از «اینا کی می‌رن؟» تا «اینا رفتنی‌اند»

By | ۱۴۰۱-۰۹-۱۳

از ابتدای ماه سوم اعتراضات دیگر پرسش عمومی غالب از کارشناسان و آشنایان به مسائل ایران درباب زمان سقوط رژیم به بیان یک گزاره‌ خبری آینده‌نگرانه تبدیل شد مبنی‌بر اینکه دیگر حکومت نمی‌تواند سر پای خود بایستد. پیش از این جنبش سراسری انقلابی، تحلیل شرایط درباب روند رسیدن حکومت به شرایطی مثل انقلاب ۱۴۰۱ بود، اما پس از ۱۱ هفته اعتراض فراطبقاتی، فراقومی، فراجغرافیایی، و فرانسلی، جامعه بوی الرحمان حکومت را احساس کرده است و تزلزل و سقوط آن را به‌عینه می‌بیند.

حکومت در استیصال کامل تلاش کرد از یک مجموعه بازی فوتبال برای خود ریسمان نجات درست کند، اما این امر حتی درحد یک سکسکه در انقلاب ۱۴۰۱ نبود و شکست دربرابر ایالات متحده پرونده این سیرک فوتبال حکومتی را تعطیل کرد. جشن خیابانی شب ۸ آذر در سراسر کشور خشم مردم از اقدامات حکومت در جریان جام جهانی را نمودار ساخت. معترضان با بیش از دو ماه استقامت در کنار فقدان سازوکارهای حل مناقشه و حضور کم‌تاثیر سازمان‌های سرکوب در اعتراضات ۲۴ تا ۲۶ آبان، در افق این حرکت به‌راحتی سقوط رژیم را مشاهده کردند. رژیم آن‌چنان پل‌های پشت سر خود را با کشتن ده‌ها کودک، بازداشت بیش از ۱۸هزار نفر و مجروح و کورسازی هزاران نفر خراب کرده که دیگر جایی برای گفت‌وگو باقی نگذاشته است. از همین جهت درخواست بخشی از نیروهای نزدیک به حاکمیت برای گفت‌وگو و تمسک به اصلاح‌طلبان بیشتر به تاکتیک‌هایی برای فرستادن افراد از کف خیابان به خانه می‌ماند تا درخواستی قابل توجه و قابل اعتماد.

مشاهدات حاکی از روند سقوط رژیم

باوری که مرتب درحال قوت گرفتن است، این است که «اینا رفتنی‌اند». این باور نتیجه‌ مشاهدات روزهای دهه پایانی آبان ۱۴۰۱ است. آتش‌زدن خانه خمینی در خمین (در ۲۶ آبان) و لشکرکشی سپاه پاسداران (قرارگاه حمزه) به مهاباد و جوانرود (۲۸ آبان) نشانه‌های روشنی حاکی‌از سقوط آزاد حکومت محسوب می‌شوند. حکومت برای سرکوب مردم مهاباد از نیروهای لشکر فاطمیون نیز استفاده کرده است. مردمی که ترس را پشت سر گذاشته باشند، خانه-موزه بنیان‌گذار رژیم را آتش می‌زنند و در خیابان‌ها مقابل نیروهای سرکوب سنگربندی می‌کنند. در چهره و سخنان کسانی که به خیابان می‌آیند، هیچ ترسی از هیولاهای رژیم که به تجاوز و آدم‌کشی و شکنجه مشهورند، به چشم نمی‌خورد.

علی‌رغم تهدیدهای مدام مقامات نظامی و امنیتی، صدهاهزار نفر در روزهای ۲۴ تا ۲۶ آبان در بیش‌از صد شهر بزرگ و کوچک و حتی برخی روستاهای کشور و نیز ده‌ها محله‌ تهران و دیگر شهرهای بزرگ به خیابان آمدند. همچنین در ده‌ها شهر، کسبه مغازه‌های خود را بستند. آن‌ها که به خیابان نیامدند، در ایستگاه‌های مترو و پشت‌بام‌ها شعار دادند. اعتصابات در مراکز تولیدی و بازارها نیز درحال گسترش بوده است.

در ابتدای هفته‌های دهم و یازدهم اعتراضات دیگر عموم تحلیلگران از انقلاب سخن می‌گفتند و نه اعتراضات، و از ضروریات سیاسی دوران گذار حرف می‌زنند و مسیر برگشتی به عقب نمی‌بینند. روایت‌سازی‌های حکومت درمورد کشته‌ها همه به‌سرعت تبخیر شد و ابتکار عمل در همه صحنه‌ها به‌دست انقلابی‌ها است. حکومت تنها به این ابتکارات پاسخ می‌دهد. حکومت با ازمیان‌بردن لایه میانی میان خود و مخالفان (اصلاح‌طلبان) گزینه‌ای جز سرکوب برای خود باقی نگذاشته است و سرکوب نیز کاربرد محدودی دارد. نمایش مشمئزکننده شادی نیروهای یگان ویژه بعد از پیروزی تیم نظام در برابر ولز، حکومت را از ادعای پایگاه مردمی برای ورزش دولتی نیز محروم ساخت.

روندهای گویای سقوط رژیم

جمهوری اسلامی نه حامی خارجی جدی دارد (چین و روسیه فقط آن را گاو شیرده می‌خواهند) و نه جایی برای پاسخ به حتی یکی از نیازهای عمومی باقی گذاشته است. با خون شهدای جنگ که کم‌کم خانواده‌های آن‌ها دارند از رژیم فاصله می‌گیرند، سینه‌زنی و نماز جماعت و خاطرات جبهه، نمی‌توان بر یک ملت حکمرانی کرد. اثری از انقلاب و نسل انقلاب و رویاهای دینی هم باقی نمانده است که نظام از آن‌ها مشروعیت بگیرد. تنها ده‌درصد جمعیت امروز ایران در سال ۵۷ بالای ۱۶ سال داشته‌اند. تاریخ مصرف انقلاب و دین در سیاست ایران تمام شده است.

«اینا رفتنی‌اند» نتیجه‌ پنج روند درازمدت، سه روند میان‌مدت و دو روند کوتاه‌مدت است. پنج روند درازمدت عبارت‌اند از: ۱) ناکارآمدی فزاینده با حکومتی فربه و مبتنی‌بر امتیاز در به‌کارگیری نیروها، ۲) نقض حقوق فردی به‌طور شبانه‌روزی با پیگیری برنامه‌ اسلامی‌سازی، ۳) مهندسی انتخابات برای پیشگیری از چرخش نخبگان ۴) فساد نهادینه و شایع در میان مقامات، و ۵) هزینه‌کردن منابع عمومی در دو برنامه هسته‌ای و گسترش‌طلبی منطقه‌ای.

سه روند میان‌مدت عبارت‌اند از: ۱) از دست رفتن دهه‌ نود در توسعه‌ کشور با رشد اقتصادی صفر در طول یک دهه، ایجاد شغل صفر در طول یک دهه و از کف رفتن حدود ۴۵۰ میلیارد دلار درآمد در طول دوران تحریم​‌های آمریکا، ۲) از میان رفتن آخرین امیدهای اصلاح‌پذیری نظام در دوران حسن روحانی و با آمدن ابراهیم رئیسی به‌عنوان رئیس دولت، و ۳) روی کار آمدن مشتی جنایتکار ناشایست در دولت رئیسی که کاری جز اعمال محدودیت و سرکوب نمی‌دانند.

سه روند کوتاه‌مدت نیز در طول اعتراضات سال ۱۴۰۱عیان شدند: ۱) تبخیرشدن تدریجی ترس جوانان و زنان از نیروهای امنیتی، ۲) افزایش همبستگی بی‌نظیر جوانان و زنان سراسر کشور در تداوم جنبشی انقلابی برای سرنگونی با همراهی بی‌نظیر ایرانیان مقیم خارج، و ۳) بروز ناتوانی در «جمع‌کردن» اعتراضات با به‌کارگیری ماشین سرکوب و حمایت ماشین تبلیغات. ماشین تبلیغات رژیم در بسیج نیروهای وفادار برای حضور خیابانی و گرفتن امید از انقلابی‌ها موفقیتی کسب نکرده است. هیچ‌یک از اقدامات حکومت برای شکستن و ایجاد ترک در این همبستگی تاکنون موفق نبوده است، چون همه متمرکز بر یک هدف واحدند. کسانی که در خیابان‌اند، تنها به سقوط جمهوری اسلامی می‌اندیشند چون آن را مانع اصلی زندگی و سعادت و شادی و آینده‌ خود می‌بینند.

ادعای مماشاتی که پوشش ناتوانی است

مقامات نظامی و امنیتی و مذهبی رژیم هیچ‌گاه با هیچ گروه مخالفی در داخل مماشات نکرده‌اند. تنها نرمش قهرمانانه آنان دربرابر اوباما بود که به آن‌ها ۱.۶ میلیارد دلار پول نقد و حدود ۱۵۰ میلیون دلار پول‌های مسدودشده را داد. از این جهت، ادعای مماشات رژیم در ماه سوم اعتراضات تنها برای پوشش‌دادن به کاستی‌ها در ماشین سرکوب و آماده‌شدن برای سرکوب بیشتر است. رژیم برای جمع‌کردن اعتراضات بیش‌ازپیش عجله دارد و اگر جمع نمی‌شود، معنایش این است که نمی‌تواند.

سستی سازمان سرکوب

فیلم‌های حملات حکومت به معترضان در مهاباد گویای حضور اراذل‌واوباش لباس‌شخصی با قمه در خیابان‌ها درکنار نیروهای سپاه پاسداران و یگان ویژه است. حکومت به‌دروغ این افراد لباس‌شخصی را به یکی از طوایف نسبت می‌دهد، درحالی‌که هیچ طایفه‌ای در ایران برای کشتار مردم یک شهر با قمه بسیج نمی‌شود. آوردن این نیروها نمایانگر فقدان نیروی کافی در شهرها برای کنترل اعتراضات است. در اعتراضات محله عبدل‌آباد تهران برای مدتی خیابان‌ها در دست معترضان بود و تعداد اندکی از موتورسیکلت‌های یگان ویژه با تاخیر زیاد سر رسیدند. در بسیاری از شهرها نیروهای یگان ویژه که از موتورهای خود پیاده می‌شوند، درحال فرار از دست معترضان دیده می‌شوند. اختلاف میان خود آن‌ها نیز چشمگیر است.

نیروی انتظامی و یگان ویژه به‌تدریج دارد مستهلک می‌شود و نوبت حضور نیروی زمینی سپاه پاسداران دارد می‌رسد. نیروهای سپاه پاسداران اگر با سلاح‌های نیمه‌سنگین به میدان بیایند، درمعرض این خطر قرار می‌گیرند که سلاح‌هایشان را معترضان مصادره کنند و پادگان‌هایشان آسیب‌پذیر شود. البته این روند تمسک به قرارگاه‌های سپاه پاسداران و آوردن نیروهای زرهی و سنگین و نیمه‌سنگین برای حکومت ناگزیر است.

صدور حکم اعدام کار نکرد

ارعاب معترضان با صدور حکم اعدام (۶ نفر تا سوم آذر) کاملا بی‌اثر بوده است. اتهام‌هایی که در این احکام صادرشده مطرح شدند، عبارت بودند از بستن خیابان، حضور در خیابان، و آسیب زدن به اموال عمومی که با آن‌ها می‌توان هر روز هزاران نفر را اعدام کرد. صدور احکام اعدام فله‌ای، سرپایی و تصادفی در شرایطی که صدها هزار نفر با انگیزه و استقامت در خیابان‌ها برای اعتراض حضور پیدا می‌کنند، اثر چندانی ندارد. اگر صدور حکم اعدام معترضان ازسوی فرمانده کل قوا و اجرای آن‌ در سراسر کشور در بازداشتن معترضان از اعتراض موثر بوده است، صدور حکم اعدام ازسوی دستگاه قضایی هم موثر واقع می‌شود.

ریزش شدید بعد از کشتن کودکان

انقلاب ۱۴۰۱ در سراسر کشور نشان می‌دهد که هواداری از رژیم حتی در میان اقشار سنتی مذهبی و کارکنان نهادهای تحت نظر بیت (مثل سازمان صداوسیما) ریزش شدیدی داشته است و کسانی که با رانت و امتیاز با نهادهای تبلیغاتی آن همکاری داشته‌اند نیز دیگر نمی‌خواهند در سمت رژیم کودک‌کش دیده شوند. رژیم تنها بر زور اتکا دارد که دربرابر استقامت مردم به‌تدریج بی‌اثر می‌شود. حاکمان جمهوری اسلامی با فروکردن سر در برف و ندیدن روندهای فوق، خود را قدر قدرت عالم می‌بینند و همه‌ اعتراضات را به برنامه‌ریزی دشمن برای توقف پیشرفت توهمی تقلیل می‌دهند. این فرافکنی برای دشمنان اسرائیل و آمریکا در میان ایرانیان داخل و خارج و دلالان حرفه‌ای دیپلماسی که جمعیت آن‌ها بسیار اندک است، کار می‌کند، اما اکثریت ایرانیان آن را نمی‌خرند.

ایندیپندنت فارسی

مجید محمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *