آیتالله علی خامنهای به هر چه مشهور باشد، انتقادپذیری و انعطاف در برابر مخالفان یکی از آنها نیست.
اما سخنان او پس از سکوت یک هفتهای درباره اعتراضات گسترده و خونین خوزستان، که با شعار “مرگ بر خامنهای” همراه بوده، کمتر نشانی از سرسختی معمولش دارد.
رهبر ایران درباره اعتراضات خوزستان گفته: “مردم ناراحتی خود را بروز دادند، اما هیچ گلهای از آنها نمیتوان داشت.”
هرچند این گفته نشان میدهد که پیشفرض رهبر ایران این است که موضع حاکمان در برابر اعتراضات مردمی میتواند “گلایه” باشد و نه “پاسخگویی”، با این وجود به نظر میرسد لحنش درباره معترضان خوزستان نرمشی دارد که شبیه تصویر اقتدارگرایانه و سرسخت همیشگی او در برابر اعتراضات نیست.
آقای خامنهای چند باری به اشتباه خود اذعان کرده، از جمله درباره کنترل جمعیت و برجام، اما این اعتراف به خطا معمولا در پذیرش انتقادها نبوده، بلکه تاکیدی بر موضعهای سرسختانه بنیادی او بوده است.
او در دوران رهبریاش مخالفان و اعتراضات را یا نادیده گرفته، یا تحقیر کرده و یا در بهترین حالت آنها را به عنوان آمیزهای از خواستههای بر حق و اقدامات توطئهآمیز بدخواهان جلوه داده است.
شورشهای سال ۱۳۷۱، اولین موج از اعتراضات گسترده دوران رهبری آیتالله خامنهای بود. در آن سال مشهد، زادگاه آقای خامنهای، و چند شهر دیگر با گرانی و تخریب خانههای حاشینهنشینان به ناآرامی کشیده شد.
آقای خامنهای کمی پس از شورشها همزمان که مردم مشهد را “پاک و شریف” خواند و گفت از آنها “به خاطر بعضی از تحلیلهایی که شد” عذرخواهی میکند، اما در عین حال درباره “یک قشرِ رذلِ اوباشِ چاقوکش” که در میان معترضان نفوذ کرده بوده هشدار داد.
او گفت: “دستگاههای انتظامی باید با اینها برخورد کنند. مثل علف هرزه، باید اینها را بکَنند و درو کنند و دور بیندازند… هدایت به وسیله ضدّانقلاب معدود، مخفی و نقابدار است… ممکن است بهانهاش را یک روز در برخورد با شهرداری پیدا کنند، یک روز در راهبندان فلان خیابان پیدا کنند و یک روز در یک چیز بیخودِ دیگر.”
همین الگو بعدتر در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ تکرار شد، زمانی که ماموران نیروی انتظامی و شبهنظامیان حزباللهی و بسیجی شبانه به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران ریختند.
آقای خامنهای ضمن اینکه حمله به دانشجویان را “حادثه تلخ” خواند و با لحنی غمگین گفت “اگر عکس مرا هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید”، همزمان تهدید کرد که “دشمنان اصلی ما در سازمانهای جاسوسی، طرّاحان این قضایا هستند… این عناصر داخلىِ حقیر، این عناصر سیاسىِ مطرود و منفور، که ملت اینها را مثل دندان فاسدی بیرون آورد… عناصر خدمتگزار و سربازان مخلص و بدون نام و نشان جمهوری اسلامی، اطلاعات را کسب میکنند و میفهمند که چه کسی در کجاست و چهکار میکند.”
دو روز بعد از آن حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، از “دستور قاطع” برای مقابله با ناآرامیها خبر داد و اعتراضات سرکوب شد.
اعتراضات کوی دانشگاه تهران و تبریز در تیر ۷۸، در قتلهای زنجیرهای پاییز ۷۷ ریشه داشت که آقای خامنهای در تحقیر قربانیان آن گفت: “مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اوّلِ انقلاب همکار ما بود. بعد از پدید آمدن این فتنههای سال شصت دشمن ما شد، اما دشمن بیخطر و بیضرر.”
او درباره محمد مختاری و محمدجعفر پوینده هم گفت: “بعضی از این دو، سه نفر نویسندهای هم که متأسفانه در این حادثه کشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنیده بودم… من آدمی نیستم که یک نویسنده و روشنفکر معروفی در کشور باشد و او را نشناسم… بعضیهایشان را هم که اسمهایشان را شنیده بودم، جزو روشنفکران درجه یک این کشور نبودند.”
در سال ۱۳۸۸ وقتی بار دیگر اعتراضاتی گسترده علیه حکومت به راه افتاد آقای خامنهای با همان الگوی سال ۷۸ با بغضی در گلو از ” جان ناقابل، جسم ناقص و اندک آبروی” خود گفت و از اینکه با دیدن حمله دوباره به دانشجویان “انسان دلش خون میشود”.
اما در همان نماز جمعه او گفت باید به تظاهرات خیابانی پایان داده شود، و “اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئولیت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهدهی آنها است.”
تبعات مورد اشاره او یک روز بعد در ۳۰ خرداد و سرکوب خونبار معترضان غیرمسلح و کشتن چندین نفر، از جمله ندا آقا سلطان به تحقق پیوست.
آقای خامنهای به دفعات اعتراضات سال ۸۸ و تداوم آن را “فتنه” خواند.
وقتی معترضان در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ و با وجود تبلیغات حکومت برای “پایان فتنه” دوباره به خیابان ریختند و شعار “مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی” دادند، آقای خامنهای درباره آنها سکوت کرد. اما پس از آن بود که حبس خانگی رهبران جنبش سبز زیر نظر او آغاز شد.
در سال ۹۱ و همزمان با یکی از اوجهای بحران ارزی وقتی بازاریان اعتصاب کردند آقای خامنهای آن را بی اهمیت جلوه داد و گفت: “دو ساعت، سه ساعت یک عده ای در دو خیابان تهران میآیند و چند سطل زباله را آتش میزنند. آنها آن طرف دنیا ابراز خوشحالی میکنند که شلوغ شد. وضع ما بدتر است یا وضع شما؟”
کمتر از یک سال بعد او شاید برای اولین بار، نه در مقابل منتقدان داخلی که در برابر طرف خارجی، “نرمش” به خرج داد و گفت با دیپلماسی موافق است.
بعدتر مشخص شد که پیش از روی کار آمدن حسن روحانی ایران و آمریکا مذاکراتی محرمانه را زیر نظر شخص آقای خامنهای آغاز کرده بودند که به توافق هستهای انجامید.
هرچند که آقای خامنهای قید “قهرمانانه” را به انعطاف در برابر آمریکا زده بود، در عمل پذیرفت که با وجود سالها هیاهو و هزینههای گزاف، برای رفع تحریمها بخشهای بسیاری از برنامه هستهای را متوقف کند و حتی در رآکتور بتون بریزد.
این “نرمش” و تعطیلی بخشهای زیادی از فعالیتهایی که تا چندی پیش “حق مسلم” بود، پس از تحریمهای بیسابقه بینالمللی علیه صنعت نفت و شبکه بانکی ایران صورت گرفت.
این واقعیت نشان داد که ایستادگی آقای خامنهای بر مواضعش حدی دارد و او وقتی فشارها زیاد باشد در موضعش انعطاف نشان میدهد.
آیا صحبتهای رهبر ایران درباره اعتراضات خوزستان نوعی نرمش دست کم لفظی در برابر معترضان است؟
هرچند که آقای خامنهای هشدار داده مردم معترض مراقب سوءاستفاده دشمنان باشند، اما به معترضان حملهای نکرده و از عملکرد حکومتش هم دفاعی نکرده است.
در تمام ۹ دقیقهای که از حرفهای او منتشر شده او نه معترضان را “رذل” خوانده، نه “اوباش”، نه “اغتشاشگر”، یا “فتنهگر”، یا هر برچسب دیگری که حکومت ایران بیش از چهار دهه است برای حذف مخالفان از آنها استفاده کرده است.
اعتراضات تابستان ۱۴۰۰، که روزهای پیاپی ادامه داشته و از خوزستان به چند استان دیگر کشیده شده، چندمین موج از اعتراضات سراسری ضدحکومتی در چهار سال اخیر است.
با روی کار آمدن دونالد ترامپ “نرمش قهرمانانه” حکومت ایران در برابر فشارهای آمریکا و متحدانش عملا بی فایده شد و تحریمها بازگشت.
از سال ۱۳۹۶ به این سو، تداوم قهقرای اقتصادی ایران موجهای پیاپی اعتراضات معیشتی ضدحکومتی را به دنبال داشته است.
در دی ۱۳۹۶ چندین شهر ایران روزهای پیاپی صحنه تظاهرات ضدحکومتی بود. معترضان از جمله میگفتند “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”.
رهبر ایران به روال سابق عموم معترضان را از “دشمنان” جدا کرد و گفت: “نقشه مربوط به آمریکاییها و صهیونیستها است. پول برای یکی از این دولتهای خرپول اطراف خلیج فارس است. پادوییاش هم مربوط به سازمان آدمکش منافقین بود.”
کمی بعد که اعتراضات به حجاب اجباری اوج گرفت آقای خامنهای حرکت “دختران خیابان انقلاب”را “کوچک و حقیر” خواند.
در تابستان ۱۳۹۷ که دوباره در چند شهر تجمعاتی برگزار شد و بازاریان اعتصاب کردند، آقای خامنهای عملا این موج اعتراضی را نادیده گرفت. همچنان که اعتراضات پراکنده تابستان ۱۳۹۹واکنش او را برنیانگیخت.
اما اعتراضات سراسری بی سابقه آبان ۱۳۹۸ چیزی نبود که رهبر حکومت ایران بتواند از کنارش بگذرد.
او از تصمیم غافلگیرانه و شبانه سه برابر کردن قیمت بنزین دفاع کرد و با پیغامی محرمانه حتی مانع از آن شد که نمایندگان مجلس درباره این موضوع طرحی بدهند.
او باز هم ضمن اشاره به اینکه “مردم از این تصمیم یا نگران میشوند یا ناراحت میشوند یا به ضررشان است یا خیال میکنند به ضررشان است، به هر تقدیر ناراضی میشوند” از این گفت که “معمولاً اشرار، کینهورزان، انسانهای ناباب وارد میدان میشوند، گاهی بعضی از جوانها هم از روی هیجان با اینها همراهی میکنند”.
در حالی که گرانی و بیکاری فزاینده اعتراضهای پیاپی را رقم زده، آیتالله خامنهای کمی پس از آبان ۹۸ تعریف جدیدی از کلیدواژه “مستضعف” ارائه داد.
او گفت: “مستضعفین را بد معنا میکنند؛ مستضعفین را به افراد فرودست یا حالا اخیراً -یعنی این چند سال اخیر باب شده- اقشار آسیبپذیر [معنا میکنند]، یعنی آسیبپذیران؛ نه، قرآن مستضعف را این نمیداند… این معنای مستضعفین است: کسانی که وارثان زمین و همه موجودی زمین خواهند بود؛ بسیج مستضعفین این است. مستضعف یعنی آن کسی که بالقوّه صاحب وراثت عالَم است، بالقوّه خلیفهالله در زمین است، بالقوّه امام و پیشوای عالَم بشریّت است.”
چند ماه بعد از آن روستای ابوالفضل در خوزستان صحنه درگیری ماموران با روستاییانی شد که “بنیاد مستضعفان” قصد بیرون راندن آنها را داشت.
در سالهای اخیر خوزستان بارها و بارها صحنه اعتراض بوده است، از نیشکر هفتتپه و فولاد که مطابق سیاست اصل ۴۴ آیتالله خامنهای خصوصیسازی شدند تا اعتراض به تبعیض علیه عربهای این استان یا طرحهای انتقال آب.
در همه این اعتراضات این چند دهه ماموران امنیتی و دستگاه قضایی تحت امر آیتالله خامنهای نشان دادهاند که توان سرکوب معترضان را دارند.
اعتراضات ۱۴۰۰ خوزستان در زمانی بروز کرده که اصولگرایان وفادار به آیتالله خامنهای مجلس را در اختیار دارند، ابراهیم رئیسی، منصوب او در آستان قدس و قوه قضاییه به ریاست جمهوری رسیده، و غلامحسین محسنیاژهای، قاضی و وزیر اطلاعات سابق پیرو او با حکمش رئیس قوه قضاییه شده است.
اما این یکدستی حکومت و خلاص شدن از جریانهای “نفوذی”، “غربزده”، “انحرافی” و… تمام ماجرا نیست.
انتخابات ۱۴۰۰ کمترین نرخ مشارکت انتخابات ریاست جمهوری ایران را داشته و به اندازهای غیررقابتی بود که آرای باطله رقیب ابراهیم رئیسی بود.
علی خامنهای ۸۲ ساله ۳۲ سال بالاترین مقام کشوری بوده که برای تولید برق سراغ برنامه هستهای رفته، برای برنامه هستهای تحریم شده، برای دور زدن تحریم بیتکوین استخراج کرده، و برای استخراج بیتکوین برق شهروندانش قطع میشود.
او رهبر حکومتی است که سرلشکرش قاسم سلیمانی در کشور همسایه و محسن فخری زاده مقام عالی هستهای آن در روز روشن وسط خیابان کشته میشوند، تاسیسات حساسش هدف خرابکاریهای پیاپی هستند و نیروهای نظامی آن در سوریه تحت حمله مدام اسرائیل بودهاند.
فرمانده کل قوا که فرمانده کل سپاهش از مستعان ۱۱۰ رونمایی میکند.
رهبر ایران میگوید “مشکل آب مشکل کوچکی نیست، آن هم در آن هوای کذایی خوزستان”، او انتقاد کرده که چرا به توصیههایش برای رسیدگی به مشکلات عمل نشده است.
اما با وجود توصیهها و دلجوییها خوزستان آب ندارد. راه آب را سدهایی بستهاند که بسیاری از آنها را سپاه آیتالله خامنهای بر رودهای خوزستان ساخته است.
علی سودایی
بیبیسی