شبکهای از مأموران که همهجا میرفتند و همهچیز را میدیدند و میشنیدند. هر گوشه پنهان و تاریکی، هر بازار شلوغ و پررفت وآمدی میتوانست در تیررس چشم و گوش این جاسوسان باشد. انگار دیوارها چشم داشته باشند.
عصر ایران؛ محسن ظهوری – آنها برگ برندهاند. کسانی که وظیفهشان جاسوسی است و البته مهار جاسوسان دشمن. سندی از ایران لو برود؟ مگر آنکه چشم و گوش شاهان بسته باشد.
چشم و گوش شاه نام یک سازمان است؛ داستان تشکیلاتی با مأموران خبره در دوره اشکانیان. کسانی که باید جدیدترین اخبار را به گوش شاه میرسانند و با رصد اوضاع از ورود جاسوسان و لو رفتن اطلاعات محرمانه جلوگیری میکردند. ماجرای سازمانی که از روزگار هخامنشیان برای پارتیها به یادگار ماند.
محرمانه، سری و فوقسری. این واژهها امروز به وجود نیامدهاند. قرنهاست که حکومتها میدانند نباید اطلاعات مهمشان به دشمن برسد؛ نظامی باشد یا سیاسی. وظیفهایست بر عهده سازمانهای امنیتی، تا از لو رفتن چنین اطلاعاتی جلوگیری کنند و همزمان بتوانند از اوضاع و احوال محرمانه دشمن هم سردربیاورند.
گزنفون مورخ میگوید کوروش برای این کار سازمانی ابداع کرده بود تا بتواند موقعیت و عملکرد سپاه دشمن را بسنجد. مأمورانی که یونانیان آنان را چشم و گوش شاه میخواندند و در سراسر شاهنشاهیاش پراکنده بودند تا همهچیز را زیر نظر داشتند. کسانی که در لباس بردگان به اردوی دشمنانش میرفتند تا هرچه میبینند در هنگام بازگشت به او اطلاع دهند.
سازمانی که در دوره داریوش اول به اوج قدرت رسید و با احداث جاده شاهی و چاپارخانهها، عملکردشان سریع و بهروز شد.
همین سازمان بعدها الگویی میشود برای سلوکیان که سرزمینهای هخامنشی را تحت فرمان گرفته بودند. وقتی ارشک نخستین شاه اشکانی قصد کرد تا سلوکیان را بیرون کند و فلات ایران را به فرمان درآورد، راهکار اصلیاش استفاده از جاسوسان بود؛ شبکهای از مأموران که همهجا میرفتند و همهچیز را میدیدند و میشنیدند. هر گوشه پنهان و تاریکی، هر بازار شلوغ و پررفت وآمدی میتوانست در تیررس چشم و گوش این جاسوسان باشد. انگار دیوارها چشم داشته باشند.
وقتی آندراگوراس فرمانروای منصوب سلوکی در پارت، از سلوکیان جدا شد و اعلام استقلال کرد، فرصت خوبی برای ارشک بود که او را شکست داده و مسیر پادشاهی خودش را آغاز کند. اما میدانست که هنوز نمیتوان با او درگیر شد. سپاه سلوکوس دوم امپراتور سلوکیان، دیر یا زود از راه میرسید و همهچیز را پس میگرفت.
هفت سال بعد، وقتی جاسوسان ارشک خبر آوردند که سلوکوس دوم در غرب از قبایل گل شکست خورده. ارشک بدون معطلی پارت را به تصرف درآورد و آندراگوراس شاه خودخواندهاش را کشت و حکومت اشکانیان را آغاز کرد. او به قدری سریع این کار را تمام کرد که هنوز سپاه سلوکوس دوم درگیر شکست بود و در راه بازگشت. ژوستین مورخ رومی میگوید، خبر به موقع، توانست موقعیت مناسبی در اختیار ارشک بگذارد. چیزی که بعدها جانشینان او هم از آن استفاده کردند.
مثلا فرهاد یکم و مهرداد اول که لشکر دشمن خود را زیر نظر داشتند. فرهاد با خبر شکست سلوکیان به سرعت خود را به غرب رساند و سرزمینهای بسیاری از آنان پس گرفت. مهرداد هم با آگاه شدن از مرگ اوکراتیدس پادشاه حکومت یونانی در باختر توسط پسرش، موقعیت را از دست نداد؛ سریع به شرق لشکر کشید و دو استان آن پادشاهی را ضمیمه سلطنت خود کرد.
به گفته نیلسون دوبواز مورخ آمریکایی، زمانی که دِمِتریوس دوم سلوکی، به اشکانیان حمله کرد، مهرداد اول با استفاده از دستگاه اطلاعرسانیاش از مسیر لشکرکشی او آگاه بود و توانست او را غافلگیر و اسیر کند. دمتریوس دو بار از زندان گریخت و هر بار بهخاطر شبکه جاسوسان اشکانی گرفتار شد.
شناسایی موقعیت دشمن و نقشه دقیق لشکرکشی آنها یکی از مهمترین دستاوردهای سازمان چشم و گوش شاه در دوران اشکانی است. اتفاقی که در دوره فرهاد دوم هم افتاد؛ زمانی که آنتیوخوس هفتم سلوکی در اوج موفقیت بود و به ماد حمله کرد ولی آنجا با حمله غافلگیرانه سپاه اشکانی مواجه شد و شکست سختی خورد.
این شیوه اطلاعاتی، در نبرد با رومیان هم ادامه پیدا کرده. مهرداد دوم در اولین مواجهه اشکانیان با رومیها، از در مذاکره داخل میشود. او میداند که رومیان میخواهند برای نگهداشتن سرزمین کاپادوکیه با پونتوس وارد جنگ شوند که منافع ایران به خطر میافتد. پس نمایندهای را برای مذاکره پیش سولا کنسول روم میفرستد و از طریق جاسوسان خود متوجه میشود سفیر ایران شأن کشورش در مذاکره پایین آورده، پس سفیر را اعدام میکند.
نبرد حران، نخستین رویارویی ایران و روم در میدان جنگ است و دو فرمانده کراسوس و سورنا رودرروی هم قرار میگیرند. کراسوس رومی زمانی که محاصره میشود تازه میفهمد چه فریبی از جاسوسان اشکانی خورده. او در زمان لشکرکشی سرداری عرب به نام آریام را به لشکر خود پذیرفته بود که مورداعتماد پومپه سردار دیگر روم بود. پلوتارک مورخ میگوید آنها نمیدانستند که آریام دوست اشکانیان است، پس وقتی به کراسوس پیشنهاد داد که از سواحل رودخانه دوری کند و وارد فضای باز بیابانی شود، او هم پذیرفت و در محاصره اشکانیان قرار گرفت که استاد جنگ و گریز در فضای باز بودند.
نمونهای شبیه به این اتفاق، در نبرد آتورپاتَکان هم رخ داد؛ زمانی که مارک آنتونی سردار روم به آذربایجان امروز ایران حمله کرد و به سرعت گرفتار دام اشکانیان شد. آنتونی سپاه خود را به دو قسمت تقسیم کرده بود و خدمات تدارکاتی و دستگاههای جنگی را به سپاه دوم داده بود تا پشتسر او حرکت کنند و پارتها از طریق جاسوسان خود آرایش لشکرش را میدانستند. پس برای سپاه دوم او کمین کرده و تمام تدارکاتش را نابود کردند. یوزف وُلسکی محقق لهستانی میگوید فرهاد چهارم اشکانی موفق شد با اخبار دقیقی که از سپاه مارک آنتونی داشت، این حمله خطرناک را متوقف و به شکستی بسیار بزرگ برای روم تبدیل کند.
درست مثل حمله به لوسیوس پتوس رومی که در دام پارتیها افتاد. او به ارمنستان حمله کرد و هیچ دفاعی در برابرش انجام نشد. پس شهر را غارت کرد اما موقع بازگشت سپاه بلاش به اردوی او تاخت. تاسیتوس مورخ رومی میگوید این حمله چنان غافلگیرانه و حسابشده بود که باعث شد تمام غنیمتها به ارمنستان برگردد و به روم خسارتهای زیادی وارد شود.
کار جاسوسان اشکانی یا همان سازمان چشم و گوش شاه، فقط به جنگها و نبردها هم خلاصه نمیشد. درباره آنها روایاتی به جا مانده که نشان میدهد در جهت منافع اقتصادی ایران هم وارد عمل میشدند. مثلا اشکانیان نمیخواستند که چین بتواند بهطور مستقیم با روم وارد معامله شود تا نفع این تجارت به ایران برسد.
گزارشهایی از بازرگانان یا سفرای چین موجود است که در راه رسیدن به روم از برخی اهالی سرزمینهای اشکانی شنیدهاند که مسیر دریایی رسیدن به مصر که تحتالحمایه روم بوده، میتواند تا سه سال هم طول بکشد و به همین دلیل پشیمان شدهاند، در حالی که حتی بهصورت زمینی هم میشد به آنجا رفت.
قدرتی که از طریق جاسوسان به دست میآید، با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نبود. همیشه به دست آوردن اطلاعات موثق مهمترین و امنترین مسیر برای رسیدن به پیروزی است. نامهای از اردوان سوم اشکانی خطاب به تیبریوس امپراتور روم موجود است که او را تهدید کرده بهتر است از حمایت ونُن شاه خلع شده و فراری ایران به سرزمینهای روم خودداری کند چون ایران اطلاعات خوبی از درون امپراتوری روم دارد و کار برای رومیان سخت خواهد شد.
دستگاه جاسوسی از زمان هخامنشیان به اشکانیان رسیده بود، اما پارتیان آن را توسعه داده و به یکی از مهمترین ابزارهای خود تبدیل کرده بودند. آنها راههای تجاری را کنترل کرده و عبور و مرور تاجران و سفرا رو تحتنظر میگرفتند. در سپاه دشمن نیروهای نفوذی داشتند و در مواقعی توانسته بودند تا از موقعیت داخل حکومت رقیب خود هم باخبر شوند. سازمانی که باید عملیات ضدجاسوسی را هم رهبری میکرد تا سند و اطلاعاتی از ایران لو نرود. سازمانی که آن را چشم و گوش شاه نامیدهاند و برگ برنده پیروزیهای آنان بودند.