چه بسا بودند بسیاری که فکر میکردند با روی کار آمدن “روحانیت،” کسانی که زهد و تقوا پیشه شان است و چشم بر روی زر و زیور دنیای فانی و مادی بسته، بر خواهشها و تمناهای وسوسه بر انگیز خویش فائق آمده و واراسته گشته از تمامی کژی ها و کاستی ها، جامعه به گلستانی تبدیل شود که از آن چیزی جز بوی عطر بمشام نرسد، جامعه ای که در ان نه سفره ای تهی ماند نه دستی تنگ، نه مریضی بی طبیب ، نه دهانی دوخته و نه قلمی شکسته گردد. که رزق و روزی بدست خدایی ست یکتا و یگانه، خدایی که بزرگترین است و بخشنده و مهربان. که سعادتمندی آورد در این جهان و رستگاری در آخرت، خدایی که جلوه آن “ولایت” است.
پس از گذشت چهل سال، این جامعه الگو که قرار بود غرب و شرق را در نوردد، در حال غرق شدن در منجلاب “فساد” است. هر روز بر گشایش پرونده های اختلاس و غارت و چپاولگری افزوده میشود. این روزها اول رئیس و مدیر مسئول را بر کنار و سپس بازداشت میکنند. اگرچه بیانیه 8 ماده ای رهبرمعظم انقلاب مبنی بر ضرورت مبارزه با فساد، در سال 86 صادر گردیده است، در این 12 سال گذشته، بگیرو ببند چندانی اتقاق نثفتاد. اما، از زمانیکه تحریمات امریکا عرصه را بر حاکمان تنگ ساخته است، پرونده های کژیها و کاستی ها بشکل پرونده های غارت و چپاولگری، بمبالع هنگفت چندین هزار میلیاردی، بیشتر رو میشود. چرا که نظام بیرحمانه نیازمند مسئول است و قربانی تا همه ضرر و زیانها را به پایش بنویسند و کاسه و کوزه ها را برسرش بشکنند.
تاکنون ، این فساد نه از ردیف روحانیت که از بخش دولتی و یا “خصولتی” برخاسته است. از آنان که لباس مقدس پیامبری به تن ندارند. اخیرا، اما، کاشف بعمل آمد فساد از کسانی برخاسته که از دست و دل و چشم پاکان بوده ند، از آنان که لباس مقدس پیامبری بر تن دارند: دو روحانی، آیت الله محمد یزدی و آیت الله صادق لاریجانی آملی، هر دو از نور چشمی های حضرت ولایت و هردو از منصوبین وی بریاست قوه قضائیه، قوه ای که قرار است جامعه را از مفاسد گوناگون پاک و منزه نگاهدارد.
درگیری ای که بین دو رئیس قوه قضائیه پیشین بوقوع پیوسته است، نشان میدهد که تا چه حدودی دامن این پاک دینان به فسق و فساد آلوده است. البته، آخوند دیگری، مرجع تقلید، آیت الله مکارم شیرازی که از پاکدستی به سلطان شکر معروف گردیده است، خود را بوسط درگیری انداخته و بهر دو توصیه میکند که فراموش نکنند که آبروی روحانیت در کار است که درست میگوید و حکایت از دور اندیشی وی کند، اندیشه به آنروزی که دامن مقدس آلوده خویش بر ملا گردد.
بعضا، این درگیریها را بازتاب جناح بندی های درونی و یا رقابت بر سر جانشینی رهبر میدانند که بعید نیست هر دو نظریه درست باشد. اما، مسئله فساد و عمق ان است، فسادی که منشا ان نا شناخت و نامعلوم میماند. مثل فساد در عرصه امنیتی ست که سر چه بی گناهانی را که بدار نیاویختند، کسانیکه بخوبی میدانستند که اعتراف به جاسوسی بنفع دشمن، یعنی آویخته شدن از طناب شریعت. با این وجود به آنچه بازجو میخواهد تن میدهند. یعنی که مرگ را بر تحمل شکنجه ترجیح میدهند. نظامی که چنین وقیحانه ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی را زیر پا میگذارد، از بیخ و بن فاسد است. مازیار ابراهیمی که پس از اعتراف به جاسوسی به اسرائیل و شرکت در قتل دانشمندان هسته ای، جان سالم بدر برده است در مصاحبه هایش نه تنها از بیرحمی بی مثل و مثال بازجویان میگوید، همچون تحمل درد بیش از 700 ضربه کابل بر استخوان شکسته ی پا بلکه از فساد مامورین شکنجه گر امنیتی نیز گزارش میدهد. مازیار ابراهمیی نقل میکند که از پدرش مبلغ پنجاهزار دلار اخاذی شده است که او را بدار نیاویزند. یعنی که دامنه فساد امنیتی به فساد مالی هم میکشد.
روشن است، هر روز که از عمر این نظام میگذرد فساد هرچه وسیعتر دامن روحانیت را فرا میگیرد. چرا که فساد در ذات نظامی نهفته است که از همخوابگی دین و قدرت بوجود آمده است. چه، از این همخوابگی ست که دین بیک کالای پر ارزش تبدیل میشود و دارنده خریدار و فروشنده بسیار. کالای دین از آنروی دارای ارزش است که بازتابنده قدرت است. در نظام ولایت، ساختار قدرت، دین را ارجح بر هر چیزی میداند. معلوم است که بعنوان مثال، کارشناسی و تخصص در برابر کالای دین دارای چندان ارزشی نیست. به جرات میتوان گفت که تمامی آنانی که به مقام های بالا و یا به ثروت و سرمایه رسیده اند، از بابت فروش کالای دین بوده است که در سلسله مراتب دین و قدرت ارتقا یافته اند.
البته که دین فروشی پدیده تازه ای نیست، اما، هرگز بازارش باین داغی نبوده است. پیش از این، دین فروشی یک حرفه تخصصی بشمار میرفت و در انحصار قشر روحانیت بود. روحانیت هرگز کالای دیگری را بجز کالای دین تولید و یا بهتر است بگوییم بازتولید نکرده است و هرگز دست خود را با کارتولید نیالوده است. اما، با رسیدن دین به قدرت، دین فروشی نیز رواج بسیار یافت و از دست روحانیت خارج گردید، چنانکه دین فروشی حلال هر مشکلی و کلید گشایش هر معضلی گردید؛ و این طبیعی ست چون دین است حاکم.
این نکته شایان یاد آوری ست که دین فروشی کنشی است نمادین و خود را نیز به خریدار بطور نمادین عرضه مینماید. مثلا، پیشانی پینه بسته، ریش اگر نه، ته ریش، انگشتر عقیق بانگشت و تسبیه بدست، میتوانند دلالت بر نیتی کنند که از دین فروشی بر میخیزد. نیز، دین فروشی میتواند در کنش های نمادین بیان گردد، کنش هایی که از “تسلیم” و “اطاعت،” از عبودیت و بندگی بر میخیزد. که میتوان آنرا یا بزبان ایراد کرد، با ابزار حمد و ثنا و ستایش یا از راه تملق و چاپلوسی، نمایش خویش بعنوان یک فروتن و “خاکی،” حتی خوار و حقیر و که در رفتار، مثل تعظیم و تکریم، دست بوسی و پا بوسی، نیز ژنده پوشی و چرک نمایی، بمنصه ظهور رسد.
بعبارت دیگر، روابطی که باید در تبعیت از قوانین و مقرراتی موافق عقل و خرد انسانی و حفظ حق و حقوق بشری تنظیم گردد، در نظام بر اساس عبودیت و بندگی و یا خشنودی و رضای مقام بالاتر شکل بخود میگیرد، نظامی ست، فساد زا. زیرا که بر اساس نه انچه بهتیرین و ولاترین نزد انسان بلکه بر آنچه زشت و ذلتبار است بنیان گذاری شده است. نظامی که به توانایی ها و دانستنی ها، ظرفیتها، تخصص و کارشناسی، در برابر اطاعت و فرمانبری، اهمیتی ندهد و به شرافت و غرور انسان ارج ننهد، محکوم به گسترش فساد به تمامی اجزا و ارکان نظام بوده و که سبب ویرانی آن از درون خواهد گشت.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/