طرلان درسی، منبع، سیلاب، یوسفآباد، خلیلآباد، داداش آباد، احمدآباد، کشتارگاه، عباسی، مارالان، حافظ، طالقانی، حجتی، کجوار، قرهباغی، آخماقیه و …. این واژهها، روی کاغذ اسم محلات حاشیهنشین در تبریز است، اما در عالم واقع بیش از نیم میلیون انسان در شرایطی دشوار در این محلات، در خانههای سست و چاردیواریهای غیررسمی و ناپایدار، روزهایشان را به هم گره میزنند.
علی رنجیپور,ایرانوایر:
موقعیت تبریز و آذربایجان
تبریز برای ایران شبیه استانبول است برای ترکیه، با این تفاوت که یکی مرکز ثقل یک کشور است و دیگری زیر سایه سنگین پایتخت، عنوان ششمین کلانشهر بزرگ یک کشور را یدک میکشد. هم تبریز و هم استانبول، هر دو در منتهی الیه شمال غربی دو کشوریاند که در فاصله معلق میان شرق و غرب عالم قرار گرفتهاند. استانبول -چه از نظر تاریخ و فرهنگ و چه از نظر طبیعت و ویژگیهای کالبدی- کمی متمایل به غرب است و تبریز میل بیشتری به شرق دارد. استانبول محل تلاقی طبیعی و فرهنگی دو قاره اروپا و آسیا است و راه ارتباطی ایران با اروپا و غرب و حتی راه روسیه از تبریز میگذرند. به همین دلیل است که نخستین نشانههای تجدد در این سوی عالم، در این دو شهر دیده میشود. تبریز شهر اولینها است. اولین چاپخانه، اولین مدرسه، اولین کودکستان، اولین نظمیه، اولین بلدیه، اولین انجمن زنان و … موقعیت طبیعی و جغرافیایی تبریز -به طور خاص- و استان آذربایجان شرقی -به طور خاص- در سرزمین ایران کمنظیر است. آذربایجان محل اتصال دو رشته کوه بزرگ البرز و زاگرس است که جریان زندگی در فلات ایران روی دامنه این دو برقرار و گسترده است. بر خلاف دشت تهران و قزوین که به فاصلهای کوتاه از کوه به کویر میرسد، دشتهای وسیع آذربایجان، پشتشان به ارتفاعات بلندی گرم است که از شرق و غرب و شمال آذربایجان را با فاصلهای ایدهآل در برگرفتهاند. با این همه شاخصهای اقتصادی و اجتماعی نشان میدهند، جایگاه استان آذربایجان شرقی در ایران، به هیچ عنوان متناسب با ظرفیتهای آن نیست.
سهم ناچیز از اقتصاد ایران
سهم استان آذربایجان شرقی از اقتصاد ایران بیشتر از ۴ درصد نیست. بر اساس اطلاعات مندرج در گزارش سازمان برنامه بودجه از وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی استان، سهم آذربایجان شرقی از تولید ناخالص ملی ایران در سال ۹۲، ۳.۵درصد و بدون احتساب نفت، ۳.۸درصد بوده است. بر اساس آمار حسابهای منطقهای مرکز آمار ایران، سهم تولید ناخالص ملی این استان، در سال ۱۳۹۴، حدود ۰.۱۴درصد کاهش پیدا کرده و به ۳.۳۷درصد رسیده است. از این حیث آذربایجان شرقی در میان ۳۱ استان ایران جایگاه نهم قرار دارد که پایینتر از تصور عمومی درباره جایگاه اقتصادی این استان است.
محافظهکاری در افزایش جمعیت
بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، نزدیک ۵ درصد جمعیت ایران (حدود ۳ میلیون و ۹۱۰ هزار نفر) در این استان زندگی میکردند. مقایسه آمارهای جمعیتی نشان میدهد که رشد جمعیت استان آذربایجان شرقی کمتر از میانگین کشوری است. در حالی که جمعیت ایران طی سالهای ۹۰ تا ۹۵، بیش از ۶درصد زیاد شده، رشد سالانه جمعیت استان آذربایجان شرقی حدود ۴درصد افزایش پیدا کرده است و به حدود ۳ میلیون و ۹۱۰ هزار نفر رسیده است. نرخ رشد جمعیت شهرنشین آذربایجان شرقی قابل تامل به نظر میرسد. در سرشماری سال ۹۵، نرخ شهرنشینی در استان نزدیک ۷۲ درصد بوده است. این عدد ۱۰ درصد بیشتر از نرخ شهرنشینی در سرشماری سال ۹۰ است. این در حالی است که نرخ شهرنشینی کل ایران طی این ۵ سال ببیش از ۲.۶ درصد افزایش نداشته است. به تعبیری میزان مهاجرت از روستا به شهر در آذربایجان شرقی ۴ برابر کل کشور بوده است. جمعیت شهرنشین استان در سرشماری سال ۹۰، حدود ۲ میلیون و ۵۸۰ هزار نفر بوده است که در سال ۹۵ به حدود ۲ میلیون و ۸۱۰ هزار نفر رسیده است. این نشان میدهد طی ۵ سال حدود ۲۳۰ هزار نفر به جمعیت شهرنشین استان اضافه شده و به همین میزان فضای زندگی در شهرها کمتر شده است. بر اساس آمارهای وزارت راه و شهرسازی مساحت مناطق شهری در آذربایجان شرقی بیش از ۴۴۶ کیلومتر مربع است. بر این اساس طی ۵ سال در هر کیلومتر مربع از شهرهای استان آذربایجان، بیش از ۵۰۰ نفر جمعیت اضافه شده است و تراکم جمعیتی در شهرهای استان به ۶۳۰۰ نفر رسیده است. در این میان حدود ۵۵ درصد جمعیت شهرنشین استان (حدود یک میلیون و ۵۶۰ هزار نفر)،در شهر تبریز زندگی میکنند. میزان افزایش جمعیت شهر طی ۵ سال ۶۳ هزار نفر و طی ۱۰ بیش از ۱۶۰ هزار نفر بوده است. تراکم جمعیتی تبریز در سال ۹۵، حدود ۶ هزار و ۲۵۰ نفر در هر کیلومتر مربع است که از این نظر در مقایسه با سایر شهرها وضعیت چندان بدی ندارد و حتی به نسبت سایر شهرهای استان کمی بهتر است.
مهاجرت منفی
دادهها و جدولهای سرشماری سال ۱۳۹۵ نشان میدهد میزان مهاجرت خالص در استان منفی بوده است. تعداد مهاجران ورودی به استان نزدیک ۱۵۵ هزار نفر بوده، در حالی که ۱۷۴ هزار نفر از استان مهاجرت کردهاند. اگر آمار ۱۰۳ هزار مهاجرت درون استانی را کم کنیم، به این نتیجه میرسیم که طی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، حدود ۵۲ هزار نفر به از مناطق مختلف کشور به آذربایجان شرقی آمدهاند و در این منطقه ساکن شدهاند و ۷۱ هزار نفر به مناطق دیگر کشور رفتهاند. در این میان نزدیک ۲۰ هزار نفر از جمعیت استان کم شده است. آمار مهاجرت شهرستان تبریز هم نشان میدهد که طی این ۵ سال، ۸۰ هزار نفر از این شهرستان رفته و حدود ۵۴ هزار نفر هم به این شهرستان آمدهاند. از این میان ۳۰ هزار نفر از سایر مناطق استان به تبریز آمده و ۸ هزار نفر در داخل مناطق شهرستان جابجا شدهاند. این آمار نشان میدهد که هم استان آذربایجان شرقی و هم تبریز، در جغرافیای ایران، مناطقی مهاجرفرست محسوب میشوند. این دادهها نشان میدهد که یک جای کار ایراد بزرگی دارد. طبیعتا و بر اساس منطق آمایش سرزمین، منطقهای با کیفیت مانند استان آذربایجان شرقی باید مقصد مهاجرت باشد، نه آنکه در ردیف مناطقی قرار داشته باشد که از آن مهاجر به سایر مناطق کشور صادر میشود. با این همه و به رغم محافظهکاری جمعیتی و مهاجرتی اهالی تبریز و آذربایجان، بحرانهای شهری، به صورتهای مختلف، از جمله حاشیهنشینی و بدمسکنی و زندگی در بافتهای فرسوده و سکونتگاههای غیررسمی، مشهود و عیان است.
آمار حاشیهنشینی
برای محاسبه آمار بدمسکنی باید آمار بافت فرسوده و سکونتگاههای غیررسمی (مناطق حاشیه و زاغهنشینان) را با هم جمع کنیم.
بافتهای فرسوده: بر اساس آخرین آمارهای وزارت راه و شهرسازی، بیش از یک میلیون و ۳۰ هزار نفر از جمعیت استان در بافتهای فرسوده شهری زندگی میکنند که حدود ۵۰۰ هزار نفرشان در تبریز زندگی میکنند. مساحت بافت فرسوده مصوب تبریز، حدود ۲۵ کیلومتر مربع است که از این جهت بعد از تهران در مقام دوم در کشور قرار دارد. به جز تبریز، جمعیت ساکن بافت فرسوده در ۵۸ شهر استان، بیش از ۵۳۰ هزار نفر است که در حدود ۳۳ کیلومتر مربع از بافتهای فرسوده، در وضعیت ناپایدار زندگی میکنند.
زاغهنشینها و مناطق حاشیهای: اساس آمار که بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۲ تهیه شده، نزدیک ۵۴۰ هزار نفر در سکونتگاههای غیررسمی استان آذربایجان شرقی زندگی میکنند. مساحت این مناطق حدود ۳۶ میلومتر مربع است که معادل ۷درصد سکونتگاههای غیررسمی شناسایی شده در کل ایران است. ۲۰کیلومتر مربع از این محدوده سهم شهر تبریز است. جمعیت ساکن در سکونتگاههای غیررسمی تبریز، حدود ۴۰۰ هزار نفر است که ۲۵۰ هزار نفرشان در در پهنه شمال شهر (حاشیه جنوبی اتوبان پاسداران) ساکناند. بر اساس دادههای وزارت مسکن و شهرسازی، حدود ۳ هزار خانواده در یک محدوده به مساحت کمتر از ۴۸۰هزار متر مربع زندگی میکنند که نیازمند جابجاییاند. علاوه بر این آمار حاشیهنشینی در سایر شهرهای استان نیز قابل تامل است. جمعیت ساکن در سکونتگاههای غیررسمی و مناطق حاشیهای شهرهای مراغه و مرند و بناب و میانه نیز، بیش از ۱۴۰ هزار نفر است.
برآورد جمعیت بدمسکن: مجموع آمار بدمسکنی در تبریز، بر اساس آخرین دادههای که عمدتا بر مبنای سرشماری سال ۱۳۹۰ تهیه شدهاند، حدود ۹۰۰ هزار نفر است. چیزی معادل ۶۰درصد جمعیت شهر. اگر فرض کنیم که رشد جمعیت در بافت ناکارآمد شهری (بافت فرسوده و سکونتگاههای غیررسمی) مانند سایر مناطق شهری باشد، آن وقت میتوان انتظار داشت جمعیت بدمسکن تبریز در حال حاضر بیش از یک میلیون نفر باشد. به همین نسبت جمعیت بدمسکن استان نیز که در سال ۹۰ حدود یک میلیون و ۵۴۰ هزار نفر بوده، در حال حاضر باید از مرز یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر گذشته باشد. چیزی معادل ۴۰ درصد کل جمعیت استان و بیش از ۶۰ درصد جمعیت شهرنشین استان.
***
حاشیهنشینی، عینیترین نشانه توسعه نامتوازن یک شهر و یک سرزمین است. اما وقتی بحرانهای شهری، در جایی مثل تبریز بالا میگیرد، وقتی به رغم انواع و اقسام ظرفیتهای طبیعی و اقتصادی سهم آذربایجان از اقتصاد ایران کمتر از سهم جمعیتیاش میشود، وقتی به رغم انواع و اقسام مخاطرات طبیعی و غیرطبعی، نرخ حاشیهنشینی و زندگی در بافتهای ناپایدار و فرسوده شهری تبریز، از ۶۰ درصد بالاتر میشود، آن وقت میتوان گفت یک جای کار، بلکه چند جای آن میلنگد.
تبریز؛ شهری خاص در سرزمین ایران؛ شهری که به استانبول پهلو میزند، امروز نشانه و نماد توسعه معیوب است.