زنهار که مادران سیاهپوش، داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد از سجادهها سر برنگرفتهاند، باش تا نفرین دوزخ از شما چه سازد.
مهسا (ژینا) امینی، دختر ۲۲ ساله اهل سقز جان باخت، اگرچه براساس گفتههای شاهدان عینی فعل درست در این جمله «کشته شدن» است.
دختری که برای مسافرت تفریحی و دیدار با اقوام به تهران آمده و به گفته مادرش غریب بود. مهسا روز سه شنبه ۲۱ شهریور توسط گشت ارشاد در ایستگاه مترو حقانی بازداشت شد، برادرش کیارش به رسانهها گفته که او را به پلیس امنیت اخلاقی وزرا بردند، اما دو ساعت بعد بدن نیمهجان مهسا به بیمارستان کسری منتقل شد.
راز مگوی مهسا
رسانههای داخل ایران نوشتند که به تشخیص پزشکان مهسا دچار سکته قلبی و مغزی شده و امیدی به بهبودی او نیست، اما دلیل سکته؛ راز مگوی تراژدی مرگ مهساست.
نیروی انتظامی اطلاعیهای منتشر کرد، بدون اشاره به موضوع ضرب و جرح، و تنها از بروز «ناگهانی» عارضه قلبی در حین برگزاری کلاسهای ارشادی در پلیس امنیت اخلاقی خبر داد.
خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران تلاش کرد که بهانهای برای مرگ مغزی مهسا بتراشد و از «سابقه بیماری زمینهای» نوشت. موضوعی که مادر مهسا تکذیب کرد و گفت که دخترش «کاملا سالم و سرحال» بوده است.
برخی رسانهها و مسئولان حکومتی نیز توجیه کردند که مهسا امینی در اثر «شوک» یا «ترس» سکته کرده است.
یک شاهد عینی، دختر جوانی که در یکی از خیابانهای تهران بازداشت شده و همزمان با مهسا امینی به بازداشتگاه وزرا انتقال یافته بود، به «زیتون» گفت: «فقط یک چیز میگویم، مهسا از همان اول ورود به وزرا حالش بد بود، وقتی حالش بدتر شد چند نفر اعتراض کردند، اما ماموران بیشرف گفتند که ما از این اداها زیاد دیدهایم و مهسا و چند نفر دیگر را کتک زدند.»
این شاهد عینی که وضعیت روحی بسیار بدی داشت چندین بار تکرار کرد که «ممکن بود من جای مهسا باشم.»
خبرنگاران دیگری نیز که با خانواده مهسا و شاهدانی که همراه او در ماشین گشت ارشاد و بازداشتگاه بودند، گفتگو کردهاند و از ضرب و جرح مهسا امینی خبر دادهاند.
سجاد خداکرمی، یکی از نخستین خبرنگارانی که در توییتر در مورد مهسا امینی نوشت در مصاحبه با ایران اینترنشنال گفت که با برادر مهسا و شاهدانی در ماشین گشت ارشاد و بازداشتگاه گفتگو کرده است.
به گفته این خبرنگار مهسا یک بار در ون گشت ارشاد مورد ضرب و شتم قرار گرفت، خداکرمی به نقل از شاهدان افزود که مهسا پس از انتقال به بازداشتگاه وزرا، ناخوش احوال بوده و بقیه بازداشتشدگان اعتراض میکنند که این خانم حال خوبی ندارد، به گفته خداکرمی، نیروهای انتظامی بازداشتگاه از واژه «هندیبازی درنیاورید» استفاده میکنند.
این خبرنگار با تاکید بر اینکه آنجا خانم امینی هنوز هشیاری داشتند، گفت که بعد از اعتراض، مهسا امینی و چند نفر دیگر مورد ضرب جرح قرار میگیرند و خانم امینی بدحال میشود.
او اضافه کرد که خانوادهها از بیرون صدای فریاد بازداشتشدهها را میشنوند و اعتراض میکنند. هم داخل و هم خارج گاز فلفل زده میشود و پس از ۲۰ دقیقه آمبولانس میآید و خانم امینی با تاخیر به بیمارستان کسری منتقل میشود.»
یکی از کارکنان اورژانس بیمارستان کسری به «زیتون» گفت که مهسا امینی بر «روی بدنش چند کبودی» داشته که به نظر میرسید «آثار ضرب و جرح» است.
این منبع افزود که خونریزی گوش این خانم زیاد بود، سکته نمیتواند عامل این حد از خونریزی باشد، قطعا سر او با جسم سختی برخورد کرده بود.
او پیش از مرگ مهسا امینی به «زیتون» گفت که پرونده او را دیده و براساس آنچه پزشک متخصص نوشته «جی سی اس» (مقیاس سطح هشیاری) مهسا ۳ است و اضافه کرد که متاسفانه بعید است که این دختر جوان زنده بماند.
مقیاس کمای گلاسکو یا جی سی اس (Glasgow Coma Scale) معیاری برای تعیین عمق کاهش سطح هوشیاری یا کما است، که حداقل آن عدد ۳ است. عموما در شرایطی که این معیار کمتر از ۸ باشد از آسیب شدید مغزی حکایت داشته و برای بیمار لوله تنفسی توصیه میشود.
تعدادی از پزشکان در فضای مجازی نیز تنها با دیدن عکسهای مهسا امینی از برخورد جسم سخت با سر او نوشتند.
مهدیار سعیدیان که در توییتر خود را پزشک، فعال مستقل صنفی و سردبیر ماهنامه دانستنیهای پزشکی معرفی کرده در توییتی نوشت: «خونریزی از گوش و خونمردگی زیر چشم، علائم شایع «شکستگی قاعده جمجمه» است که به دلیل ضربه به سر رخ میدهد. درجوانان، شایعترین علت شکستگی قاعده جمجمه بعد از تصادفات، برخورد سر با جسم یا سطح سخت است که قابل تشخیص در پزشکی قانونی است. در سکته مغزی، اتوراژی (خونریزی ازگوش) دیده نمیشود.»
او افزود: «آنچه ما در دست داریم صرفا یک عکس است و طبعا تشخیص دقیق با دسترسی به مدارک پزشکی بیمار ممکن میشود. ولی با همین عکس هم هر پزشکی میتواند سکته مغزی را از ضربه مغزی افتراق دهد.»
حمید احمدی، فوق تخصص جراحی پستان در توییتر نوشت: «گول اطلاعات غلط را نخورید، یک دختر جوان بدون بیماری زمینهای از ترس سکته نمیکند از ترس به کما نمیرود. کما در این شرایط یعنی ضربه مستقیم به سر. یعنی خونریزی مغزی.»
از ساعت ۱۸:۳۰ سهشنبه تا ۱۶:۳۰ جمعه
شش و نیم عصر سهشنبه ۲۱ شهریور، مهسا و برادرش کیارش از در مترو حقانی خارج میشوند و جلوی ورودی بزرگراه، ماشین گشت ارشاد جلوی آنها را میگیرد، مهسا را سوار ون میکند. کیارش به سمت ماموران میرود اما یک مامور جلوی او را میگیرد و دستش را میپیچاند. کیارش میپرسد که خواهرش را کجا میبرند؟ ماموران به او میگویند مهسا را به پلیس امنیت اخلاقی در خیابان وزرا میبرند و پس از ۴۰ دقیقه «کلاس آموزشی» او را رها میکنند.
کیارش به ایران وایر گفته که «وقتی رسیدم جلوی ساختمان نزدیک ۶۰ – ۷۰ نفر با لباس برای دخترهای بازداشتی، همانجا منتظر ایستاده بودند. چند نفر که آزاد شدند، ناگهان صدای جیغ و داد بلند شد. همه در ساختمان را میکوبیدیم. از در بالا رفتیم. اما در را باز نکردند. یکدفعه مامورها با گاز اشکآور و باطوم بیرون آمدند و به ما حمله کردند. کتک زدند. همه بدنم کبود شده. چشمهایم از دیشب میسوزد. پنج دقیقه بعد یک آمبولانس از ساختمان خارج شد.»
او با بغض و خشم ادامه میدهد: «هر دختری که بیرون میآمد میگفت که «یک نفر را کشتند». عکس مهسا را به دخترها نشان میدادم. از میان آنها یک نفر گفت که مهسا در بغل خودش این مساله برایش پیش آمد. شوکه و ترسیده بودم. از یک سرباز پرسیدم که چی شده؟ گفت از سربازهای خودمان یکی زخمی شده. دروغ گفتند. مهسا در آن آمبولانس بود. باور نکردم. تا بیمارستان کسری دویدم.»
همان شب پزشکان بیمارستان کسری به خانواده مهسا گفتند که امیدی به زنده ماندن دخترشان نیست و اگرچه قلب او همچنان میتپد اما مغزش دیگر هشیار نیست.
از روز چهارشنبه ۲۲ شهریور خبر در شبکههای اجتماعی منتشر شد، جو بیمارستان کسری با حضور نیروهای انتظامی به شدت امنیتی شد. ماموران انتظامی خانواده مهسا امینی را تحت نظر داشتند.
کیارش امینی گفته پس از آنکه که شکایت خود را در دادسرا ثبت کرده به او گفتهاند که باید شکایت را به وزرا ببرد، او گفته است: «یعنی باید به همانجایی که خواهرم را کشتند، شکایت ببرم. مثل این میماند که یکی را در خانه بکشم، بعد از پدرم بپرسند قاتل کیست؟ اما من نمیگذارم این ماجرا بدون سر و صدا تمام شود. تمام ایران را از این خبر و شکایتم پر میکنم.»
جمعه ۲۴ شهریور، خبرگزاری قوه قضاییه خبر داد: «بر اساس دستور دادستان تهران، کارگروه ویژه پزشکی قانونی برای بررسی وضعیت مهسا امینی تشکیل شد.» کارگروهی که قرار است شرایط جسمی مهسا امینی را از نظر پزشکی مورد معاینه و بررسی های دقیق تخصصی و کارشناسی قرار دهند.
در همین خبر کوتاه نیز دادستان تهران راه توجیه و انکار را برای عاملان این حادثه باز کرده و اعلام کرده است که «مشخص شود انتقال این خانم به مرکز پلیس از لحاظ پزشکی، چقدر در وقوع این حادثه موثر بوده است.»
این در حالی است کیارش امینی به رسانهها گفته که در بیمارستان دیدم که «صورت مهسا ورم کرده بود و پایش کبود بود.»
کمی بعد از ساعت ۴ بعدازظهر جمعه خبر رسید که مهسا امینی جان باخت. فضای خیابان الوند، روبروی بیمارستان کسری امنیتی است و تجمعات کوچک بلافاصله پراکنده میشوند.
ساعت هفت و بیست دقیقه روز جمعه خبرگزاری فارس به نقل مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ نوشت که «هیچ گونه برخورد فیزیکی با مهسا امینی انجام نشده و فیلم دوربینها برای خانواده مرحوم امینی نمایش داده شده است.»
فارس فیلم دوربینهای بازداشتگاه وزرا را نیز منتشر کرد فیلمی مقطعِ یک دقیقه و بیست ثانیهای که در آن لحظه ورود مهسا به بازداشتگاه هوا روشن است و هنگامی که او را در آمبولانس میگذارند هوا تاریک. در میانه فیلم مهسا به یکی از ماموران زن بازداشتگاه نزدیک میشود و به لباس خود اشاره میکند. فیلم بی صداست اما رفتار خشن و توهینآمیز مامور زن حتی از حرکات دستش نیز پیداست. فیلم همینجا بریده شده در صحنه بعد مهسا با شکم روی یکی از صندلیها افتاده اما این افتادن نمیتواند عامل ضربه به سر باشد.
شاهدان عینی شامگاه جمعه میگویند که از محدوده بیمارستان کسری صدای تیراندازی شنیده و ماموران موتورسوار در این محدوده حضور سنگین دارد.
قتلهای حکومتی
کشتهشدنهای اینچنینی در سابقه ۴۴ ساله حکومت جمهوری اسلامی فراوان است. ستار بهشتی، زهرا بنییعقوب و زهرا کاظمی نامآشناترینها هستند.
ستاربهشتی کارگری وبلاگ نویس بود، او ۹ آبان ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی و فیسبوک» بازداشت و به مکانی نامشخص منتقل و شکنجه شد.
۴۱ نفر از زندانیان سیاسی در نامهای که در سایت کلمه منتشر شد اعلام کردند که «ستار بهشتی روزهای ۱۰ و ۱۱ آبان ۱۳۹۱ در بند ۳۵۰ اوین بوده و آثار شکنجه در تمام قسمتهای مختلف بدنش مشهود بودهاست.» در این نامه آمده بود که ستار بهشتی پیش از انتقال به اوین از سقف آویزان شده، دستهایش را به صورت قپانی بستهاند و با لگد به سر و گردنش ضربه زدهاند.
یکی از بستگان او که جنازهاش را دیده بود به خبرنگار کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران گفته بود: «روی سرش فرورفتگی بزرگی بوده و روی سرش گچ کشیده بودند. صورتش باد کرده بودهاست. به محض این که بند کفن را باز کردند از کنار زانوی راستش به کفن خون زده و کفن کاملا خونی شدهاست. علائمی از کالبد شکافی هم روی بدنش بودهاست.»
مادر ستار بهشتی نیز در مصاحبه با سحامنیوز از خونی بودن کفن او در هنگام دفن کردن سخن گفتهاست. ستار بهشتی به دلیل خونریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه جان باخت.
زهرا بنییعقوب پزشک بود، او ۲۰ مهر ۱۳۸۶ با نامزدش در یکی از پارکهای همدان توسط نیروهای بسیج دستگیر و به بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان فرستاده شد. ۴۸ ساعت پس از بازداشت وقتی خانوادهاش برای پیگیری وضعیت او به نیروی انتظامی همدان مراجعه کردند به آنها گفته شد که دخترشان خودکشی کرده است.
اما خانواده زهرا بنییعقوب و برخی از رسانهها قتل به دلیل ضرب و شتم در بازداشت را عامل مرگش دانستند. مهرانگیز کار نیروهای انتظامی را در این ماجرا مقصر دانست و شیرین عبادی خواستار تحقیقات وسیعتری شد. خبر مرگ او توسط رسانهها پوشش خبری گسترده داده شد.
اما نهایتا دستگاه قضایی همدان پرونده قتل او را بست و برای متهمان نیز قرار منع تعقیب صادر کرد. با وجود اعتراض شاکیان و ارجاع پرونده به دادگاه تجدید نظر در تهران، نهایتا کلیه متهمان این پرونده تبرئه شدند.
زهرا کاظمی خبرنگاری کانادایی – ایرانی تبار بود، او ۲ تیر١٣٨٢ هنگام عکسبرداری از تجمع خانوادههای زندانیان، مقابل زندان اوین بازداشت شد. او در مدت بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بر اثر ضربات وارده دچار خونریزی مغزی شد و روز ۲۰ تیردر بیمارستان بقیه الله (متعلق به سپاه) جان سپرد .
مقامات رسمی جمهوری اسلامی ٢۵ تیر ١٣٨٢ اعلام کردند که زهرا کاظمی در اثر ضربه مغزی درگذشته است. پیکر او بلافاصله و برخلاف خواست پسرش استفان هاشمیان که در کانادا اقامت داشت، در زادگاهش شیراز به خاک سپرده شد.
در گزارش هیات ویژه رئیس جمهوری (محمد خاتمی) آمده بود که پس از بازداشت زهرا کاظمی در زندان اوین از «ساعت ۲۲:۲۵ ۲ تیر تا ۲:۳۰ بامداد ۳ تیر توسط معاون دادستان بازجویی به عمل میآید که در بخشی از بازجویی، دادستان تهران (مرتضوی) نیز حضور داشته است.» براساس همین گزارش، زهرا کاظمی در «ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه ۶ تیرماه در بیمارستان بقیهالله الاعظم به اغمای کامل و دائم میرود.»
زهرا کاظمی به اصرار سعید مرتضوی دادستان وقت تهران و برخلاف نظر وزارت اطلاعات بازداشت شد، پرونده کاظمی پس از گذشت سالها در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به سرانجامی نرسید و تنها متهم پرونده نیز که یکی از کارمندان رده پایین وزارت اطلاعات بود، تبرئه شد.
ایرانیانی که اهل ذمه نیستند
با انتشار گسترده خبر اغما و مرگ مهسا امینی تندروهای نظام اسلامی نیز در فضای مجازی بار دیگر خودنمایی کردند.
محمد مهدی فاطمی صدر، آخوندی که در صدا و سیما کارشناس مذهبی معرفی میشود در توییتی نوشت: «ما شریعت محمد را نرم یا سخت اقامه خواهیم کرد؛ شاء من شاء و أبی من أبی…»
https://twitter.com/fatemisadr_ir/status/1570532936252006401
او در توییت دیگری نوشت: «شهروندی که شرعوند نباشد حتا اهل ذمه هم نیست…» (اهل ذمه به معنای افرادی که حکومت اسلامی موظف است از مال، جان و دیگر حقوق آنان حراست کند)
مسلم معین، مسوول سازمان فضای مجازی بسیج در توییتر نوشت: «اگر سری به خیابانهای تهران بزنید میبینید که بیحجابی بیداد میکند و خبری از کنترل هم نیست. هوچیگری اصلاحطلبها و علینژادها بعد از اتفاقاتی مثل مهسا امینی که سر یک کلاس پیش آمده هم محکمکاری برای تئوریزه کردن بیحجابی با دخیل بستن به گشت ارشادی است که دیگر وجود ندارد.»
محسن مهدیان، مدیرعامل همشهری نیز در اینستاگرامش به کما رفتن مهسا امینی را درناک خواند اما نوشت: «تلختر از این کسالت، جهالت است. از اوباش جماعت که انتظار نیست. اراذلی که زنجیر پاره کردند کارانه سختیکار میگیرند. از اصلاحطلب جماعت هم همچنین. اینها نسل اکبرپونز هستند.» او از «جماعت انقلابی» گلایه کرد که اگر «لگد به ناجا و نظام نزنند از بقیه جا میمانند.» و افزود: «الان مقصر این ماجرا کیست؟ اسلام که گفت حجاب؟ یا نظام که حکم اسلام را قانون کرد؟… الان هرکسی در مسیر رسیدگی به خطایش دچار عارضه شد مقصر نظام است؟»
محمدجواد اخوان، مدیرمسئول روزنامه جوان در توییتی نوشت: «آیا میدانید تعداد افرادی که پلیس امریکا در حین دستگیری و در بازداشتگاه (قبل از محاکمه) میکشد چندین برابر کل محکومین به اعدام (بعد از محاکمه) در ایران است؟!»
پیگیری ستم، بدعت و فاجعه
زهرا رهنورد، از رهبران جنبش سبز ایران و همسر میرحسین موسوی در واکنش به مرگ مهسا امینی پیامی صادر کرد. در پیام رهنورد آمده است: «حاکمیت در نهایت خشونت و بیرحمی بدعتی را نسبت به زنان اعمال میکند که حتی در دیکتاتوریهای قرون وسطی نیز سابقه ندارد؛ بدعتی که نه دین است و نه عرف، نه اخلاق است و نه شرف و نه حتی مندرج در قوانین خودنوشتهشان.»
رهنورد با اشاره به اعترافات اجباری سپیده رشنو و فیلم مادری که به دلیل بیماری دخترش جلوی ماشین گشت ارشاد ایستاده بود، نوشت: «و جای هزار افسوس است که مصلحان ذینفوذ، بر سر حاکمان فریاد نمیزنند بس کنید این ستم را؛ وگرنه…»
سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران نیز در پیامی نوشت: «باز هم فاجعه ای ناگوار که درد آن تا مغز استخوان را میسوزاند!» او افزود: «آیا این فاجعه و رویدادهای پرتکرار مشابه آن کافی نیست که برای خدا، برای آبروی اسلام و رعایت انتظارات بهحق مردم و حال بدی که در تنگناهای معیشتی و مواجهه با انواع فساد های ویرانگر و ناکارآمدیها دارند از این شیوه و رفتارهای خلاف قانون، منطق و شرع دست برداشته شود.»
اصغر فرهادی، کارگردان نامدار و برنده دوجایزه اسکار، در اینستاگرام خود نوشت «ما شریک این جنایتیم»
حزب اتحاد ملت در بیانیهای خواستار جمع شدن بساط گشت ارشاد و محاکمه همه آمران و عاملان این رفتار فجیع در دادگاهی علنی و شفاف و خارج از نوبت، با حضور خبرنگاران محاکمه شد. حزب ندای ایرانیان نیز از وزیر کشور و فرمانده نیروی انتظامی خواست استعفا دهند و گشت ارشاد تعطیل شود.
جلیل رحیمی جهان آبادی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نوشت که موضوع مهسا امینی و حادثه رخ داده را باید مجلس به دقت مورد بررسی و هر گونه تخلف، قصور یا جنایت احتمالی را با قطعیت پیگیری کند و افزود: «امنیت جانی مردم مقدم بر هر ارشادی است.»
جلال رشیدی کوچی، نماینده فارس در مجلس نیز گفت: «حتما این موضوع را به صورت ویژه پیگیری خواهیم کرد و نتیجهاش را شفاف به مردم خواهم گفت.»
حالا سازمان حقوق بشری ههنگاو در حساب کاربری توییتر خود از تحت فشار بودن خانواده مهسا توسط نهادهای امنیتی خبر داده و نوشته است آنها را تحت فشار گذاشتهاند که مراسم ختم فرزندشان را «بدون هیچ تشریفاتی» برگزار کنند. این پایگاه حقوق بشری نوشته نیروهای امنیتی برای جلوگیری هر آنچه که «آشوب» خواندهاند خانواده مهسا امینی را تهدید کردهاند که پیکر او را با هواپیما به سنندج منتقل کنند.
ویل دورانت در کتاب بزرگ تاریخ تمدن مینویسد: «هیچ تمدنی با حمله خارجی از بین نمیرود مگر آنکه قبلا از درون نابود شده باشد.» در مقیاسی کوچکتر میتوان سخن او را به حکومتها نیز بسط داد خصوصا جمهوری اسلامی و رهبرآن که ادعای ایجاد «تمدن نوین اسلامی» دارد، حکومتی که از درون در حال نابودی است، چرا که مردمانش در اعتراضات خیابانی فریاد میزنند: «دشمن ما همینجاست/ دورغ میگن آمریکاست»
اما حجاب اجباری که از ابتدای امسال تا کنون فجایع زیادی در ایران رقم زده ویترین نظام جمهوری اسلامی و یکی از دستورهای اکید علی خامنهای است. خامنهای روز ۵ مرداد در جمع ائمه جمعه سراسر کشور با اشاره به «مسائلی که در روزهای اخیر درباره موضوع زن و حجاب مطرح است»، اعتراضهای گسترده به حجاب اجباری را «تلاشهای ناکام در حال تکرار» دانست که «از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همواره مطرح بوده است.» او غربیها را به «شبههافکنی و فضاسازی» به بهانه حجاب متهم کرد. و فغان که سرگذشت مردم ایران، سرود بیاعتقاد سربازان اوست.
زیتون-یلدا امیری: