راه‌هایی برای باخت نهایی!

By | ۱۴۰۳-۰۸-۱۱

-نه جمهوری اسلامی در حمله موشکی ده مهر قصد اعلان جنگی تمام‌عیار به اسرائیل داشت و نه پاسخ ۵ آبان دولت بنیامین نتانیاهو تلاشی برای زدن سر اختاپوس در تهران بود. هر دو کشور فعلا قصد جنگی گسترده را ندارند که البته هرکدام دلایل خود را برای این تعلل دارند.
-تصمیم‌گیری برای جمهوری اسلامی بسیار مشکل‌تر و پیچیده‌تر است. ضرباتی که به جمهوری اسلامی در ماه‌های اخیر وارد شده، کل استراتژی منطقه‌ای نظام حاکم بر ایران را نه اینکه فقط زیر سوال برده باشد بلکه فلج کرده و به شکست کامل نزدیک کرده است.
-جمهوری اسلامی دو راه در مقابل دارد که هر دو می‌توانند موقعیت نظام را بطور جدی به خطر بیاندازند. انتخاب بین این دو راه سخت به بحثی جدید در داخل نظام نیز دامن زده است: باختن در جنگ با اسرائیل یا در مقابله با مردم!
-نظام جمهوری اسلامی امروز در بحرانی قرار گرفته که در پیش گرفتن هر راهی با تصور خروج از آن می‌تواند بقا و موجودیت آن را با خطر نابودی روبرو کند. در حقیقت رژیم، به پای خود بر سر میز قماری رفته که بازی با هر کارتی نتیجه‌ای جز باخت برایش ندارد؛ اگرچه چگونگی این باخت‌ها و زمان‌ آنها می‌تواند متفاوت باشد.

پس از حمله پنجم آبان اسرائیل در پاسخ به موشک‌پرانی جمهوری اسلامی که ۱۰ مهرماه صورت گرفته بود، توپ در زمین تهران قرار گرفت. هنوز مشخص نیست که جمهوری اسلامی دست به اقدام متقابل خواهم زد یا مانند فروردین گذشته فعلا پرونده این درگیری برای مدتی به بایگانی خواهد رفت. اما در هر صورت این درگیری‌ها ادامه پیدا خواهد کرد زیرا تا زمانی که جمهوری اسلامی بر نابودی اسرائیل تاکید داشته باشد و به برنامه هسته‌ای خود با هدف دستیابی به زرادخانه اتمی ادامه دهد، اسرائیل نیز چاره‌ای نخواهد داشت که به هر اقدامی که موجودیت این کشور را به خطر بیاندازد پاسخ دهد.

نه جمهوری اسلامی در حمله موشکی ده مهر قصد اعلان جنگی تمام‌عیار به اسرائیل داشت و نه پاسخ ۵ آبان دولت بنیامین نتانیاهو تلاشی برای زدن سر اختاپوس در تهران بود. هر دو کشور فعلا قصد جنگی گسترده را ندارند که البته هرکدام دلایل خود را برای این تعلل دارند. فشار آمریکا بر اسراِئیل برای به تعوق انداختن حمله به تاسیسات نفتی و یا تاسیسات اتمی بی‌ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا که ۱۵ آبان (۵ نوامبر ۲۰۲۴) برگزار خواهد شد نیست. حملاتی گسترده‌تر به ایران بدون شک می‌توانست تاثیراتی بر نتیجه این انتخابات داشته باشد و هیچکدام از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه موافق سایه انداختن جنگی در خاورمیانه بر صندوق رای ایالات متحده نیستند و از آنجا که آمریکا تامین کننده تسلیحات ارتش اسرائیل و مهم‌ترین حامی این کشور است، دولت بنیامین نتانیاهو نمی‌توانست این خواست را نادیده بگیرد.

شکست استراتژی منطقه‌ای جمهوری اسلامی

تصمیم‌گیری برای جمهوری اسلامی بسیار مشکل‌تر و پیچیده‌تر است. ضرباتی که به جمهوری اسلامی در ماه‌های اخیر وارد شده، کل استراتژی منطقه‌ای نظام حاکم بر ایران را نه اینکه فقط زیر سوال برده باشد بلکه فلج کرده و به شکست کامل نزدیک کرده است. سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی به ویژه پس از پایان جنگ ۸ ساله با عراق، بر ایجاد و توسعه گروه‌های نظامی و سیاسی-نظامی در منطقه تکیه داشت. نیروهائی که قرار بود با حمایت تسلیحاتی، مالی و مشورتی جمهوری اسلامی از سوئی در جبهه مقابله با اسرائیل فعال باشند و از سوی دیگر به عنوان ابزاری برای تهدید و فشار بر دولت‌های منطقه مورد استفاده قرار گیرند.

نیروهای نیابتی که در خط مقدم مقابله با اسرائیل قرار داشتند امروز از امکان عملیاتی بسیار ناچیزی برخوردارند. حماس و جهاد اسلامی در غزه هرگونه امکان عملیاتی خود را از دست داده‌اند و در آینده حتی به فرض بازسازی نسبی نیز نخواهند توانست فراتر از یک گروه تروریستی زیرزمینی فعالیتی داشته باشند. حماس که سرزمینی با دو و نیم میلیون جمعیت را اداره می کرد و ارتشی کم و بیش منظم داشت، از بین رفته و امکان ندارد دوباره بتواند مانند گذشته عمل کند.

از بین رفتن نیابتی‌های جنگ علیه اسرائیل

نیروی دیگری که در مرزهای اسرائیل مستقر بود، یعنی حزب‌الله لبنان نیز شدیدا ضربه خورده است. بازوی نظامی‌ این گروه رهبران بالائی و میانی خود را از دست داده و اگر در هفته‌های اخیر اهدافی را در اسرائیل مورد حمله قرار داده با فرماندهی عوامل نیروی قدس و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده که از تهران اعزام شدند. بازوی سیاسی حزب‌الله که در پارلمان و دولت حضور دارد نیز دچار سردرگمی در مورد آینده این گروه است. روز به روز صدا‌هائی که معتقدند باید اسلحه را به زمین گذاشت و قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت را پذیرفت و تبدیل به یک حزب سیاسی شد رو به افزایش است. معرفی نعیم قاسم به عنوان جانشین حسن نصرالله که از ترس کشته شدن توسط اسرائیلی‌ها به تهران پناه برده است، خود نشان از بحران سیاسی عمیق در حزب‌الله دارد.

طرح از احمد بارکی‌زاده kayhan.london©

سیاست منطقه‌ای و خارجی جمهوری اسلامی از ابتدا بر چند محور استوار بود: تشکیل جبهه‌ای از نیروهای نیابتی، گسترش برنامه های پهپادی و موشکی، دستیابی به سلاح اتمی. در یکسال گذشته و به ویژه در چند ماه اخیر برخی از نیروهای نیابتی ضربات سخت و مرگبار خوردند و برخی دیگر نیز درگیر مباحث داخلی در رابطه با چگونگه ادامه همکاری با جمهوری اسلامی هستند. محور دوم یعنی برنامه‌های موشکی و پهپادی با حمله اخیر اسرائیل دچار خسارات جدی شده‌ که تا مدتی می‌تواند پیشبرد آنها را با مشکلات جدی روبرو سازد و با توجه به تحریم‌های قدیمی و جدی که طی یک سال گذشته برقرار شدند، ترمیم این خسارات ساده نخواهد بود. بمب اتمی هم که با وجود تسریع غنی‌سازی و افزایش سطح غلظت اورانیوم، هنوز در دسترس نیست اگرچه برخی منابع فاصله با آزمایش اولین بمب را تنها چند هفته اعلام می‌کنند.

آشفتگی در درون نظام

امروز جمهوری اسلامی دو راه در مقابل دارد که هر دو می‌توانند موقعیت نظام  را بطور جدی به خطر بیاندازند. انتخاب بین این دو راه سخت به بحثی جدید در داخل نظام نیز دامن زده است. عباس عراقچی وزیر خارجه دولت مسعود پزشکیان، وعده انتقام سخت می‌دهد البته بدون اینکه زمانی برای این واکنش و چگونگی آن تعیین کند. برخلاف او، علی‌اکبر ولایتی وزیر خارجه سابق و مشاور کنونی علی خامنه‌ای در مسائل بین‌المللی، صحبت از تغییر در سیاست خارجی و بازگشت به گفتگو با غرب می‌کند. صحبت‌هائی که در وحله اول شاید در تضاد با یکدیگر دیده شوند، ولی در واقعیت رو به مخاطبین متفاوت گفته می‌شود تا آنها را برای نظام نگه دارد . روی سخن عباس عراقچی با حامیان جمهوری اسلامی در منطقه و نیروهای نیابتی آن است؛ در حالی که علی‌اکبر ولایتی رو به غرب و حامیان عرب کشورهای غربی در خاورمیانه صحبت می‌کند.

برای جمهوری اسلامی از دست دادن نیروهای نیابتی و حامیان افراطی‌اش در منطقه، و حتی در خارج از آن، بسیار خطرناک است زیرا یکی از کارت‌های اصلی‌ خود را برای آشوب‌آفرینی و ایجاد رعب و وحشت از دست می‌دهد. بدون نیروهای نیابتی فعال، جمهوری اسلامی دیگر جائی در میز گفتگوهای منطقه‌ای و بین‌المللی نخواهد داشت. اینست که برای حفظ «اقتدار» و «اعتماد»، جمهوری اسلامی باید به اقدام نظامی جدیدی علیه اسرائیل دست بزند، وگرنه تشدید نارضائی این نیروها که از ابتدای جنگ در غزه و عدم واکنش فوری جمهوری اسلامی به حملات اسرائیل آغاز شده می‌تواند به مرحله نافرمانی از اوامر تهران برسد.

راه‌هایی که به باخت می‌رسند

در جمهوری اسلامی نیز کم نیستند کسانی که حمله‌ای جدید علیه اسرائیل را خطری برای موجودیت خود نظام ارزیابی می‌کنند. اسرائیل  با حمله ۵ آبان (۲۶ اکتبر) نه تنها برتری نظامی خود را بار دیگر نشان داد، بلکه توانست با از کار انداختن سیستم پدافند هوائی جمهوری اسلامی راه را برای حملات آینده، اینبار علیه تاسیسات نفتی و هسته‌ای هموار سازد. رژیم به خوبی به ضعف سیستم دفاعی خود واقف است و کم نیستند حتی فرماندهان میانی سپاه پاسداران که حمله موشکی ۱۰ مهر علیه اسرائیل را نوع خودکشی خوانده و صریحا با آن مخالفت کرده بودند.

خطر دیگری که در هر حالت می‌تواند بقای این نظام را به خطر بیاندازد، استفاده مردم از ضعف نظام برای بازگشت گسترده به خیابان است. نظامی که با از دست دان «اقتدار» منطقه‌ای خود احساس ضعف کند، می‌تواند با چالش های جدی مخالفان خود در داخل مواجه شود که  عبور از نظامی بحران‌زده را امکانپذیر تشخیص می‌دهند. برخی از فعالان میدانی از هم‌اکنون سرگرم سازماندهی اعتراضات آینده هستند. در صورت حمله به اسرائیل و سپس حمله متقابل آن کشور به نقاطی در ایران و آنهم گسترده‌تر از حمله اخیر در پنجم آبان، رژیم دچار چنان آشفتگی‌ای خواهد شد، که به احتمال زیاد نخواهد توانست نیروهای خود را برای سرکوب گسترده معترضین راهی خیابان کند. بعلاوه در چنان وضعیتی، ریزش نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی نیز سرعت خواهد گرفت.

نظام جمهوری اسلامی امروز در بحرانی قرار گرفته که در پیش گرفتن هر راهی با تصور خروج از آن می‌تواند بقا و موجودیت آن را با خطر نابودی روبرو کند. در حقیقت رژیم، به پای خود بر سر میز قماری رفته که بازی با هر کارتی نتیجه‌ای جز باخت برایش ندارد؛ اگرچه چگونگی این باخت‌ها و زمان‌ آنها می‌تواند متفاوت باشد.

کیهان لندن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *