– مایکل وینیارسکی تحلیلگر سوئدی پنج نکته را در سخنرانی اخیر ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه بررسی کرده است که پوتین میتواند از آنها به عنوان استدلالی برای حمله نظامی به اوکراین استفاده کند.
سخنرانی تلویزیونی ولادیمیر پوتین «خطاب به ملت» که با اعلام به رسمیت شناختن مناطق جداشده از سوی روسیه در شرق اوکراین به پایان رسید، به دلیل رفتار متاثر و تهاجمی رئیس جمهور روسیه توجه زیادی را به خود جلب کرده است. ادعاهای وی مربوط به تاریخ اوکراین حتی باعث تمسخر بسیاری از مردم شد. مایکل وینیارسکی تحلیلگر سوئدی پنج نکته را در این سخنرانی بررسی کرده است که پوتین میتواند از آنها به عنوان استدلالی برای حمله نظامی به اوکراین استفاده کند.
۱- «بخشهای شرقی اوکراین از نظر تاریخی کشور روسیه است. اوکراین مدرن بطور کامل توسط روسیه و با تصمیم ولادیمیر لنین و بلشویکها برای ایجاد این کشور پس از انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ ایجاد شد.»
پیام ضمنی این است که آنچه را روسیه داده است (یعنی استقلال اوکراین) میتواند پس بگیرد. مشکل اینجاست که این تز مبتنی بر جعلیات محض تاریخ است! اوکراین هویت هزار سالهی خود را دارد، اگرچه تا قرن بیستم اولین دولت مدرن در آن متولد نشد: جمهوری خلق اوکراین در سال ۱۹۱۷ تشکیل شد و برای چند سال وجود داشت تا اینکه بلشویکهای لنین دولت مستقل کییف را سرکوب کردند.
۲- «اوکراین هرگز یک سنت ثابت برای یک ملت واقعی نداشته است، بنابراین آنها شروع به پیروی از الگوهای خارجی کردند که در تاریخ آنها ریشه ندارد.»
اما فرهنگ و ملت اوکراین همانقدر گذشته دارد که روسیه دارد. هنگامی که امپراتوری مسکو در قرون وسطا شروع به گسترش کرد، اوکراین تحت کنترل تزار روسیه قرار گرفت. در قرن نوزدهم بود که هویت ملی، فرهنگی و زبانی پرقدرتی آغاز به ظهور کرد. تنها چیزی که ثابت بوده اینست که روسیه، چه در قالب امپراتوری تزاری و چه در اتحاد جماهیر شوروی، تلاش کرد تا تمام آرزوهای استقلال در میان اوکراینیها را سرکوب کند. یا با روسیسازی (ممنوعیت صحبت کردن به غیر از روسی) یا با تلاش برای نابودی اوکراینیها مانند دوران هولودومور (قحطیهای ناشی از دوران استالین در اوایل دهه ۱۹۳۰).
۳- «ارتش اوکراین مانند سال ۲۰۱۴ در حال برنامهریزی حمله برقآسا علیه دونباس است.»
حقیقت تلخ اینست که ارتش اوکراین هرگز «جنگ برقآسا» به راه نینداخته است. در فوریه و پس از آن در بهار ۲۰۱۴، دفاع اوکراین در وضعیتی اسفبار و بیشتر روی کاغذ وجود داشت. به همین دلیل است که نیروهای ویژه روسیه («مردان سبز کوچک») توانستند تقریباً بدون مقاومت کنترل کریمه و بخشهایی از شرق اوکراین را در دست بگیرند. اینکه اوکراین حتی در این زمان که کشور توسط نزدیک به ۲۰۰۰۰۰ سرباز روسی در مرز خود محاصره شده، دست به حمله بزند، بیش از هر چیز فقط موهومات است.
۴- «غرب به گونهای رفتار میکند که گویی هیچ وحشت و نسلکشی نزدیک به چهار میلیون روس را تهدید نمیکند که در معرض آن هستند. این فاجعه تا کی میتواند ادامه داشته باشد؟»
سخنان پوتین عین سالها تبلیغات روسیه در رسانههای دولتی و اجتماعی در مورد گورهای دستجمعی است و اینکه گویا دولت اوکراین حتی در حال آماده ساختن استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه مردم دونتسک و لوهانسک است. هیچ سندی برای اثبات این ادعاها وجود ندارد. این سخنان بیشتر کاریکاتوری از واقعیت هستند. واقعیت این است که حداقل ۱۴۰۰۰ نفر از زمان آغاز اشغال روسیه قطعاً جان خود را در درگیری از دست دادهاند: سربازانی که در جنگ خندق در خط مرزی کشته شدهاند و بسیاری از غیرنظامیان عمدتاً با سلاحها و انفجارهایی که از سوی «جداییطلبان» صورت گرفت کشته شدهاند. اصطلاح «نسلکشی» که آگاهانه به کار برده میشود کاملا نادرست است. «نسلکشی» عبارتست از «اقدامات عمدی و سیستماتیک به منظور نابودی کامل یا جزئی یک گروه قومی، سیاسی، مذهبی یا ملی»! چنین حوادثی هرگز در دونباس روی نداده است.
۵- «از کسانی که قدرت را در کییف به دست گرفتند، ما خواستار پایان فوری خصومتها هستیم. در غیر اینصورت، مسئولیت کامل خونریزی بیشتر بر عهده صاحبان قدرت در خاک اوکراین خواهد بود».
این آشکارترین تهدید پوتین تا به امروز در مورد حمله بزرگ روسیه است که میتواند با درگیریهای جزئی در خط مرزی در دونباس که به سادگی توسط روسیه تحریک میشود، آغاز گردد.
*منبع: Dagens Nyheter
*نویسنده: مایکل وینیارسکی
*ترجمه و تنظیم: فرامرز نوروزی