رسانهها پُر است از اخبار تعطیلی، پلمب کسب و کار و بگیر و ببند مردم عادی به دلیل انتخاب شیوهای متفاوت از آنچه حکومت ایران پایهگذاری کرده است.
انتشار ویدئوی رقص و پایکوبی خانوادهها در یک سفرهخانهی سنتی در همین اواخر و آنچه شبکههای اجتماعی از زندگی مردم ایران بازتاب میدهند، حاکیست که مردم نه تنها انتخابی متفاوت از ایدئولوژی و قوانین و مقررات نظام دارند بلکه این انتخاب را با همهی پیامدهایش به مرحلهی عمل نیز میرسانند.
آنها نه فقط در خفا، که بطور علنی و آشکار این قواعد و مقررات را زیر پا میگذارند: رقص و پایکوبی از مراسم عروسی و پارتیها تا در خیابانها و پارکها، برداشتن روسری در مخالفت با حجاب اجباری و جایگزینی سربند و کلاه بجای حجاب، تغییر ماهیت روپوشهای مورد تایید نظام به شنل و آوازخوانی زنان و نوازندگی آنها در خیابانها!
شاید باورکردنی نباشد ولی مردم ایران قوانین نظام را چنان دور میزنند که حتی دستگاههای انتظامی هم زمام امور را از دست داده و توان مقابله با آنها را ندارند.
زندگی کنونی مردم ایران، بر اساس آنچه در اینستاگرام، توئیتر و فیسبوک تماشا میکنیم و یا لابلای اخبار و گزارشها میخوانیم، فقط یک سرپیچی صرف نیست، بلکه بازتابی از پاسخ به یک پرسش مهم هویتی است: ایرانی بودن چیست؟
مردم به اندازه کافی در سالهای گذشته فرصت داشتهاند که از خود بپرسند آیا ایرانی بودن یعنی شرکت در مراسم حکومتی ۲۲بهمن و سردادن شعار در تأیید نظام؟ آیا هویت ایرانی با پوشش چادر، مقنعه، دستکش، داشتن ریش و پیراهن یقه آخوندی و شلوار مدل پاسدار و بسیجی، بازشناخته میشود؟ آیا این هویت را میتوان در آتش زدن پرچم ملتهای دیگر پیدا کرد؟!
امتناع از هویت جعلی
جامعه هر چه بیشتر به این پرسشها اندیشیده، بیشتر از نظام که مبلّغ یک هویت جعلی است، فاصله گرفته است. مردم پاسخ به این پرسشها را در حفظ و نگهداری از فرهنگ و تاریخ ایران و کنجکاوی نسبت به آن یافتهاند. هویت ایرانی سالهاست که با استفاده از نمادهای ممنوعه در زندگی شخصی و اجتماعی خودنمایی میکند. ممنوعههایی که دیگر هیچ قانون و مقررات و بگیر و ببندی نمیتواند آنها را از چشمها پنهان نگاه داد.
باوجود اینکه قوانین اسلامی برای انتخاب نامهای کهن و ایرانی برای کودکان، محدودیت گذاشته ولی تمایل به نامگذاری کودکان با اسامی اصیل ایرانی، افزایش یافته است. حتی مدتی است که دختران و پسران جوان، پیمان زناشویی خود را به زبان فارسی و به سبک ایران باستان برگزار میکنند آنهم در حالی که دفترخانهها، فقط ازدواج اسلامی را ثبت میکنند!
حتما به یاد دارید که چطور ورود دو شیر نر و ماده نژاد ایرانی به کشور با هدف حفظ نسل یوز ایرانی از سوی مردم با استقبال مواجه شد و تصاویر منتشر شده از محل نگهداری این دو شیر، صفهای طویل مردم و چشمان مشتاق آنان را نشان میداد.
گرایش به نمادها و نشانههای دوران شاهنشاهی، پادشاهی پهلوی و همچنین زرتشت به عنوان آئین باستانی ایرانیان پیش از حمله اعراب، چندین سال است که با استقبال بسیار مواجه شده. تولیدکنندگان محصولات مد و لباس و جواهرات، از نمادها شیر و خورشید، فروهر، تاج و مهر پادشاهی و تخت پادشاهی بهره میبرند. ضمن اینکه جوانترها این نمادها را حتا بر بدن خود تتو میکنند. وسایل و لوازم تولید شده یا مورد استفاده از دوران پهلوی از جمله پیکان نخستین کارخانهی اتومبیلسازی کشور یعنی «ایران ناسیونال» همچنان نگهداری و خرید و فروش میشود. حتی مردم خانههای خود را به سبک دوران پهلوی با مبل و صندلیهایی بازسازی شده و حتی کپیبرداری شده طراحی میکنند و میچینند.
گذشته از اینها، تخریب و تحریف سازمانیافته هویت ایرانی که منجر به بحران هویتی جامعه شده، ایرانیان را بر آن داشته تا در مقابله با منع ایرانی بودن و هراسافکنی درباره «هویت ایرانی» از سوی حکومت و «روشنفکران»، بیشتر از همیشه به گذشتهی خود و اندیشههای میهنپرستانهی پهلویها در تاریخ معاصر روی بیاورند.
در این میان جلسات شاهنامهخوانی، بررسی تاریخ ایرانزمین، اسطورهشناسی و بررسی ادبیات کهن نیز اقبال فراوانی یافته تا مرجعی برای دیدگاههای اجتماعی و حقوق بشری و درک و دریافت «ایرانی بودن» باشند.
«خاطرهبازی» با تاریخ
آسیبدیدگی روحی و روانی اجتماع ایران در طول چهار دهه گذشته، در حالی که در دوران پهلوی، نوسازی و توسعه را تجربه میکرد و از هویت ملی و استقلال و اعتبار کشورش، نگاهبانی میشد و تعارضی میان ایران و ایرانی بودن و جهان وجود نداشت، ایرانیان را علاقمند کرد تا «خاطرهبازی» کرده و به جمعآوری اشیا و نمادهای دوران پهلوی بپردازند. آنها نشانههای شاهنشاهی از جمله شیروخورشید را که از قرنهای گذشته نشانگر ایرانیان بوده و یادگارهای دوران پهلوی را با راهاندازی موزههای آنلاین به نمایش همگانی میگذارند.
یکی از این موزهداران که مجموعهی وسیعی از یادبودها، مدالها، روزنامهها و دستنوشتهها و حتی تولیدات دورهی پهلوی را نگهداری میکند، دربارهی انگیزهاش برای جمعآوری این اشیا به کیهان لندن میگوید: «فرهنگ، تاریخ و گذشتگان خودمان را نباید فراموش کنیم. من میخواهم خاطرهها را زنده کنم. اکثر کسانی هم که صفحه مرا دنبال میکنند، اکثرا برای خاطرهبازی است و زنده نگهداشتن خاطرهها.»
در جستجو در این موزههای مجازی و نوستالژیک، کلاه قدیمی شهربانی، سکههای کمیاب و نایاب، سرستونهای شیر و یادبود افتتاح ساختمان فرودگاه بینالمللی تهران (تیرماه ۱۳۳۷)، سیگار اُشنو، زر، شیراز و هُما، بشقاب طرح شهبانو فرح پهلوی، مدال همایونی موسسه اعتباری دانشگاه را میتوانید پیدا کنید. برخی مجموعهداران مدال سپاه دانش، سنجاق سینهی پیشاهنگی، دکمههای نیروی هوایی، بلیت اولین راهآهن شهری، برگ پیشنویس وزارت بهداری، کراواتهای متعلق به دوران شاه، تمبر ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران، ماهنامه ارتش شاهنشاهی، فنجان و نعلبکی طرح شاهنشاهی، سکهی فرمایشی رضاشاه کبیر برای پنجاهسالگی تأسیس بانک ملی را هم دارند و به داشتن آن مباهات میکنند.
یکی از مجموعهداران که صفحه تلگرام پرطرفداری هم دارد به کیهان لندن میگوید: «با اینکه قیمت بالا رفته ولی عشق است دیگه، مردم میخرند!»
پای پستهای این صفحات، واکنشهای متفاوتی دیده میشود آنهم در حالی که اغلب این موزهداران در بیوگرافی صفحهشان بحث سیاسی را ممنوع کردهاند. پستهایی که نقش رضاشاه پهلوی، محمدرضا شاه فقید و شهبانو فرح پهلوی و مربوط به خانوادهی سلطنتی است، لبریز از احساسات، تحسین و احترام است. کاربران مینویسند که خدا آنان را بیامرزد. قدیمیترها میگویند که زندگی خوبی در آن دوران داشتند و شاد بودند. برخی مینویسند، «خوب کار کردند و قدرتمند بودند».
این خاطرهبازی و نگاه حسرتآمیز به گذشته، خودش را در اقبال عمومی به موزههای تاریخی و باستانی و حساسیت نسبت به حراست و نگهداری از میراث بازمانده از گذشته نیز نشان میدهد.
کمپینهای مردمی: چه بودیم و چه شدیم!
تشکیل کمپینهای مردمی برای جلوگیری از تخریب و ویرانی بناها و ساختمانهای قدیمی متعلق به دوران پهلوی و قاجار، رصد شیوه نگهداری از اشیای تاریخی و حساسیت مردم نسبت به سرقت و خروج میراث فرهنگی از کشور نیز در این سالها بیش از گذشته دیده میشود و دست حکومت را برای تخریب و ویرانی بیشتر بسته است.
صفحات اجتماعی ایرانیان، به آرشیو وسیعی از مجلات و روزنامههای قدیمی از جمله «سپید و سیاه»، «زن روز»، «کیهان» و «اطلاعات» تبدیل شده که امروز ایرانیان را با دیروز آها در ترازو قرار میدهند. کاربران با حسرت به تصاویر زنان دانشجو و وزرا و معاونین زن، دختران شایسته و جشنهای شیراز واکنش نشان میدهند و تکرار میکنند: چه بودیم و چه شدیم!
تلاش سازمانیافتهی حکومت و برخی «روشنفکران» عمدتا چپگرا برای زدودن هویت ایرانی از ساکنان این سرزمین، به ویژه از طریق تاریخنگاری جهتدار و دروغپردازی و قلب واقعیت، تلاش میکند ایران را فقط از زمان حمله اعراب به ایران تعریف کند و تاریخ معاصر را نیز با جمهوری اسلامی بازنویسی کند!
این تخریبها را میتوان در حذف اسامی پادشاهان در کتابهای درسی، تحقیر و ضعیفانگاری قدرت استراتژیک ایران در طول تاریخ در برابر تمدنهای دیگر، و تمسخر نمادها و باورهای ملی… دید.
اما همین مردم و دانشآموزان کوروش بزرگ را در پاسارگاد آنقدر تجلیل کردند تا حدی که اکنون «روز کوروش» به موضوع امنیتی برای نظام تبدیل شده است. نکته جالب اینجاست که مقامات جمهوری اسلامی هر جا که کم میآورند به همین هویت ایرانی و تاریخ و تمدن آن، دست درازی میکنند تا اعتبار به دست بیاورند. سخنرانی اخیر علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی برای ترغیب مردم به شرکت در انتخابات یکی از این نمونههاست. او نظام را بطور مصلحتی کنار گذاشت و گفت «هر کس «ایران» را دوست دارد، در انتخابات شرکت کند!» مردم اما سالهاست حساب و راه خود را از حکومت اسلامی جدا کرده و به این نتیجه رسیدهاند که اگر «ایران» را دوست دارند چارهای جز بازخواهی هویت ملی و تاریخی خود ندارند.
آزاده کریمی
کیهان لندن: