترک دادن و حفظ زندگی زناشویی‌ام تلاش کرده بودم؛ اما تو گویی این دلیل برای جدایی کافی نبود.»

چرا رفتار دیگران با زنی که طلاق گرفته تغییر می‌کند؟

مهرداد درویش‌پور با تاکید بر این نکته که پیش‌قدم بودن زنان در درخواست طلاق نقش مهمی در برخوردهای جامعه مردسالار با آن‌ها دارد، می‌گوید: «مساله تغییر رفتار اطرافیان با زنی که تصمیم گرفته زندگی زناشویی را ترک کند؛ یک مساله عمومی است. یعنی در جامعه ایرانی خارج از کشور هم همین الگوی رفتاری را می‌شود، دید. این تغییر رفتار از سوی خانواده و نزدیکان به این سبب صورت می‌گیرد که همه انگشت‌ قصور به سمت زن دراز می‌کنند؛ چرا که در تفکر مردسالار، خانواده نهاد مقدسی است که زن متقاضی طلاق سرکشی کرده و آن را از هم گسسته است و او را تهدیدی علیه قداست خانواده قلمداد می‌کنند.»

خانم «اشتری» به وکالت مشغول است. زنی مستقل و توانمند که به صورت توافقی از همسرش جدا شده و به گفته خودش لازم نبوده است. هزارتوی دادگاه‌های ایران را هر روز و هر روز طی کند: «من شرایط ضمن عقد را خیلی سفت و سخت گرفته بودم. همسر سابقم هم آدمی نبود که بخواهد آزارم بدهد. روند طلاق برای ما متمدنانه و بدون حاشیه گذشت. اما بعد از طلاق اتفاق‌های عجیبی می‌افتاد که هر چه‌قدر فکر می‌کنم. تنها دلیلش طلاقم بود؛ چون هیچ چیز جز تمام شدن زندگی زناشویی من تغییر نکرده بود.»

به گفته خانم اشتری شماری از دوستان متاهلش که تا پیش از طلاق با هم رفت‌و‌آمدهای مستمر و پیوسته داشتند، ارتباطش را با او قطع کردند: «انگار از من احساس خطر می‌کردند. من همیشه هم قبل از ازدواج و هم بعدش  دوستان دختر و پسر زیادی داشتم؛ اما وقتی طلاق گرفتم، اغلب پسرهایی که پیش از این هم با هم دوست بودیم، فکر می‌کردند می‌توانند به من پیشنهاد سکس بدهند. این خیلی برای من آزاردهنده بود.»

یکی دیگر از برخوردهای آزاردهنده از سوی جامعه برای خانم اشتری تصور «بی‌نیازی زنی که طلاق گرفته از سکس» بود: «عجیب است در حالی که مردان فکر می‌کردند طلاق من به آن‌ها مجوز می‌دهد با پیشنهاد سکس سر صحبت را با من باز کنند؛ اغلب زنان به صورت پیش‌فرض سکس را از زندگی من حذف می‌کردند. مثلا به یاد دارم یک‌بار دچار عفونت ادراری شدم و با یکی از دوستانم که پزشک زنان بود، موضوع را مطرح کردم. خیلی جدی گفت مشکل تو فلان باکتری نیست؛ چون تو دیگر سکس نداری! انگار زنی که طلاق می‌گیرد علاوه بر همسرش از نیازهای جنسی هم جدا می‌شود.»

به باور مهرداد درویش‌پور زنی که جدا شده، در نظام و تفکر پدرسالار هم از نظر زنان و هم مردان یک «تهدید» است: «اگر چه مردان ممکن است تمایل داشته باشند با زنانی که طلاق گرفته‌اند یک رابطه جنسی موقتی هم برقرار کنند؛ اما آن‌ها را در زندگی خانوادگی خود با این پیش‌فرض که پیش از طلاق هم با هم رفت و آمد داشته‌اند، یک تهدید و خطر تلقی می‌کنند و این‌گونه فکر می‌کنند که اگر او از همسر سابقش جدا شده، ممکن است که همسر او هم از این ماجرا تاثیر بگیرد. این تصویر مردسالارانه است؛ اما متاسفانه واقعی است.»

این جامعه‌شناس در عین حال می‌گوید عدم تمایل زنان برای تداوم ارتباط با زنی که طلاق گرفته نیز ریشه در تفکر مردسالارانه و پدرسالارانه دارد؛ اما به گونه‌ای دیگر: «آن‌ها هم به جای همبستگی خواهرانه، به جای حمایت از زنی که طلاق گرفته به ایزوله کردن و منزوی کردن او کمک می‌کنند؛ چون فکر می‌کنند ممکن است این زن بتواند همسر آن‌ها را به خود جلب کند و او را موضوع رقابت با خودشان می‌دانند.»

آیا طلاق گرفتن روی مردان هم اثر می‌گذارد؟

مهرداد درویش‌پور با ابراز تاسف از وجود این رفتارهای غیرانسانی و زن‌ستیزانه از سوی افراد جامعه که زن آسیب‌دیده‌ای را هدف قرار می‌دهند، می‌گوید: «تحقیقات من نشان می‌دهد طلاق در درازمدت در رشد برابری جنسیتی موثر است؛ چرا که وقتی زنان روابط ناسالم را ترک می‌کنند، مردان دو راه پیش رو دارند. یکی تکرار الگوی رفتاری پیشین، یافتن زنی وابسته‌تر و ضعیف‌تر است که باز بعد از مدتی به جدایی و طلاق می‌انجامد. شاید حکایت خانی که در چاه افتاده بود را شنیده باشید. عابری از بالای چاه رد شد و گفت طناب را پایین می‌اندازم، بگیر تا تو را بالا بکشم. خان گفت دستم به کمرم مشغول است. او برای اینکه موقعیت دست به کمر خانی را از دست ندهد در ته چاه می‌ماند. اما برخی از مردان یاد می‌گیرند خود را با الگوی برابری جنسیتی تطبیق بدهند. یاد می‌گیرند رضایت‌خاطر دو طرف در یک زندگی سالم به یک اندازه اهمیت دارد و این چاره کار برای بهبود روابط است. زنان هم باید بدانند که اولین قدم برای متوقف کردن چرخه خشونت بالا بردن صدای اعتراض است. هیچ جرمی در تاریخ بشریت نیست که بنا بر آن قربانی احساس شرمساری کند؛ جز خشونت که قربانی احساس شرم می‌کند که آن را بازگو کند و سکوت آن‌ها به سهم خود چرخه این خشونت را دامن می‌زند. اما بیش از زنان قربانی، این وظیفه دولت و قوانین و جامعه، نهادهای مدنی و شبکه‌های زنان است که فعالانه زنان آسیب‌دیده را برای شکستن سکوت و گفت‌وگو درباره تجربیاتشان حمایت کنند.»
مریم دهکردی, ایران‌وایر:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *