حافظه جمعی گاهی ضعیف و قابل مهندسی برای سیاستمداران است؛ اما مردم ایران خیزش جاری زیر پوست جامعه را به خاطر ندارند، آن را زندگی میکنند
حافظه جمعی ضعیف است و این ضعف، نقطه قوت سیاستمداران و سیاستبازان.
بسیاری از آنهایی که این روزها با زمزمههای توافق احتمالی بین جمهوری اسلامی و آمریکا مایوس شده و خیزش سراسری مردم ایران را بهحاشیه رانده شده میدانند، همانهاییاند که در روزهای حضور پرشمار مردم در خیابانها، سقوط جمهوری اسلامی را آنی و قریبالوقوع میدانستند.
سرخوردگی پیامد امیدواریهای کاذب است. امیدهایی که چشم بر واقعیتهای نهان و عیان میبندد.
اما جنبش اعتراضی مردم ایران که مشکلات عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را با پوست و گوشت خود احساس میکنند، آنچنان زیر پوست جامعه ریشه دوانده که هیچگاه خاموش نمیشود. نبض اعتراضات گاهی تند و گاه کندتر میزد اما از ضربان نمیافتد چون عوامل نارضایتی نه با توافق موقت با آمریکا از بین میرود و نه ژست تعامل منطقهای.
تاریخچه ۴۴ ساله جمهوری اسلامی چرخه باطلی از دورههای تنشآفرینی با جهان، سرکوب داخلی، کوتاه آمدن در مقابل غرب، سرکشی منطقهای، سهلگیری داخلی را به تناوب شاهد بوده است.
هرچند این سیاست عمر جمهوری اسلامی را تا امروز طولانی کرد؛ به موازات آن فاصله اعتراضها را کوتاهتر کرده است.
اعتراضات ۸۸، ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱. فاصله اعتراضها در دو دهه اخیر که بحران هستهای به اوج رسید، قطعنامههای سازمان ملل صادر شد، برجام حاصل شد و فروپاشید، از هشت به دو سال یکبار رسید. با خیزش پس از جان باختن مهسا امینی هم این فاصله به یک سال کاهش یافت. این زمانبندی تنها مربوط به اعتراضهای بزرگ و سراسری است. این درحالی است که در همه این سالها صدها مورد اعتراض و تجمع و اعتصاب معلمان، بازنشستگان و کارگران در جریان بوده است.
پرسش این روزها، آینده خیزش سراسری است و اینکه آیا با توافق تهران و واشینگتن کار تمام شده است؟
باید گفت که نخستین اعتراضات مردمی پس از توافق تهران و واشینگتن که اروپا و روسیه چین و به نوعی منطقه نیز جزو آن بود، تنها دو سال پس از عملی شدن برجام اتفاق افتاد.
معترضان در مشهد، زادگاه علی خامنهای، علیه رهبر جمهوری اسلامی شعار دادند. این اعتراضات بهسرعت به سراسر کشور گسترش یافت و مردم «رضاشاه، روحت شاد» سردادند.
این اعتراضات درحالی انجام شد که توافق هستهای با شعار لغو تحریمها و منافع اقتصادی در حال اجرا بود، اما مردم در خیابانها علیه فقر و بیکاری شعار میدادند.
پس از آن بود که مقامات جمهوری اسلامی پس از دورهای سرخوشی به مبالغه در دستاوردهای برجام و بهرهمند نشدن ایران از منافع لغو تحریمها اعتراف کردند.
چهار ماه پس از این اعتراضات، در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، رئیسجمهوری وقت آمریکا فرمان خروج از برجام و بازبرقراری تحریمها را امضا کرد و از آن پس انگشت اتهام تهران بابت بیبهرهماندن از منافع برجام به سوی دونالد ترامپ نشانه رفت.
ایران در دوره برجام نتوانست سود درازمدت و کلانی از لغو تحریمها بهدست آورد، چون نام جمهوری اسلامی با سابقه طولانی ترور و سرکوب و بیثباتسازی با آن گره خورده است. این امر هر شرکت و بانک معتبری که به آینده روابط تجاری با آمریکا، بزرگترین اقتصاد جهان میاندیشد را درباره تعامل گسترده با تهران نگران میکند. توافق هستهای در دولت اوباما امضا و در دولت ترامپ منحل شد. این احتمال درباره هر نوع توافقی و هر دولت دیگری در آمریکا وجود دارد و این عدم اطمینان عامل بیاعتمادی سرمایهگذاران خارجی است.
در زمان اجرای برجام چنین بود و امروز نیز هیچ یک از این عوامل نگرانکننده برای کشورهای عادی جهان درباره یک حکومت غیرعادی از بین نرفته است.
بسیاری بر این باورند که مقامات کنونی و سابق جمهوری اسلامی از مدتها قبل از انقلاب ۵۷ تجربه تعامل و توافق با ایالاتمتحده آمریکا را دارند. نخستین توافق علنی در ماههای پس از شکلگیری حکومت جمهوری اسلامی و ماجرای آزادی گروگانهای آمریکایی انجام شد و در این چهار دهه نمونههای متعدد آن به ثبت رسید.
در همه این سالها اما، سقوط شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران و صعود نارضایتیها به سرعت ادامه داشته است.
تکرار تجربه نوعی توافق با دمکراتهای آمریکایی برای دستیابی به منافع کوتاهمدت، پس از دورهای سنگین از فشار داخلی، برای جمهوری اسلامی دور از ذهن نیست. اما از آنجایی که ذات جمهوری اسلامی با تعامل درازمدت و حتی میانمدت با منطقه و جهان در تضاد است، چشمانداز توافقهایی از این دست فراتر از کارکرد مقطعی؛ تاریک است.
حافظه جمعی گاهی ضعیف و قابل مهندسی برای سیاستمداران است؛ اما مردم ایران خیزش جاری زیر پوست جامعه را به خاطر ندارند، آن را زندگی میکنند.
ایندیپندنت فارسی