* امروز پانزدهم خرداد، ۳۱سالِ کامل از رهبری خامنهای میگذرد. حالا دیگر او مقام نخستِ جهان را دارد در مستبدانِ زندهای که از نردبان قدرت بالا رفتند و هرگز پایین نیامدند. پس از او الکساندر لوکاشنکو با ۲۶ سال قدرت در بلاروس، و امامعلی رحمان با ۲۵ سال در تاجیکستان مقامهای دوم و سوم را اشغال کردهاند. کارنامه او در این ۳۱ سال را در اقتصاد، سیاست، فرهنگ، امنیت و جامعه مرور کنیم:
* اقتصاد: اصرار بر سیاستهایی که سرانجام ریال ایران را به «کمارزشترین واحد پول ملی دنیا» تبدیل کرد. میلیاردها دلار از حق مردم را بدون رضایت آنها در خارج از مرزها هزینه کرد، اسلحه بخشید و فقر آورد.
* سیاست: گردش سیاسی در ایران را با ابزارهای مختلف کاملا متوقف کرد. از رد صلاحیت هزاران نفر تا حذف و حبس و حصر. از آرایش شورای نگهبان تا پیرایش مجمع تشخیص. اگر هیچیک جواب نداد و جایی از دستش در رفت با «حکم حکومتی» راه را بر رأی مردم بست.
* فرهنگ: حکومتش سانسور را چنان به قاعده تبدیل کرد که میتوان فهرستی تهیه کرد از چیزهایی که سانسور نشد! یعنی کتاب و موسیقی و قصه و نمایش و هر اثری را که از تیغ او مصون مانده باشد، از بس اندک است میتوان شمرد. در این فرهنگسوزان، کشور از صدها استاد که در فن خود یگانه بودند محروم
* امنیت: از دخالت در حوزه خصوصی و پوشیدن و نوشیدن مردم با صرف میلیاردها بودجه برای گشت ارشاد، تا سرکوب معترضان و کشتار و شکنجه در سالهای مختلف از جمله ۷۸، ۸۸، ۸۹، ۹۶ و ۹۸، تا سرکوب اقلیتهای مذهبی و جنسی. از ترورهای داخلی مانند قتلهای زنجیرهای تا ترورهای خارجی مثل رستوران میکونوس؛ و سرانجام شلیک به هواپیمای مسافربریِ خودی.
* جامعه: پاره پاره کردن جامعه ایرانی و دامن زدن به بیاعتمادی عمومی و تبدیلِ دروغگویی و دورویی از رفتار به سیستم، تا آنجا که هر کس دوروتر و دروغگوتر است موفقتر و مقربتر است. او جامعه ایرانی را چنان ویران کرد که تا چند نسل طول میکشد عوارض روانی و اجتماعیِ این ویرانی جبران شود.
** این فهرست بسیار بلندتر است و آنچه نوشتم تنها یک مرور بود؛ بسیاری از آنچه در این دوران گذشت فقط محصول رهبری او نیست و به طبیعتِ «حکومت دینی» برمیگردد و بدون رسیدن به یک «حکومت دموکراتیک سکولار» قابل علاج نیست؛ اما به مواردی اشاره کردم که علاوه بر حکومت دینی، نقش شخص او نیز تعیینکننده بود.