کتاب تازه باراک اوباما که با نام «سرزمین موعود» روز هفدهم نوامبر روانه بازار شد، به شرح جزئیات وقایع تاریخی در دوران ریاست جمهوری او میپردازد. این زندگینامه خودنگاشت، نمایی از داخل کاخ سفید را به خواننده نشان میدهد.
گاردین در بررسی این کتاب به قلم جولیان بورگر، کتاب ۷۰۱ صفحهای سرزمین موعود را کتابی با «روایتی دلپسند، ژرف و خودکاوانه» توصیف میکند که در آن اوباما به طور مرتب به انگیزههای شخصیاش نقب میزند. نیویورک تایمز از چیماماندا انگُزی اَدیچی ، نویسنده سرشناس نیجریایی خواسته تا نقدی بر کتاب اوباما بنویسد، خانم آدیچی مطلب مفصل خود را چنین آغاز میکند: «باراک اوباما وقتی پای نوشتن بهمیان میآید نویسندهای عالی است. نهتنها این کتاب همانگونه که ممکن است از یک زندگینامه وزین انتظار رود ثقیل و ملالآور نیست، بلکه کتابی است لذتبخش، جمله به جمله آن، نثر عالی و جزییاتی روشن…»
کتاب «سرزمین موعود» بیشتر کتابی سیاسی است تا شخصی. در آن اوباما خواننده را با خود از کودکیاش تا ماه مه ۲۰۱۱ و کشته شدن اسامه بن لادن همراه میکند. کتاب جلد دومی نیز خواهد داشت که در آن به خاطراتش در رابطه با دیپلماسی در قبال ایران بیشتر پرداخته خواهد شد. جلد دوم کتاب معلوم نیست کی منتشر میشود.
اما در «سرزمین موعود» اوباما در رابطه با ایران چه نوشته است؟
ایران و ایرانیان
در کتاب ۷۰۰ صفحهای اوباما بارها به نام ایران و ایرانیان اشاره شده است.
اوباما در سرزمین موعود اولین بار در فصل پنجم کتاب که به وقایع سال ۲۰۰۷ و زمانیکه برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ آمریکا رقابت میکرد به نام ایران اشاره میکند و مینویسد: « طی یک مناظره در ماه ژوئیه، تصویر فیدل کاسترو، رئیس جمهور ایران محمود احمدینژاد و رهبر کره شمالی کیم جونگ ایل و چند خودکامه دیگر به من نشان داده و سوال شد که آیا من آماده هستم که با هر یک از آنها در نخستین سال ریاست جمهوریام ملاقات کنم. بدون لحظهای تردید گفتم بله- من با هر رهبری ملاقات میکنم، اگر که (این ملاقات) بتواند منافع آمریکا را پیش ببرد.»
بار دوم که نام ایران به میان میآید در فصل هشتم کتاب و زمانی است که اوباما برای دیدار از افغانستان به کابل رفته است. نیمه ژوئیه سال ۲۰۰۸ او و همراهانش در پایگاه هوایی بگرام فرود میآیند در این فصل اوباما در لابلای شرح بازدیدش با جزئیاتی خواندنی با چالشهای جنگ عراق و افغانستان میپردازد و اینجاست که نام ایران مطرح میشود. اوباما به نوری المالکی که قرار بوده با او دیدار کند اشاره کرده و مینویسد: «او توانسته که فشارهایی را که از جانب خیرخواهان آمریکاییاش و نیز از سوی همسایگان ایرانیاش وارد میشود، مدیریت کند.» اوباما در همین جا مینویسد: «در حقیقت پیوندهای المالکی با ایران – جایی که سالهای تبعیدش را در آنجا گذرانده، و همچنین ائتلاف نگرانکنندهای که با برخی شبه نظامیان شیعه دارد، او را نزد عربستان سعودی و دیگر متحدان آمریکا در منطقه خلیج فارس منفور کرده…»
اوباما بخش سوم کتاب با عنوان مرتد و فصل هجدهم را با شرحی در مورد اتاق بیضی شروع میکند، جایی که اغلب اوقات هشت سال دوران ریاستجمهوریاش را در آن گذرانده، در آن به گزارش های اطلاعاتی گوش داده، میزبان رهبران جهان بوده و با اعضای کنگره سر و کله میزده است. در این فصل جایی که به رابرت گیتس اشاره می کند که هم در دولت بوش و دولت اوباما وزیر دفاع بوده است. اوباما با شرح خدمات و سابقه مفصل گیتس می نویسد که او پیش از این توسط رونالد ریگان ( رییس جمهور جمهوری خواه آمریکا) نیز نامزد این پست شده بوده اما به دلیل سوالاتی که در رابطه با اطلاعش از ایران-کنترا مطرح بوده ناگزیر به انصراف می شود.
در جایی دیگر از این کتاب اوباما به وقایع دوران نوجوانیاش در هاوایی اشاره میکند و میگوید زمان تحصیل در کالج در میان اخبار جهان ، اخبار گروگانگیری ( سفارت آمریکا در ایران) را به خوبی به خاطر دارد.
در فصل چهاردهم و پانزدهم بیش از بقیه کتاب به نام ایران برمیخوریم. در این دو فصل در چندین جا به برنامه هستهای ایران و لزوم پیشگیری از آن اشاره شده است. در ادامه اوباما به سخنرانی ۲۱ ماه مه در «آرشیو ملی» جایی که در کنار نسخه های اصلی «اعلامیه استقلال آمریکا»، «قانون اساسی» و «منشور حقوق ایالت متحده» ایستاده بود و سخن میگفت اشاره کرد. سخنرانی درباره مسلمانان بود. اوباما مینویسد که اغلب آمریکاییها از اسلام چیز زیادی نمیدانند، و افکارسنجیها نشان میدهد که مسلمانان در سراسر جهان نیز ایالت متحده آمریکا را دشمن دینشان میدانند و همچنین باور دارند که سیاست خاورمیانه آمریکا به دنبال بهبود زندگی مردم نیست بلکه برای تامین منابع نفتی، کشتن تروریستها و حفاظت از اسرائیل است.
اوباما مینویسد که معتقد بوده محور سخنرانی او باید به رسمیت شناختن کمکهای تمدن اسلامی در پیشبرد ریاضیات، علوم و هنر و نیز تایید نقض کلونیالیسم در نزاعهای کنونی خاورمیانه باشد.
اوباما مینویسد: «منظور اعتراف به دخالت آمریکا در زمینه فساد و سرکوب در منطقه بود، و همدستی در سرنگون کردن دولت منتخب دموکراتیک ایران در دوران جنگ سرد….»
اوباما فصل ۱۸ را با دریافت جایزه نوبل در اسلو به پایان میبرد و مینویسد که او و میشل از پنجره هتل محل اقامت هزاران نفر را می بینند که در کوچه و خیابانهای اطراف هتل جمع شدهاند و در تاریکی غروب شب هر یک شمعی در دست دارند.
اوباما این صحنه را جادویی توصیف میکند و می نویسد همزمان با شنیدن صدای تشویق مردم نمیتواند از فکر کردن به جنگ عراق و افغانستان غافل شود: « با وجود این، در سوسوی آن شمعها من چیز دیگری را میدیدم. من شور و جان میلیونها نفر در سراسر جهان را شاهد بودم: سرباز آمریکایی در پست دیدبانی در قندهار، مادری در ایران که به دخترش خواندن می آموزد، فعال دموکراسیخواه روسی که شجاعت را در تظاهرات نشانمیدهد − و همه آنهایی که حاضر نشدند از ایده زندگی، که با وجود تمام خطرات و سختیها میتواند بهتر شود، دست بکشند….»
در فصل نوزدهم بسیار بیشتر به ایران اشاره شده. اوباما مینویسد طی سال نخست ریاست جمهوریاش درگیر بودن با رهبران سه کشور ایران، روسیه و چین – به طور مشخص به او نشان داد که چه کار دشواری در پیش دارد.
در این فصل او به مسائل مختلفی در رابطه با ایران اشاره میکند، و تاریخ روابط ایران و آمریکا و خصومت موجود را شرح میدهد. او در ابتدا ایران را این چنین توصیف میکند: «وارث امپراطوری بزرگ ایران باستان، که زمانی مرکز علم و هنر در دوره طلایی اسلام قرون وسطی بود»، اوباما سپس به وقایع ۱۹۵۱ در ایران اشاره کرده و تعریف می کند که ایران سکولار با پارلمانی که تمایل به چپ داشت میادین نفتی کشور را ملی و کنترل آن را که زمانی در دست دولت بریتانیا بود بازپس گرفت.
اوباما «عملیات آژاکس» را شرح داده و به نقش آمریکا در آن اشاره میکند و می نویسد «برای ۲۷ سال اول پس از آن قمار تصمیم گیرندگان سیاسی آمریکا خوب کار کرد. شاه متحدی ثابت قدم بود و قراردادهای نفتی شرکتهای آمریکایی را تمدید و از آمریکا سلاحهای گران قیمت خرید. او رابطهای دوستانه با اسرائیل داشت، به زنان حق رای داد و ثروت رو به رشد کشور را صرف نوسازی اقتصاد و نظام آموزشی کرد و به راحتی با خانواده سلطنتی اروپا و تاجران و صاحبان کسب و کار غربی کنار می آمد.
اوباما رابطه ایران و آمریکا را طی دولتهای مختلف آمریکا مرور کرده و و تاریخ ایران را تا مرگ خمینی و روی کار آمدن خامنه ای دنبال می کند و می نویسد: «جانشین او، آیت الله علی خامنهای، روحانی است که به ندرت به خارج از کشورش سفر کرده و نفرتی که از آمریکا دارد با میزان نفرتی که خمینی از آمریکا داشت برابری میکند.»
اوباما می نویسد آغاز دوره ریاست جمهوری با دوره احمدی نژاد مصادف بود. او به نقش و نفوذ ایران در عراق و لبنان و شیعیان منطقه و تلاش برای توسعه «هلال شیعی»اشاره میکند.
رئیس جمهوری سابق آمریکا، استراتژی دو مرحلهای خود در قبال ایران را در این کتاب تشریح کرده و به تلاش برای تماس از جمله نامهای که مخفیانه برای خامنهای از طریق نمایندگان ایران در سازمان ملل فرستاده میگوید.
اوباما مینویسد: « پاسخ خامنهای صریح بود: ایران هیچ نفعی در گفتوگوی مستقیم ندارد». او سپس به وقایع ژوئن ۲۰۰۹ و تظاهرات میلیونی مردم ایران و «جنبش سبز» اشاره میکند و از دیدن صحنه کشته شدن ندا آقا سلطان میگوید:
«گزارشهای تظاهرات را در اینترنت میدیدم و ویدیوی زن جوانی را که در خیابان تیر خورد و خون از صورتش سرازیر شد، زمانی که داشت میمردنگاهش به سمت بالا خیره شد»
اوباما در ادامه مینویسد که این یادآور بهایی بود که مردم سراسر جهان برای این خواست که در چگونگی نوع حکومت بر خود نظر دهند می پردازند. او میگوید که نخستین واکنشش حمایت قاطع از تظاهرکنندگان بود، اما پس از مشورت با تیم امنیت ملی، و کارشناسان ایران به او توصیه شد که چنین نکند. به گفته کارشناسان و مشاوران هر بیانیهای از سوی او تأثیر خوبی نداشته زیرا رژیم تندرو ها در ایران به دنبال آن بودند که تظاهرات را به ماموران خارجی نسبت دهند و اعلام حمایت ممکن است به ضرر فعالان داخل تمام شود. نتیجه این میشود که اوباما به بیانیهای اداری با این مضمون که «اوضاع را از نزدیک دنبال میکند وبه تاکید بر حق جهانی برگزاری تجمعات و محترم شمردن آزادی بیان و درخواست برای یک راه حل صلح آمیز که منعکس کننده خواست مردم ایران باشد»، بسنده میکند.
در ادامه کتاب باز نیز به ایران مکررا اشاره شده است، به تحریمها علیه ایران، برنامه موشکی و نیز برنامه هستهای ایران. اوباما در مورد ملاقات با سران کشورهایی از جمله روسیه، چین، عربستان و اسرائیل و گفتوکو در زمینه ایران نوشته و نیز جزییاتی از این مکالمات را در کتاب آورده است.
اوباما می نویسد مکالمات با نتانیاهو برغم اختلاف نظر بسیار متفاوتشان نسبت به جهان معمولا خوب پیش میرفته، نتانیاهو بیش از هر چیز علاقمند به صحبت درباره ایران بوده و به گفته اوباما به درستی (ایران) را بزرگترین تهدید امنیتی اسرائیل می دیده. اوباما و نتانیاهو توافق میکنند که در رابطه با ممانعت ایران از دستیابی به سلاح هستهای تلاشهای هماهنگ شده داشته باشند، اما وقتی اوباما مساله از سرگیری گفتوگوهای صلح را با فلسطینیها به میان میآورد، نتانیاهو آشکارا از خود هیچ تعهدی نشان نمی دهد.
در بخشی از کتاب سرزمین موعود و جایی که به یکی از جلسات مجمع عمومی سازمان ملل اشاره می کند از شعر «بنیادم اعضای یک پیکرند» سعدی یاد کرده و میگوید ما این را طعنه (روزگار) یافتیم که چه مدت زمانی در مجمع عمومی صرف مهار توسعه سلاح هستهای ایران شده است.
اوباما مینویسد که از زمانیکه ایران پیشنهادش برای گفتوگوهای دوجانبه را رد کرد هیچ نشانی از کاهش برنامه هستهای این کشور مشاهده نشد.
اوباما شرحی از تلاش های دیپلماتیک و بین المللی و همکاری با سازمانهای بین المللی از جمله سازمان انرژی اتمی و سازمان ملل متحد را در این کتاب ارائه داده است.
کتاب اوباما با کشتن بن لادن به پایان میرسد و احتمالا در جلد دوم به شرح مذاکرات هستهای و مسائلی بیشتر در رابطه با ایران پرداخته خواهد شود.
در فصل پایانی سرزمین موعود آمده است روز ۲۸ آوریل ۲۰۱۱ وقتی که آخرین جلسه برای بحث درباره عملیات ویژه برای حمله به ابوت آباد پاکستان و مخفیگاه اسامه بن لادن در جریان بود، رابرت گیتس با حمله مخالفت میکند و در استدلال خود به عملیات «کویر یک» ( منظور عملیات پنجه عقاب که در ایران به عملیات طبس مشهور است) اشاره میکند، که طی آن هلیکوپتر نظامی آمریکایی که برای نجات گروگانها میرفت سقوط کرد و هشت خدمه آن کشته شدند. و البته عملیات با موفقیت انجام میشود.
کتاب سرزمین موعود در حالی به پایان می رسد که اوباما سوار بر هلیکوپتر مارین وان (هلیکوپتر مخصوص رییس جمهوری) بر فراز واشنگتن دیسی پرواز میکند و از بالا مجموعهای از نمادهای شهر از جمله بنای یادبود لینکلن و بنای یادبود واشنگتن را تماشا میکند و هلیکوپتر در محوطه چمن جنوبی کاخ سفید فرود می آید.
کتاب «سرزمین موعود» در آمریکا توسط انتشارات کراون و در بریتانیا توسط انتشارات وایکینگ منتشر شده. تاریخ انتشار جلد دوم اعلام نشده است.
مهتاب دیوسالار, رادیو زمانه: