در دوران رضا شاه کبیر، همه القاب و عناوین سنتی اشرافی لغو شد و فلانالدولهها و فلانالسلطنهها و فلانالاسلامها و بهمانالاسلامها مانند بقیه مردم یا همان «عوامالناس» تحقیرشده از سوی آقای خامنهای دارای نامخانوادگی خالی از قمپز شدند
مربع خواص اصطلاحی بود که ژنرالهای روم باستان در مرحلهای خاص از نبرد به کار میبردند؛ مرحلهای که در آن، لژیونها در آستانه شکست بودند و چارهای جز این نداشتند که بهاتفاق، مربعی را تشکیل دهند که باقیمانده رزمندگان را از ضربات مهلک حریف حفظ میکند.
چند روز پیش آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در یک سخنرانی پرطمطراق برای افسران فرماندهان نیروی هوایی ارتش، با بهرهگیری از سنت روم کهن از خواص خواست که به میدان بیایند و انتخابات ماه آینده را رنگورونقی بدهند.
پیش از آنکه طنزنویسان بگویند «علی مانده و حوضش»، باید یادآور شد که این اولین بار نیست که یک رهبر جمهوری اسلامی یا نظام مشروعه میکوشد تا مردم را تقسیم کند و به جان هم بیندازد. آیتالله روحالله خمینی، رهبر «انقلاب اسلامی»، این سنت را با تقسیم ایرانیان به «طاغوتی» و «مستضعف» آغاز کرد. پس از آن، حتی همرزمان آیتالله با برچسبهایی مانند «التقاطی»، «لیبرال» و«منافق» کنار زده شدند. در مقیاسی وسیعتر، نظام مشروعه ایرانیان را به دو بخش «مومن» و «کافر» تقسیم کرده و میکند.
بنابراین ابتکار آقای خامنهای در عرضه یک تقسیمبندی جدیدــ خواص در برابر عوامــ نسخهای تازه از همان ترفند قدیمی است.
آیتالله در سخنرانی خود نگفت منظورش از «خواص» و «عوام» چه کسانی است، اما چند روز بعد، «اتاق فکر» مشروعه توضیح داد که منظور ایشان «دانشگاهیان، سیاسیون، بازاریان، مطبوعاتیها و نظامیان» است. خب اگر همه این اقشار را روی هم بگذاریم، کلشان میشود در حدود ۱۰ درصد جمعیت امروز ایران. به عبارت دیگر، ۹۰ درصد مردم ایران از دید آیتالله عوام به شمار میآیند و احتمالا برازنده شعار «العوام کالانعام» (مردم عادی مانند حیواناتاند!).
تعریفی که آیتالله از «خواص» عرضه کرد، این بود: انسانهای با فکر و با تشخص! ایشان ظاهرا نمیداند که همه انسانها با فکرند. این روزها علم نشان داده است که نهتنها جانوران، بلکه گیاهان نیز هریک به شکل خود فکر میکنند. این فکر میتواند درست باشد یا غلط، خوب باشد یا بد، مفید باشد یا مضر. در هر حال آدمیزاده فکر میکند و این قابلیت به او امکان و اختیار «این یا آن» کردن میدهد. انسان بدون فکر وجود ندارد و آیتالله نمیتواند اکثریت مردم ایران را از قلمرو تفکر حذف کند.
اما تشخص! در اینجا آیتالله احتمالا تشخص را با تشخیص اشتباه کرده است. تشخص منزلتی است که دیگران به انسان میدهند (بهحق یا به ناحق)، در حالی که تشخیص یکی از مهمترین قابلیتهایی است که خدا یا طبیعت به آدمیان هدیه کرده است تا بتواند سره را از ناسره بازشناسد و راستی را با کژی یکسان نپندارد.
پس از سخنرانی «آقا»، توپهای تبلیغاتی مشروعه به کار افتاد تا «خواص» موردنظر را به صف بکشد. عناوین بزرگ رسانههای دولتی دور مضمون «اتمام حجت با خواص» شکل گرفت.
اما این «خواص» چه وظیفهای دارند؟ پاسخ این پرسش را آیتالله دکتر ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری اسلامی، در یک سخنرانی عرضه کرد: وظیفه خواص است که از نظام دفاع کنند و نگذارند تهاجم فرهنگی معاندان پیروز شود! در صدر «معاندان» مورداشاره دکتر آیتالله طاغوتیانی قرار دارند که نزدیک به نیم قرن پس از پیروزی «اسلام ناب محمدی» در ایران، هنوز خواستار تغییر رژیم «اسلامی» و بازسازی ایران در چارچوب فرهنگهای ملی خود هستند.
از این رو است که این روزها به جای پوستر و بیلبوردهای «انتخاباتی»، شاهد تصاویر و نمادهای پادشاهان پهلوی و فرهنگ خسروانی ایرانیــ البته از دید نظام مشروعه در نقش خطر، تهدید و دشمن هستیم.
به عبارت دیگر، جنگ ۱۳۵۷ هنوز تمام نشده است و «خواص» که احتمالا شامل افراد و گروههایی که در زبان «انقلاب» پشت سر «امام» نماز خواندند، نیز میشود، میبایستی بسیج شوند تا مانع از بازگشت «طاغوت» شوند. طاغوتی که نخستین بار در سیمای کیومرث لقب «زنده میرا» گرفت، زیرا میتوانست مرگ را در چارچوب زندگی جاودانی یک فرهنگ مهار کند. کیومرث میمرد اما کیومرثی زنده میماند.
برگردیم به موضوع بهاصطلاح انتخابات. با توجه به دشمنان دو آیتالله، اکثریت ۶۵ میلیونی ایرانی که واجد شرایط رای هستند، «عوام» به شمار میآیند و در نتیجه بضاعت فکری کافی برای انتخاب نمایندگان خود را ندارند. بنابراین میشود پرسید: پس چه نیازی به رای دادن عوامــ یعنی کارگران، کشاورزان، پیشهوران، صاحبان حرفهها و به طور کلی اکثریت ملت ایران هست؟ چرا نباید انتخابات را به همان «خواص» محدود کرد، همچنانکه در تمامی جوامع به اصطلاح دموکراتیک لااقل برای یک قرن رایج بود؟
از این که بگذریم، صلاحیت خود «خواص» نیز میتواند پرسشبرانگیز باشد آنان «خواص» بودن خود را مدیون اظهارنظر آقایان خامنهای و رئیسی هستند. بدین سان چرا انتخابات را به آن دو آیتالله محترم محدود نکنیم؟ البته آقای رئیسی نیز موقعیت خود را مدیون توشیح آقای خامنهای است. بنابراین چرا از «خاصترین خواص» یعنی شخص آقای خامنهای فراتر برویم؟ نباید فراموش کرد که مرحوم آیتالله مصباح یزدی تاکید داشت که «انتخابات لطفی است که ولی فقیه مطلق به مومنان میکند!» در این صورت، چرا «ولی فقیه مطلق» میبایست لطف خود را از «عوام» دریغ کند؟
حجتالاسلام دکتر حسن روحانی در یکی از سخنرانیهای خود در مرحله پایانی ریاستجمهوریاش مدعی شد که نظام مشروعه در چهار دهه زندگی خود قشر مرفهای به وجود آورده است که معرف ۳۰ درصد از جمعیت کشور است. به عبارت دیگر، «خودیها» حتی در بهترین براورد همواره اقلیتی بیش نبودهاند. در چارچوب آن اقلیت، عناوین گوناگون برای تقسیم افراد و گروهها به کار میرود: حجتالاسلام، آیتالله، آیتالله العظمی، علامه، دکتر، سردار، شهید زنده، جانباز، نیمه جانباز و غیره.
مشروعه ترفندی است برای تقسیم جامعه و ردهبندی مردم بر اساس تصورات و توهمات مسلکی، اداری و قشری. از این نظر مشروعه در نقطه مقابل مشروطه قرار دارد که ملت ایران را مرکب از شهروندان متساویالحقوق میداند. در دوران رضا شاه کبیر، همه القاب و عناوین سنتی اشرافی لغو شد و فلانالدولهها و فلانالسلطنهها و فلانالاسلامها و بهمانالاسلامها مانند بقیه مردم یا همان «عوامالناس» تحقیرشده از سوی آقای خامنهای دارای نامخانوادگی خالی از قمپز شدند. در همان دوران بود که چند هزار بردهای که هنوز در جامعه باقی مانده بودند، رسما آزاد شدند (بردهداری و بردهفروشی در زمان ناصرالدینشاه لغو شده بود).
اما تقسیم بندی «اربابــ رعیتی» تا سالهای ۱۳۴۰ شمسی البته در مقیاس عدد تراز گذشته همچنان باقی بود. این تقسیمبندی نیز با اصلاحات ارضی و تقسیم املاک زمینداران بزرگ از میان رفت.
تقسیم بندی مهم دیگر بر اساس جنسیت بود: زن ایرانی از حقوق مساوی محروم مانده بود. اما این تقسیمبندی یا تبعیض نیز با دادن حق رای به زنان، قانون حمایت از خانواده و باز کردن همه بندهای فعالیت اقتصادی و اجتماعی و قضایی و فرهنگی و نظامی به روی بانوان کاهش یافت.
آخرین مشکل باقیمانده از تبعیض متوجه ایرانیانی بود که دینی به جز اسلام داشتند و در نتیجه نمیتوانستند به بعضی مشاغل دولتی بروند. اما این تبعیض نیز در آخرین سالهای پیش از ۱۳۵۷ در حال محو شدن بودــ با یک وزیر فرهنگ کاتولیک، یک وزیر تعاونیها و مواد مصرفی بهائی و البته بسیار وزیرانی که مسلمانزاده بودند اما اسلامزده نبودند.
همانطور که میدانید، آقای خامنهای در واقع انتخابات پیش رو را به عنوان یک رفراندوم درباره کل نظام مشروعه عرضه کرده است.
نظر ایشان در این زمینه درست است. انتخابات در مفهوم تثبیتشده آن در کشورهایی که انتخابات قابلقبول دارند، نیازمند مشارکت احزاب رقیب با برنامهریزیهای مشخص در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. به عبارت دیگر، رایدهنده باید بداند چه سیاستی عرضه میشود تا بتواند انتخاب کند، اما در نظام مشروعه، نه حزبی وجود دارد و نه برنامه مشخصی عرضه میشود. در بهترین شکل انتخابات در دوران مشروعه گروههایی به نام «اصلاحطلب» نیز حضور داشتند، بیآنکه هرگز بگویند چه چیزی را میخواهند اصلاح کنند. بسیاری از آنان احتمالا حسننیت هم داشتند اما در صحنه سیاست حسننیت گرچه لازم است، کافی نیست. از ۴۵ سال عمر نظام مشروعه دستکم ۲۴ سال آن زیر سلطه کموبیش آشکاراصلاحطلبان گذشته است، بیآنکه آنان از مرحله طلب بگذرند و اصلاحگر شوند.
در انتخابات پیش رو، اصلاحطلبان حتی بهعنوان ندیمه عروس نیز حضور نخواهند داشت. با این حال، چهرههای شناختهشده آنان هنوز «عوامالناس» را به رای دادن میخوانند. به عبارت دیگر، میگویند: من خودم رای نمیدهم چون میدانم فایدهای ندارد! اما تو برو رای بده، چون عوام هستی!
در نتیجه همه این شامورتیبازیها، انتخابات پیش رو همانطور که آقای خامنهای تشخیص داده است، بین ادامه وضع موجود یعنی «مشروعه» و میراث مشروطیت ایرانی است. هواداران ادامه وضع موجود، هم خواص و هم عوام، در کنار صندوقهای رای جلو دوربینهای تلویزیون دولتی قرار خواهند گرفت و هواداران تغییر رژیم و بازگشت به مشروطه با یک «نه» قاطع به سراغ این رزمآزمایی رژیم خواهند رفت. خطاب آنان به همه مردم ایران بهمثابه شهروندان متساویالحقوق و شایسته کرامت خواهد بود: آنچه آقای خامنهای بهعنوان انتخابات عرضه میکند، در واقع توهینی است به ملت ایران! بدینسان بر هم زدن این خیمهشب بازی از راه گفتوشنود با هموطنان وظیفه همه کسانی است که این توهین را نمیپذیرند.
ایندیپندنت فارسی