من سارا هستم. بیست و سه سال دارم و با مادر و خواهر کوچکم در شمال ایران زندگی میکنم. کسانی که روستاهای استان گیلان را دیده باشند میدانند در این طبیعت غنی و نفسگیر، مردمی زندگی میکنند که غالبا فقیر و گرفتارند؛ آنهایی که زمین داشته باشند و شالیکاری، باز هم شش ماه از سال را بیکارند. ما که نه زمین کشاورزی داشتیم و نه هیچ اندوخته و ثروتی از بقیهی اهالی هم فقیرتر بودیم.
پدرم شش ماه از سال را برای شالیکارها کارگری میکرد و شش ماه بعدی که بیکار میشد با موتورسیکلت مسافرکشی میکرد. دوازده ساله بودم که با یک کامیون دهچرخ تصادف کرد و کشته شد. من و خواهر کوچکم یتیم شدیم و مادرم با کارگری در خانههای مردم ما را بزرگ کرد. زندگی چنان به مادرم و ما فشار آورد که نتوانستم دیپلم بگیرم و درس را رها کردم تا با کارکردن کمکخرج خانوادهام شوم.
به کمک یک آشنا به «صومعهسرا» رفتم تا در یک آرایشگاه زنانه کار کنم. درآمد اندکی داشتم ولی به قول معروف از هیچی بهتر بود. بیشتر نظافت میکردم اما نیت داشتم آرایشگری یاد بگیرم و به درآمدی برسم که مادر رنجکشیدهام را بازنشسته کنم. اما سال گذشته یکدفعه ورق برگشت. صاحب آرایشگاه از گیلان رفت و من بیکار شدم. همزمان با بیکاری من، فهمیدیم مادرم به سرطان روده مبتلا شده است. روزگارمان تاریکتر شد. هرچه داشتیم و نداشتیم را فروختیم، از هر آشنا و غریبهای که میتوانستیم پول قرض کردیم تا بتوانیم هزینههای درمان مادرم را تامین کنیم.
اکنون چند ماه است که مادرم شیمیدرمانی میشود و ما دیگر توان پرداخت هزینههای درمان او را نداریم. تامین هزینهی دارو، بیمارستان، رژیم غذایی خاص و… بسیار سختتر شده است. دیگر کسی را نمیشناسم به ما کمک کند، حتی به کمیتهی امداد و مراکز خیریهی استان هم مراجعه کردم اما نتیجه نگرفتم. حداقل باید چند ده میلیون تومان در حسابم داشته باشم تا بتوانم بخشی از هزینههای بیماری مادر و مایحتاج خواهرم را پرداخت کنم اما در عوض فقط قرض دارم.
یکی از شبها که درمانده و ناامید کنار بستر مادر بیمارم نشسته بودم، تصمیم گرفتم مثل خیلی از کسانی که دیگر راهی برای حل مشکلات اقتصادیشان ندارند، کلیهام را بفروشم.
دیده بودم معمولا در خیابانهایی خاص، فروشندگان کلیه شماره تلفنشان را روی در و دیوار مینویسند تا بیماران کلیوی که حکم خریدار و مشتری دارند، با آنها تماس بگیرند. با فامیل یکی از دوستانم که برادرش پیوند کلیه انجام داده بود، صحبت کردم تا بفهمم چقدر خطرناک است. گفت اگر واسطهها آدمهای نادرستی باشند، که معمولا هستند، ممکن است مشکلاتی بهوجود بیاید اما عمل جراحی اهدای کلیه چیز خطرناکی نیست و بهراحتی انجام میشود.
تلقی آدمها از «خطرناک» با هم متفاوت است اما اگر تصمیم بگیرید که مخاطرات عمل برداشتن کلیه و عوارض جسمی و روحی پس از آن را هم که معمولا درباره آن سادهانگاری میشود بپذیرید، باز هم پیش از رسیدن به مرحله عمل جراحی یک پروسه پیچیده را باید بگذرانید که الزاما امن نیست. سارا چطور در همچین شرایطی میتوانست کلیهاش را بفروشد؟
من سارا نبودم. من یک روزنامهنگارم. باید مطالب بالا را میگفتم تا بتوانم شما را در پژوهشی که کردم همراه کنم. سارا در واقع شخصیتی برخاسته از واقعیت است که در این تحقیق به کمک من آمد تا بتوانم مسئله فروش کلیه را با توجه به محدودیتهایی که یک روزنامهنگار خارج از ایران دارد، بررسی کنم. زمانی که ایران بودم، وقتی برای نخستین بار آگهی فروش کلیه را روی دیواری در یکی از خیابانهای تهران دیدم شوکه شدم. متحیر مانده بودم چگونه ممکن است فردی حاضر به فروش یکی از اعضاء بدناش شود و آیا این کار قانونی است؟ این تحیر با من ماند و هر چه بیشتر گذشت، آگهیها هم بیشتر شدند و به در و دیوار سایتهای اینترنتی و پیامرسانها و شبکههای اجتماعی رسیدند. تصمیم گرفتم نگاه نزدیکتر و دقیقتری به «پروسه فروش کلیه در ایران» بیندازم. آنچه میخوانید حاصل این تصمیم است.
یکی از مهمترین ویژگیهای مسئله فروش کلیه در ایران وجود روندی قانونی برای آن است. بازار خرید و فروش اعضای بدن در جهان یک بازار سیاه و زیرزمینی محسوب میشود و سازمان جهانی بهداشت نیز معتقد است برای مبارزه با قاچاق اعضای بدن، فروش کلیه باید به صورت کلی ممنوع باشد. در ایران اما درکنار پیوند اعضای بدن پس از مرگ مغزی، پیوند کلیه از فرد زنده نیز از طریق یک نهاد «خیریه» دولتی انجام میشود. قانون مربوط به پیوند کلیه تحت عنوان «قانون پیوند اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنان مسلم است» در تاریخ ۱۷ فروردین ۷۹ به تصویب رسیدهاست. این قانون همزمان که پیوند اعضا را مجاز دانسته، دربارهی تجارت اعضای بدن و همچنین توریسم پیوند اعضا سکوت کرده و این موارد جرم انگاشته نشده است. با وجود این دولت و دستگاه قضایی ایران مدعیاند که با خرید و فروش اعضای بدن خارج از قانون، به عنوان قاچاق اعضای بدن برخورد میکنند.
برای فروش کلیه فرد زنده در ایران مجرای قانونی و نهاد قانونی تعریف شده است. به صورت کلی پیوند کلیه از طریق «انجمن خیریه حمایت از بیماری کلیوی» صورت میگیرد. بیماران محتاج به پیوند از یکسو و متقاضیان فروش یا اهدا از سمت دیگر، با ثبت نام در این انجمن برای انجام عمل پیوند اعلام آمادگی میکنند.
اما صف بیماران بسیار طولانیست و آنها همزمان که هزینهی مالی، فیزیکی و روانی دیالیز را متحمل میشوند، گاه سالها در صف میمانند. آخرین آماری که از تعداد بیماران نیازمند به پیوند کلیه اعلام شده به سال ۱۳۹۸ باز میگردد. مهدی شادنوش، رئیس مرکز مدیریت پیوند و درمان بیماریهای وزارت بهداشت تعداد بیماران لیست انتظار رسمی وزارت بهداشت را ۸۶۰۰ نفر و تعداد موارد سالانه عمل پیوند کلیه را ۲ هزار پیوند اعلام کرده است. به زبان دیگر بیماران نیازمند کلیه باید دست کم ۴ سال در صف بمانند تا بتوانند از طریق روند قانونی کلیه دریافت کنند. به گفته فرحناز صادق بیگی، رئیس واحد فراهمآوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی روزانه ۱۲ نفر به علت نرسیدن عضو پیوندی فوت میکنند که ۸ تا ۱۰ نفر از آنها را بیماران کلیوی تشکیل میدهند. اگر تنها به آمارهای رسمی نیز اکتفا کنیم میتوان حدس زد که بیماران نیازمند به پیوند این انتظار طولانی را حاضرند با دادن پول بیشتر بخرند و برای نجات جانشان دست به دامان بازار غیررسمی شوند. البته همه چنین استطاعتی ندارند.
همزمان در ایران خط فقر جمعیت بیشتری را به زیر خود میکشاند. فروش پارهای از بدن هم، اگر به قصد خیرخواهی و انساندوستی نباشد، تنها یک دلیل دارد و آن نیاز مالی ست؛ چرا که «بدون یک کلیه میشود زندگی کرد اما بدون پول نه». در چنین شرایطی اگر «اهداکننده» نیازمند بتواند خارج از این روند رسمی رقم بالاتری دریافت کند، بدون درنگ پا به بازار سیاه میگذارد.
میتوان تصور کرد که امثال سارا صالحی نیز به دلیل نیاز به رقمی بالاتر از رقم پرداختی انجمن حمایت از بیماران کلیوی، از فرآیند رسمی صرفنظر کرده و مستقیما به سمت بازار سیاه رجوع میکنند. اما این بازار که یکی در آن جان میخرد و یکی پارهای از تن میفروشد، تا چه اندازه مستقل از فرآیند قانونی پیوند کلیه است؟ به بیان دیگر این بازار برای خریداران و فروشندگان مستاصل چه درهایی را باز میکند و تا چه اندازه این درها به دالانهای رسمی باز میشوند؟
بازار سیاه خرید و فروش کلیه در ایران بازاری پنهانی نیست. پیش از ظهور شبکههای اجتماعی دیوارهای شهرهای بزرگ خصوصا در خیابانهای پررفت و آمد، از آگهیهای خرید و فروش اعضای بدن سیاه بودند و این آگهیها که تنها به فروش کلیه نیز محدود نمیشوند، همچنان روی دیوارها میآیند و همزمان با فراگیرتر شدن فقر در ایران، شبکههای مجازی را هم پر کردهاند: نام و نام خانوادگی، سن، گروه خونی و یک شماره تماس. همانطور که پیش از این ورود به این بازار به سادگی گوشی را برداشتن و شماره گرفتن بود، حالا هم همان تلفن میتواند با فرستادن یک پیام ساده و کوتاه یا یک «کامنت» تو را به یک فروشنده یا خریدار وصل کند.
👈🏽 فروش کلیه فرد زنده در ایران قانونیست و از طریق انجمن حمایت از بیماران کلیوی انجام میشود.
👈🏽خانوادهی فرد گیرنده کلیه و «خیرین، وزارت بهداشت و بنیاد بیماریهای خاص» رقمی نزدیک به ۲۰ میلیون تومان را تحت عنوان «هدیهی ایثار» به اهدا کننده/فروشنده پرداخت میکنند.
👈🏽قیمت پیشنهادی کلیه در بازار سیاه بالغ بر ۳۰۰ میلیون تومان است.
👈🏽درحالی که ظرفیت پیوند کلیه در ایران سالانه ۲ هزار پیوند است، دست کم ۸۶۰۰ نفر در صف دریافت کلیه از فرد زنده یا اهداکننده مرگ مغزی شده قرار دارند.
👈🏽روزانه ۸ تا ۱۰ نفر به خاطر نرسیدن کلیه پیوندی جان خود را از دست میدهند
در پستوهای اینستاگرامی خرید و فروش اعضای بدن
اینستاگرام یکی از پلتفرمهای مورد استفاده دلالان کلیه است. پلتفرمی که برخلاف بقیه شبکههای اجتماعی مطرح دنیا، در ایران فیلتر نیست. جستوجوی دقیقتر در گوگل و اینستاگرام با کلیدواژههایی مانند: «کلیه»، «کلیهفروشی» و… شما را با هزاران پست و صدها کاربر روبهرو میکند. کاربرهای مختلفی که با اسامی سرراست و ساده، که گویا از یک الگوی مشخص پیروی میکند، بهعنوان خریدار یا فروشندهی کلیه فعالیت میکنند. مثلا با عناوین: «خریدار کلیه»، «کلیهام را میفروشم».
برای ورود به فرآیندی که متقاضیان فروش کلیه با آن مواجهاند، مانند یک نمایشنامهنویس از کاراکتر «سارا صالحی» استفاده کردم تا بتوانم مستقیما با واسطههای خرید و فروش کلیه وارد گفتوگو شوم.
براساس الگویی که یاد گرفتم صفحهای در اینستاگرام با اسم sara.salehi948 ساختم و در Bio صفحهام نوشتم: «کلیهام را میفروشم، برای اطلاعات بیشتر دایرکت بدهید. گروه خونی O+ ». سپس عکسی را پست کردم و دوباره جملهای را که در Bio نوشته بودم تکرار کردم با هشتگهایی مانند: «#کلیهـفروشی»، «#خریدارـکلیه» و مانند اینها.
در زیر تصویر صفحهای را که ساختم میتوانید ببینید:
پس از ساختن صفحه دوباره شروع به جستوجو و صفحاتی را پیدا کردم که فروشندگان و خریداران کلیه پست و کامنت گذاشته بودند. هر صفحهای که بهنظرم مرتبط و مطابق با هدفم میآمد را فالو کردم.
در زیر میتوانید بعضی از صفحاتی که فالو کردم را ببینید:
پس از اینکه صفحاتی را فالو کردم به سرعت زیر بعضی از پستهایی که مربوط به فروش کلیه بود نوشتم: «کلیهام را میفروشم، گروه خونی O+».
در زیر نمونهی بعضی از کامنتهایی که گذاشتم را میتوانید ببینید:
اولین پیامها: واسطه بین فروشنده و دلال
پس از یکی دو روز انتظار (در ۱۶ بهمن ۱۳۹۸/ پنجم فوریه ۲۰۲۰) از صفحهای با اسم کاربری «Kolie_bi_m» پیامی دریافت کردم که بعدا خودش را «محمود.ن» معرفی کرد (از بردن اسم کامل او خودداری میکنم). بلافاصله پاسخ دادم.
اسکرینشات گفتوگوها را در زیر بهترتیب پیوست میکنم. از خلال این مکالمات میتوانید جزئیاتی که هرکدام از این کاربرها در اختیارم گذاشتند را بخوانید.
اسکرینشات ۱:
محمود: سلام آبجی کلیهت رو فروختی؟
من: سلام، نه هنوز، چطور؟ شما نیاز به کلیه دارید؟
محمود: نه آبجی، اگر واقعا بخوای بفروشی میتونم کمکت کنم
من: میخواهم کلیهم رو بفروشم، چه کمکی میتونی بکنی؟
محمود: چند سالته آبجی؟ اهل کجایی؟
اسکرینشات ۲:
من: بیست و سه (سالمه و اهل) گیلان (هستم)
محمود: آبجی من سه ماهه کلیهم رو فروختم، (در) تهران البته، شرمنده میپرسم، آبجی چرا میخوای بفروشی؟
من: گرفتاری مالی
محمود: مدارکت رو کامل گرفتی آبجی؟
من: چه مدارکی؟ دقیق نمیدونم چهکار باید بکنم. میشه لطفا بهم بگید؟
اسکرینشات ۳:
من: اگه راهنمایی کنید خیلی ممنون میشم.
محمود: من واسطه رو توی تهران پیدا کردم آبجی، یه خیابونی هست بهش میگن «خیابون کلیه» من خودم بچهی شیرازم.
من: اسم اصلی خیابون چیه؟
محمود: سیصد (هزار) تومن از من گرفت مدارکم رو توی سیستم وارد کرد دو هفته کلا طول کشید. اسم (اصلی) خیابونش «فرهنگ حسینی» هست، اگر درست بگم (اگر درست یادم باشد).
من: دو هفته طول کشید تا عملتون کردن؟
محمود: آره آبجی
اسکرینشات ۴:
محمود: دو هفته (طول کشید) تا مدارک حاضر شد، رفتم تهران با گیرنده (کلیه) آزمایشهامون رو دادیم، سه روز بعد عمل کردم.
من: الان مشکل جسمی ندارید؟ به من گفتن به یه دونه کلیه هم میشه راحت زندگی کرد، راست میگن؟
محمود: خدا رو شکر، نه آبجی، مشکلی نیست. آره درسته هیچ اتفاقی نمیافته.
من: پس خدا رو شکر، پس من حتما باید برم تهران؟
اسکرینشات ۵:
محمود: آبجی اگر خودت بخوای بفروشی که باید بری انجمن (حمایت بیماران کلیوی) ثبتنام کنی، تقریبا یک و دویست (یک میلیون و دویست هزار تومان) هزینهی آزمایشاتت و مدارکت میشه و سی و پنج میلیون (تومان هم) بیشتر نمیدن که سی و چهار میلیون (تومان) رو خریدار میده و یک میلیون (تومان) رو انجمن (حمایت از بیماران کلیوی).
ولی اگر بخوای واسطه واسهت بفروشه، یعنی جوری که خود من فروختم، کل هزینهت (هزینهی ثبت نام) میشه سیصد (هزار) تومن و من سه ماه پیش توی تهران کلیهم رو دادم دویست و چهل (میلیون تومان). الان نمیدونم (قیمت کلیه) چنده.
من: (برای ثبت نام) من هیچی پول ندارم.
اسکرین شات ۶:
محمود: میدونم آبجی، میفهمم چی میگی.
من: یعنی شما (کلیهتان را) دویست و چهل میلیون (تومان) فروختید؟
محمود: آره آبجی، من اول رفتم انجمن که بفروشم، بالاترین قیمتی که دادن یه آقایی بود از تبریز، گفت هفتاد میلیون (تومان). یک (میلیون) و خردهای (بابت ثبت نام را هم) نداشتم بدم واسه هزینههاش. سیصد (هزار) تومن دادم به واسطه، همهی آزمایشها رو هم با هزینهی گیرنده (کلیه) دادم.
من: سیصد هزار تومن؟
محمود: آره آبجی.
من: واسطه رو چطوری پیدا کردید؟ چون من فقط توی اینستاگرام نوشتم (که میخواهم کلیهام را بفروشم).
اسکرینشات ۷:
سارا: اگر من رو هم بتونید به واسطهی خودتون معرفی کنید خیلی خوب میشه.
محمود: ولی آبجی اگر میخوای بفروشی هرچی زودتر اقدام کن چون دم عیده (عید نوروز).
اسمتون چیه آبجی؟
سارا: بله حق با شماست. من سارا هستم. من هم میتونم اسم شما رو بپرسم؟
محمود: من محمودم. (آیدی دلال کلیه:) @khak_6587 بهش پیام بدید بگید از طرف «محمود ن» پیام میدم.
اسکرینشات ۸:
من: خیلی لطف کردید، واقعا ممنونم از شما، این آیدی اینستاگرامشونه؟
محمود: خواهش میکنم آبجی، آره اینستاست.
من: خیلی ممنونم، حتما تماس میگیرم. چون من هیچی در این مورد نمیدونم، شما کمک بزرگی کردید.
محمود: من بهش پیام میدم میگم شما آشنای منی، اگر راه داشته باشه، کارتون رو میکنه.
من: لطف میکنید، خدا سلامتی بهتون بده.
محمود: ممنونم همچنین شما، ایشالا مشکلت حل بشه.
من: امیدوارم، خدا نگهدارتون.
(پس از چند ساعت محمود دوباره پیام داد:)
محمود: آبجی من باهاش صحبت کردم. بهش پیام بده.
همانطور که مشاهده میکنید محمود دقیقا دلال نیست. او در واقع واسطهای میان فروشنده و دلال است که برای جلب اعتماد بیشتر، خودش را یک بیمار پیوندی خیرخواه آشنا به بازار کلیه جا میزند. طبق گفتههای او، امثال سارا دست کم باید برای تشکیل پروندهی اهداء عضو (فروش کلیه) یک میلیون و دویست هزار تومان پرداخت کرده و در صف طولانی انتظار قرار بگیرند. بهدلیل مسدود بودن بخش «ثبت نام برای اهدای کلیه» وبسایت انجمن حمایت از بیماران کلیوی برای مراجعان خارج از ایران، نتوانستم مبلغی را که اهدا کنندگان برای تشکیل پرونده میپردازند، تایید کنم. از یکی از دوستانم در ایران خواستم امتحان کند و نتیجه را به من بگوید.
مشخص شد او هم پیغام مشابهی دریافت میکند و در واقع امکان ثبت نام آنلاین تنها به صورت صوری در وبسایت گنجانده شده است. در سایتهای استانی انجمن هم تنها به مدارک لازم اشاره شده بود. در هر صورت هرنوع هزینهای برای فروشنده کلیه (هرچند بسیار محدود و ناچیز دربرابر رقم وعده داده شده)، به دلالان و کسانی مانند محمود که برای فیلترکردن و جلب اعتماد متقاضیان فروش کلیه پیشقدم میشوند، این امکان را میدهد تا راههای «کمخرجتر» و سریعتری پیش پای آنها بگذارند.
در این حین برخی نیز از این امکان سو استفاده کرده و بدون اینکه نقش واقعی در خرید و فروش کلیه داشته باشند، از متقاضیان ناآگاه به بهانه «تشکیل پرونده» مبالغی را اخاذی میکنند.
اشاره محمود به خیابان کلیه نیز جالب توجه است. کسانی که بهنوعی با خرید و فروش کلیه سر و کار دارند خیابان «فرهنگ حسینی» تهران را با نام «خیابان کلیه» میشناسند و میگویند در آنجا میتوان واسطههای خوبی پیدا کرد. اما چرا به آنجا خیابان کلیه میگویند؟ این سوال باعث شد تا خیابان فرهنگ حسینی را جستجو کنم و به نکته قابل توجهی برسم: «انجمن حمایت از بیماران کلیوی» در خیابان فرهنگ حسینی است و پاتوق واسطههای خرید و فروش کلیه دقیقا مقابل ساختمان همین انجمن است. یعنی در جایی که بیماران کلیوی برای حمایتشدن به آن مراجعه میکنند، واسطهها بدون هیچ مشکل و منع قانونی آزادانه میچرخند و سعی در جذب مشتری، و بهطور مشخص جلب بیماران کلیوی متمول را دارند.
مانند هر تجارت دیگری، سود و زیان این تجارت هم بسته به پولیست که در قبال کلیه به فروشنده میرسد. قانون و زبان رسمی در ایران از پیوند اعضاء بدن حتی از فرد زنده به عنوان «اهداء عضو» یاد میکنند؛ امری که خیرخواهانه و به تبع آن رایگان تلقی میشود. با وجود این به خاطر ترغیب «اهداکنندگان» به اهدای کلیه از طریق این نهاد به آنها مبلغی میپردازد. مجید رمضانی، مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران کلیوی آبان ۹۸ این رقم را ۲۰ میلیون تومان اعلام کرده که خانوادهی فرد گیرنده و «خیرین، وزارت بهداشت و بنیاد بیماریهای خاص» آن را تحت عنوان «هدیهی ایثار» به اهدا کننده پرداخت میکنند.
نکته جالب توجه این است که محمود از یک طرف رقم پرداختی انجمن حمایت از بیماران کلیوی را رقمی بالاتر از رقم رسمی (۳۵ میلیون تومان) عنوان کرد و از سوی دیگر گفت حتی با مراجعه به انجمن هم نوعی مزایده در جریان است و ممکن است فرد داوطلبی (آقایی از تبریز) پیدا شود و دوبرابر پرداخت کند.
نکته دیگر صحبتهای محمود این است که واسطههای فروش کلیه احتمالا میتوانند نسبت به انجمن حمایت از بیماران کلیوی رقم بسیار بالاتری را از بیماران خریدار برای فروشندگان طلب کنند و اینکه این مسئله هرچند در مقام ادعا، تا چه اندازه در ترغیب فروشندگان کلیه به رویآوردن به دلالان اهمیت دارد.
دلال اصلی وارد میشود
پس از گفتوگو با محمود در تاریخ ۱۷ بهمن/ششم فوریه به آدرس صفحهی اینستاگرامی که او معرفی کرده بود پیام دادم. پس از مدتی واسطه پاسخم را داد. برخلاف محمود که سعی میکرد بسیار گرم و صمیمانه صحبت کند، واسطه (دلال) با لحنی رسمی و خشک با من حرف زد. اسکرینشاتهای گفتوگوی من و واسطهی محمود را در زیر میتوانید ببینید:
اسکرینشات ۱:
من: سلام، آقای ن شما رو به من معرفی کردن.
واسطه: سلام، امرتون؟
من: من میخوام کلیهم رو بفروشم. آقای ن شما رو معرفی کردن.
واسطه: سن، قد، وزن، گروه خونی، محل سکونت، وضعیت تأهل؟
من: سن ۲۳، قد ۱۶۴، وزن ۵۸
اسکرین شات ۲:
من: وزن ۵۸، گروه خونی اُ مثبت، محل سکونت استان گیلان، مجرد هستم.
واسطه: مدارکتون رو اقدام کردید؟
من: نه هنوز، من دقیق نمیدونم باید چهکار کنم. آقا محمود گفتن از شما راهنمایی بگیرم.
واسطه: قیمت کلیهی شما الان بین دویست و هفتاد تا سیصد و ده (میلیون) هست، اگر من براتون بفروشم.
اسکرینشات ۳:
واسطه: و هزینهی کل مدارک ثبتتون سیصد (هزار) تومنه. ولی اگر خودتون اقدام کنید یک (میلیون) و چهارصد (هزار تومن) هزینهی کارهاتون هست و بین سی و پنج تا پنجاه (میلیون تومان) میتونید بفروشید. اگر من اقدام کنم بین دو تا سه هفته طول میکشه و اگر خودتون انجام بدید، بین سه ماه تا یک سال.
من: خب اگر اینجور باشه خیلی خوبه، چون من عجله دارم و به پول نیاز دارم.
واسطه: پدرتون در قید حیات هستند؟
من: نه متأسفانه
واسطه: خدا رحمتشون کنه. گواهی فوتشون موجود هست؟
اسکرینشات ۴:
من: بله
واسطه: خوبه
من: من بچه بودم فوت کرد.
واسطه: عکس شناسنامه و کارت ملیتون واضح (برایم ارسال کنید). گواهینامه دارید؟
من: گواهینامه ندارم ولی شناسنامه و کارت ملی دارم.
واسطه: از گروه خونیتون مطمئنید؟
من: بله
واسطه: یه عکس سه در چهار واضح (برایم ارسال کنید).
من: یه بار که خون اهدا کردم فهمیدم.
اسکرینشات ۵:
من: چشم، فقط یه سوال
واسطه: تمام صفحات شناسنامه و کارت ملی پشت و رو (برایم ارسال کنید.)
من: سیصد هزار تومن رو کی باید بهتون بدم؟
واسطه: هر وقت که بخواید اقدام کنید. اگر امروز بخواید، امروز قبل از (ساعت) دو (بعد از ظهر) باید مدارک و مبلغ رو بفرستید. غیر از اون میره واسه شنبه
من: چشم سعی میکنم جورش کنم. باید به حسابتون بریزم؟
واسطه: بله
اسکرینشات ۶:
واسطه:این پول واسهی من نیست، برای تشکیل پروندهست.
من: بله چشم، خیلی لطف میکنید. خدا عمرتون بده.
واسطه: اگر امروز تا قبل از (ساعت) دو بفرستید امروز کارتون شروع میشه. پول رفت و برگشت شما هم به عهدهی گیرنده ست. مبلغ کلیه روز عمل و قبل از بیمارستان از طریف بانک کامل به حسابتون واریز میشه. بین سه تا ده روز به اختیار خودتون و هزینهی گیرنده میتونید توی بیمارستان بمونید ولی سه روز الزامی هست.
اسکرینشات ۷:
من: من رو چقدر (در) بیمارستان نگه میدارن؟
واسطه: حداقل سه روز ولی تا ده روز به هزینهی گیرنده میتونید بمونید.
من: بله، متوجه شدم.
واسطه: مسئلهای برای اومدن به تهران ندارید؟
من: امروز فکر نمیکنم بتونم پول رو جور کنم ولی تا شنبه حتما جور میکنم.
واسطه: مسألهای نیست؟ شما مدارک رو بفرستید.
اسکرینشات ۸:
من: نه مسئلهای ندارم.
واسطه: هر وقت پول جور شد، اقدام میشه.
من: فقط طولانی نمیتونم بمونم.
واسطه: دقت کنید مدارک باید واضح باشن چون اسکن میشن.
من: چون باید از مادرم مراقبت کنم. بله حتما.
واسطه: شما سه روز بعد از عمل میتونید تشریف ببرید، سوال دیگهای نیست؟
اسکرینشات ۹:
من: از این مبلغ چقدر باید به شما تقدیم کنم؟
واسطه: مبلغ کمیسیون من سی تومنه که از طرف گیرندهست نه اهداکننده. کسی که کلیه یا کبدش رو میفروشه به پولش نیاز داره حتما.
من: خیلی ممنونم، خدا بهتون سلامتی بده.
واسطه: خواهش میکنم، ممنون همچنین شما، روز خوش
من: روز شما هم خوش
روز هفتم فوریه ۲۰۲۰ دوباره به واسطه پیام دادم.
اسکرینشات ۱۰:
من: سلام، ببخشید یه سوال داشتم.
واسطه: سلام، بفرمایید.
من: میخواستم بدونم توی کدوم بیمارستان عمل میشم؟
واسطه: بیمارستان لبافینژاد.
من: فقط توی این بیمارستان این عمل رو انجام میدن؟ بیمارستانش خوبه؟
واسطه: این بیمارستان معروف به بیمارستان کلیه هست و اکثریت عملها اینجا انجام میشه. منم چون همه (کادر بیمارستان) رو میشناسم همهی کارهام رو اونجا انجام میدم.
اسکرینشات ۱۱:
واسطه: عمل زیر نظر (دکتر) فوق تخصص انجام میشه. خانم مسئلهای پیش نیومده توی این ده سال.
من: خیلی ممنونم. خیالم راحت شد.
واسطه: خواهش میکنم. (چرا) مدارک رو نفرستادید؟
من: باید ببرم اسکن بگیرم. میفرستم.
واسطه: اسکن از چی؟
من: اسکن از مدارک.
اسکرینشات ۱۲:
واسطه: خانم محترم
من: خودتون گفتید (باید) کیفیتش خوب باشه.
واسطه: شما عکس واضح از مدارک باید بفرستید. من اسکنشون میکنم نه شما
من: چشم
واسطه: بیخود واسه چی هزینه میکنید؟
من: خیلی ممنونم از شما
واسطه: خواهش میکنم.
من: پس شما هم لطفا شماره حسابتون رو بدید تا شنبه پول رو میفرستم.
واسطه: : ××××××××6037 شماره کارت بانک به نام خشایار الف
من: ممنونم، میفرستم.
از خلال این گفتوگو متوجه شدم احتمالا نام واسطهای که محمود معرفی کرده بود، «خشایار الف» است. از طریق اپلیکیشن بانکم شماره کارت بانکش را جستوجو کردم و فهمیدم، حساب او مربوط به بانک ملی و با همین نام است.
علاوه بر تفاوت هنگفت مبلغی که توسل به دلالان میتواند برای فروشنده کلیه به همراه داشته باشد، گفت و گو با این واسطه، و بیابایی او از فرستادن یک نام واقعی و شماره حساب، فضای امن فعالیت دلالان را مشخص میکند که بدون احراز هویت من، اطلاعات شخصی منسوب به خود و نام بیمارستان را در اختیارم گذاشت.
طبق گفتههای او، اگر اهداکننده (فروشنده) از طریق واسطههای فروش اعضاء اقدام کند، بهجای یک میلیون و دویست هزار تومان، مبلغ سیصد هزار تومان بابت تشکیل پرونده میپردازد و بهواسطهی آشنایی دلالان با مدیران بیمارستانها حداکثر دو هفته در نوبت میماند. تاکید بر فروش کلیه با قیمتی بسیار گرانتر از طریق واسطهها، شاهدی بر حق واسطهگری کلانیست که آنها از مشتریانشان (بیماران کلیوی) دریافت میکنند.
خشایار الف ادعا میکند ده سال است آزادانه و بدون مشکل به کار واسطهگری خرید و فروش کلیه مشغول است و مهمتر از آن از پرسنل بیمارستان لبافی نژاد بهعنوان «آشنا» نام میبرد. بیمارستان شهید لبافینژاد تهران یکی از مهمترین بیمارستانهای ایران در پیوند کلیه است و براساس آخرین آمارها تا اردیبهشت ۹۷ بیش از ۵ هزار عمل پیوند کلیه در این بیمارستان انجام شده است. کاملا ممکن است نام بردن از این بیمارستان برای جلب اعتماد سارا انجام شده باشد اما اگر فرض را بر درست بودن ادعای خشایار و وجود دلالانی که میتوانند متقاضیان فروش کلیه را خارج از نوبت به این بیمارستان ببرند، بگیریم، باید مسئولان بیمارستان را بخشی از بازار سیاه کلیه بدانیم. کسانی که از جیب بیمار متقاضی پیوند، سهمی را دریافت میکنند.
واسطههای دلالها ادامه میدهند
پس از چند ساعت فرد دیگری با آیدی parixs که خودش را کریم معرفی کرده بود، در اینستاگرام برایم دایرکت فرستاد.
کریم هم نقشی معادل نقش محمود داشت اما برخلاف محمود، او همان ابتدا بدون اینکه پیامش را دیده باشم، هم خودش را معرفی کرد و هم توضیحات مفصلی دربارهی چگونگی فروش کلیه برایم نوشت. از همه مهمتر ظاهراً برای اینکه خیالم را از کاری که میخواهم بکنم، راحت کند، تصویر آزمایشی مربوط به اهدای کلیه را ارسال کرد و بدون اینکه از او بخواهم در پیامش شماره تلفن یک واسطه را هم به من داد.
شاید مهمترین مسئله در مکالمه با کریم این بود که همه چیز در این پروسه خریدنیست و حتی رضایت الزامی پدر یا مادر یا همسر برای اهدا (فروش) را دلالان با پرداخت مبلغ صد و پنجاه هزار تومان رشوه، تامین میکنند یا دست کم اینطور ادعا میکنند.
مکالمه من با او را در زیر میخوانید:
اسکرینشات ۱:
کریم: سلام، فروشندهی کلیه هستی؟ با آگهی نمیشه فروخت، سر کاریه همهش، من چند ماه پیش فروختم، از طریق واسطه.
×××××××0905 این شمارهشه، اگر جواب نداد برو واتساپ بگو (من را) کریم فرستاده، برات میفروشه. فقط رضایتنامهی محضری پدر و کارت گروه خونی میخواد. رضایتنامه هم نداشتی با صد و پنجاه (هزار) تومن برات درست میکنن، خودشون آشنا دارن.
[مدرکی که کریم فرستاد مربوط به آزمایش عدم اعتیاد فردی است که احتمالا متقاضی فروش کلیه بوده، نمیدانم این برگهی آزمایش مربوط به خودش یا شخص دیگری بود.]
اسکرینشات ۲:
من: سلام، بله میخوام کلیه بفروشم. هنوز مدارکم جور نیست.
کریم: چی (جور نیست)؟ رضایتنامه منظورته؟
(کریم تصویری از پاکت جواب یک آزمایش ارسال کرد که مطلب مهمی روی آن نوشته نشده بود و در ادامه گفت:)
کریم: بهشون بگو پدرم خارجه، صد و پنجاه (هزار) تومن بده بهشون برات درست کنن. منم همین کار رو کردم.
من: پدر ندارم
اسکرینشات ۳:
کریم: اونجوری میفرستنت فوتنامه (گواهی فوت پدر) بگیری.
بگو نیست به اسم مادرم بده، صد و پنجاه (هزار) تومن بده، برات درست میکنن.
من: من وضع مالیام خیلی بده (و نمیتوانم صد و پنجاه هزار تومان بابت رضایتنامه جور کنم)، من که سن قانونی دارم چرا باید اجازهنامه داشته باشم؟
اسکرینشات ۴:
کریم: اون عکس (را) ببین
[کریم تصویر قوانین اهدای کلیه را برایم ارسال کرد]
شرایط اهداکنندگان کلیه:
۱. شرایط سنی ۲۲ تا ۴۵ سال تمام
۲. رضایت حضوری همسر (برای افراد متأهل) و رضایت حضوری پدر در صورت مجرد بودن. اگر پدر در قید حیات نباشد، گواهی فوت پدر و رضایت حضوری مادر
۳. اصل و کپی شناسنامه صفحهی اول و دوم و کارت ملی اهداکننده و رضایتدهنده
۴. کارت گروه خونی
۵. دو قطعه عکس ۳*۴
۶. سفته به مبلغ یک میلیون تومان
۷. وزن زیر ۸۰ کیلوگرم
۸. پاداش اهداکننده پس از انجام عمل پیوند به مبلغ هجده میلیون تومان طی یک فقره چک در محل انجمن به وی داده میشود.
۹. مبلغ یک میلیون تومان پاداش اهداکننده پس از عمل توسط بنیاد بیماران خاص پرداخت میگردد.
۱۰. هزینهی آزمایشات اهداکنندگان به عهدهی گیرندگان کلیه میباشد.
کریم دیگر به من پیامی نداد.
در روز ۲۰ بهمن/ نهم فوریه اما محمود دوباره به من پیام داد.
اسکرینشات ۵:
محمود: سلام آبجی، مشکلت حل شد؟
من: سلام من به آشناتون پیام دادم و ایشون راهنمایی کرد. فقط باید پول به حسابش بریزم که هنوز جور نشده
محمود: سلام آبجی، ای بابا، هیچیش رو نتونستی جور کنی؟
من: نه واقعا نمیدونم باید چهکار کنم.
اسکرینشات ۶:
محمود: ای بابا،
آبجی یه کاری میتونی بکنی؟
من: چه کاری؟
محمود: نصفش رو جور کن، بقیهش رو من میدم.
علاوه بر واسطهها، کاربرهایی که به نظر میرسید بیماران نیازمند به پیوند کلیه باشند نیز با من تماس گرفتند. زنی که او را راضیه مینامم به عنوان خریدار کلیه با من تماس گرفت و در ازای کلیه مبلغ ۷۰ میلیون تومان – مبلغی بسیار پایینتر از رقمی که واسطهها مدعی شده بودند پرداخت میکنند- به من پیشنهاد کرد. راضیه گفت معلمی ساده است و توان پرداخت بیش از ۷۰ میلیون تومان را ندارد. او در جوابم که به او گفتم واسطهها حاضرند درقبال کلیه حدود سیصد میلیون تومان به من بدهند گفت:
«فریب دلالها را نخورید، این مبالغ را میگویند تا از طریق آنها اقدام کنید و پس از اینکه کلیهتان را فروختند مبلغی بسیار کمتر از آنچه قول داده بودند پرداخت خواهند کرد. آنچه در واقعیت معامله میشود کمتر از چیزی است که دلالها وعدهاش را میدهند».
همه این افراد تنها در کمتر از یک هفته فعالیت در اینستاگرام با من تماس گرفتند.
طبیعتا به خاطر محفوظ ماندن هویت و محل زندگیم، گفتوگوی من با این افراد در همین مرحله متوقف شد. بارش سنگین برف در استان گیلان که منجر به قطع برق و تلفن و اینترنت شد و همینطور آغاز شروع همهگیری کووید-۱۹ باعث شد تا واسطهها دیگر پیگیری نکنند.
تقریبا همه آنها پیامهای خود را بلافاصله حذف کردند. آخرین تماسم هم برای کسب اجازه از آنها برای استفاده از نام و اطلاعاتی که در اختیار من قرار دادند و درخواست اطلاعات بیشتر پس از افشای هویتم، بدون پاسخ ماند چرا که بسیاری از آنها پیش از آخرین تماس من و پس از رد و بدل کردن اطلاعات، حساب کاربری خود را غیرفعال یا پاک کردند. مسئلهای که گزارش آنها به اینستاگرام (فیسبوک) را سختتر میکند.
دیدن حجم جمعیتی که (اعم از ایرانی یا مهاجر) حاضرند عضوی از بدنشان را بدهند تا پولی بهدست بیاورند و برای مدت کوتاهی هم که شده فشار تنگدستی را کم کنند، هم کار سختی نیست. حتی رجوع به شبکههای اجتماعی هم لازم نیست. کافیست عبارت فروش کلیه را در موتورهای جستجو وارد کنید و یک مقاله مربوط را باز کنید و به بخش کامنتهای آن نگاه کنید. به عنوان مثال مقالهای که تابستان ۹۷ تحت عنوان «راهنمای خرید و فروش کلیه انسان و جدول قیمت کلیه» نوشته شده، از زمان انتشار تا همین امروز کامنتهایی گرفته که بیش از ۹۰ درصد آنها شامل اطلاعات شخصی و شماره تماس کسانیست که میخواهند به دلیل فقر و از سرناچاری کلیه خود را بفروشند.
یا نمونه دیگر وبسایتیست که پیش از این مطلبی درباره خرید و فروش کلیه منتشر کرده و در مدت یک سال «بیش از ۱۲۰۰ درخواست با مشخصات هویتی و آزمایشگاهی از سوی فروشندگان کبد و کلیه» را از خوانندگان خود دریافت کرد.
وبسایتهایی هم، نامی شبیه انجمن حمایت از بیماران کلیوی را انتخاب کردهاند تا بتوانند با جذب فروشندگان و خریداران واسطهگری کنند. مثلا: انجمن اهدای کلیه
در این میان حتی برخی از وبسایتها برای فروشندگان کلیه دستورالعملهای احتیاطی را منتشر میکنند تا بتوانند در مقابل دلالان از خودشان حفاظت کنند.
وجود بازار سیاه کلیه و ابعاد آن برای خبرگزاریهای داخلی ایران هم عیان و واضح است. روزنامه اعتماد به نقل از خبرگزاری ایسنا از استفاده نیازمندان از پیامرسان تلگرام برای فروش کلیه نوشته که در آن تا پیش از فیلترشدن این پیامرسان در ایران، وضعیت مشابهی با اینستاگرام برقرار بود.
وبسایت سلامت نیوز در سال ۹۳ در یک گزارش مفصل به عملهای «غیرقانونی» پیوند کلیه اشاره کرده و از قول مصطفی قاسمی، رئیس وقت انجمن حمایت از بیماران کلیوی نوشته: «از ۱۸۰۰ مورد عمل پیوند کلیه، ۱۰۰۰ مورد بدون هماهنگی با این انجمن و غیرقانونی انجام شده است». یا روزنامهی رسالت که در شهریور ۹۸ یک مصاحبه تفضیلی با دلالی منتشر کرده که در کمترین حالت ماهی ۲۵۰ میلیون تومان درآمد دارد. با وجود این، رسانههای داخلی ایران بهخاطر محدودیتها و فضای امنیتی حاکم بر مطبوعات به اینکه دلالان چطور بیماران نیازمند به کلیه را در صف انتظار جابهجا میکنند یا این که این عملهای غیرقانونی به واسطه چه کسانی از داخل «مجرای قانونی» صورت میگیرد، نمیپردازند.
فضایی که بر بیماران و پزشکان درگیر با این مسئله هم سایه انداخته است.
👆🏽 اینستاگرام
محمود واسطهی واسطه ادعا میکند به تازگی (سه ماه پیش) از طریق دلالی که او را در «خیابان کلیه» پیدا کرده، کلیهاش را به قیمتی بالاتر از قیمت قانونی فروخته. وعده ثبت نام ارزانتر و کلیه گرانتر میدهد.
خشایار واسطه مشخصاتم را چک میکند و رنج قیمت (۲۷۰ تا ۳۱۰ میلیون تومان) میدهد. ادعا میکند ده سال است از طریق آشنایی با کارکنان بیمارستان لبافینژاد تهران، بدون مشکل واسطهگری کرده.
کریم واسطه واسطه ادعا میکند طریق واسطه کلیه خود را فروخته شماره واسطه را در اختیارم قرار میدهد.
راضیه خریدار مستقیم – معلم ساده در قبال کلیه پیشنهاد ۷۰ میلیون تومان میدهد.
👇🏽 مصاحبهشوندهها
مسعود بیمار کلیوی زیر ۳۰ سال به تازگی و پس از چهارسال دیالیز عمل پیوند انجام داده. مراحل قانونی را گذرانده و نهایتا از طریق یک پارتی در انجمن موفق به عمل پیوند شده
شقایق بیمار کلیوی پس از انتظار طولانی و بهدلیل عدم استطاعت مالی برای خرید کلیه، کلیه پدرش را دریافت کرده است.
بیماران و پزشکان چه میگویند؟
بسیاری از بیمارانی که تجربه پیوند کلیه دارند، نقش دلالها در پروسه «قانونی» فروش کلیه در ایران و ارتباط آنها با انجمن حمایت از بیماران کلیوی را تایید میکنند. یکی از بیماران که او را مسعود مینامم میگوید واسطهها نقش بسیار پررنگی در خرید و فروش کلیه دارند. مسعود، بیمار کلیوی است و پس از ۴ سال دیالیز، بهتازگی پیوند کلیه انجام داده است. او در زمان شروع بیماری ۲۴ ساله بوده و با اینکه طبق قانون اولویت برای پیوند از جسد با بیماران جوان و زیر سی سال است، مجبور شده کلیه بخرد، از او میپرسم:
: تو که جوان بودی پس چرا چهار سال منتظر ماندی؟
– پول و پارتی نداشتم.
: مگر برای پیوند هم باید پارتی و پول داشت؟
– بله، صف و نوبت کلیه در انجمن یک چیز الکی است، ظاهرسازی میکنند که نشان دهند برای بیماران کلیوی کاری میکنند، اما اصل ماجرا یک چیز دیگر است.
: اصل ماجرا چیست؟
– دلالی و کاسبی، برای اینکه متوجه شوی چه اتفاقی میافتد باید برایت توضیح دهم. کسی که کلیهاش را از دست میدهد باید برود انجمن ثبت نام کند. کسانی که میخواهند اهدا کنند هم باید بروند انجمن اسم بنویسند. البته بگویم این اهداکنندگان مبلغی حدود سی میلیون تومان میگیرند یعنی اهداکردن معنایش مجانی نیست. تا اینجای کار همه چیز درست است و ظاهرا مشکلی نیست. اما مدیران انجمن بعضی از نوبتها را قانونی انجام میدهند ولی اکثر نوبتها را میفروشند.
: یعنی خود انجمن حمایت از بیماران کلیوی نوبت پیوند میفروشد؟
– بله، مثلا کسی که پولدار است میرود و میگوید حاضر است پول خوبی بدهد به این شرط که زودتر نوبتش بشود. اگر اهداکنندهی مناسبی آماده باشد انجمن پنهانی به او پیشنهاد قیمت بهتری میدهد و خلاصه آن شخص پولدار خارج از نوبت کلیه دریافت میکند.
: پس تو چگونه توانستی مشکل را حل کنی؟
– حدود چهار سال بدبختی کشیدم و دیالیز شدم تا اینکه بالاخره یک پارتی پیدا شد و توانستم از طریق انجمن کلیه بخرم.
: یعنی پس از چهار سال، با وجود اینکه جوان بودی باز هم از جسد پیوند نگرفتی و مجبور شدی بخری؟
– بله، فقط شانس آوردم چون پارتی پیدا کردم توانستم نوبت واقعیام را دریافت کنم و با قیمت مناسبی بخرم.
مسعود میگوید پول هر غیرممکنی را ممکن میکند و شاهد بوده که دلالها توانستهاند به راحتی کلیهی فردی ایرانی را به یک غیر ایرانی (یکی از کارمندان سفارتخانه) که ساکن و شهروند ایران هم نبوده، بفروشند و هیچ مشکلی هم برایشان پیش نیامده است.
بر اساس «دستورالعمل اهدا و پیوند کلیه از اهداکنندگان زنده» مصوب وزارت بهداشت، هرگونه خرید و فروش اعضای بدن از سوی بیمار ایرانی و بیمار خارجی جرم است؛ یعنی بیمار غیرایرانی نه حق دارد کلیه ایرانی را بخرد و نه حق دارد به بیمار ایرانی کلیه بدهد. قانونی که البته سویههای نژادپرستانه دارد و دست کم درباره مهاجران افغانستانی ساکن ایران که به کلیه نیاز داشتهاند، اعمال شده است. این قانون اما نتوانسته جلوی گردشگری پیوند کلیه را بگیرد. افرادی که گفته میشود ابتدا به عنوان گردشگر وارد کشور میشوند و بازهم به لطف دلالان و با پرداخت مبالغ هنگفت به آنها مدارک جعلی میگیرند و خارج از صف کلیه اهدایی دریافت میکنند.
بیمار دیگری که با او صحبت کردم را هم به صورت مستعار شقایق مینامم. شقایق باوجود درآمد بسیار پایین خانوادهاش سالها درگیر دیالیز بوده و اکنون با کلیهای پیوندی زندگی میکند. وقتی با او تماس گرفتم با صدایی لرزان به سوالهایم جواب میداد. کوشیدم او را مطمئن کنم که خطری تهدیدش نمیکند و از طریق خط تلفن امن با او تماس گرفتهام اما همچنان میترسید و بسیار محافظهکارانه صحبت میکرد:
: شما هم از طریق انجمن حمایت از بیماران کلیوی اقدام کردید؟
– در ابتدا بله ولی متوجه شدیم پیوند از جسد مراحل سختی دارد و زمانبر است، ما هم وضع مالی خوبی نداشتیم که بتوانیم کلیه بخریم. به همین علت پدرم آزمایش داد و خوشبختانه مشکلم حل شد و کلیهی پدرم را به من پیوند زدند.
: اگر گروه خونی پدرتان با شما فرق میکرد چه باید میکردید؟
– بالاخره راهی پیدا میشد، انجمن (حمایت از بیماران کلیوی) برایم یک کاری میکرد.
: آیا از مافیای خرید و فروش کلیه اطلاعی دارید؟
– من چیزی نمیدانم، راستش بیشتر سرم به کار خودم است
: یعنی شما از دلالهای کلیه چیزی نمیدانید؟
– میدانم که وجود دارند اما چیزی دربارهی مافیا و اینها نمیدانم. مطمئنم دولت خودش رسیدگی میکند. چیز دیگری نمیدانم چون من آدم سیاسیای نیستم.
: گفتوگوی ما سیاسی نیست، من در مورد شبکهی خرید و فروش اعضاء انسان و نگرانیها و مشکلات بیمارانی که با این مسئله درگیر هستند، تحقیق میکنم. یعنی شما هیچ مشکل و نگرانیای ندارید؟
– چرا، یعنی بیشتر نگرانم کلیهی پیوندیی که الان با آن زندگی میکنم پس بزند و دوباره گرفتار دیالیز شوم. میدانید این مسئله همیشه باعث نگرانی بیمارانی است که پیوند زدهاند، زیرا ممکن است بدن عضو پیوندی را یکمرتبه پس بزند، ما خانوادهی فقیری هستیم و توانایی هزینههای درمان و خرید کلیه را نداریم. از طریق انجمن که خیلی طول میکشد و مجبوریم برویم سراغ دلالها خب آنطوری هم خیلی گران میشود. البته حتما مسئولان یک کاری میکنند و نباید نگران باشم، خدا را شکر مواظب بیماران هستند.
شقایق بسیار میترسید و حرف بیشتری نزد. مسئلهای که قابل پیشبینی بود. اگر در ایران زندگی کرده باشید، ترس از شنود شدن، خصوصا شنود مکالمههای تلفنی با خارج از ایران به صورت امری «عادی» در میآید. فضای امنیتی جامعه و تعریف بسیار باز قانون ایران از جرم، ممکن است هر مسئلهای را به یک مسئله سیاسی و امنیتی تبدیل کند. شقایق علاوه بر نگرانی درباره مصاحبهاش، نگران پسزدن دوباره کلیهاش بود و اینکه مجبور شود سراغ واسطههای خرید و فروش کلیه برود.
از تمام پزشکانی که با آنها تماس گرفتم، هیچ کدام بهخاطر «مسائل امنیتی» اجازه بردن نام خودشان یا محل فعالیتشان را ندادند. یکی از آنها که او را ناصر مینامم پس از معرفی خودم گفت: «خانم، من حوصلهی دردسر ندارم، با کس دیگری صحبت کنید، خداحافظ». تلفن را قطع کرد و دیگر به تماسهایم پاسخ نداد.
پزشک دیگری که او را با نام مستعار سمانه معرفی میکنم هم از ابتدا به تماسهایم پاسخ نداد. ناچار پرسشهایم را برای واسطهای که دکتر سمانه را معرفی کرده بود، ارسال کردم و از او خواستم تا با سمانه گفتوگو کند. سمانه درجواب گفته بود: «وارد شدن به این ماجرا بسیار خطرناک است موضوع فقط چند نفر دلال خیابانی نیست، مسئولین و افراد مهمی در مافیای پیوند اعضاء بدن انسان حضور پررنگ دارند» او از واسطهی من هم خواسته بود به هیچوجه خودش را درگیر مافیای خرید و فروش کلیه و اعضاء بدن انسان نکند و «خود را به خطر نیاندازد».
یک پزشک دیگر نیز که از طریق یکی از دوستانش معرفی شده بود حاضر به مصاحبه نشد و گفت او هم به خاطر «خطرناک» بودن این مسئله حاضر نیست خود را به دردسر بیندازد.
با وجود این یکی از پزشکان بیمارستانی سرشناس در تهران این مسئله را تایید کرد و گفت علاوه بر خرید و فروش کلیه فرد زنده، کلیه افرادی که پس از مرگ مغزی اهدا شده است نیز به نوعی خرید و فروش میشود و افراد متقاضی پیوند با پرداخت پول بیشتر، این کلیهها را هم خارج از نوبت دریافت میکنند.
همانطور که اشاره کردم به دلیل حفظ حریم خصوصی این افراد از بردن نام بیمارستان محل اشتغالشان خودداری میکنم.
امتیازبندی متقاضیان پیوند؟
چنانکه شاهد بودید ورود به بازار سیاه کلیه به عنوان فروشنده بسیار ساده و گستردگی این بازار بسیار عیان است. اما برخورد با دلالان تنها به اظهارات کلی و مبهم محدود مانده است. وزارت بهداشت در اواسط سال ۹۸ اعلام کرد از یکسو پیوند اعضا از فرد زنده را به پیوند کلیه محدود کرده و از سوی دیگر با اعمال مقررات جدید و راهاندازی یک سامانه میخواهد فعالیت بازار سیاه غیر قانونی پیوند کلیه را به حداقل برساند. بررسی درست بودن ادعای اینکه با سامانهی جدید «دلالی کلیه منتفیست» بدون ورود به این سامانه ممکن نبود.
با توجه به این که دسترسی به وبسایت وزارت بهداشت از خارج ایران مسدود شده است از یکی از دوستانم که ساکن ایران است خواستم سامانهی مذکور را در وبسایت وزارت بهداشت جستوجو کند. اما این جستوجو تنها به لینکی به وبسایت انجمن اهدای عضو ایرانیان منجر شد. انجمنی که خود را یک نهاد غیردولتی و متمرکز بر بالا بردن فرهنگ اهدای عضو پس از مرگ معرفی میکند.
این سامانه دست کم به صورت آنلاین وجود خارجی ندارد.
رئیس مرکز مدیریت پیوند و درمان بیماریهای وزارت بهداشت هم تنها به گفتن این که وزارت بهداشت از این به بعد براساس شاخصها و اولویتهای جدیدی که در «آئین نامه زنده» تعریف کرده است بیماران دیالیزی را امتیازبندی و اولویتبندی میکند، بسنده کرده است. با اعمال این مقررات وزارت بهداشت بهجز مواردی که درآنها اهداکننده فامیل درجه یک است، تنها طبق این امتیازها به بیماران، اهداکننده معرفی میکند.
سوال اینجاست که چطور امتیازبندی متقاضیان پیوند، بیمارانی که وقت زیادی برای زندهماندن ندارند، میتواند بیش از چهار برابر بودن تعداد حاضر در لیست انتظار را نسبت به ظرفیت سالانه پیوند کلیه در ایران جبران کند؟ مسئله مهمتر اینکه وزارت بهداشت چشم خود را بر روی سود هنگفت تجارت کلیه برای دلالان و همدستان احتمالیشان در نهادهای قانونی، بسته و از طرف دیگر صف فروشندگان تنگدست را نیز نادیده گرفته است.
زندگی نیازمندان به پیوند کلیه و نیازمندان به تامین معیشت در ایران از طریق لایههای مختلف واسطههای غیرقانونی و قانونی معامله میشود. درهای مخفی انجمن دولتی پیوند کلیه در ایران به بازار سیاه خرید و فروش اعضای بدن، دست کم برای بیماران لیست انتظار پنهان نیست و آنها اگر توان مالی داشته باشند، به اجبار از این مسیر میگذرند تا برای زندگی خود وقت بخرند. این صحنه گوشهای از تصویری بزرگتر از یک نظام درمانیست که در آن قدر جان بیماران با سود و زیان مالی محاسبه میشود. این گزارش پیش از شیوع کووید۱۹ در ایران تهیه شده است. شیوع ویروس کرونا شرایط زندگی را بر همه بیماران خاص از جمله بیماران دیالیزی سختتر کرده و از طرف دیگر به صف فروشندگان احتمالی کلیه نیز اضافه خواهد کرد.
گلشن پرنیان, رادیو زمانه: