تمام نامزدهای موردپسند نظام (کارگزاران و مشاوران ولایت) در بیعت ۱۴۰۰ که تعداد آنها به وجهی غیرعادی افزایش یافته است (حدود چهل تن از وزرا، مدیران اجرایی و اعضای مجلس سابق و امروز) تا به مشارکت بیشتر دامن بزند، از مطالبات عمومی کمابیش آگاهی دارند. چهار خواسته در میان مردم بیش از همه به چشم میخورد که ربط مستقیمی نیز با برگزاری بیعت و غیر بیعت یا قشر خاصی ندارد: تغییر در سیاستها و نحوه اداره کشور، مقابله با فساد و سوءاستفاده از قدرت، بهبود شرایط معیشتی مردم با کاهش تورم و نرخ بیکاری، و کاهش تنش در روابط خارجی.
البته اکثریت مردم بر این باورند که حاکمان موجود نمیتوانند و نمیخواهند این خواستهها را برآورده سازند. به همین دلیل، هیچ حرکتی در کوچه و بازار برای حمایت از نامزدهای نظام به چشم نمیخورد. اکنون باید دید نامزدها و بهویژه ابراهیم رئیسی که «نامزد اصلی و باب میل نظام» است، در این موارد چه مواضع، برنامهها یا سیاستهایی را مطرح میکنند. این مواضع، برنامهها، و سیاستها را میتوان در چارچوب چهار وعدهای که عرضه میشوند (و به جای کاهش تنش در روابط خارجی، همبستگی ملی گذارده شده)، دنبال کرد. حداقل سه وعده از چهار وعده عرضه شده، مستقیم و غیرمستقیم، در پی نوعی واکنش، هر چند تهی، به مطالبات مطرح شده هستند.
ایجاد تحول
رئیسی پس از ثبتنام در وزارت کشور میگوید: «بانیان و شرکای وضع موجود نمیتوانند تغییردهنده وضعیت فعلی باشند.» محسن رضایی نیز سخنانی با همین مضمون دارد. اینها به گونهای سخن میگویند که گویی در ۴۲ سال گذشته در حجرهای در مدرسه حقانی یا اتاقی در مجمع تشخیص مصلحت به عنوان محقق نشسته و مشغول رصد اوضاع بودهاند. این دو از این جهت دقیقا همانند رهبرشان علی خامنهایاند که خود را از هر مسئولیتی مبرا میداند و از مدیران دیگر طلبکار است، در حالی که تعیینکنندهترین مسئولیتها را داشتهاند. کدام مقام در جمهوری اسلامی ایران مهمتر از دادستانی انقلاب شهر تهران، ریاست آستان قدس رضوی، و ریاست قوه قضاییه، یا فرمانده سپاه در شرایط جنگ و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است؟ بقیه مقاماتی نیز که نامزد شدهاند، یا نقشی را که در حکومت داشتهاند فراموش کردهاند، یا معتقدند که قدرت کافی برای اجرای برنامههاشان نداشتهاند. روش تحولخواهی این مدیران نیز تمسک به قوای قهریه (چکش) بوده است.
همبستگی ملی
حکومتی که رهبرش خود را «رهبر مسلمین جهان» میخواند، زمان بیعت که فرا میرسد، متوجه میشود که دولت-ملتی به اسم ایران وجود دارد. برای حکومت جمهوری اسلامی ایران، این دولت-ملت تنها یک اسب راهوار و یک گاو شیرده برای پیش بردن منافع شخصی و گروهی و جاهطلبیهاست. علی لاریجانی میخواهد بر اساس همبستگی ملی، البته تحت پرچم ولایت، کارزارش را به پیش برد؛ آن هم در حکومتی که اقوام، اقلیتهای دینی، زنان، جوانان، روزنامهنگاران، کشاورزان، کارگران، شیعیان مخالف با خامنهای و بیدینان مدام و به نحو سازمان یافته و نهادینه سرکوب میشوند. اگر اثری از هویت ملی در برنامهها و سیاستهای نظام دیدید، آنگاه همبستگی ملی میتواند هدف یا برنامه یک نامزد باشد.
مبارزه با فساد
بوقهای نظام، ابراهیم رئیسی را به عنوان مظهر فسادستیزی حکومت معرفی میکنند. در دو سال گذشته که وی رئیس قوه قضاییه بوده است، درآمدهای کشور کاهش داشته و امکان گم شدن یکباره ۱۲ میلیارد دلار (مثل دوران احمدینژاد) نبوده است، اما فساد نهادی و سوءاستفاده از قدرت و رانت و امتیازات قشر حاکم همچنان جریان داشته است. پرونده فسادستیزی رئیسی در محاکمه چند تن از وابستگان به رئیس قبلی قوه قضاییه و نقض واگذاری چند شرکت ورشکسته خلاصه میشود. دیگر نامزدها چنان خود در فساد غرق بودهاند یا آن قدر فسادستیزی حکومت را غیرعملی میدانند که حتی شعار فسادستیزی نمیدهند. روش مبارزه با فساد در گفتمان حکومتی، نه شفافیت حکومت از صدر تا ذیل (که باید از دفتر خامنهای آغاز شود)، بلکه بگیر و ببند (چکش) بوده است.
رسیدگی به معیشت مردم
این موضوع میان همه نامزدها مشترک است، چون سقوط درآمد سرانه و قدرت خرید و بیارزش شدن پول ملی اظهرمنالشمس است. حتی یک جمله از ابراهیم رئیسی و کارزار وی و دیگر نامزدها در مورد «چگونگی» بهبودبخشی به وضعیت معیشتی مردم وجود ندارد. امروز ۸۳ میلیون ایرانی دغدغه معیشتی دارند: آنها که زیر خط فقر هستند (سه چهارم جمعیت) از پس خریدهای روزانه برنمیآیند، و آنها که بالای خط فقر هستند، نگرانند که به زیر خط فقر سقوط کنند. رئیسی برای توجیه نامزدی خود میگوید: «معیشت مردم دغدغه جدی برای انسان ایجاد میکند… گرانی و بیکاری. سفره مردم و وضعیت اقتصادی جامعه.»
معنای سخن و عمل رئیسی آن است که صرف دلسوزی و دغدغه معیشت مردم داشتن و نشان دادن کلید، فردی را برای نشستن بر کرسی ریاست قوه مجریه شایستگی میبخشد. بدین ترتیب، همه شهروندان ایرانی میتوانند در ان کرسی قرار گیرند. ابراهیم رئیسی با شعارهایش پا در جای پای احمدینژاد میگذارد، اما پولی در بساط برای پولپاشی و تداوم کار دولت به عنوان «خودپرداز» (دستگاه تحویل پول) نیست. البته کمبود منابع باعث نشده است که برخی نامزدها وعده یارانه ۲.۵ میلیون تومان در ماه ندهند.
پرهیز از دو قطبیسازی
چهار وعده فوق از این جهت از سوی نامزدها انتخاب شدهاند که دوقطبیساز نیستند. این چهار وعده حتی به سیاست نیز تبدیل نمیشوند، چون نامزدها میدانند که سیاستها را نمیتوانند تغییر دهند. از همین رو وعدههای فوق تاثیری در افزایش مشارکت نخواهند داشت، چون کمتر کسی به خاطر آنها به پای صندوقها میرود. به همین دلیل، برخی نامزدها به سمتهای دیگری برای جمع کردن رای میروند: آرایش کردن صورتهای کریه برای ظاهر شدن در برابر دوربینها و رفتن به سراغ گروههایی که تصور میکنند گروه مرجع هستند (چهرههای شاخص مشهور و پرطرفدار)، و سکوت در حیطههای چالشبرانگیزی چون سیاست خارجی که عرصه به هدر دادن منابع ملی و فقیرتر کردن مردم بوده است.
برخی دیگر نیز که بخت کمتری در دستیابی به کرسی ریاست جمهوری دارند، از بخشی از وعدههای فوق فاصله میگیرند و به سراغ موضوعات دوقطبیساز میروند. البته دوگانههایی جدی در رقابتها وجود دارد؛ مثل اداره امنیتی کشور در برابر اداره کارشناسی کشور، که هم در فایلصوتی ظریف آمده بود (میدان- دیپلماسی)، و هم در این سخن علی لاریجانی بعد از ثبتنام که «اقتصاد، پادگان و دادگاه نیست که با تشر و دستور اداره شود»، یا توییت وی که میگوید «نه کلید، نه چکش.»
کاهش لفاظی در روابط خارجی
بر خلاف احمدینژاد که با نفی هولوکاست و ادعای مدیریت جهانی به دنبال تبلیغات جهانی برای خود بود، ابراهیم رئیسی و بقیه نامزدهای موجود همان سیاستها را با سر و صدای کمتر دنبال خواهند کرد. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اجماعی است و حتی شعار تنشزدایی دوره خاتمی داده نمیشود. اگر تردیدی در مورد اصلاحطلبان دارید، به پیامهای محمد خاتمی و حسن خمینی در مورد راکتپراکنی حماس نگاه کنید. آنها مملو هستند از تنفر از شهروندان اسرائیلی، و لذا خواهان تداوم سیاست آتش افروزی و «نفود منطقهای» جمهوری اسلامی ایران. نماد امروز جمهوری اسلامی ایران، راکتهایی است که در اختیار نایبان آن است و هر روز به شهرها و مراکز صنعتی خاورمیانه شلیک میشود.
اگر گروهی از اصلاحطلبان مذهبی ضداسرائیلی به تبلیغات جمهوری اسلامی ایران در این مورد اعتراض دارند، سخنشان این است که جمهوری اسلامی ایران به دلیل بیآبرویی بهتر است به اسرائیل فحاشی نکند، بلکه فحاشی را بگذارد برای آنها که تاریخی از جنایت نداشتهاند تا بتواند نسلی تازه از یهودستیزان را پرورش دهد. رئیسی و بقیه نامزدها نیز در دوران کارزارها و تبلیغات خود از سروصدا کردن در این حیطه پرهیز میکنند، چون میدانند اکثریت مردم از این گونه ادبیات خوششان نمیآید، و «نظام» هم مواضع آنها را میداند.
ایندیپندنت فارسی :