– مخالفان جمهوری اسلامی به یک برنامهی عملی روشن، بدون تعارف و اجماعی در مقابله با رژیم در خارج کشور نیاز دارند.
– برای حماقت و نادانی و خود را به حماقت و نادانی زدن باید نقطهی انتهایی وجود داشته باشد.
– لابی نظام با سرمایهگذاری روحانی و ظریف در ده سال اخیر گسترش قابل توجهی یافته و هزاران نفر در اروپا و آمریکا شبانه روز در آن چارچوب کار میکنند.
– مراکز دینی شیعه که از ایران تغذیهی مالی، و تامین نیروی انسانی و ایدئولوژیک میشوند محل جذب نیرو و تشکیل سلولهای تروریستی در سرتاسر دنیا هستند.
– در ایران مرکز تحقیقاتی و دانشگاهی که آلوده به برنامههای گسترش طلبانهی جمهوری اسلامی نشده باشد وجود ندارد.
– در ایران هنر و رسانه و فرهنگ به تبلیغات سیاسی آلوده است.
– جوایز خارجی فیلمهای ساخته شده در ایران با مجوز جمهوری اسلامی بیشتر به نفع نظام بوده (با تعدیل چهرهی آن) تا مردمی که هزاران میلیارد تومان آنها به جوی آب ریخته شده است؟
مجید محمدی , کیهان چاپ لندن:
همانطور که دستورالعمل لابی جمهوری اسلامی در دوران ظریف عادی نشان دادن رفتار جمهوری اسلامی و غیرعادی و جنگ طلبانه بودن رفتار مخالفان آن بوده مخالفان جمهوری اسلامی نیز باید به عنوان لابی منتقدان و معترضان داخلی به نظام فلاکت در پی غیرعادی (سرکوبگر، تروریستی، گسترش طلبانه و آتشافروزانه) نشان دادن این رژیم باشند. لابی نظام با سرمایهگذاری حسن روحانی و محمدجواد ظریف در ده سال اخیر گسترش قابل توجهی یافته و هزاران نفر در اروپا و آمریکا شبانهروز در آن چارچوب کار میکنند، در شبکههای تلویزیونی حضور مییابند، با مقامات کشورهای غربی در تماس هستند و برای نشریات و روزنامههای غربی مطلب میفرستند. این لابی با در نظر گرفتن شرایط در کشورهای غربی دیگر مشکلی ندارد که بانوانی بدون حجاب و با پیراهن آستین حلقه و سینهی باز از آن دفاع کنند و در مجامع جام شرابشان را در دست بگیرند و ساندویچ «هَم» (گوشت خوک) بخورند و به آنها در قالب فرصت مطالعاتی حقوق پرداخت کند. مخالفان نیز در این شرایط باید با تقاضاهای روشن و روایتهای صریح خواستههای خود را در نوشتهها، مصاحبهها و دیدارها بیان کنند.
پیگیری توافق بر سر یک برنامهی عملی در خارج کشور بسیار مهمتر از دور هم جمع شدن چند نفر در خارج کشور برای مدیریت دوران گذار در داخل کشور است. اگر گروهی میخواهند دوران گذار را مدیریت کنند بهتر است برنامههای عملی برای انزوای بیشتر رژیم و قطع لولههای حیاتی آن را دنبال کنند تا به آن دوران گذار برسیم. توافق موثر بیشتر معطوف است به برنامهها و کمتر به ایدئولوژیها و بندهای قوانین اساسی پیشنهادی.
در زیر ده خواستهی روشن را که باید سرلوحهی کار مخالفان رژیم اقتدارگرا و تمامیتخواه جمهوری اسلامی در خارج کشور قرار گیرد مطرح میکنم:
۱.ضبط هرگونه دارایی رژیم با تصویب قوانین ضدتروریستی، کاری که ایالات متحده و کانادا تا کنون انجام دادهاند؛ هرگونه تاسیسات و اموال جمهوری اسلامی باید چنان که هستند یعنی مقر تربیت سلولهای تروریستی و اقدامات خصمانه علیه جوامع غربی و نیز تهدید این جوامع معرفی شوند؛ آغازکنندهی این رفتار جمهوری اسلامی با در اختیار گرفتن سفارت آمریکا بوده است و کانادا و ایالات متحده بعد از چهل سال به یاد این کار افتادند در حالی که جمهوری اسلامی از روز اول رژیمی تروریستی بود.
۲.عدم صدور ویزا برای مقامات و اعضای خانوادهی آنها در همهی سطوح از رئیس دولت و اعضای مجلس تا مدیران کل و فرماندهان نظامی و شهرداران و اعضای شوراهای شهر (جمعیتی حدود ۲۵۰ هزار نفر که با اعضای خانواده جمعیتی یک میلیون نفری هستند)؛ اینها در هر شرایطی به دلیل تغذیه از منابع بیحساب و کتاب ایران لشکر تبلیغاتی نظام هستند؛ زمانی که مقامات غربی و شهروندان ایرانی مقیم خارج توانستند آزادانه به ایران سفر کنند و در ایران با رسانههای مستقل مصاحبه کنند آنگاه میتوان این محدودیت را برداشت؛ با وجود امیدهای واهی حتی اعضای شوراهای شهر نیز در خدمت «نظام» هستند؛ دولت ترامپ اولین گام را در این زمینه برداشته است اما تنها مقامات عالیرتبه را در بر می گیرد.
۳.تحریم کامل بانکی و نفتی و اقتصادی رژیم به گونهای که هیچ محصول صنعتی به این کشور صادر نشود و ارز کشورهای غربی در اختیار این رژیم قرار نگیرد. صادرات کشورها به ایران باید به غذا و دارو محدود شود. رژیم که مدعی است از همه نظر خودکفاست (موشک تا ماهواره) نیازی به این محصولات نباید داشته باشد؛ تا کنون تنها آمریکای ترامپ چنین تحریمهایی را بر رژیم اعمال کرده است.
۴.بستن تمام مراکز دینی شیعه که از ایران تغذیهی مالی و تامین نیروی انسانی و ایدئولوژیک میشوند. این مراکز محل جذب نیرو و تشکیل سلولهای تروریستی در سرتاسر دنیا هستند و اگر دستگاههای امنیتی کشوری تا کنون متوجه این موضع نشده کور بوده است. متاسفانه همهی کشورهای غربی در این زمینه نابینا هستند وگرنه مثل ابلهان دولت آلمان هزینهی مراکز اسلامی در آلمان را که تحت مدیریت جمهوری اسلامی اداره می شوند پرداخت نمی کردند؛ شیعهی اسلامگرا یک دین عادی نیست که با آن به صورت عادی برخورد شود؛ تحلیلگران امنیتی غربی ظاهرا مواضع شیعیان اسلامگرا را نمیخوانند یا اگر میخوانند آنها را جدی نمیگیرند یا اگر جدی نمیگیرند با آنها موافق هستند؛ در ضمن هیچ موسسهی غربی نمیتواند در ایران فعالیت کند. آزادی یکطرفه، آزادی نیست؛ سوء استفاده است.
۵.قطع همهی همکاریهای مراکز علمی و تحقیقاتی با چنین مراکزی در ایران. در ایران مرکز تحقیقاتی و دانشگاهی که آلوده به برنامههای گسترشطلبانهی جمهوری اسلامی نشده باشد وجود ندارد؛ جمهوری اسلامی بر علم و دانش و فن آوریای که به تقویت نظام نپردازد سرمایهگذاری نمیکند. مدیران و اعضای موثر این نهادها همه منصوبان سران رژیم و شورای عالی انقلاب فرهنگی (نهاد سرکوب علمی) هستند؛ پژوهشگران مستقل در ایران نیز باید روزی حساب خود را از نهادهای حکومتی جدا کنند.
۶.قطع همهی همکاریهای فرهنگی و هنری با ایران تحت جمهوری اسلامی چون در ایران هنر و رسانه و فرهنگ یا دولتی است یا به تبلیغات سیاسی آلوده. اروپاییها و آمریکاییهایی که این روابط را در اختیار دارند به دلیل چپگرایی کاملا در تاریکی بسر می برند و تصور میکنند در ایران هنر و فرهنگ مستقل وجود دارد. هنر و فرهنگ مستقل در ایران زیرزمینی است و هنرمندان و اهل فرهنگ مستقل در زندان. نابغههای غربی چهل سال است که هنور متوجه این موضوع نشدهاند؛ چهل سال است فیلمسازان داخلی با بودجهی بیتالمال فیلم ساخته و به عنوان فیلمساز مستقل و اصلاحطلب به جشنوارههای خارجی راه یافتهاند و جایزه گرفتهاند. این جوایز بیشتر به نفع نظام بوده (با تعدیل چهرهی آن) تا مردمی که هزاران میلیارد تومان آنها به جوی آب ریخته شده است؟ اصغر فرهادی بیشتر در ارکستر نظام مینوازد یا ارکستر مردم؟
۷.ممنوعیت سفر همهی شهروندان جوامع دمکراتیک و باز به ایران چون توسط رژیم گروگان گرفته می شوند. دولتهای دمکراتیک باید رسما به شهروندان خود اعلام کنند که اگر به ایران سفر کرده و گروگان گرفته شدند از پیگیری آزادی آنها ناتوانند همانطور که تا کنون بودهاند؛ آمریکا برای سالها این سیاست را در برابر کوبا داشت و اوباما برای کاهش فشار بر دوستان سوسیالیستاش آنها را برداشت.
۸.اخراج همهی فدراسیونهای جمهوری اسلامی از فدراسیونهای ورزشی، المپیک و جام جهانی تا زمانی که زنان در عرضهی ورزش دارای حقوق مساوی نیستند، جمهوری اسلامی در پی نابودی یکی دیگر از عرصههای فعالیت اجتماعی در کشور است و ورزش حرفهای در ایران تحت کنترل دولت است؛ چرا رؤسای فدراسیونهای ورزشی توسط دولت تعیین میشوند؟ ورزش در جمهوری اسلامی ابزاری برای کنترل سیاسی و اجتماعی و تبلیغات سیاسی است؛ سخنی ابلهانهتر از این گفتهی نمایندگان فیفا در ایران شنیدهاید که گفتهاند «به قوانین داخلی کشورها احترام میگذاریم»؟ همهی تیمهای ورزشی در جوامع دمکراتیک باید مسابقه با تیمهای تحت کنترل دولت را تحریم کنند تا حدی که ورزشکاران ایرانی تنها به صورت فردی و در تیمهای تبعیدی حضور پیدا کنند.
۹.به حضور و کار سمپاتها و وفاداران به نظام جمهوری اسلامی که تشخیص آنها اصولا دشوار نیست در رسانههایی که با مالیات شهروندان غربی اداره میشوند باید پایان داد. شهروندان غربی نباید برای تبلیغات سیاسی به نفع رژیم هزینه پرداخت کنند. وفاداران رژیم در خارج کشور بجز تبلیغ به نفع نظام کار دیگری نمیکنند. انعکاس دیدگاههای مقامات رژیم که کار هر روزهی این رسانههاست برای ایجاد توازن کافی است. انعکاس دیدگاه مخالفان این توازن را ایجاد می کند؛ طرفداران رژیم دارای تریبون کافی برای تبلیغات سیاسی خود هستند. امروز اکثر رسانههای غربی به دلیل تنفر از ترامپ بطور یکطرفه در اختیار لابی جمهوری اسلامی است.
۱۰. قطع هرگونه همکاری با نهادهای (قلابی) مدنی در ایران. امروز پس از دو دهه مقابلهی حکومت با نهادهای مستقل نهاد مستقلی در ایران باقی نمانده یا اگر مانده باشد اعضایشان یا در زندانند یا تحت تعقیب و محاکمه. اگر نهاد مستقلی مانده باشد ارتباط و کمک به آن مایه به خطر افتادن آن است و اگر قلابی باشد کمک به آن هرز دادن منابع.
میدانم همهی کسانی که هم از توبرهی رژیم میخورند و هم از آخور جوامع باز (به ویژه سلبریتیهایی که در داخل با اعضای وزارت اطلاعات اسپرسو مینوشند و در خارج طرفدار حقوق فردی میشوند) با سیاستهای فوق مخالفت خواهند کرد اما بدون انزوای کامل رژیم و قطع همهی منابع ثروت و منزلت و نفوذ نمیتوان این رژیم را از پا درآورد یا حداقل خسارات آن را کاهش داد. انزوای جمهوری اسلامی مشکلاتی را برای شهروندان ایران رقم میزند اما دولتهای دیگر کشورها و ایرانیان خارج کشور نمیتوانند خساراتی که بر امنیت و آزادی آنها از سوی اسلامگرایان وارد آمده و میآید را رها کنند. مردم ایران برای رفع این خسارات باید دولت خویش را بازخواست کنند.
جمهوری اسلامی و مقامات و هواداران آن در استفادهی ابزاری از آزادیهای سیاسی و اجتماعی و دمکراسی در کشورهای غربی ید طولائی دارند. به سوء استفادهی مقامات رژیم از آزادی رسانهها، آزادی درس خواندن و تحقیق در دانشگاههای غربی، آزادی مذهبی و آزادی بیان و تجمعات و دمکراسی در کشورهای غربی برای برساختن تهدیدهای امنیتی و تبلیغات سیاسی باید پایان داد. برای حماقت و نادانی و خود را به حماقت و نادانی زدن باید نقطهی انتهایی وجود داشته باشد. مخالفان باید در هر مجمع و تریبون و رسانهای به صراحت اعلام کنند که چپها و هویتگرایان اروپایی و آمریکایی را که به مالهکشی سیاستهای جمهوری اسلامی بر اساس دشمنی با رقبای سیاسی خود یا هر انگیزهی دیگری میپردازند دشمن آزادی و حقوق بشر میدانند.
بدون این اقدامات اصولا به مخالفت این دولتها با جمهوری اسلامی و تروریسم و نقض حقوق بشر و اقدامات بیثباتکنندهی آن نمیتوان باور داشت. دولتهایی را که به اقدامات بالا دست نمیزنند مدام باید در مجامع عمومی خجلتزده کرد. چهل سال برای درک این که این رژیم قابل تغییر نیست کافیست. تا به حال صدها مورد کارزار برای آگاهیرسانی برگزار شده است و این آگاهیرسانی باید در یک نقطه بیدارکننده بوده باشد.