سعید قائم مقامی در مقطعی از تاریخ مبارزات مردم ایران پای به میدان گذاشت که اضافه بر جو خفقان و زندان و شکنجه و اعدام در جمهوری اسلامی، هیچ رسانه مبارزاتی دیگری وجود نداشت. در چنان هنگامه ای بود که جنبش دانشجوئی سال 78 بوقوع پیوست.
در هنگامه ای که جمهوری اسلامی با اولین بحران داخلی در قالب جنبشی اعتراضی و عدالتخواهانه مواجه شده بود. دربزنگاهی که ابزار خبررسانی و انعکاس و بازتاب کنش و واکنش های حکومت اسلامی با مردم و دانشجویان باید توسط افراد و رسانه ای به اطلاع مردم ایران رسانده میشد که فارغ از محدودیت ها و دستورات وزارت خارجه برخی کشورهای دارای رسانه های فارسی زبان عمل میکرد. رسانه ای که قادر باشد با همه معضلات و مشکلات ارتباطی نقشی موثر و تعیین کننده ایفا نماید، تا اخبار و اطلاعات را آنطور که اتفاق می افتاد بداخل کشور منتقل نماید.
در چنین مقطعی با چنین حساسیت هائی رادیو 24 ساعته صدای ایران در لس آنجلس و برنامه ای دوساعته با عنوان بسوی ایران با مجری گری سعید قائم مقامی چنین مسئولیت خطیری را برعهده گرفت. سعید قائم مقامی در کنار عزیزانی چون زنده یادان تورج فرازمند – مانوک خدابخشیان و مرحوم حسین مهری این بار سنگین را بر دوش گرفته بودند. بدون اغراق میتوان ادعا نمود که سعید قائم مقامی و حسین مهری نفر به نفر مبارزین آن زمان را میشناختند و بطور مداوم با آنها در زمینه کسب خبرهای درون کشور ارتباط تنگاتنگ داشتند. سعید قائم مقامی در یک برنامه دوساعته همه تلاشش این بود تا اخبار مرتبط با ایران و جنبش دانشجوئی را از طریق مصاحبه با عناصر درگیر با جنبش به اطلاع مردم ایران برساند که در این مسیر بنحو شایسته ای ایفای مسئولیت مینمود.
متاسفانه با زایش قارچ گونه رسانه های ماهواره ای، جمهوری اسلامی توانست با نفوذ همه جانبه و صرف هزینه های گزاف، و شکار عناصر خودفروخته در رسانه های تازه شکل گرفته از یکسو، و سرکوب جنبش دانشجوئی از سوی دیگر فضای رسانه ای در لس آنجلس را به انقیاد خود درآورد و شکل و شمایل مبارزات را از مسیر اصلی و اصیل خودش با یک برنامه ریزی حساب شده خارج نماید.
با گماردن عناصر خریداری شده در رسانه های تصویری که هر ماه بر تعدادشان افزوده می شد و تاسیس شبکه های تلویزیونی متعدد و ظاهرا مبارزاتی افکار عمومی در درون و برون از کشور را بسمت و سوی دیگری سوق دهد که نقار و دشمنی و چند دستگی و چند صدائی ساختگی از نمادهای بارز آن بود.
به موازات این رویدادها، و فرستادن مداوم پارازیت های خسته کننده بود که به مرور طنین رادیو صدای ایران که میتوانست منشا و خواستگاه و مبنای یک اتحاد همه جانبه در بستر مبارزات ضد جمهوری اسلامی را رقم بزند، به مرور در لابلای رسانه های تازه متولد شده و دارای ماموریت هر روز کمرنگ تر میشد. شوربختانه با فوت بزرگانی چون تورج فرازمند، و فوت زنده یاد اسدالله مروتی که مبتکران و بانیان این زنجیره اتصال بودند، و جدا شدن بعضی مجریان از رادیو صدای ایران، این رسانه هر روز جایگاهی کمرنگ و کمرنگتر پیدا کرد تا جائیکه صدای آن همانند فریادهای زنده یاد شاپور بختیار که در دوران انقلاب پلید آخوندی در لابلای شعارهای فریبکارانه شنیده نشد، صدای این رسانه تاثیرگذار نیز در لابلای صداها و تصاویر متولد شده و ناهمگون هر روز کمرنگتر و ناشنیدنی تر میشد.
با گسترش و تعدد رسانه های دیداری در لس آنجلس و… رادیو24 ساعته صدای ایران نیز از آن جایگاه والا بگونه ای که نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی برنامه ریزی کرده بودند بگوشه ای رانده شد تا در نهایت به خاموشی کامل آن انجامید. لاجرم صدای سعید قائم مقامی هم در این خاموشی برنامه ریزی شده گرفتار سکوت گردید. با اینهمه این مرد مبارز از پای ننشست و همچنان فریاد میزد.
اما دریغ و افسوس که همان رنج ها و فشارهای آشکار و نهان، و نامهربانی ها و از دست دادن همکاران صدیق و یکه و تنها ماندن او را هر روز فرسوده تر میکرد تا اینکه در تاریخ 27 تیرماه 99 این صدای همیشه غرنده خاموش شد و به ابدیت پیوست. صدای عصیانگری که همواره بر این مسئله باور داشت که میتوانیم با اتحاد و اتفاق همه مبارزان راستین جشن پیروزی بر اهریمن اسلامی را در تهران جشن بگیریم. صدایی که همیشه در پایان برنامه می گفت: ما پیروزیم چون حق با ماست. یادش گرامی و روحش قرین رحمت باد