نبرد قدرت در دایره‌‌ی شیطانی شرّ و بر زمین سوخته‌ی ایران

By | ۱۴۰۰-۰۳-۰۸

– جناح اصلاح‌طلب نظام با بیش از ۱۰ داوطلب تلاش داشت بار دیگر با دوگانه‌ی نخ‌نمای «بد» و «بدتر» سهم خود را از سفره انقلاب حفظ کند اما به نظر می‌رسد رهبرشان دریافته که این ترفند دیگر پاسخ نمی‌دهد.
– پس از یک دهه رشد اقتصادی منفی و وضعیت فلاکتبار معیشتی، نامزدهای نهایی که همگی در به وجود آمدن این شرایط نقش داشته‌اند حالا هم هیچ برنامه‌ای جز «شعار» و «وعده» ندارند.
– بسیاری از تحلیلگران معتقدند رد صلاحیت اصلاح‌طلبان به معنی پایان تاریخ مصرف آنها برای نظام است.
– سران اصلاح‌طلبان و افراد معروف آن مانند همیشه تأکید می‌کنند که به هیچ عنوان با صندوق رای قهر نمی‌کنند!
– این در حالیست که رویکرد ولنگار حکومت به معضلات اجتماعی، به ظهور پدیده‌های عجیب و هولناک انجامیده و مردم را چنان گرفتار کرده که نمی‌دانند اینهمه گره‌های کور را چگونه باز کنند.
– استبداد مذهبی از یکسو و فقر همه‌جانبه از سوی دیگر، بنیان‌های اصیل جامعه را در یک چرخه‌ی شیطانی و شرور چنان سست کرده که گویی هر آنچه بازتولید می‌شود، جز تباهی نیست!

عدم تأیید صلاحیت داوطلبان جناح اصلاح‌طلب در سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی هم سبب اختلاف درون خود این جریان شده و هم شکاف آن را با حکومت بیشتر کرده است.

نخست نگاهی به مواضع برخی اصلاح‌طلبان بعد از اعلام نامزدهای نهایی بیندازیم که مانند همیشه تأکید می‌کنند به هیچ عنوان با صندوق رأی قهر نمی‌کنند!

حجت‌الاسلام حسن خمینی نوه روح‌الله خمینی که با بودجه عمومی (دست‌کم ۷۲ میلیارد تومان در سال) با تولیَت مقبره پدربزرگش کاسبی می‌کند چنین لاف زده است که اگر «جای کاندیداهای تایید شده بودم انصراف می‌دادم!» در حالی که خود وی به توصیه (دستور) رهبرش علی خامنه‌ای حتا به عنوان داوطلب نیزثبت‌ نام نکرد!

نوه خمینی که گویی هیچ اطلاعی از وضعیت نظام در میان مردم ندارد، هشدار داده رد صلاحیت‌ها به «جمهوریت نظام لطمه می‌زند» و «پایه‌های مشروعیت و مقبولیت نظام اسلامی را سست می‌کند!»

محسن هاشمی رفسنجانی فرزند حجت‌الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی که رد صلاحیت شده به نقل از پدرش گفت «در هر شرایطی نباید با انتخابات و صندوق‌های رای قهر کرد.»

حجت‌الاسلام محمد خاتمی رئیس دولت موسوم به اصلاحات نیز که در چند انتخابات پیشین سهم زیادی در رأی جمع کردن برای نظام داشت، رد صلاحیت‌ها را تهدیدی جدّی برای «جمهوریت» نظام دانست و بدون اشاره به نقش خامنه‌ای فقط به عملکرد شورای نگهبان انتقاد کرد.

مجمع مدرسین حوزه علمیه قم نیز که کانون اصلاح‌طلبان حوزوی است در بیانیه‌ای با اشاره به «رد صلاحیت گسترده انتخابات» اعلام کرد که «همه می‌دانند انتخابات ۱۴۰۰ فرمایشی و بی‌رونق است.»

 

اصلاح‌طلبان از چه دلخورند؟!

گرچه واکنش سران اصلاح‌طلبان به رد صلاحیت‌ها کمی تندتر از گذشته است اما علت انتقاد آنها به حکومت نه مشکلات فراگیر مردم و نگرانی آنها درباره امنیت و رفاه و رشد جامعه بلکه فقط «رد صلاحیت» خودشان و در نتیجه کاهش سهم آنها از سفره انقلاب است! چنانکه اگر یکی دو نفر از آنان تأیید می‌شدند باز مانند همیشه در داغ کردن تنور انتخابات نمایشی سنگ تمام می‌گذاشتند.

اغلب افراد معروف اصلاح‌طلبان، در داخل و خارج، همچنان بر اساس منافع خود که آشکارا در پیوند با منافع نظام است انتخابات را نه تنها تحریم نکرده‌اند بلکه یا از «شرکت نکردن» خودشان می‌گویند و یا با دلخوری و دلسوزی تکرار می‌کنند که امکان «مشارکت فعال» از آنها گرفته شد!

رضا اکرمی رئیس پیشین شورای فرهنگی ریاست جمهوری اسلامی و از چهره‌های نزدیک به اصلاح‎‌طلبان خواسته نامزدها مردم را امیدوار نگهدارند! وی هشدار داده در صورت «کاهش مشارکت باید منتظر تبعات منفی داخلی و بین‌المللی آن باشیم.»

اغلب اصلاح‌طلبان خود را موظف به رعایت خط قرمزهای نظام می‌دانند و به قول بسیاری از مقامات نظام از جمله محمدجواد ظریف درک کرده‌اند که همگی در یک کشتی نشسته‌اند و غرق شدن آن به نفع هیچکدام نیست. علی خامنه‌ای وشورای نگهبانش نیز به همین دلیل درباره آنها نگرانی نداشته و با خیال راحت آنها را رد صلاحیت کردند. از همین رو بسیاری از تحلیلگران معتقدند رد صلاحیت اصلاح‌طلبان به معنی پایان تاریخ مصرف آنها برای نظام است. البته اصلاح‌طلبان اگر به حذف سیاسی تن بدهند اما از سفره انقلاب به راحتی برنخواهند خاست و با جامه‌ای دیگر جای خود را بر آن حفظ کرده و به سود نظام در همه چیز «مشارکت فعال» خواهند داشت!

نظام از چه نگران است؟

دغدغه‌ی اصلی رهبر جمهوری اسلامی و زمامدارانش، آنهایی هستند که انتخابات نمایشی را در تمام سال‌های گذشته نیز تحریم‌ کرده‌اند و نه تنها برای آن استدلال دارند بلکه در این دور صف آنها در کنار مردم بسیار گسترده‌تر شده است. علی خامنه‌ای که در دو دوره گذشته حتا از مخالفان نیز خواسته بود تا با رأی‌ خود به مشروعیت نظام کمک کنند، در نخستین سخنرانی پس از اعلام فهرست نامزدهای نهایی خطاب به مردم گفت «به حرف کسانی که می‌گویند پای صندوق نمی‌رویم، اعتنا نکنید!»

در چنین شرایطی است که بخشی از بدنه جریان اصلاحات به «تحول‌خواهی» متمایل شده و فرصت‌طلبانه تغییر موضع می‌دهد. آنها به ویژه در خارج کشور با تکرار مواضع مخالفان دمکراسی‌خواه جمهوری اسلامی در حالی که نه با «نظام» بلکه با «این انتخابات» مشکل دارند، نسبت به تقویت صدای براندازان هشدار می‌دهند. حال آنکه علی خامنه‌ای خوب می‌داند که اصلاح‌طلبان از کانون‌های اصلی رای جمع کردن برای نظام بودند و حذف آنها از انتخابات نمایشی می‌تواند منشاء بحران مشروعیت و پیامدهای امنیتی برای نظام شود. خود وی در سخنرانی‌هایش بارها هشدار داده دشمنان به دنبال جلوگیری از مشارکت مردم در انتخابات هستند و برای اعتراض و «آشوب» و«فتنه» برنامه دارند.

کدام محاسبه به چنین فهرستی انجامید؟

پس بر اساس کدام محاسبه و منافع به شورای نگهبان اختیار رد صلاحیت اصلاح‌طلبان را داد؟ آیا وی به حفظ نظام پس از مرگ خود فکر کرده؟ و یا گمان می‌کند مانند دو دوره احمدی نژاد، می‌توان بعد از هشت سال، با هر رئیس دولتی که درواقع کاره‌ای نیست، دوباره «بال» دیگر نظام را با نامی دیگر در نمایش انتخابات به بازی گرفت؟ فراموش نشود که اصلاح‌طلبان از کشتی نظام به دریا پرت نشده‌اند بلکه فقط چند نفرشان در نمایش انتخابات رد صلاحیت شده‌اند! اگر آینده‌ای برای جمهوری اسلامی متصور باشد، اصلاح‌طلبانی که دم از «تحول» می‌زنند می‌توانند بستر آن را برای استمرار نظام بگسترانند!

©کیهان لندن/ کارتون‌های احمد بارکی‌زاده

از سوی دیگر، اصلاح‌طلبان با بیش از ۱۰ داوطلب تلاش داشتند بار دیگر با دوگانه‌ی نخ‌نمای «بد» و «بدتر» سهم خود را از سفره انقلاب حفظ کنند اما به نظر می‌رسد رهبرشان دریافته که این ترفند دیگر پاسخ نمی‌دهد.

اسحاق جهانگیری، مصطفی تاجزاده، محسن هاشمی رفسنجانی، عباس آخوندی، مصطفی کواکبیان، محمد شریعتمداری، محمود صادقی، زهرا شجاعی، محسن رهامی و رسول منتجب‌‌نیا از جمله اصلاح‌طلبان رد صلاحیت شده هستند.

هرچند علی لاریجانی مشاور عالی علی خامنه‌ای و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان چهره «میانه‌رو» در ستاد انتخابات کشور ثبت‌نام کرده بود اما او یکی از اصلی‌ترین گزینه‌های اصلاح‌طلبان بود که صلاحیت‌اش تأیید نشد.

به نظر می‌رسد خامنه‌ای و شورای نگهبان ترجیح داده‌اند انتخاباتی را که به هر حال مشارکت حداکثری ندارد، با حواشی کمتر برگزار کنند تا افشای دزدی‌ها و ناکارآمدی‌ها و تخلفات و رانتخواری‌های رقبا کاهش یابد.

عبدالرضا مصری فعال اصولگرا و نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در این زمینه گفته که پرشور بودن انتخابات به خودی خود اهمیت ندارد و می‌تواند به انتخاب نادرست منجر شود: «حاصل این پرشوری‌ها چه می‌شود؟ انتخاب نادرست. که ذهن ما می‌رود به سمت شور انتخابات، نه هدف انتخابات!»

هرچند هنوز مشخص نیست سیب این دوره از نمایش انتخاباتی چند چرخ خواهد خورد تا بر زمین بیفتد اما پس از اعلام فهرست نهایی، اختلافات جناحین بر سر سهم خود بیشتر نمایان شد. این در حالیست که اختلافات و تلاش برای زمینه‌سازی گزینش رهبر رژیم پس از خامنه‌ای نیز کاملا علنی شده و در دست داشتن پیکر فربه و عظیم دولت در تعیین آن نقش سرنوشت‌ساز خواهد داشت.

نامزدها برای حل مشکلات اقتصادی چه برنامه‌ای دارند؟!

با اینهمه آنچه به نظر می‌رسد برای مردم اهمیت دارد، نه راه‌ یافتن یک یا چند چهره «خودی» نظام به نمایش انتخابات بلکه رسیدن به حقوق خود از جمله بهبود وضعیت اقتصادی است.

در دولت روحانی که با وعده بهبود شرایط اقتصادی طی ۱۰۰ روز آمده بود، شرایط اقتصادی مردم بدتر شد و میلیون‌ها خانوار متوسط به زیر خط فقر رانده شدند و جمعیت حاشیه‌نشین، بدمسکن و زیر خط فقر مطلق افزایش یافت.

نگاهی به آمارهای اقتصادی که از داده‌های ارائه شده توسط وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی به دست می‌آیند عمق فاجعه اقتصادی را در سال‌های اخیر نشان می‌دهد. طبق گزارش مرکز آمار در دوره دوم تحریم‌ها که با خروج آمریکا از برجام در سال ۹۷ آغاز شد، تورم با افزایش ۱۶۸ درصدی روبرو شده است. این در حالیست که در دروه پیشین تحریم‌ها در ابتدای دهه نود که تحریم‌هایی سنگین‌تر از تحریم‌های کنونی بودند، میزان تورم ۱۱۲ درصد بوده است. همچنین گزارش‌های مرکز آمار ایران نشان می‌دهد رقم اشتغال خالص در دولت روحانی ۴۰ درصد کاهش یافته است. دولت «تدبیروامید» رکورددار کمترین ساخت ‌و ساز مسکن طی ۲۲ سال اخیر در تهران نیز هست.

در این دولت جمعیت حاشیه‌نشین به حدود ۲۰ میلیون نفر افزایش یافت و به گفته کارشناسان اقتصادی قشر متوسط در ایران در حال تجزیه و محو شدن است و اقشار متوسط به اقشار فقیر تغییر ماهیت داده‌اند. سفره‌های مردم دست‌کم دو سوم کوچک شده و برای نمونه مصرف سرانه گوشت در دولت روحانی از حدود ۱۳ کیلوگرم به زیر ۱۰ کیلوگرم کاهش یافته است.

به این ترتیب پس از یک دهه رشد اقتصادی منفی و وضعیت فلاکتبار معیشتی، نامزدهای نهایی که همگی در به وجود آمدن این شرایط نقش دارند حالا هم هیچ برنامه‌ای جز «شعار» و «وعده» ندارند و این مهم‌ترین نکته‌ای است که نظام باید از آن وحشت داشته باشد.

مردم در کجا ایستاده‌اند؟

ماه‌ها پیش از شروع بلواهای حکومتی به خاطر نمایش انتخابات، بخش مهمی از مردم «نه به جمهوری اسلامی» را اعلام کرده و کل نظام را رد صلاحیت کرده بودند. حالا در این بازار مکاره حتا نظرسنجی‌های رسمی نیز نشان می‌دهد که از نظر مردم، «ماجرا» شروع نشده، تمام است! بر اساس همین واقعیت است که حکومت حتا برای پراقبال ‌نشان دادن انتخاباتش هم ترجیح نداد اصلاح‌طلبان را به عنوان بوق‌های تبلیغاتچی در صحنه نگه دارد. پیکره‌ی نظام عریان‌تر از آن است که بتوان جامه‌ی «بنجل‌» و «بنجل‌تر» بر آن پوشاند.
نقش اصلاح‌طلبان با سکوت‌ و تخطئه در برابر کشتار و دستگیری هزاران معترض در سال‌های اخیر و به ویژه آبان ۹۸، پیشاپیش از سوی مردم حذف شده بود. بخش مهمی از جامعه دریافته که اصلاح‌طلبان فقط تبلیغاتچی و بزک‌کننده‌ی عفریت نظام نیستند بلکه نیمه‌ی ویرانگرتر آنند!‌ آنها با تلاش برای استمرار جمهوری اسلامی سدی شدند بر سر راه برون‌رفت از بحران‌هایی که تنها با تغییرات بنیادی ممکن است. آنها هستند که نه تنها نیروی دست‌کم دو نسل را برای تغییر به هرز ‌برده‌اند بلکه دست‌شان در همدستی با دستگاه سرکوب به خون مردم آلوده است.
اکنون در حالی ‌که جناحین قدرت‌ در حال منازعه‌اند، مردم بیش از پیش نقش خود را در همین انتخابات نمایشی نیز در می‌یابند. آنها در همه این دوره‌ها نه اینکه دیده نشده‌اند! بلکه نادیده گرفته شده‌اند! حکومت در عمل نه به رأی آنان بلکه همواره به صف و نمایش مشارکت آنها نیاز داشته. وگرنه کدام مشکل با رأی آنها حل شده؟! کدام تغییر و تحول با انگشت‌های سرخ و بنفش آنها صورت گرفته؟!
در چنین مختصاتی وقتی نظام می‌بیند بر مردمی حکومت می‌کند که آن را نمی‌خواهند، چه نیازی به حواشی انتخاباتی و مسئله‌دار مانند سال ۸۸ هست؟! ایران ۱۴۰۰ به نقطه‌ای رسیده که نه نظام دیگر می‌تواند مثل گذشته ادامه دهد و نه مردم!
فساد مزمن سیاسی و اقتصادی، به غارت رفتن منابع و ذخایر ملی، بحران‌های عظیم محیط زیست از آب و هوا و خشکسالی تا حیات وحش، بر بستری که شیوع ویروس کرونا در نزدیک به دو سال اخیر به وجود آورده، حیات جامعه را به صحنه‌ای پر تلاش برای «تنازع بقاء» تبدیل کرده است. همزمان نسل‌های پی در پی به عنوان نیروی اصلی توسعه‌ و پیشرفت، در یک سیستم آموزشی معیوب و بیمار، در حالی سوخته و مضمحل می‌شوند که هر آنکس که بتواند از کشور فرار می‌کند بجز آن قشر تازه‌ به دوران رسیده‌ای که به نظام وصل است و از امکاناتش برخوردار می‌شود ولی همانهم یکپا در ایران و یکپا در خارج کشور دارد! اکثریت جمعیت جوان ایران در بحران بسر می‌برد. در شرایطی که فاصله‌ی بین حکومت و جامعه و دارا و ندار چنین عمیق شده، همان قشر مرفه نیز هیچ چشم‌اندازی برای آینده نمی‌بیند!

رویکرد ولنگار حکومت به معضلات اجتماعی، به ظهور پدیده‌های عجیب و هولناک انجامیده و مردم را چنان گرفتار کرده که نمی‌دانند اینهمه گره‌های کور را چگونه باز کنند. فروپاشی اجتماعی در کشور نه «سیاه‌نمایی» بلکه واقعیتی سیاه است! جامعه‌ای خشن و پر از مشکل در برابر پدیده‌هایی مانند افزایش خودکشیِ حتا کودکان، تجاوز، قتل‌های خانوادگی، کودک‌همسری، روسپیگری، سرقت‌ و کلاهبرداری و جرائم نوظهور، تار و پودش از هم می‌گسلد. هراسناک‌تر اینکه اینهمه چنان عادی شده که انگار بحران‌هایی مانند بیکاری و اعتیاد در برابر آنها به حساب نمی‌آید!

استبداد مذهبی از یکسو و فقر همه‌جانبه از سوی دیگر، بنیان‌های اصیل جامعه را در یک چرخه‌ی شیطانی و شرور چنان سست کرده که گویی هرآنچه بازتولید می‌شود، جز تباهی نیست! جمهوری اسلامی بدون رأی این مردم غمگین و رنجدیده هم می‌تواند به ویرانی ایران ادامه بدهد!
حامد محمدی، روشنک آسترکی، آزاده کریمی

کیهان لندن:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *