در اوان جنگ ایران و عراق ، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ضربه جبرانناپذیر دیگری را متحمل شدند، با شروع جنگ ایران وعراق مصطفی چمران مرد شماره یک این جنگ بود.
سوابق بیشمار فعالیتهای نظامی در پیش از انقلاب و همراهی با امام موسی صدر (که وی نیز ناپدید شد) در تشکیل جنبش امل در لبنان، نزدیکی بسیار به روحالله خمینی و وزیر دفاع بودن در دولت مهدی بازرگان و شورای انقلاب، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی و فعالیت در کردستان و میانجیگری با احزاب کرد پیش از جنگ ایران و عراق و از همه مهمتر محبوبیت او در ارتش مضمحل و سپاه تازه تاسیس حالا مصطفی چمران را به مرد شماره یک در جنگ ایران و عراق بدل کرده بود.
چمران با شروع جنگ، به اهواز رفت و ستاد جنگهای نامنظم را بنیانگذاری کرد، گروهی که با تعداد محدود خود عملاً در برابر ارتش و سپاه رخنمایی میکرد، از دیگر کارهای مهم وی ایجاد هماهنگی بین نیروهای ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند، ایده بکار گیری نیروهای مردمی و بسیج در لشکرهای سازمانیافته سپاه از وی بود.
در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ او مصمم به آزادی دهلاویه و رفتن ایران به مرزهای خود میشود و برای معرفی و توجیه فرمانده جدید محور به منطقه جنگی دهلاویه میرود، در خط مقدم نبرد، از پشت سر مورد اصابت تیر قرار میگیرد. کمکهای اولیه بر روی او در بیمارستان سوسنگرد انجام و درحالیکه رسم بر انتقال مجروحان فرمانده و ارشد توسط بالگرد به بیمارستانهای شهرها بود او با آمبولانس به اهواز فرستاده میشود ولی پیکر بیجان او به اهواز میرسد، در کشته شدن چمران نیز چندین روایت وجود دارد از شلیک تیر و منفجرشدن نارنجک تا اصابت ترکش که هیچکدام به درستی معلوم نشد جز اینکه هرچه بود او از ناحیه پشت سر مورد اصابت قرارگرفته.
اگر چمران زنده میماند بیشک با توجه به موفقیتهای او در آزادسازی مناطق اشغالشده امکان استمرار جنگ تا حدود بسیار بالایی مرتفع میگردید.
سرهنگ سید محمدعلی شریفالنسب از جمله ارتشی هایی است که در کنار چمران بود او درباره آخرین روزهای چمران می گوید:
در روزهای ابتدایی جنگ فرماندهان ارتشی نمیتوانستند دستور دهند؛ چراکه برخی میگفتند که اینها با دشمن همکاری میکنند؛ اما حضور سرشار از رحمت «چمران» موجب شد تا ضمن تشکیل ستاد جنگهای نامنظم در خوزستان، فرماندهان را جمع کرده و نسبت به ارتش اعتمادسازی کند؛ در واقع کمکم با حضور چمران ، ارتشیها قدرت گرفتند و نسبت به آنها اعتمادسازی شد. بر همین اساس ارتشیها گفتند که ما آمدهایم جان خود را فدا کنیم و دشمن در حدی نیست که ما نگران آن باشیم؛ اما از پشت سر خود نگران بودیم و حالا که آقای چمران پشت سر ما هستند، نگرانی نداریم؛ در واقع ارتش در شروع جنگ توسط چمران بازسازی شد اما متاسفانه چمران را ارتش از دست داد و نمی دانم تصادفی بود یا حکمت که چمران هم از پشت سر شهید شد !
شریف النسب در همان گفتگو می گوید : «جلال طالبانی» اولین نفری بود که از شهادت «چمران» خبر داشت و هنوز بیت امام خمینی هم بیخبر بود .
شریف النسب نمی گوید چگونه اولین فردی که شهادت چمران را اعلام کرده باید طالبانی باشد و در برابر این سئوال که این موضوع مشکوک نیست؟ می گوید :صحبتهایی درباره این شده بود که میگفتند شهادت چمران مشکوک است؛ اما من به این موضوع اعتقاد ندارم !
شریف النسب معتقد است چمران با ترکش خمپاره سبک کشته شده اما مهدی چمران، برادر او معتقد است : او داخل اتومبیل بوده و به سوی دهلاویه می رفته و در همان خودرو شروع می کند به نوشتن و این دست نگاشته داخل جیب لباسی بود که با آن به شهادت رسیدند.
طبیعتا ترکش خمپاره سبک نمی تواند از داخل خودرو عبور کند و به پشت سر چمران برخورد کند .
اما صرف نظر از نحوه کشته شدن چمران دلیل کشته شدن چمران است .
چرا مصطفی چمران کشته شد؟
مصطفی چمران در روزهای پایانی زندگی خود نامه ای به آیت الله خمینی نوشته نامه ای که کمتر منتشر شده و بسیاری درباره آن سکوت کرده اند .
ایران بریفینگ پس از اطمینان از صحت نامه اقدام به انتشار آن می نماید که بی شک این نامه دلیل کافی برای حذف و کشتن چمران می تواند باشد.
چمران در این نامه تکان دهنده از آیت الله خمینی به دلیل نزدیکی به معمر قذافی، رهبر لیبی، بشدت انتقاد کرده و با لحنی سرزنش آمیز آیت الله خمینی را به دلیل نادیده گرفتن مسأله ربایش آیت الله موسی صدر توسط رژیم قذافی، بشدت مورد انتقاد قرار می دهد.
این دست نوشته دردمندانه به دنبال انتشار خبر تجدید روابط ایران با لیبی و سفر عبدالسلام جلود نخستوزیر وقت رژیم قذافی به تهران، انتشار یافت اما بازتاب آنچنانی نیافت و آنطور که یکی از نزدیکان مصطفی چمران به خبرنگار روزنامه مهران گفته بود :« مطلع شده ایم شورای عالی امنیت ملی به مطبوعات نامه داده که به این نامه نپردازند»
در این نامه آمده است:
نمیدانم چگونه ممکن است که رهبر انقلاب اسلامی ایران دست خود را در دست مجرمین بگذارد؟ مگر ما به خاطر خدا قیام نکردهایم؟ مگر به راه علی و حسین نمیرویم؟ مگر نمیخواهیم که ارزشهای خدایی را استقرار دهیم؟ چگونه میخواهیم که انقلاب اسلامی ایران را با کثافات مجرمین آلوده کنیم؟ چگونه میتوانیم طهارت و اخلاص بینظیر شهدای انقلاب ایران را لجنآلود کنیم؟
معمر قذافی رئیس دولت لیبی، با کمال بیشرفی و بیانصافی، هفت ماه پیش رهبر شیعیان لبنان را دزدیده است. دلایل متقن بر این حقیقت وجود دارد و همه دولتهای مرتبط نیز بر این قضیه گواهی میدهند.
چه کسی است در عالم که به جرم لیبی در نابودی موسی صدر آگاه نباشد؟ و تازه اگر کسی تردید داشته باشد، باید تحقیق کند؛ و در حالت شک صلاح انقلاب ایران نیست که خود را به چنین جنایتکارانی آلوده نماید.
حضرت آیتالله بارها درخواست زیارت معمر قذافی را به ایران رد کردهاند؛ و دولت ایران نیز بارها درخواست تجدید روابط دو دولت را موکول به بازگشت موسی صدر کرده است. چطور یکباره خبر تجدید روابط با لیبی انتشار مییابد و جلود معاون معمر قذافی رهسپار ایران میشود؟ مگر تغییری در برنامه و خط مشی بوجود آمده است؟ یا مگر آدمدزدی و یا آدمکشی دیگر جرم نیست؟
راستی حرام است که طهارت انقلاب ما به کثافات این جنایتکاران آلوده گردد. راستی حرام است که این مصلحتطلبان بیدین، انقلاب اسلامی ایران را ملعبه سیاستبازیهای خود کنند تا در دنیای ظلمانی و طوفانی موجود ندای اسلام و انقلاب در دهند و ستمدیدگان محروم و مظلوم را بفریبند.
ای محمد (ص)، ای خاتمالنبیین، ای سرور انسانها، تو کجایی که ببینی چه کسانی رسالت پاک تو را برای خودخواهیهای خود آلوده میکنند و به نام اسلام بزرگترین ضربهها را به اسلام میزنند. ای علی (ع)، ای مظهر اسلام راستین، ای رمز انسانیت …
چنانکه متن نامه هم گویاست چمران درروزهای پایانی عمر خود حتی احترامات عرفی را با آیت الله خمینی به کناری نهاده وبرخلاف دیگر انقلابیون که وی را با پیشوند امام مخاطب قرار می دادند، وی آیت الله خمینی را نه امام و حتی نه آیت الله العظمی وبلکه تنها آیت الله مخاطب قرار داده است.
لحن پرخاشگرانه این نامه حکایت از تجدید نظر عمیق کسانی مانند چمران دربارۀ آیت الله خمینی وانقلابش دارد ومی تواند پاسخ معمای حذف زودهنگام مصطفی چمران از صحنه سیاست درجمهوری اسلامی باشد.
همچنانکه این نامه را می توان یکی از مهمترین اسناد همکاری حکومت ایران با رژیم قذافی درجهت حذف آیت الله موسی صدر از صحنه سیاسی لبنان وباز کردن فضا برای فعالیت آزادتر طیف عاملان رژیم مطلقه فقیه درلبنان دانست.
لحن کنایه آمیز مصطفی چمران دراین نامه مهر تأییدی براین مدعاست.
همه دلایل کشته شدن مرموز مصطفی چمران را در این نامه می توان یافت ، مرگهای مشکوک فرماندهان نظامی در جمهوری اسلامی اما پایان نیافت و تا امروز نیز ادامه یافته.
این سلسله نوشتار را در #ایران_بریفینگ و شبکه های اجتماعی می توانید با #مرگهای مشکوک_نظامیان دنبال کنید.