یک روز پس از خبرساز شدن انتشار عکس و گزارش اتوبوسخوابی بیخانمانها در تهران، اظهار نظر رئیس شورای شهر تهران واکنشهای زیادی در پی داشت. چمران گفته بود: «من با آقای زاکانی صحبت کردم و قرار شد شنبه یا یکشنبه بساط اتوبوسهایی که در شب محل خواب افراد است جمع کنند چون اتوبوس بهداشتی نیست.»
مهدی چمران در جلسه علنی شورای شهر با مثال آوردن از شهرهای خارجی اضافه کرده بود: «خبرگزاریهای خارجی یادشان رفته که زبالهگردهای لندنی یا دیگر کشورها چگونه زندگی میکنند.» البته این نخستین بار نیست که وضعیت مردم ایران با سایر ملل جهان مقایسه میشود. اما هنوز هیچ مسئولی به این پرسش پاسخ نداده که چرا درآمد سرانه، شاخصهای اشتغال و تفریح و نرخ سفر و گشت گذار سایر مردم جهان با ایرانیان مقایسه نمیشود؟
قبل از اظهارنظر جنجالی چمران، معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، از دستور زاکانی برای استفاده از سولههای مدیریت بحران برای اسکان افراد بیخانمان خبر داده بود اما علی نصیری، سرپرست سازمان پیشگیری و مدیریت بحران آب پاکی را روی دست او ریخته و گفت: «اینکه تصور شود قرار است سولههای بحران به کارتنخوابها و افراد بیخانمان داده شود، تصور درستی نیست. این سولهها تعریف و کاربری خاص خود را دارند، اما بنا شد تا در برخی از شبهای سرد که گرمخانهها و دیگر مراکز ظرفیتشان تکمیل شده بود، از طریق هماهنگی با سازمان مدیریت بحران شهر تهران و آن هم برای همان شب برخی افراد به این سولهها برده شوند.»
محمدرضا جوادی یگانه، معاون فرهنگی اجتماعی شهردار سابق هم در حساب توییتر خود نوشت :«آنچه در اتوبوسخوابی مغفول مانده، واقعیت عریان فقر در اثر سیاستهای اقتصادی چندساله و چنددهه اخیر و البته تشدید تحریمها و در نتیجه انحلال طبقه متوسط و گسترش مسکینان است.»
در کشاکش این دستورها و مانع تراشیها، ناگهان خبر رسید اتوبوسهایی که در این شبهای سرد مامن بیخانمانها بودند جمع شدند.
چرا این خبر مهم است؟
شهرداری و شورای شهر در کنار ۱۰ نهاد و سازمان دیگر مثل بهزیستی، مسئولیت رسیدگی به آسیبهای اجتماعی را بر عهده دارند. طی سالهای ریاست قالیباف بر شهرداری تهران، این نهاد از فروش تراکم، پولهای هنگفتی کسب کرد که مقرر شد بخشی از آنها در راه ساخت و ایجاد کمپهای ترک اعتیاد و گرمخانهها و شلترهایی برای بیخانمانها خرج شود. این کمپها و شلترها ساخته شدند و «جمع آوری معتادان متجاهر» کلید واژه برخورد با این افراد شد. با وجود این به حدی بدرفتاریها با مراجعان به گرمخانهها و معتادانی که به کمپهای ترک اعتیاد میرفتند زیاد بود که پس از رسانهای شدن این رفتارهای ضد انسانی، تعطیلی تعدادی از آنها رقم خورد. مرکز شفق که در ابتدای نیمه اول دهه ۹۰ بسته شد یکی از مهترین این مراکز بود که پس از گزارشهای جنجالی روزنامه شرق بسته شد.
به گواه خبرنگاران، معتادانی که با کابل و شلنگ کتک خورده بودند، برای زنده ماندن مقوا را در آب خیس میکردند و جلوی در توالتها میخوابیدند. وضعیت در گرمخانهها کمی بهتر از این بود اما بدرفتاری، توهین، فحاشی و بیحرمتی به کسانی که صرفا به دلیل فقر جا و مکان خود را از دست داده و ناچار به شبمانی در گرمخانه میشدند آنقدر زیاد بود که بسیاری از بیخانمانها خوابیدن در خیابان، اتوبوس و مترو را به گرمخانه ترجیح میدادند. در واقع این کمپها چرخه خشونت و طرد معتادین و بی خانمانها را بازتولید میکردند. پس از دوره قالیباف، فقط اندکی وضعیت این مراکز بهبود یافت اما تا رسیدن به استانداردهای حداقلی هنوز راه بسیار درازی در پیش بود.
اکنون با استیلای دوباره اصولگرایان و ریاست چمران بر شورای شهر، همان الگوی پیشین در مواجهه با گروههای درگیر آسیب تکرار میشود. حذف آنها از مقابل چشم مردم تا پایتخت ام القرای اسلامی بدمنظر نشود. طرحی که سالها اجرا شد و پلیس با خشونت معتادان را از دید مردم پنهان کرد.
کمی عمیقتر؛ انتشار اخبار به بهبود وضعیت کمک میکند؟
اواخر دهه هشتاد جامعهشناسان پیدرپی هشدار میدادند و دهه ۹۰ را دهه بحرانهای اجتماعی میخواندند اما گوش کمتر مسئولی ببه این حرفها بدهکار بود. همین بیاعتنایی موجب شد آمار طلاق، روسپیگری، اعتیاد و مخصوصا اعتیاد و کارتن خوابی زنان به حدی بالا برود که سرانجام در اواخر این دهه چاره کار را در ممنوعیت اعلام آمار دیدند.
مواجهه مسئولان جمهوری اسلامی با آسیبهای اجتماعی اول تکذیب و انکار است. پس از آن احضار فعالان مدنی و خبرنگاران و بستن رسانهای که خبر را منتشرکرده به نظرشان کاربردیترین راه حل است. اما در پس این انکارها و تکذیبها، جامعه ایران دچار معضلاتی شده که اکنون دیگر غیرقابل حل به نظر میرسند و تبدیل به بحران شدهاند. جمعیت زیر خط فقر از ۵۳ درصد عبور کردهاست.
در این میان رسانهها نیز مستاصل شده اند. وقتی چند سال پیش گزارش مشهور «گورخوابی» در روزنامه شهروند منتشر شد نخستین واکنش مسئولان دیوار کشیدن دور قبرستان و ممانعت از خوابیدن در قبرها بود. بینوایانی که از همه جا رانده به گور پناه آورده بودند پس از انتشار گزارش از گورها هم رانده شدند. همین ماجرا یکی از نقاط عطف این تردید در انتشار اخبار میان فعالان حوزه اجتماعی بود.
اما آیا عدم انتشار اخبار کمکی به حل وضعیت میکند؟ در غیاب نهادهای مدنی که بتوان معضلات، و فوریتهای اورژانس اجتماعی را به آنها ارجاع داد و همینطور در غیاب و در واقع با عدم به کارگیری جامعه دانشگاهی که بتواند با ژرفابخشی به موضوع، راه حلهایی کارا برای حل مشکل بیابد آیا عقبنشینی از حوزه رسانه به انباشت بیشتر مشکلات و فروپاشی اجتماعی منجر نخواهد شد؟
اگر تا دو سال پیش «خانه خورشید»ی وجود داشت که مامن زنان از همه جا رانده بود، یا مددکاران جمعیت امام علی در کوچه پسکوچههای هر شهر به دنبال آسیب دیدگان بودند و در حد توان یک انجمن خیریه، به آنها یاری میرساندند، امروز با به محاق رفتن این نهادهای مدنی و انفعال سایر سمنهای این حوزه به نظر میرسد هیچ راه نجاتی به غیر از رسانهای کردن موضوعات وجود ندارد.
مریم ایثاری عضو هیات مدیره گروه جامعه شناسی شهر در روزنامه پیام ما مینویسد :«این روزها زمزمه تعطیلی همین اندک گرمخانههای تهران و تغییر کاربری آنها به گوش میرسد. گرمخانه شوش که تنها گرمخانه عمومی زنان در مناطق مرکزی و جنوبی تهران است نیز در معرض تعطیلی است.» وی با اشاره به اینکه اگر چه گرمخانهها نمیتوانند مسئله اصلی بیخانمانی که نتیجه فرایندهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هستند را حل کنند و در عمل تنها قادر به تغییر بی خانمانی اشکار به بیخانمانی پنهان هستند تاکید میکند :«اما در مجموع به عنوان مراکز حمایتی با ارایه خدمات پایه خوب عمل کردهاند.»
در این شرایط به نظر میرسد هنوز این رسانهها هستند که به عنوان ندای وجدان عمومی جامعه در مقابل چنین وقایعی واکنش نشان میدهند و مردم را مطلع میکنند.
زیتون ـ فروغ ایزدی: