– توافق هستهای پس از افشای برنامه مخفی اتمی جمهوری اسلامی و سالها رفت و آمد و گفتگو در دولتهای محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد با کشورها و نهادهای غربی تنها زمانی به سرانجام رسید که آمریکا نیز وارد میدان شد.
– بدیهی است، توافقی که بدون آمریکا نمیتوانست به دست آید، امکان نداشت بدون آمریکا باقی بماند!
– حال همزمان با از سر گرفته شدن اعتراضات مردم علیه رژیم که در طول فقط چند روز هزاران کشته و زخمی و مفقود و زندانی به دنبال داشت و کشته شدن قاسم سلیمانی در حمله پهپادی آمریکا و موشکپرانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به کشته شدن ۱۷۶ سرنشین پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین انجامید و فعال شدن مکانیسم ماشه توسط کشورهای اروپایی، جمهوری اسلامی به تنها بازیکن یک «رولت روسی» تبدیل شده که همه منتظر شنیدن صدای گلولهای هستند که دیر یا زود به مغز خویش شلیک میکند.
سرانجام مکانیسمی که در توافق موسوم به برجام پیشبینی شده بود تا در صورت عدم پایبندی و نقض مفاد آن از سوی جمهوری اسلامی فعال شود، فعال شد.
بیایید نخست یک تصویر از ماجرای چرایی و ضرورت توافق اتمی ترسیم کنیم. تصویری که در عبارت ۱+۵ نیز نشان داده میشود. این کشورها عبارتند از پنج عضو شورای امنیت یعنی آمریکا و روسیه و چین و انگلیس و فرانسه به اضافه آلمان که به دلیل نقش تعیینکننده سیاسی و اقتصادی در اتحادیه اروپا جایگاهی برایش در مشاورههای شورای امنیت نیز در نظر گرفته شد.
در تصویر برجام، پنج بعلاوه یک در یکسو و جمهوری اسلامی در سوی دیگر قرار دارد زیرا جامعه جهانی پس از افشای برنامه مخفی اتمی میخواست حکومت اسلامی در ایران را وادار کند به دنبال «تکمیل چرخه هستهای» که راه را برای تولید بمب اتمی باز میکند، نرود.
سابقهی تلاش اتمی در جمهوری اسلامی به «جام زهر» و آتشبس جنگ هشت ساله ایران و عراق باز میگردد که خمینی در نامه معروف خود رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی را به داشتن «سلاحهای اتمی و لیزر» موکول کرد! از همان زمان رژیم که پیشرفتهای مربوط به استفاده از انرژی هستهای صلحآمیز در پیش از انقلاب ۵۷ را خیانت نامیده بود، تلاش مخفیانه برای به دست آوردن آن را آغاز کرد. نخستین پرسش در همینجاست: برای تأمین انرژی هستهای جهت مصارف صلحآمیز چرا نباید مانند پیش از انقلاب در برابر چشم همه تلاش شود؟! چرا باید چنین فعالیتی که خلاف قانون و پیمانهای بینالمللی نیست، مخفیانه پیش برود؟!
دور بیپایان و ناکام گفتگوهای اتمی
مبتکر گفتگوهای اتمی سه کشور اروپایی انگلیس و آلمان و فرانسه بودند. نه جمهوری اسلامی حضور آمریکا را در مذاکرات علنی میپذیرفت و نه آمریکا که رژیم ایران را «محور شرارت» خوانده بود علاقهای به گفتگوی علنی با رژیم ملایان داشت.
اما سالها رفت و آمد و گفتگوی اروپاییان در دولتهای حجتالاسلام محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد هر بار نافرجام ماند و به جایی نرسید چرا که یک عامل مهم در آن غایب بود: ایالات متحده آمریکا!
هنگامی که با روی کار آمدن دولت باراک اوباما زمینه برای گفتگوهای چندجانبه فراهم شد، اوباما با پشت کردن به اعتراضات مردم ایران، با پیام نوروزی به علی خامنهای چراغ سبز نشان داد و در جمهوری اسلامی نیز مقدمات روی کار آوردن دولت حجتالاسلام حسن روحانی برای «نرمش قهرمانانه» فراهم شد تا زمانی که به قول خمینی، حکومت اسلامی برای رسیدن به اهداف خود به «سلاحهای اتمی و لیزر» مجهز شود. آن زمان در توافق اتمی، پانزده سال پس از ژوییه ۲۰۱۵ یعنی سال ۲۰۲۵ تعیین شده است!
به این ترتیب توافق اتمی تنها زمانی به دست آمد که آمریکا در مذاکرات حضور یافت. بدیهی است، توافقی که بدون آمریکا نمیتوانست به دست آید، امکان ندارد بدون آمریکا باقی بماند!
یک توافق بد در شرایط بد
انگیزهی دولت اوباما برای تن دادن به چنین توافقی که هزینههای آن از حساب مردم ایران پرداخته شده (از جمله چمدان پول و مبادلهی قاچاقچیان جمهوری اسلامی با گروگانهای خارجی و دوتابعیتی در ایران!) هر چه بوده باشد، نمیتواند در واقعیات تغییر دهد. اگر «جام زهر» برای توقف جنگ ایران و عراق از موضع ضعف جمهوری اسلامی نوشیده شد، «نرمش قهرمانانه» اما در شرایطی انجام شد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در داخل بر مهمترین بخشهای اقتصاد کشور سلطه داشته و سپاه قدس به عنوان بازوی خارجی آن در منطقه و فراتر از آن به پرورش شبهنظامیان و خرابکاریهای تروریستی مشغول بوده! عبارت «نرمش قهرمانانه» نیز بر اساس همین «اقتدار» و اعتماد به نفس جمهوری اسلامی درباره «محور مقاومت» انتخاب شد. محوری که با هزینههای میلیاردی در جنگهای نیابتی و با شبهنظامیان مزدور از ایران و افغانستان و پاکستان و عراق و دیگر کشورها، «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی را تأمین کرده و گسترش میداده است. در برابر جهانبینی «آخرالزمانی» جمهوری اسلامی، ۱۵ سال پایبندی به «برجام»، از ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۵، فقط یک چشم بهم زدن است!
دولت ترامپ نه تنها در رقابت با حزب دموکرات بلکه از نظر منافع ملی ایالات متحده از زمان اشغال سفارت آمریکا توسط «خط امامی»ها به اندازه کافی انگیزه داشته تا نقاط ضعف توافق اتمی را پیش از شکست دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ تشخیص داده و خود را برای خروج از آن آماده کند. به ویژه آنکه ناتوانیهای سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی و گسترش نارضایتیهای عمومی و اعتراضات سراسری، در هر جامعهای، چیزی نیست که نتوان آنها را پیشبینی کرد.
از این رو، دلیل شکست برجام را نه در خروج آمریکا بلکه درون جمهوری اسلامی باید جستجو کرد چرا که دلیل خروج آمریکا نیز چیزی جز آن نیست: تباهکاری و دروغگویی و ماجراجویی که به اعتراف مقامات نظام، از جمله عباس عراقچی، در زمان اجرای برجام نیز جریان داشت و طبق این توافق پس از ۱۵ سال بدون محدودیتهای قبلی میتوانست ادامه یابد!
جاهطلبیهای مرگبار در گرو یک گلوله
جمهوری اسلامی همزمان با گفتگو درباره برنامه هستهای، از یکسو به تقویت برنامههای موشکی خود و گسترش گروههای شبهنظامی در کشورهای منطقه ادامه داد و از سوی دیگر سرکوب اعتراضات مردم را شدت بخشید. رژیم ایران درواقع برنامه موشکی را موازی با برنامه اتمی پیش برد تا پانزده سال دیگر پس از پایان محدودیتهای برجام، موشکهایی داشته باشد که بتواند کلاهک اتمی را بر سر آنها بنشاند!
با خروج آمریکا از برجام در مه ۲۰۱۸، کشاکشهای اتمی از سر گرفته شد. تکمیل این خروج با تحریمهای کمرشکن که شرکتهای خارجی از جمله اروپایی را با خطر جریمههای سنگین روبرو میکرد، سبب شد تا تلاش اروپا برای کمک مالی به جمهوری اسلامی ناکام بماند! اروپا یک بار دیگر نه تنها دریافت که بدون آمریکا قادر به هیچ توافقی با جمهوری اسلامی نیست بلکه تهدیدات موشکی، قاچاق مواد مخدر و صدور «پناهجو» که از سوی حسن روحانی رئیس دولت «میانهرو» جمهوری اسلامی نیز مطرح شد، آنها را کمی به خود آورد.
همزمان عملیات خرابکارانه و ایذائی رژیم ایران علیه منافع و مواضع آمریکا برای کشاندن آن به یک درگیری نظامی، با فشار یک دکمه در حمله پهپادی، به محو شدن «سردار محور مقاومت» و چند تن از مهمترین رفقایش انجامید! آنهم در حالی که از ماهها پیش بمباران پایگاههای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه و عراق توسط اسرائیل تلفات جانی و خسارات عظیم به بار میآوَرَد. پاسخ رژیم ایران به این شکستهای پی در پی، پس از لاف و گزافهای فراوان، شلیک موشک به دو پایگاه تقریبا خالی آمریکا در عراق، شلیک موشک به هواپیمای مسافربری پرواز ۷۵۲ اوکراین با ۱۷۶ سرنشین در حوالی تهران و کشته شدن مردم در تشیع جنازه سلیمانی زیر دست و پا در کرمان بوده است!
امروز آن تصویر چرایی و ضرورت توافق اتمی در سال ۲۰۱۵، به ضرورت یک «توافق تازه» تغییر کرده است اما با تفاوتی از زمین تا آسمان!
خامنهای در سخنان نماز جمعه ۲۷ دی ۹۸ با اعلام چندبارهی مخالفت خود با مذاکرت و شانه خالی کردن از مسئولیت «برجام»، دولت تدارکاتچی و «بیتفنگ» روحانی را سکه یک پول کرد و با ستایش از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سپاه قدس بر تقویت «دولت با تفنگ» تأکید نمود و آنها را «رزمندگان بدون مرز» نامید که «هر جا نیاز باشد حضور پیدا میکنند»! وی درواقع هم به اقدامات نظامی- تروریستی جمهوری اسلامی در خارج از مرزهای ایران اعتراف کرد و هم مسئولیت آنها را بر عهده گرفت! خامنهای در پیروی از آمال خمینی که «جام زهر» را سر کشید تا زمانی که نظام به «سلاحهای اتمی و لیزر» مجهز شود، آن را به «جهش فناوری» تغییر نام داد و تأکید کرد: «باید تلاش کنیم قوی بشویم… ما از مذاکره ابایی نداریم اما نه از موضع ضعف بلکه از موضع قدرت!»
امروز تصویری که در برابر چشم است، پایان برجام به همراه انزوای بیشتر جمهوری اسلامی و درگیری بیشتر آن با نهادهای بینالمللی است. نارضایتیهای عمومی، اعتراضات سراسری، خشم و انزجار مردم از سیاستهای داخلی و خارجی نظام همزمان با نزدیک شدن سیاستهای اروپا و آمریکا در مورد ایران و فعال شدن مکانیسم ماشه، نظام را به تنها بازیکن یک «رولت روسی» تبدیل کرده که همه منتظر شنیدن صدای گلولهای هستند که دیر یا زود به مغز خویش شلیک میکند.
الاهه بقراط/ کیهان لندن: